ما به راهمان ادامه میدهیم
اصغر نوری . کارگردان
چند روز پيش روز جهاني ربودهشدگان بهاجبار بود؛ روزي كه ناخودآگاه بسياري را به ياد كشورهاي آمريكاي جنوبي و برخي جنگهاي داخلي و قومي در سراسر جهان مياندازد. جنگ کثیف به دورهای سیاه در تاریخ کشور آرژانتین اطلاق میشود که بین سالهای 1974 تا 1983 روی داد و در آن حدود 30 هزار نفر کشته شدند. هزاران شهروند ربوده یا دستگیر شدند و زیر شکنجه جان باختند؛ کارگران، دانشجوها، استادان دانشگاه، روزنامهنگارها و هر کس دیگری که کوچکترین اعتراضی نسبت به دیکتاتوری راستگرای آن دوره از خود نشان داد، با خشونت اسکادران مرگ حکومت روبهرو شد. نکته دردناک این ماجرا، شرایطی بود که مرگ در آن موهبت به حساب میآمد، چون هزاران ربودهشده هم بودند که هیچوقت کسی از سرنوشتشان مطلع نشد؛ گمشدههای خاموشی که نه در زمان دیکتاتوری و نه در سالهای پس از آن، هیچ نشانی از مرده یا زنده آنها پیدا نشد. مادران بسیاری از این قربانیها طی سالها، در زمانهای معین، در میدان مه (مایو) بوئنوس آیرس جمع میشدند و از حاکمان دورههای مختلف آرژانتین خواستار پیگیری و روشنشدن سرنوشت فرزندانشان بودند. تلاش این «مادران میدان مه» که بعدها به مادربزرگهای این
میدان تغییر نام دادند، حتی تا امروز ادامه دارد.
سال 1983، یک استاد ادبیات به نام هبه مابل گارو بعد از تحمل چند سال از زندان آزاد شد و مخفیانه دفترِ شعری منتشر کرد که نام شاعرش مشخص نبود. در واقع این دفتر، گزیدهای از اشعار بسیاری از زندانیها بود که میخواستند صدایشان را به بیرون از زندان برسانند و در محیطی که در آن نوشتن ممنوع بود، این اشعار را با تکههای کوچک مداد روی کاغذ سیگار مینوشتند؛ بینام و بیامضا. این اشعار از ظلمت زندان میگویند، از گرسنگی، تنهایی، خشم و همینطور نوستالژی گمگشتگی و امید. شعرهای بینام زندان بعد از سقوط دیکتاتوری در سطح وسیع منتشر شدند و یکی از معروفترینشان بین مردم آرژانتین، شعری به نام «ما راه
میرویم» است.
ما راه میرویم
برای همه کودکانی که میخندند و آواز میخوانند/ برای همه کودکانی که منتظرند/ برای آنها که به یاد میآورند/ برای دستی لطیف که دنبال دست دیگری میگردد و نمیتواند آن را پیدا کند/
برای قصههای پریان/ که دیگر کسی تعریفشان نمیکند/ برای آنها که در هر نگاه چیزی میپرسند
از مادربزرگ پیر/ از خواهر جوان/ برای آنها که پنهانی با مادرهاشان حرف میزنند
و طوری با مادر بازی میکنند که انگار آنجاست/برای آنها که هفته به هفته طی میکنند
برای همه کودکانی که منتظر سحرند
برای همه شما ما به راهرفتن ادامه میدهیم
چند روز پيش روز جهاني ربودهشدگان بهاجبار بود؛ روزي كه ناخودآگاه بسياري را به ياد كشورهاي آمريكاي جنوبي و برخي جنگهاي داخلي و قومي در سراسر جهان مياندازد. جنگ کثیف به دورهای سیاه در تاریخ کشور آرژانتین اطلاق میشود که بین سالهای 1974 تا 1983 روی داد و در آن حدود 30 هزار نفر کشته شدند. هزاران شهروند ربوده یا دستگیر شدند و زیر شکنجه جان باختند؛ کارگران، دانشجوها، استادان دانشگاه، روزنامهنگارها و هر کس دیگری که کوچکترین اعتراضی نسبت به دیکتاتوری راستگرای آن دوره از خود نشان داد، با خشونت اسکادران مرگ حکومت روبهرو شد. نکته دردناک این ماجرا، شرایطی بود که مرگ در آن موهبت به حساب میآمد، چون هزاران ربودهشده هم بودند که هیچوقت کسی از سرنوشتشان مطلع نشد؛ گمشدههای خاموشی که نه در زمان دیکتاتوری و نه در سالهای پس از آن، هیچ نشانی از مرده یا زنده آنها پیدا نشد. مادران بسیاری از این قربانیها طی سالها، در زمانهای معین، در میدان مه (مایو) بوئنوس آیرس جمع میشدند و از حاکمان دورههای مختلف آرژانتین خواستار پیگیری و روشنشدن سرنوشت فرزندانشان بودند. تلاش این «مادران میدان مه» که بعدها به مادربزرگهای این
میدان تغییر نام دادند، حتی تا امروز ادامه دارد.
سال 1983، یک استاد ادبیات به نام هبه مابل گارو بعد از تحمل چند سال از زندان آزاد شد و مخفیانه دفترِ شعری منتشر کرد که نام شاعرش مشخص نبود. در واقع این دفتر، گزیدهای از اشعار بسیاری از زندانیها بود که میخواستند صدایشان را به بیرون از زندان برسانند و در محیطی که در آن نوشتن ممنوع بود، این اشعار را با تکههای کوچک مداد روی کاغذ سیگار مینوشتند؛ بینام و بیامضا. این اشعار از ظلمت زندان میگویند، از گرسنگی، تنهایی، خشم و همینطور نوستالژی گمگشتگی و امید. شعرهای بینام زندان بعد از سقوط دیکتاتوری در سطح وسیع منتشر شدند و یکی از معروفترینشان بین مردم آرژانتین، شعری به نام «ما راه
میرویم» است.
ما راه میرویم
برای همه کودکانی که میخندند و آواز میخوانند/ برای همه کودکانی که منتظرند/ برای آنها که به یاد میآورند/ برای دستی لطیف که دنبال دست دیگری میگردد و نمیتواند آن را پیدا کند/
برای قصههای پریان/ که دیگر کسی تعریفشان نمیکند/ برای آنها که در هر نگاه چیزی میپرسند
از مادربزرگ پیر/ از خواهر جوان/ برای آنها که پنهانی با مادرهاشان حرف میزنند
و طوری با مادر بازی میکنند که انگار آنجاست/برای آنها که هفته به هفته طی میکنند
برای همه کودکانی که منتظر سحرند
برای همه شما ما به راهرفتن ادامه میدهیم