|

2 روایت از دستگيري فرزند آيت‌الله طالقاني

مهرشاد ايماني: در ايام سالگرد رحلت آيت‌الله طالقاني بازهم كم‌وبيش بحث ربوده‌شدن فرزند او يعني مجتبي طالقاني مطرح مي‌شود؛ به‌نحوي‌كه اخيرا وحيده طالقاني گفته است كه «زماني که پسرهاي آقا (طالقاني) توسط آن کميته خودساخته دستگير شدند، خليل رضايي خانه‌اش را در اختيار آقا گذاشت که در خيابان طالقاني هم واقع است و يادم هست آقا در اتاق حرکت مي‌کرد و لا اله ‌الا الله مي‌گفت؛ فکر مي‌کرد ساواکي‌ها بچه‌ها را دستگير کرده‌اند تا با زندانيان سلطنت‌طلب مبادله کنند. بعد که ماجرا فاش شد، اعضاي آن کميته درخواست عذرخواهي کردند. پسرها که ديدند آقا ناراحت است، ايشان را به‌ شمال بردند که خستگي درکند. در غياب آقا کشور شلوغ شد و مجاهدين خلق شروع به شلوغ‌کاري کردند که مثلا آقاي طالقاني قهر کرده است و به‌نحوي مي‌خواستند از اين کار آقا عليه انقلاب بهره‌برداري کنند. امام که اين شرايط را ديد، به حاج احمدآقا گفت بگو آيت‌الله طالقاني برگردد. حاج احمد هم به هر طريقي بود آيت‌الله طالقاني را پيدا کرد و به قم آمدند. آقا هم يک سخنراني در فيضيه کردند و گفتند چرا شلوغ‌کاري مي‌کنيد؟ من هروقت دلتنگ مي‌شوم به اينجا مي‌آيم و از امام آرامش مي‌گيرم».
روايت‌ مهدي طالقاني
مهدي، فرزند ديگر آيت‌الله طالقاني هم در وصف چگونگي دستگيري مجتبي گفته بود: «اين دستگيري به‌ تحريك علي‌محمد بشارتي، از اعضاي ارشد سپاه پاسداران صورت گرفت؛ به‌نحوي‌كه بشارتي قتل يکي از اعضاي سازمان مجاهدين را به مجتبي طالقاني نسبت داده بود».
روايت عزت‌شاهي
عزت مطهري يا همان عزت شاهي هم روايت خود از دستگيري مجتبي طالقاني را اين‌گونه بيان مي‌كند: «کميته‌اي فرعي اوايل انقلاب شکل گرفت که از افراد اين کميته آقاي غرضي و صباغيان بودند. اعضاي اين کميته پسر ايشان (طالقاني) را گرفتند. البته دادستاني و کميته انقلاب نقشي نداشت بلکه غرضي او را دستگير کرد. دليل دستگيري هم براي ما معلوم نيست. بعد از دستگيري مجتبي طالقاني، آيت‌الله طالقاني ناراحت شدند و به شمال رفتند. مجاهدين خلق از اين موقعيت سوءاستفاده و شروع به تبليغ کردند که آقاي طالقاني از تهران قهر کرده است. بعضي از شهرها و تهران هم التهاب پيدا کرد؛ چراکه گفتند آيت‌الله طالقاني به‌ نشانه اعتراض تهران را ترک کرده است».
روايت هاشمي‌رفسنجاني
اگرچه دختر مرحوم طالقاني اخيرا شمال‌رفتن پدرش را نشانه اعتراض به دستگيري پسرانش نمي‌داند اما اكبر هاشمي‌رفسنجاني در خاطرات سال 58 خود اين مدعا را تأييد مي‌كند: «خروج غيرمنتظره آيت‌الله طالقاني از تهران و اعتراض قهرگونه وي به اين حادثه و رفتن به نقطه نامعلومي که جز افراد خاص، کسي به ايشان دسترسي نداشته باشد، بهانه‌اي در دست گروه‌هاي سياسي مخالف، به‌ويژه منافقين و چپگراها داد که با برگزاري راهپيمايي و گردهمايي‌هاي متعدد بر شدت برخورد با نيروهاي انقلابي و ايجاد تنش و التهاب در جامعه بيفزايند. امام بلافاصله دستور بررسي مسئله را دادند و حاج احمدآقا براي دلجويي از آقاي طالقاني از قم عازم تهران شد».
روايت محسن رفيق‌دوست
محسن رفيق‌دوست هم چندي‌پيش در گفت‌وگويي درباره محل اقامت آيت‌الله طالقاني پس از دستگيري پسرش گفت: «بعد از پرس‌وجو معلوم شد كه آقاي طالقاني در باغ كسي به نام احمدعلي بابايي در شمال ايران، ظاهرا نزديك تنكابن رفته بود». رفيق‌دوست به‌نوعي آزادي پسر طالقاني را خلاف ميل باطني امام مي‌داند و مي‌گويد: «امام به ما گفت كه اگر اين پرونده متعلق به احمد، پسر من، بود و شما او را دستگير مي‌کرديد، من از شما تشکر مي‌کردم؛ اما چه کنم که مربوط به آقاي طالقاني است و ايشان گردن انقلاب خيلي حق دارند... شما برويد پسر ايشان را آزاد کنيد و به هر نحو از ايشان دلجويي کنيد».
با جمع تمام اين نظرات مي‌توان دريافت كه در ماجراي دستگيري فرزند آيت‌الله طالقاني دو نظر وجود دارد؛ برخي دليل آن دستگيري را اقدام «كميته‌اي خودساخته» مي‌دانند و برخي ديگر دستگيري مجتبي طالقاني را به دليل اقدامات پيشيني او مي‌دانند. از سوي ديگر درباره نوع واكنش آيت‌الله طالقاني به دستگيري پسرش نيز دو خوانش وجود دارد؛ به‌نحوي‌كه برخي مي‌گويند آيت‌الله طالقاني براي استراحت به «شمال» رفته بود و برخي ديگر معتقدند كه او در اعتراض به دستگيري‌ فرزندش به‌نوعي قهر كرد.
روايت محمد غرضي
محمد غرضي كه در آن زمان مسئوليت عمليات‌هاي سپاه پاسداران را برعهده داشت، در وجوه مختلف روايت‌هاي ديگري دارد. او در گفت‌وگو با «شرق» مي‌گويد كه اولا مجتبي طالقاني به دليل دست‌داشتن در قتل مجيد شريف‌واقفي دستگير شد و ثانيا آيت‌الله طالقاني نه از سر اعتراض كه بعد از دستگيري فرزندش مي‌خواست براي مدتي از دسترس خارج باشد و به همين دليل به باغي در كرج رفت. غرضي از اساس انكار مي‌كند كه طالقاني به شمال رفته بود و اين در حالي است كه عموم شخصيت‌هاي سياسي مي‌گويند او بعد از دستگيري فرزندش به شمال رفت.
غرضي درباره علت، نحوه و پيامدهاي دستگيري فرزند آيت‌الله طالقاني به «شرق» چنين مي‌گويد: «مجتبي طالقاني در قتل 17 نفر از مبارزاني كه عليه نظام پهلوي فعاليت مي‌كردند، دست داشت. او كسي است كه باعث شهادت اين تعداد از فرزندان اين آب و خاك شد؛ با چنين وصفي پس از انقلاب عده‌اي او را به سپاه آوردند و من هم گفتم كه نگهداري شود. مجتبي طالقاني كه برخي از دستگيري او ناراحت‌اند، فردي است كه عامل دست نقي شهرام بود و نامه كمونيست‌شدن خودش و شهرام را نزد آقاي طالقاني برد. پس از آنكه او دستگیر شد، برادرانش به سپاه آمدند و پرسيدند كه مجتبي اينجاست؟ گفتم بله؛ اما سالم است و هيچ مشكلي برايش به وجود نيامده است. بعد‌از‌آن پيش آقاي طالقاني رفتيم و تا صبح بحث و جدل داشتيم. آقاي طالقاني به دادستان وقت زنگ زد كه من را دستگير كند. دادستان هم من را به زندان انداخت. آقايان عراقي و جنتي صبح‌هنگام به خدمت امام در قم رفتند و ماجرا را براي ايشان توضيح دادند. امام گفت كه غرضي كيست؟ و عراقي و جنتي پاسخ دادند كه حيدري خودمان است. امام گفتند كه غرضي به زندان افتاده است؟ گفتند بله. امام هم به‌سرعت به آقاي اشراقي دستور داد كه همين الان برو و غرضي را آزاد كن و من اين‌گونه آزاد شدم. پس از آزادي به خدمت حضرت امام رفتم و گفتند كه برو بهشتي را پيدا كن و بگو كه برود و طالقاني را بياورد. من، شهيد بهشتي و آقاي اشراقي پيگير برگشت آقاي طالقاني شديم تا آنكه او خدمت حضرت امام در قم رفت».
طالقاني به كرج رفت؛ نه شمال
غرضي درباره محلي كه آيت‌الله طالقاني پس از دستگيري پسرش اقامت كرد، مي‌گويد: «آقاي طالقاني به باغ يكي از آشنايانش در كرج رفت. اينكه سال‌ها خانواده او مي‌گويند كه به شمال رفته بود و رسانه‌ها هم همين را منعكس كردند، صحيح نيست و به كرج رفته بود. آقاي طالقاني به‌نوعي درباره دستگيري فرزندش واكنش نشان داد؛ اما اين واكنش از جنس اعتراض نبود؛ بلكه مي‌خواست تا مدتي در دسترس نباشد؛ به‌هرحال مجتبي طالقاني دم سفارت فلسطين و به دليل مشاركت در قتل شريف واقفي دستگير شد و من فقط او را نگه داشتم. بعد از آنكه او دستگير شد، به آقاي طالقاني گفتم كه فرزند شما در يك قتل مشاركت داشته است او در پاسخ به من گفت كه مجتبي 20 روز بود كه در خانه من اقامت داشت و داشت به‌تدريج از كمونيسم و كمونيست‌ها جدا مي‌شد. گفتم واقعا او در اين مدت در خانه شما بوده است؟ گفت بله. واقعا برايم عجيب بود كه چطور يك شخصيت برجسته انقلاب در خانه خود يك فراری را پناه داده بود؛ حتی اگر آن فراری فرزندش بوده باشد».
مسئوليت گرفتن تأييد از آيت‌الله طالقاني
غرضي درباره نوع فعاليت مجتبي طالقاني با بخش انشعاب‌يافته سازمان مجاهدين چنين گفت: «مجيد شريف‌واقفي و افراد ديگري كه به دست مجتبي طالقاني و تقي شهرام به شهادت رسيدند، افرادي بودند كه نمي‌گذاشتند روش و تفكر شهرام حاكم شود؛ زيرا برايشان اسلام از اهميت بالايي برخوردار بود. من هم توسط تقی شهرام و وحيد افراخته به اعدام محكوم شده بودم و همين موضوع باعث شده بود كه فراري باشم و در خانه تيمي خودمان زندگي مي‌كردم. فرزند آقاي طالقاني در مقطع تغيير ايدئولوژيك سازمان مجاهدين ابزار دست تقي شهرام شد تا برود و كاري كند كه آقاي طالقاني اين تغيير ايدئولوژيك را به‌عنوان يك حق شناسايي كند كه در نهايت هم اين اتفاق نيفتاد. به جز اين در مجموعه سازمان مجاهدين مجتبي طالقاني هيچ تأثيري نداشت؛ زيرا نه انسان توانمندي بود و نه اهل مبارزه بود و فقط با تشويق تقي شهرام اسمش بر سر زبان‌ها افتاد».
سرنوشت مجتبي طالقاني
محمد غرضي در پايان سرنوشت فرزند كوچك آيت‌الله طالقاني را چنين دانست: «اكنون تكليف همه ما و شما اهالي رسانه اين است كه ببينيد مجتبي طالقاني در‌حال‌حاضر چه مي‌كند؟ او را شبانه‌روز مي‌توانيم در شبكه‌هاي معاندي مانند صداي آمريكا مشاهده كنيم كه بي‌وقفه عليه انقلاب اسلامي سخن مي‌گويد. او دستگير شد و من او را به‌ دليل قتل يكي از شريف‌ترين مبارزان انقلابي نگه داشتم و در نهايت با پيگيري آقاي طالقاني به زندان رفتم و با دستور امام از زندان آزاد شدم. تمام اين مجادلات كه آقاي طالقاني آن را پيگيري‌ مي‌كرد، براي فردي بود كه در نهايت معلوم شد يك ضد انقلاب است. او اكنون با سيا و سازمان منافقين همكاري مي‌كند و چند دهه است كه در خدمت آمريكايي‌هاست و خوشحالم كه تاريخ همه چيز را ثابت مي‌كند و زواياي پنهان هر امري را بر مردم عيان مي‌كند».

مهرشاد ايماني: در ايام سالگرد رحلت آيت‌الله طالقاني بازهم كم‌وبيش بحث ربوده‌شدن فرزند او يعني مجتبي طالقاني مطرح مي‌شود؛ به‌نحوي‌كه اخيرا وحيده طالقاني گفته است كه «زماني که پسرهاي آقا (طالقاني) توسط آن کميته خودساخته دستگير شدند، خليل رضايي خانه‌اش را در اختيار آقا گذاشت که در خيابان طالقاني هم واقع است و يادم هست آقا در اتاق حرکت مي‌کرد و لا اله ‌الا الله مي‌گفت؛ فکر مي‌کرد ساواکي‌ها بچه‌ها را دستگير کرده‌اند تا با زندانيان سلطنت‌طلب مبادله کنند. بعد که ماجرا فاش شد، اعضاي آن کميته درخواست عذرخواهي کردند. پسرها که ديدند آقا ناراحت است، ايشان را به‌ شمال بردند که خستگي درکند. در غياب آقا کشور شلوغ شد و مجاهدين خلق شروع به شلوغ‌کاري کردند که مثلا آقاي طالقاني قهر کرده است و به‌نحوي مي‌خواستند از اين کار آقا عليه انقلاب بهره‌برداري کنند. امام که اين شرايط را ديد، به حاج احمدآقا گفت بگو آيت‌الله طالقاني برگردد. حاج احمد هم به هر طريقي بود آيت‌الله طالقاني را پيدا کرد و به قم آمدند. آقا هم يک سخنراني در فيضيه کردند و گفتند چرا شلوغ‌کاري مي‌کنيد؟ من هروقت دلتنگ مي‌شوم به اينجا مي‌آيم و از امام آرامش مي‌گيرم».
روايت‌ مهدي طالقاني
مهدي، فرزند ديگر آيت‌الله طالقاني هم در وصف چگونگي دستگيري مجتبي گفته بود: «اين دستگيري به‌ تحريك علي‌محمد بشارتي، از اعضاي ارشد سپاه پاسداران صورت گرفت؛ به‌نحوي‌كه بشارتي قتل يکي از اعضاي سازمان مجاهدين را به مجتبي طالقاني نسبت داده بود».
روايت عزت‌شاهي
عزت مطهري يا همان عزت شاهي هم روايت خود از دستگيري مجتبي طالقاني را اين‌گونه بيان مي‌كند: «کميته‌اي فرعي اوايل انقلاب شکل گرفت که از افراد اين کميته آقاي غرضي و صباغيان بودند. اعضاي اين کميته پسر ايشان (طالقاني) را گرفتند. البته دادستاني و کميته انقلاب نقشي نداشت بلکه غرضي او را دستگير کرد. دليل دستگيري هم براي ما معلوم نيست. بعد از دستگيري مجتبي طالقاني، آيت‌الله طالقاني ناراحت شدند و به شمال رفتند. مجاهدين خلق از اين موقعيت سوءاستفاده و شروع به تبليغ کردند که آقاي طالقاني از تهران قهر کرده است. بعضي از شهرها و تهران هم التهاب پيدا کرد؛ چراکه گفتند آيت‌الله طالقاني به‌ نشانه اعتراض تهران را ترک کرده است».
روايت هاشمي‌رفسنجاني
اگرچه دختر مرحوم طالقاني اخيرا شمال‌رفتن پدرش را نشانه اعتراض به دستگيري پسرانش نمي‌داند اما اكبر هاشمي‌رفسنجاني در خاطرات سال 58 خود اين مدعا را تأييد مي‌كند: «خروج غيرمنتظره آيت‌الله طالقاني از تهران و اعتراض قهرگونه وي به اين حادثه و رفتن به نقطه نامعلومي که جز افراد خاص، کسي به ايشان دسترسي نداشته باشد، بهانه‌اي در دست گروه‌هاي سياسي مخالف، به‌ويژه منافقين و چپگراها داد که با برگزاري راهپيمايي و گردهمايي‌هاي متعدد بر شدت برخورد با نيروهاي انقلابي و ايجاد تنش و التهاب در جامعه بيفزايند. امام بلافاصله دستور بررسي مسئله را دادند و حاج احمدآقا براي دلجويي از آقاي طالقاني از قم عازم تهران شد».
روايت محسن رفيق‌دوست
محسن رفيق‌دوست هم چندي‌پيش در گفت‌وگويي درباره محل اقامت آيت‌الله طالقاني پس از دستگيري پسرش گفت: «بعد از پرس‌وجو معلوم شد كه آقاي طالقاني در باغ كسي به نام احمدعلي بابايي در شمال ايران، ظاهرا نزديك تنكابن رفته بود». رفيق‌دوست به‌نوعي آزادي پسر طالقاني را خلاف ميل باطني امام مي‌داند و مي‌گويد: «امام به ما گفت كه اگر اين پرونده متعلق به احمد، پسر من، بود و شما او را دستگير مي‌کرديد، من از شما تشکر مي‌کردم؛ اما چه کنم که مربوط به آقاي طالقاني است و ايشان گردن انقلاب خيلي حق دارند... شما برويد پسر ايشان را آزاد کنيد و به هر نحو از ايشان دلجويي کنيد».
با جمع تمام اين نظرات مي‌توان دريافت كه در ماجراي دستگيري فرزند آيت‌الله طالقاني دو نظر وجود دارد؛ برخي دليل آن دستگيري را اقدام «كميته‌اي خودساخته» مي‌دانند و برخي ديگر دستگيري مجتبي طالقاني را به دليل اقدامات پيشيني او مي‌دانند. از سوي ديگر درباره نوع واكنش آيت‌الله طالقاني به دستگيري پسرش نيز دو خوانش وجود دارد؛ به‌نحوي‌كه برخي مي‌گويند آيت‌الله طالقاني براي استراحت به «شمال» رفته بود و برخي ديگر معتقدند كه او در اعتراض به دستگيري‌ فرزندش به‌نوعي قهر كرد.
روايت محمد غرضي
محمد غرضي كه در آن زمان مسئوليت عمليات‌هاي سپاه پاسداران را برعهده داشت، در وجوه مختلف روايت‌هاي ديگري دارد. او در گفت‌وگو با «شرق» مي‌گويد كه اولا مجتبي طالقاني به دليل دست‌داشتن در قتل مجيد شريف‌واقفي دستگير شد و ثانيا آيت‌الله طالقاني نه از سر اعتراض كه بعد از دستگيري فرزندش مي‌خواست براي مدتي از دسترس خارج باشد و به همين دليل به باغي در كرج رفت. غرضي از اساس انكار مي‌كند كه طالقاني به شمال رفته بود و اين در حالي است كه عموم شخصيت‌هاي سياسي مي‌گويند او بعد از دستگيري فرزندش به شمال رفت.
غرضي درباره علت، نحوه و پيامدهاي دستگيري فرزند آيت‌الله طالقاني به «شرق» چنين مي‌گويد: «مجتبي طالقاني در قتل 17 نفر از مبارزاني كه عليه نظام پهلوي فعاليت مي‌كردند، دست داشت. او كسي است كه باعث شهادت اين تعداد از فرزندان اين آب و خاك شد؛ با چنين وصفي پس از انقلاب عده‌اي او را به سپاه آوردند و من هم گفتم كه نگهداري شود. مجتبي طالقاني كه برخي از دستگيري او ناراحت‌اند، فردي است كه عامل دست نقي شهرام بود و نامه كمونيست‌شدن خودش و شهرام را نزد آقاي طالقاني برد. پس از آنكه او دستگیر شد، برادرانش به سپاه آمدند و پرسيدند كه مجتبي اينجاست؟ گفتم بله؛ اما سالم است و هيچ مشكلي برايش به وجود نيامده است. بعد‌از‌آن پيش آقاي طالقاني رفتيم و تا صبح بحث و جدل داشتيم. آقاي طالقاني به دادستان وقت زنگ زد كه من را دستگير كند. دادستان هم من را به زندان انداخت. آقايان عراقي و جنتي صبح‌هنگام به خدمت امام در قم رفتند و ماجرا را براي ايشان توضيح دادند. امام گفت كه غرضي كيست؟ و عراقي و جنتي پاسخ دادند كه حيدري خودمان است. امام گفتند كه غرضي به زندان افتاده است؟ گفتند بله. امام هم به‌سرعت به آقاي اشراقي دستور داد كه همين الان برو و غرضي را آزاد كن و من اين‌گونه آزاد شدم. پس از آزادي به خدمت حضرت امام رفتم و گفتند كه برو بهشتي را پيدا كن و بگو كه برود و طالقاني را بياورد. من، شهيد بهشتي و آقاي اشراقي پيگير برگشت آقاي طالقاني شديم تا آنكه او خدمت حضرت امام در قم رفت».
طالقاني به كرج رفت؛ نه شمال
غرضي درباره محلي كه آيت‌الله طالقاني پس از دستگيري پسرش اقامت كرد، مي‌گويد: «آقاي طالقاني به باغ يكي از آشنايانش در كرج رفت. اينكه سال‌ها خانواده او مي‌گويند كه به شمال رفته بود و رسانه‌ها هم همين را منعكس كردند، صحيح نيست و به كرج رفته بود. آقاي طالقاني به‌نوعي درباره دستگيري فرزندش واكنش نشان داد؛ اما اين واكنش از جنس اعتراض نبود؛ بلكه مي‌خواست تا مدتي در دسترس نباشد؛ به‌هرحال مجتبي طالقاني دم سفارت فلسطين و به دليل مشاركت در قتل شريف واقفي دستگير شد و من فقط او را نگه داشتم. بعد از آنكه او دستگير شد، به آقاي طالقاني گفتم كه فرزند شما در يك قتل مشاركت داشته است او در پاسخ به من گفت كه مجتبي 20 روز بود كه در خانه من اقامت داشت و داشت به‌تدريج از كمونيسم و كمونيست‌ها جدا مي‌شد. گفتم واقعا او در اين مدت در خانه شما بوده است؟ گفت بله. واقعا برايم عجيب بود كه چطور يك شخصيت برجسته انقلاب در خانه خود يك فراری را پناه داده بود؛ حتی اگر آن فراری فرزندش بوده باشد».
مسئوليت گرفتن تأييد از آيت‌الله طالقاني
غرضي درباره نوع فعاليت مجتبي طالقاني با بخش انشعاب‌يافته سازمان مجاهدين چنين گفت: «مجيد شريف‌واقفي و افراد ديگري كه به دست مجتبي طالقاني و تقي شهرام به شهادت رسيدند، افرادي بودند كه نمي‌گذاشتند روش و تفكر شهرام حاكم شود؛ زيرا برايشان اسلام از اهميت بالايي برخوردار بود. من هم توسط تقی شهرام و وحيد افراخته به اعدام محكوم شده بودم و همين موضوع باعث شده بود كه فراري باشم و در خانه تيمي خودمان زندگي مي‌كردم. فرزند آقاي طالقاني در مقطع تغيير ايدئولوژيك سازمان مجاهدين ابزار دست تقي شهرام شد تا برود و كاري كند كه آقاي طالقاني اين تغيير ايدئولوژيك را به‌عنوان يك حق شناسايي كند كه در نهايت هم اين اتفاق نيفتاد. به جز اين در مجموعه سازمان مجاهدين مجتبي طالقاني هيچ تأثيري نداشت؛ زيرا نه انسان توانمندي بود و نه اهل مبارزه بود و فقط با تشويق تقي شهرام اسمش بر سر زبان‌ها افتاد».
سرنوشت مجتبي طالقاني
محمد غرضي در پايان سرنوشت فرزند كوچك آيت‌الله طالقاني را چنين دانست: «اكنون تكليف همه ما و شما اهالي رسانه اين است كه ببينيد مجتبي طالقاني در‌حال‌حاضر چه مي‌كند؟ او را شبانه‌روز مي‌توانيم در شبكه‌هاي معاندي مانند صداي آمريكا مشاهده كنيم كه بي‌وقفه عليه انقلاب اسلامي سخن مي‌گويد. او دستگير شد و من او را به‌ دليل قتل يكي از شريف‌ترين مبارزان انقلابي نگه داشتم و در نهايت با پيگيري آقاي طالقاني به زندان رفتم و با دستور امام از زندان آزاد شدم. تمام اين مجادلات كه آقاي طالقاني آن را پيگيري‌ مي‌كرد، براي فردي بود كه در نهايت معلوم شد يك ضد انقلاب است. او اكنون با سيا و سازمان منافقين همكاري مي‌كند و چند دهه است كه در خدمت آمريكايي‌هاست و خوشحالم كه تاريخ همه چيز را ثابت مي‌كند و زواياي پنهان هر امري را بر مردم عيان مي‌كند».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها