|

ابعاد پیچیده حمله به تأسیسات آرامکو

علیرضا سلطانی- استاد دانشگاه


حمله پهپادی به تأسیسات نفتی استراتژیک عربستان سعودی که با سکته جریان نفت در بازارهای جهانی همراه شد، زنگ خطر جدی بروز ناامنی و به عبارتی جنگ در منطقه خلیج فارس را به صدا درآورد. بروز این حادثه اگرچه می‌تواند زمینه‌ای برای بروز جنگ در منطقه با حضور قدرت‌های بزرگ باشد؛ اما از نگاهی واقع‌بینانه عاملی بزرگ‌تر و مؤثرتر برای جلوگیری از جنگ در این منطقه است. لفاظی‌ها و تهدیدهای دولت آمریکا و برخی از کشورهای منطقه مبنی بر مقصر‌دانستن ایران در این حادثه، طبیعی به نظر می‌رسد؛ چرا‌که دولتمردان آمریکایی در شرایط حاضر قصد دارند بازی‌ای را که با خروج از برجام آغاز کرده‌اند، در نزد افکار عمومی جهان، موجه جلوه داده و بهره‌برداری سیاسی خود را از این ماجرا داشته و بر قدرت چانه‌زنی خود در آینده در مقابل ایران بیفزایند؛ اما واقعیت این است که این سیاست‌ها و تهدیدها صرفا در حد حرف باقی مانده و با فروکش‌کردن بار روانی و تبلیغاتی حادثه، موضع کشورها و قدرت‌های حامی مذاکره و دیپلماسی برای ایجاد ثبات و امنیت نسبی در خاورمیانه و خلیج فارس را تقویت می‌کند.
حادثه روی‌داده در عربستان را نباید صرفا حمله به عربستان تلقی کرد؛ بلکه حادثه یادشده حاوی این پیام است که هرگونه جنگ و ناامنی در منطقه دارای ابعاد و گستردگی جهانی بوده و هزینه آن برای اقتصاد و سیاست جهانی سنگین و جبران‌ناپذیر خواهد بود. یکی از بزرگ‌ترین هزینه‌ها، اخلال هرچند کوتاه در جریان نفت به بازارهای جهانی است؛ اخلالی که می‌تواند اقتصاد جهان را برای مدت‌ها دچار رکود و توقف کند. البته افزایش 10‌دلاری قیمت نفت (19درصدی) در یک روز به دنبال اعلام کاهش 50‌درصدی تولید نفت عربستان، واکنش طبیعی بازار قلمداد می‌شود و انتظار نمی‌رفت که بازار بیش‌ از این میزان افزایش دچار شوک شود؛ هرچند در‌این‌باره باید اذعان کرد که دولت آمریکا و برخی از مصرف‌کنندگان عمده مانند ژاپن، کره‌جنوبی و چین با رهاسازی ذخایر استراتژیک نفت خود، در مهار و مدیریت بازار نقش عمده‌ای ایفا کردند. طبیعتا بازار نفت در روزهای آینده با فروکش‌کردن التهابات سیاسی ناشی از ماجرا، به شرایط عادی خود بازمی‌گردد؛ اما تداوم تنش در منطقه، نگرانی‌ها درباره آینده بازار نفت را همچنان بالا نگه می‌دارد و هزینه‌های مدیریت بازار را افزایش می‌دهد.
این حادثه آسیب‌‌پذیری عربستان سعودی به‌عنوان یکی از سه تولیدکننده نفت جهان و کشوری را که نقطه اتکای پایدار در بازار جهانی نفت در مقابل دو قدرت ‌‌تولیدکننده عمده دیگر؛ یعنی آمریکا و روسیه به شمار می‌رود، اثبات کرده و نشان می‌دهد بازار جهانی نفت نمی‌تواند در فضایی سیاسی و امنیتی اقدام به حذف تولیدکنندگان بزرگی مانند ایران و تکیه صرف بر یک یا دو قدرت نفتی به‌عنوان آلترناتیو کند. عربستان سعودی در زمره کشورهایی بود که پس از تحریم نفتی ایران با خروج آمریکا از برجام صراحتا اعلام کرد ‌ قادر به جایگزینی نفت ایران در بازارهای جهانی برای جلوگیری از بروز شوک قیمتی خواهد بود و در این راستا نیز گام برداشت.
طبیعتا در کوتاه‌مدت و با هدف مهار فشارهای روانی حادثه، دولت آمریکا و متحدان منطقه‌ای و بین‌المللی آن ممکن است مانند ایجاد نیروی ویژه برای حراست از جریان کشتی‌رانی نفتی در خلیج فارس، دست به تحرکاتی تبلیغاتی در حوزه حراست از تأسیسات نفتی در منطقه به‌ویژه عربستان سعودی نیز بزنند؛ هرچند این حادثه می‌تواند زمینه‌ای برای مظلوم‌نمایی عربستان سعودی با هدف احیای دوباره مناسبات نظامی با آمریکا که در جریان قتل جمال خاشقجی دچار رکود و توقف شده بود، شود و راه را برای دولت ترامپ برای عرضه بیشتر جنگ‌افزار و سیستم‌های تدافعی به عربستان باز کند. بر این مبنا اعلام مقامات عربستان سعودی مبنی بر توقف 50‌درصدی می‌تواند غیرواقعی باشد؛ زیرا عربستان سعودی برای حفظ اعتبار و موقعیت امنیتی و حتی نفتی خود می‌توانست در‌صورتی‌که واقعا این میزان کاهش تولید هم به وقوع پیوسته، آن را کتمان کند یا مواضع مبهم در پیش گیرد. ‌البته این حادثه شاید سیاست راهبردی دولت ترامپ برای کاهش یا رفع وابستگی به نفت خلیج فارس را تا حد زیادی تقویت می‌کند؛ سیاستی که ترامپ با زیرپاگذاشتن بسیاری از تعهدات بین‌المللی مانند توافق اقلیمی پاریس، با هدف افزایش تولید نفت در آمریکا در پیش گرفته و حتی از ابزار تحریم فروش نفت کشورهایی مانند ایران و ونزوئلا برای تثبیت برتری آمریکا در تولید و صادرات نفت بهره برده است؛ زیرا ترامپ صراحتا به این موضوع اشاره کرده است. تحولات خاورمیانه با حادثه حمله پهپادی به تأسیسات نفتی عربستان، وارد مرحله‌ای جدید و در‌عین‌حال پیچیده شده است. چنان‌که بیان شد، این حادثه می‌تواند ظرفیت‌های دیپلماسی را برای کاهش تنش‌ها در منطقه افزایش دهد؛ ظرفیت‌هایی که آثار و نشانه‌های آن در روزهای آینده و در جریان حضور و مذاکرات سران کشورها در نیویورک و در جریان اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحده، به تصویر کشیده می‌شود.


حمله پهپادی به تأسیسات نفتی استراتژیک عربستان سعودی که با سکته جریان نفت در بازارهای جهانی همراه شد، زنگ خطر جدی بروز ناامنی و به عبارتی جنگ در منطقه خلیج فارس را به صدا درآورد. بروز این حادثه اگرچه می‌تواند زمینه‌ای برای بروز جنگ در منطقه با حضور قدرت‌های بزرگ باشد؛ اما از نگاهی واقع‌بینانه عاملی بزرگ‌تر و مؤثرتر برای جلوگیری از جنگ در این منطقه است. لفاظی‌ها و تهدیدهای دولت آمریکا و برخی از کشورهای منطقه مبنی بر مقصر‌دانستن ایران در این حادثه، طبیعی به نظر می‌رسد؛ چرا‌که دولتمردان آمریکایی در شرایط حاضر قصد دارند بازی‌ای را که با خروج از برجام آغاز کرده‌اند، در نزد افکار عمومی جهان، موجه جلوه داده و بهره‌برداری سیاسی خود را از این ماجرا داشته و بر قدرت چانه‌زنی خود در آینده در مقابل ایران بیفزایند؛ اما واقعیت این است که این سیاست‌ها و تهدیدها صرفا در حد حرف باقی مانده و با فروکش‌کردن بار روانی و تبلیغاتی حادثه، موضع کشورها و قدرت‌های حامی مذاکره و دیپلماسی برای ایجاد ثبات و امنیت نسبی در خاورمیانه و خلیج فارس را تقویت می‌کند.
حادثه روی‌داده در عربستان را نباید صرفا حمله به عربستان تلقی کرد؛ بلکه حادثه یادشده حاوی این پیام است که هرگونه جنگ و ناامنی در منطقه دارای ابعاد و گستردگی جهانی بوده و هزینه آن برای اقتصاد و سیاست جهانی سنگین و جبران‌ناپذیر خواهد بود. یکی از بزرگ‌ترین هزینه‌ها، اخلال هرچند کوتاه در جریان نفت به بازارهای جهانی است؛ اخلالی که می‌تواند اقتصاد جهان را برای مدت‌ها دچار رکود و توقف کند. البته افزایش 10‌دلاری قیمت نفت (19درصدی) در یک روز به دنبال اعلام کاهش 50‌درصدی تولید نفت عربستان، واکنش طبیعی بازار قلمداد می‌شود و انتظار نمی‌رفت که بازار بیش‌ از این میزان افزایش دچار شوک شود؛ هرچند در‌این‌باره باید اذعان کرد که دولت آمریکا و برخی از مصرف‌کنندگان عمده مانند ژاپن، کره‌جنوبی و چین با رهاسازی ذخایر استراتژیک نفت خود، در مهار و مدیریت بازار نقش عمده‌ای ایفا کردند. طبیعتا بازار نفت در روزهای آینده با فروکش‌کردن التهابات سیاسی ناشی از ماجرا، به شرایط عادی خود بازمی‌گردد؛ اما تداوم تنش در منطقه، نگرانی‌ها درباره آینده بازار نفت را همچنان بالا نگه می‌دارد و هزینه‌های مدیریت بازار را افزایش می‌دهد.
این حادثه آسیب‌‌پذیری عربستان سعودی به‌عنوان یکی از سه تولیدکننده نفت جهان و کشوری را که نقطه اتکای پایدار در بازار جهانی نفت در مقابل دو قدرت ‌‌تولیدکننده عمده دیگر؛ یعنی آمریکا و روسیه به شمار می‌رود، اثبات کرده و نشان می‌دهد بازار جهانی نفت نمی‌تواند در فضایی سیاسی و امنیتی اقدام به حذف تولیدکنندگان بزرگی مانند ایران و تکیه صرف بر یک یا دو قدرت نفتی به‌عنوان آلترناتیو کند. عربستان سعودی در زمره کشورهایی بود که پس از تحریم نفتی ایران با خروج آمریکا از برجام صراحتا اعلام کرد ‌ قادر به جایگزینی نفت ایران در بازارهای جهانی برای جلوگیری از بروز شوک قیمتی خواهد بود و در این راستا نیز گام برداشت.
طبیعتا در کوتاه‌مدت و با هدف مهار فشارهای روانی حادثه، دولت آمریکا و متحدان منطقه‌ای و بین‌المللی آن ممکن است مانند ایجاد نیروی ویژه برای حراست از جریان کشتی‌رانی نفتی در خلیج فارس، دست به تحرکاتی تبلیغاتی در حوزه حراست از تأسیسات نفتی در منطقه به‌ویژه عربستان سعودی نیز بزنند؛ هرچند این حادثه می‌تواند زمینه‌ای برای مظلوم‌نمایی عربستان سعودی با هدف احیای دوباره مناسبات نظامی با آمریکا که در جریان قتل جمال خاشقجی دچار رکود و توقف شده بود، شود و راه را برای دولت ترامپ برای عرضه بیشتر جنگ‌افزار و سیستم‌های تدافعی به عربستان باز کند. بر این مبنا اعلام مقامات عربستان سعودی مبنی بر توقف 50‌درصدی می‌تواند غیرواقعی باشد؛ زیرا عربستان سعودی برای حفظ اعتبار و موقعیت امنیتی و حتی نفتی خود می‌توانست در‌صورتی‌که واقعا این میزان کاهش تولید هم به وقوع پیوسته، آن را کتمان کند یا مواضع مبهم در پیش گیرد. ‌البته این حادثه شاید سیاست راهبردی دولت ترامپ برای کاهش یا رفع وابستگی به نفت خلیج فارس را تا حد زیادی تقویت می‌کند؛ سیاستی که ترامپ با زیرپاگذاشتن بسیاری از تعهدات بین‌المللی مانند توافق اقلیمی پاریس، با هدف افزایش تولید نفت در آمریکا در پیش گرفته و حتی از ابزار تحریم فروش نفت کشورهایی مانند ایران و ونزوئلا برای تثبیت برتری آمریکا در تولید و صادرات نفت بهره برده است؛ زیرا ترامپ صراحتا به این موضوع اشاره کرده است. تحولات خاورمیانه با حادثه حمله پهپادی به تأسیسات نفتی عربستان، وارد مرحله‌ای جدید و در‌عین‌حال پیچیده شده است. چنان‌که بیان شد، این حادثه می‌تواند ظرفیت‌های دیپلماسی را برای کاهش تنش‌ها در منطقه افزایش دهد؛ ظرفیت‌هایی که آثار و نشانه‌های آن در روزهای آینده و در جریان حضور و مذاکرات سران کشورها در نیویورک و در جریان اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحده، به تصویر کشیده می‌شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها