|

برکناری بولتون و اهداف ترامپ

علی بیگدلی-کارشناس مسائل اروپا و آمریکا

برکناری جان بولتون نشان از آن دارد که دونالد ترامپ بنا بر ملاحظاتی شخصی، سیاست ایران‌ستیزی خود را تعدیل کرده است. بولتون از زمانی که نماینده آمریکا در سازمان ملل بود، نشان داد خصومت عمیقی با ایران دارد. دلیل آن هم این است که او از نظر دیدگاه سیاسی متعلق به طیفی از جناح محافظه‌کار افراطی آمریکاست که به جبهه مسیحیت صهیونیستی وابستگی دارند. جبهه‌‌ای بسیار افراطی که خصوصیت بارز اعضای آن ضدیت و خصومت با اسلام و مسلمانان است. از طرز تلقی‌های این جبهه یکی این است که معتقدند آمریکا دشمنانی دارد که امکان مذاکره با آنها وجود ندارد. آنها تنها یک راه برای مواجهه با مخالفان آمریکا می‎شناسند و آن راه نظامی است و معتقدند آمریکا فقط باید از طریق حمله نظامی با دشمنان و مخالفان خود روبه‌رو شود. همان کاری که دولت آمریکا در دوره جورج بوش با طالبان کرد. چون خانواده بوش هم مثل بولتون وابسته به همین جبهه مسیحیت صهیونیستی بود. البته خود دونالد ترامپ هم از وابستگان جنبش تی‌پارتی (tea party movement) است. گروهی که خود یک شاخه از همان جبهه مسیحیت صهیونیستی است. با این حال ترامپ به این نتیجه رسید که در آستانه انتخابات، سیاست خارجی بر اساس دیدگاه‌های جبهه مسیحیت صهیونیستی، رفتار نادرستی است. ضمن اینکه می‌بیند این رفتار تاکنون جواب نداده و موفق نبوده است. برای مثال می‌توان به حمله به سوریه و عراق اشاره کرد که ناموفق بود و از درونش طالبان و داعش پدید آمدند. در مصر و شمال آفریقا هم اخوان‌المسلمین قدرت گرفتند. ترامپ با برکناری بولتون می‌خواهد بگوید به دنبال سیاست ملایم‌تری در روابط خارجی آمریکاست. اگرچه بولتون بیشتر از ۱۶ ماه مشاور ترامپ نبود اما در نیمه دوم همکاری خود با ترامپ به‌ویژه شش ماه آخر، نشانه‌هایی وجود داشت حاکی از اینکه ترامپ و بولتون با هم ناسازگاری دارند. به هر حال ترامپ دارد خودش را برای انتخابات 2020 آماده می‌کند. بولتون در یک سخنرانی گفته بود کارهایی که ترامپ می‌کند به نفع دموکرات‌ها و دشمنان حزب جمهوری‌خواه است. از ناسازگاری میان ترامپ و بولتون، خیلی از دوستان آمریکا ناراحت هستند؛ مثل اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی؛ چرا که در حقیقت بولتون بود که بین کشورهای عربی منطقه ما با اسرائیل، رابطه پنهانی نسبتا خوبی برقرار کرده بود. این روابط در مجموع به نفع انتخاب مجدد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده آمریکا نبود. بولتون فضا را خشن کرده بود و این به کار او پایان داد. جمهوری‌خواهان نسبت به دموکرات‌ها قدری خشن‌تر هستند. آنها به دنبال بحث حقوق بشر هم نبوده‌اند. حقوق بشر شعار دموکرات‌هاست. مروری بر تاریخ چند دهه اخیر آمریکا این را به خوبی نشان می‌دهد. کندی به خاطر رعایت‌نكردن حقوق بشر با شاه ایران روابط مناسبی نداشت. اگرچه بعدا رابطه‌شان برقرار شد ولی در شروع کار، کندی شاه را خیلی اذیت کرد. در حالی که شاه با نیکسون که رئیس‌جمهور حزب جمهوری‌خواه آمریکا بود، روابط نزدیکی داشت و در انتخابات هم کمکش می‌کرد. در سوی دیگر قضیه، جمهوری‌خواهان اصولا یک تفکر خودبرتربینی و جدایی از دیگران دارند. بنابراین در سیاست خارجی خود هم تغییر عمده‌ای به وجود نمی‌آورند.

کسی که بعد از جان بولتون می‌آید، طبعا خشونت و دیدگاه سنتی او را نخواهد داشت. بولتون حتی با اظهارنظرهای ترامپ مبنی بر اینکه ما حاضریم بیرون از قیدوشرط با ایران مذاکره کنیم هم مخالف بود. این مخالفت دقیقا برآمده از همان موضع مسیحی-صهیونیستی بولتون بود که دربردارنده تفکرات شدیدا خشنی است. همه می‌دانیم که ترامپ را این لابی‌های یهودی به کاخ سفید فرستادند اما اگرچه رابطه ترامپ با یهودی‌ها بسیار صمیمانه‌ بود اما برای او -مثل خیلی از سیاست‌مدارها- پذيرفتني نبود که صدایی فراتر از صدای او شنیده شود. چون جان بولتون از سوی نهادهای دیگری حمایت می‌شد، خیلی با شیوه‌های مسالمت‎آمیز درباره ایران، کره‌شمالی و روسیه موافق نبود. ترامپ اینها را مخل منویات خود می‌دید. ضمن اینکه بولتون در مأموریت ونزوئلا هم موفق عمل نکرد و ترامپ این عدم موفقیت را به عنوان یک نقطه ضعف برای بولتون در نظر گرفت. چون عملکردش حق مطلب را درباره هزینه‌ای که آمریکا در ونزوئلا کرد، ادا نکرد. الان هم شنیده می‌شود که ترامپ درباره مسئله ونزوئلا آماده مذاکره است. با این حال، حزب جمهوری‌خواه، یک حزب واحد نیست و مجموعه‌های مختلف و نگرش‌های متفاوتی در آن وجود دارد. وقتی نتانیاهو شدیدا با برکناری بولتون مخالف بود، نشان می‌دهد بولتون رابطه مستقیمی ببین نتانیاهو و کاخ سفید برقرار کرده بود. بنابراین طبیعی است که بخش افراطی حزب جمهوری‌خواه از برکناری بولتون شدیدا ناراضی باشد.

برکناری جان بولتون نشان از آن دارد که دونالد ترامپ بنا بر ملاحظاتی شخصی، سیاست ایران‌ستیزی خود را تعدیل کرده است. بولتون از زمانی که نماینده آمریکا در سازمان ملل بود، نشان داد خصومت عمیقی با ایران دارد. دلیل آن هم این است که او از نظر دیدگاه سیاسی متعلق به طیفی از جناح محافظه‌کار افراطی آمریکاست که به جبهه مسیحیت صهیونیستی وابستگی دارند. جبهه‌‌ای بسیار افراطی که خصوصیت بارز اعضای آن ضدیت و خصومت با اسلام و مسلمانان است. از طرز تلقی‌های این جبهه یکی این است که معتقدند آمریکا دشمنانی دارد که امکان مذاکره با آنها وجود ندارد. آنها تنها یک راه برای مواجهه با مخالفان آمریکا می‎شناسند و آن راه نظامی است و معتقدند آمریکا فقط باید از طریق حمله نظامی با دشمنان و مخالفان خود روبه‌رو شود. همان کاری که دولت آمریکا در دوره جورج بوش با طالبان کرد. چون خانواده بوش هم مثل بولتون وابسته به همین جبهه مسیحیت صهیونیستی بود. البته خود دونالد ترامپ هم از وابستگان جنبش تی‌پارتی (tea party movement) است. گروهی که خود یک شاخه از همان جبهه مسیحیت صهیونیستی است. با این حال ترامپ به این نتیجه رسید که در آستانه انتخابات، سیاست خارجی بر اساس دیدگاه‌های جبهه مسیحیت صهیونیستی، رفتار نادرستی است. ضمن اینکه می‌بیند این رفتار تاکنون جواب نداده و موفق نبوده است. برای مثال می‌توان به حمله به سوریه و عراق اشاره کرد که ناموفق بود و از درونش طالبان و داعش پدید آمدند. در مصر و شمال آفریقا هم اخوان‌المسلمین قدرت گرفتند. ترامپ با برکناری بولتون می‌خواهد بگوید به دنبال سیاست ملایم‌تری در روابط خارجی آمریکاست. اگرچه بولتون بیشتر از ۱۶ ماه مشاور ترامپ نبود اما در نیمه دوم همکاری خود با ترامپ به‌ویژه شش ماه آخر، نشانه‌هایی وجود داشت حاکی از اینکه ترامپ و بولتون با هم ناسازگاری دارند. به هر حال ترامپ دارد خودش را برای انتخابات 2020 آماده می‌کند. بولتون در یک سخنرانی گفته بود کارهایی که ترامپ می‌کند به نفع دموکرات‌ها و دشمنان حزب جمهوری‌خواه است. از ناسازگاری میان ترامپ و بولتون، خیلی از دوستان آمریکا ناراحت هستند؛ مثل اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی؛ چرا که در حقیقت بولتون بود که بین کشورهای عربی منطقه ما با اسرائیل، رابطه پنهانی نسبتا خوبی برقرار کرده بود. این روابط در مجموع به نفع انتخاب مجدد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده آمریکا نبود. بولتون فضا را خشن کرده بود و این به کار او پایان داد. جمهوری‌خواهان نسبت به دموکرات‌ها قدری خشن‌تر هستند. آنها به دنبال بحث حقوق بشر هم نبوده‌اند. حقوق بشر شعار دموکرات‌هاست. مروری بر تاریخ چند دهه اخیر آمریکا این را به خوبی نشان می‌دهد. کندی به خاطر رعایت‌نكردن حقوق بشر با شاه ایران روابط مناسبی نداشت. اگرچه بعدا رابطه‌شان برقرار شد ولی در شروع کار، کندی شاه را خیلی اذیت کرد. در حالی که شاه با نیکسون که رئیس‌جمهور حزب جمهوری‌خواه آمریکا بود، روابط نزدیکی داشت و در انتخابات هم کمکش می‌کرد. در سوی دیگر قضیه، جمهوری‌خواهان اصولا یک تفکر خودبرتربینی و جدایی از دیگران دارند. بنابراین در سیاست خارجی خود هم تغییر عمده‌ای به وجود نمی‌آورند.

کسی که بعد از جان بولتون می‌آید، طبعا خشونت و دیدگاه سنتی او را نخواهد داشت. بولتون حتی با اظهارنظرهای ترامپ مبنی بر اینکه ما حاضریم بیرون از قیدوشرط با ایران مذاکره کنیم هم مخالف بود. این مخالفت دقیقا برآمده از همان موضع مسیحی-صهیونیستی بولتون بود که دربردارنده تفکرات شدیدا خشنی است. همه می‌دانیم که ترامپ را این لابی‌های یهودی به کاخ سفید فرستادند اما اگرچه رابطه ترامپ با یهودی‌ها بسیار صمیمانه‌ بود اما برای او -مثل خیلی از سیاست‌مدارها- پذيرفتني نبود که صدایی فراتر از صدای او شنیده شود. چون جان بولتون از سوی نهادهای دیگری حمایت می‌شد، خیلی با شیوه‌های مسالمت‎آمیز درباره ایران، کره‌شمالی و روسیه موافق نبود. ترامپ اینها را مخل منویات خود می‌دید. ضمن اینکه بولتون در مأموریت ونزوئلا هم موفق عمل نکرد و ترامپ این عدم موفقیت را به عنوان یک نقطه ضعف برای بولتون در نظر گرفت. چون عملکردش حق مطلب را درباره هزینه‌ای که آمریکا در ونزوئلا کرد، ادا نکرد. الان هم شنیده می‌شود که ترامپ درباره مسئله ونزوئلا آماده مذاکره است. با این حال، حزب جمهوری‌خواه، یک حزب واحد نیست و مجموعه‌های مختلف و نگرش‌های متفاوتی در آن وجود دارد. وقتی نتانیاهو شدیدا با برکناری بولتون مخالف بود، نشان می‌دهد بولتون رابطه مستقیمی ببین نتانیاهو و کاخ سفید برقرار کرده بود. بنابراین طبیعی است که بخش افراطی حزب جمهوری‌خواه از برکناری بولتون شدیدا ناراضی باشد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها