|

نذری ما و نذری آنها

حسین بکایی

نخستین عاشورایی بود که در استانبول بودم. اولین عاشورای زندگی‌ام بود که صدایی از سنج و دهل و طبل در آن بود.
غروب که شد، در خانه را زدند.همسایه واحد رو‌به‌‌رویی با یک سینی در دستش؛ وسط سینی یک ظرف‌‌ کوچک یک‌بار مصرف نشسته بود.
یک چیز حلیم‌مانند اما با نخودهای درشت جاندار از توی ظرف به من نگاه می‌کرد.
همسایه گفت: «امروز عاشوراست، عاشورایی پخته‌ام، بخورید و دعا بخوانید».
انتظار نذری در یک کشور دیگر را نداشتم. نذری را گرفتم و «خدا قبول کند» گفتم و در را بستم. اول غذای داخل ظرف را با نگاه بررسی کردم. شبیه دندونی‌ای بود که ما به مناسبت دندان‌درآوردن بچه می‌پزیم. از نخود و لوبیا گرفته تا گندم در آن پیدا می‌شد.
رفتم سراغ گوگل و نوشتم: «عاشورا» و جست‌و‌جو کردم. جمله‌ای را دیدم که ده‌ها بار در گوگل تکرار شده بود: «امسال عاشورا چه روزی است؟».
عبارت‌های دیگری هم سرچ شده بود. مثل: «عبادت‌هایی که باید در روز عاشورا کرد» یا «در چه روزهایی از محرم باید روزه گرفت؟».
دیدم برای ترکان هم عاشورا خیلی مهم است، اما عاشورای ترکی با عاشورای ایرانی فرق‌های زیادی داشت و البته مشابهت‌های زیادی هم بود؛ برای مثال رسم نذری‌پختن و بین در و همسایه و فامیل و آشنا پخش‌کردن یک بار در سال و آن هم یک غذا و فقط در روز عاشوراست.
دیدم برای مسلمانان ترک نه‌تنها روز عاشورا که 10 روز اول ماه محرم مهم است. این روزها مثل 13 روز نخست بهار برای ما ایرانیان، 10 روز نخست سال قمری است. ترکان می‌گویند در این 10 روز همه اتفاق‌های مهم جهان مثل خلقت حضرت آدم، به‌خشکی‌نشستن کشتی نوح، از آتش ردشدن ابراهیم، به‌آسمان‌رفتن ادریس، از شکم ماهی درآمدن یونس، هجرت پیغمبر و... اتفاق افتاده است. و البته خبری از واقعه کربلا نبود.
به‌عنوان کسی که در دل فرهنگ ایران پرورده شده است و از نگاه ایرانی اسلام را فهمیده و باور کرده، رگ گردنم راست شد که نامردها با این خرافات دارند ماجرای عاشورا را لاپوشانی می‌کنند و ... ولی وقتی به تکثر و تنوع مسلمانان در ده‌ها کشور اسلامی فکر کردم و شکل‌های مختلف باور در این کشورها را که دیده بودم، به خاطر آوردم.
به خودم گفتم: «کلیدواژه جست‌و‌جویت را عوض کن»؛ این‌بار نام حسین را جست‌و‌جو کردم و صفحات فراوانی درباره واقعه عاشورا روی صفحه لپ‌تاپم باز شد. مراسم عاشورا در میان علویان در شهرهای مختلف ترکیه و نیز مراسم سینه‌زنی و زنجیرزنی و هیئت و نوحه در مناطق آذری‌نشین شرق ترکیه و در نزدیکی مرز ایران را دیدم. خیلی زود قضاوت کرده بودم.
باز کلیدواژه‌ام را عوض کردم و «عبادات روز عاشورا» را جست‌و‌جو کردم. دعاهای مخصوص روز عاشورا آمد که با این عبارت شروع می‌شد: «به نام خداوند بخشنده مهربان و سلام خدا بر سید ما محمد و آل او و اصحاب او، خدای من تو ابدی و قدیم و اول هستی و فضل تو بزرگ و سخاوت تو بی‌پایان است و...».
و بعد دعایی بود که ما در نوروز می‌خوانیم: «یا محول الحول و الاحوال...».
حس متفاوتی از آرامش و آشنایی در جانم نشست. حس کردم در دل این تنوع‌ها نشانه‌هایی آشنا مثل نذری و دعای لحظه تحویل سال که در میان فرهنگ‌ها، زبان‌ها، اقوام و نژادهای مختلف پیدا می‌کنم، چقدر به امکاناتم اضافه می‌شود و تا کجاها من را بزرگ‌تر و برکشیده‌تر می‌کند.
به قول شاعر خوبمان سهراب سپهری، چشمانم را شستم و به یاد شهید کربلا نشستم به خوردن نذری عاشورایی و از ته دل همه انسان‌ها و به‌ویژه همسایه نذری‌پز را دعا کردم.
نخستین عاشورایی بود که در استانبول بودم. اولین عاشورای زندگی‌ام بود که صدایی از سنج و دهل و طبل در آن بود.
غروب که شد، در خانه را زدند.همسایه واحد رو‌به‌‌رویی با یک سینی در دستش؛ وسط سینی یک ظرف‌‌ کوچک یک‌بار مصرف نشسته بود.
یک چیز حلیم‌مانند اما با نخودهای درشت جاندار از توی ظرف به من نگاه می‌کرد.
همسایه گفت: «امروز عاشوراست، عاشورایی پخته‌ام، بخورید و دعا بخوانید».
انتظار نذری در یک کشور دیگر را نداشتم. نذری را گرفتم و «خدا قبول کند» گفتم و در را بستم. اول غذای داخل ظرف را با نگاه بررسی کردم. شبیه دندونی‌ای بود که ما به مناسبت دندان‌درآوردن بچه می‌پزیم. از نخود و لوبیا گرفته تا گندم در آن پیدا می‌شد.
رفتم سراغ گوگل و نوشتم: «عاشورا» و جست‌و‌جو کردم. جمله‌ای را دیدم که ده‌ها بار در گوگل تکرار شده بود: «امسال عاشورا چه روزی است؟».
عبارت‌های دیگری هم سرچ شده بود. مثل: «عبادت‌هایی که باید در روز عاشورا کرد» یا «در چه روزهایی از محرم باید روزه گرفت؟».
دیدم برای ترکان هم عاشورا خیلی مهم است، اما عاشورای ترکی با عاشورای ایرانی فرق‌های زیادی داشت و البته مشابهت‌های زیادی هم بود؛ برای مثال رسم نذری‌پختن و بین در و همسایه و فامیل و آشنا پخش‌کردن یک بار در سال و آن هم یک غذا و فقط در روز عاشوراست.
دیدم برای مسلمانان ترک نه‌تنها روز عاشورا که 10 روز اول ماه محرم مهم است. این روزها مثل 13 روز نخست بهار برای ما ایرانیان، 10 روز نخست سال قمری است. ترکان می‌گویند در این 10 روز همه اتفاق‌های مهم جهان مثل خلقت حضرت آدم، به‌خشکی‌نشستن کشتی نوح، از آتش ردشدن ابراهیم، به‌آسمان‌رفتن ادریس، از شکم ماهی درآمدن یونس، هجرت پیغمبر و... اتفاق افتاده است. و البته خبری از واقعه کربلا نبود.
به‌عنوان کسی که در دل فرهنگ ایران پرورده شده است و از نگاه ایرانی اسلام را فهمیده و باور کرده، رگ گردنم راست شد که نامردها با این خرافات دارند ماجرای عاشورا را لاپوشانی می‌کنند و ... ولی وقتی به تکثر و تنوع مسلمانان در ده‌ها کشور اسلامی فکر کردم و شکل‌های مختلف باور در این کشورها را که دیده بودم، به خاطر آوردم.
به خودم گفتم: «کلیدواژه جست‌و‌جویت را عوض کن»؛ این‌بار نام حسین را جست‌و‌جو کردم و صفحات فراوانی درباره واقعه عاشورا روی صفحه لپ‌تاپم باز شد. مراسم عاشورا در میان علویان در شهرهای مختلف ترکیه و نیز مراسم سینه‌زنی و زنجیرزنی و هیئت و نوحه در مناطق آذری‌نشین شرق ترکیه و در نزدیکی مرز ایران را دیدم. خیلی زود قضاوت کرده بودم.
باز کلیدواژه‌ام را عوض کردم و «عبادات روز عاشورا» را جست‌و‌جو کردم. دعاهای مخصوص روز عاشورا آمد که با این عبارت شروع می‌شد: «به نام خداوند بخشنده مهربان و سلام خدا بر سید ما محمد و آل او و اصحاب او، خدای من تو ابدی و قدیم و اول هستی و فضل تو بزرگ و سخاوت تو بی‌پایان است و...».
و بعد دعایی بود که ما در نوروز می‌خوانیم: «یا محول الحول و الاحوال...».
حس متفاوتی از آرامش و آشنایی در جانم نشست. حس کردم در دل این تنوع‌ها نشانه‌هایی آشنا مثل نذری و دعای لحظه تحویل سال که در میان فرهنگ‌ها، زبان‌ها، اقوام و نژادهای مختلف پیدا می‌کنم، چقدر به امکاناتم اضافه می‌شود و تا کجاها من را بزرگ‌تر و برکشیده‌تر می‌کند.
به قول شاعر خوبمان سهراب سپهری، چشمانم را شستم و به یاد شهید کربلا نشستم به خوردن نذری عاشورایی و از ته دل همه انسان‌ها و به‌ویژه همسایه نذری‌پز را دعا کردم.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها