یک رمان با دو نویسنده
شرق: انقلاب روسیه اگرچه خود را هرچه بیشتر تثبیت کرد بیشتر هم به ادبیات سفارشی و دستورالعملی و رئالیسم سوسیالیستی میدان داد و گلوی ادبیات واقعا خلاقانه و مستقل را فشرد اما در همان دوران و بهویژه در سالهای اول این انقلاب که هنوز خلق ادبی تابع دستورالعملهای حزبی و دولتی نشده بود آثاری پدید آمدند که بعضی از آنها اگرچه از در مخالفت آشکار با نظام شوروی درنمیآمدند اما رندانه و با حفظ چارچوبهای متعارف اوضاع حاکم بر روسیه کمونیستی را به باد انتقاد میگرفتند. از جمله این آثار رمان «دوازده صندلی»، اثر مشترک ایلیا ایلف و یوگنی پتروف است؛ رمانی طنزآمیز در هجو کاغذبازی و سیستم فرساینده بوروکراتیک در شوروی. چنانکه یورگن روله در بخش مربوط به نویسندگان روسیه در کتاب «ادبیات و انقلاب» (کتابی که در ایران در سه جلد با ترجمه علیاصغر حداد منتشر شده است) روایت کرده است، سوژه این رمان را والنتین پتروویچ کاتایف، طنزنویس روس، به نویسندگان آن ارائه داده است. کاتایف یک روز به دفتر روزنامه گودوک، روزنامهای که ایلف و پتروف (برادر کاتایف) در آن کار میکردهاند میرود و به آنها میگوید که میخواهد به سبک الکساندر دوما کارگاه
رماننویسی راه بیندازد و به شاگردانش در این کارگاه سوژه بدهد و آنها بنویسند و بعد که نوشتند کاتایف بازبینی نهایی را روی نوشتههای شاگردانش اعمال کند و اصلاحات لازم را انجام دهد. ایلیف و پتروف این حرف کاتایف را جدی نمیگیرند و میخندند اما کاتایف ظاهرا شوخی ندارد. به صندلیهای داخل اتاق اشاره میکند و میگوید فرض کنید در یکی از این صندلیها پول مخفی کردهاند.
به نظر کاتایف این سوژهای هیجانانگیز برای یک رمان است. موضوع ناگهان برای ایلیف و پتروف جدی میشود. آنها تصمیم میگیرند به جای اینکه هرکدام جداگانه رمانی با این سوژه بنویسند مشترکا روی این سوژه کار کنند. حاصل این کار مشترک میشود رمان طنزآمیز «دوازده صندلی»؛ رمانی موفق که از آن بسیار استقبال شد. ایلیا و پتروف این رمان را به کسی که سوژه داستان را به آنها داد، یعنی والنتین پتروویچ کاتایف، تقدیم کردند. یورگن روله مینویسد که والنتین کاتایف که قرار بود در مقام استاد رمان شاگردان کارگاهش را حک و اصلاح کند با دیدن بخش اول این رمان اذعان کرد که آنها میتوانند بدون نظارت او هم کار خود را بهخوبی پیش ببرند.رمان «دوازده صندلی» اخیرا با ترجمه آبتین گلکار در نشر ماهی منتشر شده است. چنانکه در مقدمه آبتین گلکار بر ترجمه فارسی این رمان آمده است «دوازده صندلی» اگرچه رمان موفقی بود و ستایش شخصیتهای مشهور و معتبری همچون مایاکوفسکی را برانگیخت اما مقامات شوروی به آن روی خوش نشان ندادند و طی ده سال در هر نوبت چاپ مقداری از آن را حذف کردند. در این مقدمه درباره نسبت این رمان با نظام کمونیستی آمده است: «اکثر ادیبان و منتقدان
وابسته به حکومت، پس از مشاهدهی استقبال خوانندگان، کوشیدند اثر را حامی رژیم کمونیستی معرفی کنند. اما این رمان اجتماعی را باید فراتر از چارچوبهای سیاسی دانست. این دو نویسنده در آثارشان هیچگاه چیزی در مخالفت آشکار با نظام کمونیستی نمینویسند، ولی هرجا هم به جلوههایی منفی از آن برمیخورند از به تصویرکشیدنش ابایی ندارند. کاغذبازیهای بیمعنا و زیانآور، شعارها و تبلیغات خشکاندیشانه و ابلهانه، صدور دستورالعمل برای آفرینش آثار هنری و تشویق به تفکر قالبی و جلوگیری از پویایی اندیشه، همه و همه، از جمله مواردی هستند که هدف نیش انتقاد ایلف و پتروف قرار میگیرند.» آنچه میخوانید سطرهایی است از این رمان: «مدیر داخلی ساختمان شمارهی 2 تأمین اجتماعی استارگورود یک دلهدزد خجالتی بود. تمام وجودش علیه دزدی غلیان میکرد، اما نمیتوانست جلو خودش را بگیرد و چیزی ندزدد. میدزدید و خجالت میکشید. مدام مشغول دزدی بود و مدام خجالتزده میشد و به همین دلیل گونههای تیغانداختهاش همیشه از سرخیِ شرم و خجالت و کمرویی و حیا میسوخت. نام مدیر داخلی آلکساندر یاکوولویچ بود و نام زنش آلکساندرا یاکوولیوونا. مدیر زنش را ساشخِن صدا میزد
و زن به شوهرش میگفت آلخِن. دنیا هرگز دلهدزدی به شرمزدگی آلکساندر یاکوولویچ به خود ندیده بود. او فقط مدیر داخلی نبود، بلکه کلا مدیر بود. مدیر قبلی را به علت رفتار خشن با ساکنان آسایشگاه از کار برکنار و کاپلمایستر ارکسترسمفونیک کرده بودند. آلخِن کوچکترین شباهتی به رئیس بیتربیت سابق نداشت. در راستای تعدیل ساعات کاری، مدیریت ساختمان را پذیرفته بود، با پیرزنهای بازنشسته بیاندازه محترمانه رفتار میکرد و نوآوریها و اصلاحات مهمی در ساختمان به راه انداخته بود. آستاپ بِندِر درِ چوب بلوط سنگین عمارت وارابیانینوف را کشید و از سرسرای ورودی سر درآورد. بوی کتهی ته گرفته میآمد. از اتاقهای بالایی همهمهای شبیه به هورای صفوف دور سربازان به گوش میرسید. کسی در سرسرا نبود و کسی هم نیامد...». رمان «دوازده صندلی» دستمایه اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی هم قرار گرفته است.
شرق: انقلاب روسیه اگرچه خود را هرچه بیشتر تثبیت کرد بیشتر هم به ادبیات سفارشی و دستورالعملی و رئالیسم سوسیالیستی میدان داد و گلوی ادبیات واقعا خلاقانه و مستقل را فشرد اما در همان دوران و بهویژه در سالهای اول این انقلاب که هنوز خلق ادبی تابع دستورالعملهای حزبی و دولتی نشده بود آثاری پدید آمدند که بعضی از آنها اگرچه از در مخالفت آشکار با نظام شوروی درنمیآمدند اما رندانه و با حفظ چارچوبهای متعارف اوضاع حاکم بر روسیه کمونیستی را به باد انتقاد میگرفتند. از جمله این آثار رمان «دوازده صندلی»، اثر مشترک ایلیا ایلف و یوگنی پتروف است؛ رمانی طنزآمیز در هجو کاغذبازی و سیستم فرساینده بوروکراتیک در شوروی. چنانکه یورگن روله در بخش مربوط به نویسندگان روسیه در کتاب «ادبیات و انقلاب» (کتابی که در ایران در سه جلد با ترجمه علیاصغر حداد منتشر شده است) روایت کرده است، سوژه این رمان را والنتین پتروویچ کاتایف، طنزنویس روس، به نویسندگان آن ارائه داده است. کاتایف یک روز به دفتر روزنامه گودوک، روزنامهای که ایلف و پتروف (برادر کاتایف) در آن کار میکردهاند میرود و به آنها میگوید که میخواهد به سبک الکساندر دوما کارگاه
رماننویسی راه بیندازد و به شاگردانش در این کارگاه سوژه بدهد و آنها بنویسند و بعد که نوشتند کاتایف بازبینی نهایی را روی نوشتههای شاگردانش اعمال کند و اصلاحات لازم را انجام دهد. ایلیف و پتروف این حرف کاتایف را جدی نمیگیرند و میخندند اما کاتایف ظاهرا شوخی ندارد. به صندلیهای داخل اتاق اشاره میکند و میگوید فرض کنید در یکی از این صندلیها پول مخفی کردهاند.
به نظر کاتایف این سوژهای هیجانانگیز برای یک رمان است. موضوع ناگهان برای ایلیف و پتروف جدی میشود. آنها تصمیم میگیرند به جای اینکه هرکدام جداگانه رمانی با این سوژه بنویسند مشترکا روی این سوژه کار کنند. حاصل این کار مشترک میشود رمان طنزآمیز «دوازده صندلی»؛ رمانی موفق که از آن بسیار استقبال شد. ایلیا و پتروف این رمان را به کسی که سوژه داستان را به آنها داد، یعنی والنتین پتروویچ کاتایف، تقدیم کردند. یورگن روله مینویسد که والنتین کاتایف که قرار بود در مقام استاد رمان شاگردان کارگاهش را حک و اصلاح کند با دیدن بخش اول این رمان اذعان کرد که آنها میتوانند بدون نظارت او هم کار خود را بهخوبی پیش ببرند.رمان «دوازده صندلی» اخیرا با ترجمه آبتین گلکار در نشر ماهی منتشر شده است. چنانکه در مقدمه آبتین گلکار بر ترجمه فارسی این رمان آمده است «دوازده صندلی» اگرچه رمان موفقی بود و ستایش شخصیتهای مشهور و معتبری همچون مایاکوفسکی را برانگیخت اما مقامات شوروی به آن روی خوش نشان ندادند و طی ده سال در هر نوبت چاپ مقداری از آن را حذف کردند. در این مقدمه درباره نسبت این رمان با نظام کمونیستی آمده است: «اکثر ادیبان و منتقدان
وابسته به حکومت، پس از مشاهدهی استقبال خوانندگان، کوشیدند اثر را حامی رژیم کمونیستی معرفی کنند. اما این رمان اجتماعی را باید فراتر از چارچوبهای سیاسی دانست. این دو نویسنده در آثارشان هیچگاه چیزی در مخالفت آشکار با نظام کمونیستی نمینویسند، ولی هرجا هم به جلوههایی منفی از آن برمیخورند از به تصویرکشیدنش ابایی ندارند. کاغذبازیهای بیمعنا و زیانآور، شعارها و تبلیغات خشکاندیشانه و ابلهانه، صدور دستورالعمل برای آفرینش آثار هنری و تشویق به تفکر قالبی و جلوگیری از پویایی اندیشه، همه و همه، از جمله مواردی هستند که هدف نیش انتقاد ایلف و پتروف قرار میگیرند.» آنچه میخوانید سطرهایی است از این رمان: «مدیر داخلی ساختمان شمارهی 2 تأمین اجتماعی استارگورود یک دلهدزد خجالتی بود. تمام وجودش علیه دزدی غلیان میکرد، اما نمیتوانست جلو خودش را بگیرد و چیزی ندزدد. میدزدید و خجالت میکشید. مدام مشغول دزدی بود و مدام خجالتزده میشد و به همین دلیل گونههای تیغانداختهاش همیشه از سرخیِ شرم و خجالت و کمرویی و حیا میسوخت. نام مدیر داخلی آلکساندر یاکوولویچ بود و نام زنش آلکساندرا یاکوولیوونا. مدیر زنش را ساشخِن صدا میزد
و زن به شوهرش میگفت آلخِن. دنیا هرگز دلهدزدی به شرمزدگی آلکساندر یاکوولویچ به خود ندیده بود. او فقط مدیر داخلی نبود، بلکه کلا مدیر بود. مدیر قبلی را به علت رفتار خشن با ساکنان آسایشگاه از کار برکنار و کاپلمایستر ارکسترسمفونیک کرده بودند. آلخِن کوچکترین شباهتی به رئیس بیتربیت سابق نداشت. در راستای تعدیل ساعات کاری، مدیریت ساختمان را پذیرفته بود، با پیرزنهای بازنشسته بیاندازه محترمانه رفتار میکرد و نوآوریها و اصلاحات مهمی در ساختمان به راه انداخته بود. آستاپ بِندِر درِ چوب بلوط سنگین عمارت وارابیانینوف را کشید و از سرسرای ورودی سر درآورد. بوی کتهی ته گرفته میآمد. از اتاقهای بالایی همهمهای شبیه به هورای صفوف دور سربازان به گوش میرسید. کسی در سرسرا نبود و کسی هم نیامد...». رمان «دوازده صندلی» دستمایه اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی هم قرار گرفته است.