تاريخيكردن رويدادها
پارسا شهري: در 17 ژوئن 1953 كارگران ساختماني برلين شرقي در بلوار استالين دست به شورش زدند كه با سركوبي خشن رويارو شد. منشي كانون نويسندگان آلمان دموكراتيك، مجيزگوي حزبي، كورت بارتل، سه روز پس از اين قيام تسويهحسابي فرمايشي خطاب به كارگران معترض نوشت و برتولت برشت به طنزي تلخ جوابيهاي داد كه شهرتي جهاني يافت و خشم سركوبگران را برانگيخت. بخشي از اين جوابيه از این قرار است: «خلق اعتماد دولت را از دست داده است، تنها با كار مضاعف ميتواند باز اين اعتماد را فراچنگ آورد. آسانتر نميبود اگر دولت خلق را منحل و خلق ديگري را انتخاب ميكرد؟». گرچه سركوبگران در برابر پديدهاي به نام «برتولت برشت» كاري از دستشان برنميآمد و ناگزير به روي خود نياوردند، اما معارضان برشت در آلمان غربي او را تحريم كردند. برشت در چنين اوضاعي زيست و نوشت. روايتِ روزگار رفته بر برشت را مترجمِ كتاب «انسان نيك سچوان» با يادآوري اين طنز در مقدمهاش آورده است. «انسان نيك سچوان» نمايشنامهاي است از برشت كه در آن خدايان در جستوجويشان در پي انسان نيك «شنته» را مييابند كه سابقه چندان نيكي نداشته و سالياني روسپي بوده است. شنته
مجبور ميشود گاه خود را به شكل شيطانصفتي درآورد بااينكه تمام سعي خود را ميكند تا در جامعه تنها كارهاي نيك انجام دهد غافل از اينكه در جامعهاي زندگي ميكند كه نميتوان نيك بود و نيك ماند. در شرحِ مختصري كه كامران جمالي، مترجمِ اين نمايشنامه، نوشته «انسان نيك سچوان» تمثيلي است كه با اداره جهان به شيوه كاپيتاليستي درگير ميشود، نظامي كه در دوره جوانيِ او به فروپاشي بسياري از مؤسسات و كارگاههاي توليدي انجاميد. برشت نمايشنامه «انسان نيك سچوان» را بار نخست در فنلاند نوشت. اين تئاتر بار اول در 1943 در زوريخ اجرا شد و در 1952 در آلمان روي صحنه رفت و پس از آن مدام اجرا شد اما در دوران جنگ اين نمايشنامه توجه چنداني جلب نكرد. برخي منتقدان بر اين باور بودند كه اين نمايشنامه تنها به مبارزه طبقاتي پرداخته و در برابر مسيحيت موضع خصمانهاي دارد. اما «انسان نيك سچوان» در همان زمان ستايشگراني هم داشت كه با گذشت زمان شمارشان بيشتر هم شد. مترجم در مقدمهاش به زمينههاي اسطورهاي نمايشنامه اشاره ميكند و مينويسد كه «انسان نيك سچوان» مانندِ شماري ديگر از آثار برشت ازجمله «دايره گچي قفقازي»، روايتهايي از كتاب مقدس دارد كه
زمينه اثر را شكل ميدهند. جز ترجمه درخور از نمايشنامه كمترشناختهشده برشت، «انسان نيك سچوان» يك مقدمه يا پيشگفتار دارد و يك مقاله با عنوانِ «ديگرخواهيهاي بنيادينِ برشت در تئاتر». پيشگفتار بيشتر بر آن است که معرفي مختصر و جامعي از زمينه و زمانه كار و زيست برشت به دست بدهد: اينكه برتولت برشت از نويسندگان بزرگ سده 20 جهان است و چهرهاي دورانساز و از برجستگان عالم هنر در تمام ادوار تاريخ هنر به شمار ميرود كه مرتبه هنرياش بينسبت با باور ريشهدارش به آموزههاي كارل ماركس و برخورد با رويدادهاي اجتماعي نبوده است. مقاله «ديگرخواهيهاي بنيادينِ برشت در تئاتر» نيز به انقلاب تئاتري برشت ميپردازد و تعريفي از مفاهيمي به دست ميدهد كه جهانِ برشت را شكل داده است و بعد شرحي بر «انسان نيك سچوان» ميآيد و زمينههاي شكلگيري اين اثر، براي مثال اينكه زمينه اين نمايشنامه كتاب ايوب است و به همين خاطر شهرت اين نمايشنامه تا حد بسياري وامدار «فاوست» گوته است. مترجم در ادامه مينويسد فنون تئاتر برشت براي تاريخيكردن رويدادهاست. شرايط تاريخي را چون نيروهاي اسرارآميز ديدن خطاست. اين شرايط به دست انسانها به وجود ميآيند و به
دست انسانها برقرار ميمانند و به دست همانها تغيير ميكنند.
«شغل پدر» رمانی از سرژ شالاندن، نويسنده فرانسوي كه اصالت تونسي دارد، با ترجمه مهستي بحريني منتشر شد. اين رمان كه نخستينبار در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسيد، براي نويسندهاش موفقيتهاي بسياري در پي داشت تا جايي كه مورد اقبال منتقدان قرار گرفت و او را «كيمياگر ادبي» خواندند. شالاندن پيش از اين با ترجمههايي از مرتضي كلانتريان، مترجم صاحبسبكِ فقيد با رمانهاي «افسانه پدران ما» و «بازگشت به گیلیبگز» به مخاطب فارسيزبان معرفي شد و با اين اوصاف، «شغل پدر» سومين رماني است كه از اين نويسنده به فارسي برگردانده و منتشر شده است. رمان با صحنه مرگِ پدر چنين آغاز ميشود: «تنها ما دو تا بوديم، من و مادرم. هنگامي كه تابوت پدر را روي چرخدستي به اتاق آوردند، به ياد ميز گردان رستورانها افتادم. مأموران كفنودفن سه تن بودند. چهرههاي بيرنگورو، كتهاي سياه، كراواتهايي كه گرهشان سر جاي خود نبود، شلوارهاي كوتاهتر از حد معمول، جورابهاي سفيد و كفشهاي نرم. نه باوقار بودند، نه جدي، نميدانستند با دستها و نگاههاي سرگردانشان چه كنند. لبخندي را كه بر لبم نشست از خود دور كردم. انگار محافظان يك باشگاه شبانه داشتند پدرم را بيرون
ميانداختند. باران ميباريد. كوره جسدي، پارك، درختهاي پيرامون، گلهاي روي قبرها، باغ گورستان در كنار يك استخر. همهچيز خاطراتم را خراب ميكرد...» پشت جلدِ كتاب تكههايي از نقدها و تحسينهايي آمده كه زمانِ چاپ «شغل پدر» در روزنامهها و نشريات چاپ شده است. ازجمله نيكولاس موتُن، منتقد فرانسوي مينويسد: «شغل پدر در هر صفحه، خواننده را با فروتنی سبک، شدت احساسات و بازتابی زیبا از داستان، جذب میکند تا زمانی که عدم واقعیتداشتن حقیقت را بپذیرد. يا در نشريه «لاپِرِس» آمده است كه «شغل پدر» داستانی نفسگیر میان دوران کودکی و دنیای فردی بالغ است که مابین آنها تعادل ایجاد میکند. بهتر است آن را داستانی بین درام و کمدی بدانیم. روزنامه «كبك» نيز «شغل پدر» را رماني ميخواند كه سرژ شالاندن در آن راهي براي فرارفتن از خويش يافته است. رمان از شنبه 23 آوريل 2011 آغاز ميشود، از مراسم ترحيم آندره شولان، پدر امیل كه در زمانِ حياتش مدام به ژنرال دوگل نامه مینویسد و پیشنهادهایي مطرح میکند اما سرآخر به فکر ترور او میافتد. شالاندن از خلالِ اين داستان بخشي از تاريخِ نیمه قرن بیستم و ماجراهاي دورانِ دوگل و الجزایر و خاطرات
جنگ دوم جهانی را روايت ميكند.
پارسا شهري: در 17 ژوئن 1953 كارگران ساختماني برلين شرقي در بلوار استالين دست به شورش زدند كه با سركوبي خشن رويارو شد. منشي كانون نويسندگان آلمان دموكراتيك، مجيزگوي حزبي، كورت بارتل، سه روز پس از اين قيام تسويهحسابي فرمايشي خطاب به كارگران معترض نوشت و برتولت برشت به طنزي تلخ جوابيهاي داد كه شهرتي جهاني يافت و خشم سركوبگران را برانگيخت. بخشي از اين جوابيه از این قرار است: «خلق اعتماد دولت را از دست داده است، تنها با كار مضاعف ميتواند باز اين اعتماد را فراچنگ آورد. آسانتر نميبود اگر دولت خلق را منحل و خلق ديگري را انتخاب ميكرد؟». گرچه سركوبگران در برابر پديدهاي به نام «برتولت برشت» كاري از دستشان برنميآمد و ناگزير به روي خود نياوردند، اما معارضان برشت در آلمان غربي او را تحريم كردند. برشت در چنين اوضاعي زيست و نوشت. روايتِ روزگار رفته بر برشت را مترجمِ كتاب «انسان نيك سچوان» با يادآوري اين طنز در مقدمهاش آورده است. «انسان نيك سچوان» نمايشنامهاي است از برشت كه در آن خدايان در جستوجويشان در پي انسان نيك «شنته» را مييابند كه سابقه چندان نيكي نداشته و سالياني روسپي بوده است. شنته
مجبور ميشود گاه خود را به شكل شيطانصفتي درآورد بااينكه تمام سعي خود را ميكند تا در جامعه تنها كارهاي نيك انجام دهد غافل از اينكه در جامعهاي زندگي ميكند كه نميتوان نيك بود و نيك ماند. در شرحِ مختصري كه كامران جمالي، مترجمِ اين نمايشنامه، نوشته «انسان نيك سچوان» تمثيلي است كه با اداره جهان به شيوه كاپيتاليستي درگير ميشود، نظامي كه در دوره جوانيِ او به فروپاشي بسياري از مؤسسات و كارگاههاي توليدي انجاميد. برشت نمايشنامه «انسان نيك سچوان» را بار نخست در فنلاند نوشت. اين تئاتر بار اول در 1943 در زوريخ اجرا شد و در 1952 در آلمان روي صحنه رفت و پس از آن مدام اجرا شد اما در دوران جنگ اين نمايشنامه توجه چنداني جلب نكرد. برخي منتقدان بر اين باور بودند كه اين نمايشنامه تنها به مبارزه طبقاتي پرداخته و در برابر مسيحيت موضع خصمانهاي دارد. اما «انسان نيك سچوان» در همان زمان ستايشگراني هم داشت كه با گذشت زمان شمارشان بيشتر هم شد. مترجم در مقدمهاش به زمينههاي اسطورهاي نمايشنامه اشاره ميكند و مينويسد كه «انسان نيك سچوان» مانندِ شماري ديگر از آثار برشت ازجمله «دايره گچي قفقازي»، روايتهايي از كتاب مقدس دارد كه
زمينه اثر را شكل ميدهند. جز ترجمه درخور از نمايشنامه كمترشناختهشده برشت، «انسان نيك سچوان» يك مقدمه يا پيشگفتار دارد و يك مقاله با عنوانِ «ديگرخواهيهاي بنيادينِ برشت در تئاتر». پيشگفتار بيشتر بر آن است که معرفي مختصر و جامعي از زمينه و زمانه كار و زيست برشت به دست بدهد: اينكه برتولت برشت از نويسندگان بزرگ سده 20 جهان است و چهرهاي دورانساز و از برجستگان عالم هنر در تمام ادوار تاريخ هنر به شمار ميرود كه مرتبه هنرياش بينسبت با باور ريشهدارش به آموزههاي كارل ماركس و برخورد با رويدادهاي اجتماعي نبوده است. مقاله «ديگرخواهيهاي بنيادينِ برشت در تئاتر» نيز به انقلاب تئاتري برشت ميپردازد و تعريفي از مفاهيمي به دست ميدهد كه جهانِ برشت را شكل داده است و بعد شرحي بر «انسان نيك سچوان» ميآيد و زمينههاي شكلگيري اين اثر، براي مثال اينكه زمينه اين نمايشنامه كتاب ايوب است و به همين خاطر شهرت اين نمايشنامه تا حد بسياري وامدار «فاوست» گوته است. مترجم در ادامه مينويسد فنون تئاتر برشت براي تاريخيكردن رويدادهاست. شرايط تاريخي را چون نيروهاي اسرارآميز ديدن خطاست. اين شرايط به دست انسانها به وجود ميآيند و به
دست انسانها برقرار ميمانند و به دست همانها تغيير ميكنند.
«شغل پدر» رمانی از سرژ شالاندن، نويسنده فرانسوي كه اصالت تونسي دارد، با ترجمه مهستي بحريني منتشر شد. اين رمان كه نخستينبار در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسيد، براي نويسندهاش موفقيتهاي بسياري در پي داشت تا جايي كه مورد اقبال منتقدان قرار گرفت و او را «كيمياگر ادبي» خواندند. شالاندن پيش از اين با ترجمههايي از مرتضي كلانتريان، مترجم صاحبسبكِ فقيد با رمانهاي «افسانه پدران ما» و «بازگشت به گیلیبگز» به مخاطب فارسيزبان معرفي شد و با اين اوصاف، «شغل پدر» سومين رماني است كه از اين نويسنده به فارسي برگردانده و منتشر شده است. رمان با صحنه مرگِ پدر چنين آغاز ميشود: «تنها ما دو تا بوديم، من و مادرم. هنگامي كه تابوت پدر را روي چرخدستي به اتاق آوردند، به ياد ميز گردان رستورانها افتادم. مأموران كفنودفن سه تن بودند. چهرههاي بيرنگورو، كتهاي سياه، كراواتهايي كه گرهشان سر جاي خود نبود، شلوارهاي كوتاهتر از حد معمول، جورابهاي سفيد و كفشهاي نرم. نه باوقار بودند، نه جدي، نميدانستند با دستها و نگاههاي سرگردانشان چه كنند. لبخندي را كه بر لبم نشست از خود دور كردم. انگار محافظان يك باشگاه شبانه داشتند پدرم را بيرون
ميانداختند. باران ميباريد. كوره جسدي، پارك، درختهاي پيرامون، گلهاي روي قبرها، باغ گورستان در كنار يك استخر. همهچيز خاطراتم را خراب ميكرد...» پشت جلدِ كتاب تكههايي از نقدها و تحسينهايي آمده كه زمانِ چاپ «شغل پدر» در روزنامهها و نشريات چاپ شده است. ازجمله نيكولاس موتُن، منتقد فرانسوي مينويسد: «شغل پدر در هر صفحه، خواننده را با فروتنی سبک، شدت احساسات و بازتابی زیبا از داستان، جذب میکند تا زمانی که عدم واقعیتداشتن حقیقت را بپذیرد. يا در نشريه «لاپِرِس» آمده است كه «شغل پدر» داستانی نفسگیر میان دوران کودکی و دنیای فردی بالغ است که مابین آنها تعادل ایجاد میکند. بهتر است آن را داستانی بین درام و کمدی بدانیم. روزنامه «كبك» نيز «شغل پدر» را رماني ميخواند كه سرژ شالاندن در آن راهي براي فرارفتن از خويش يافته است. رمان از شنبه 23 آوريل 2011 آغاز ميشود، از مراسم ترحيم آندره شولان، پدر امیل كه در زمانِ حياتش مدام به ژنرال دوگل نامه مینویسد و پیشنهادهایي مطرح میکند اما سرآخر به فکر ترور او میافتد. شالاندن از خلالِ اين داستان بخشي از تاريخِ نیمه قرن بیستم و ماجراهاي دورانِ دوگل و الجزایر و خاطرات
جنگ دوم جهانی را روايت ميكند.