|

يك قدم به سمت انسانيت

شقايق عطار

پروفسور مايکل ناگلر در سایت مرکز صلح متا يادداشتي نوشته است كه بخشي از ترجمه آن را در ادامه مي‌خوانيد.
تروريسم، واژه‌اي که امروزه همه جا با آن برخورد مي‌کنيم: در زندگي روزمره، در اخبار و رسانه‌ها... .
در سال‌هاي اخير، ارتش ايالات متحده آمريکا درگير مبارزه با گروه‌هاي مسلح متعددي در اقصي نقاط جهان بوده است. اما اين مبارزات مسلحانه، بمب‌ها و هواپيماهاي بدون سرنشين نتيجه‌اي جز سرعت‌بخشيدن به فعاليت تروريست‌ها و گسترش خشونت نداشته است. آيا روشي بهتر براي مواجهه با اين شرايط وجود ندارد؟ البته که وجود دارد. در اين مجال کوتاه، «روايت کهنه» جدايي، رقابت و خشونت را کنار گذاشته و به «روايتي تازه» از ديدگاهي متفاوت خواهيم پرداخت.
حملات 11 سپتامبر، کشتار آفريقايي- آمريکايي‌ها توسط گروه «KKK) «Ku Klux Klan) و حوادث اخير به‌دست داعش همه و همه نمونه‌هايي از تروريسم است؛ اما در همه اين موارد نکته‌اي وجود دارد که بايد از آن آگاه باشيم و آن اينکه: در پس واژه تروريست يک «انسان» وجود دارد، پس هنگامي که برچسب تروريست را حذف مي‌کنيم، در واقع يک قدم به آن انسان در پس اين فعاليت‌هاي خشونت‌بار نزديک‌تر مي‌شويم. براي مثال، در گذشته نه چندان دور، بانويي فرانسوي که در سازمان ملل در افغانستان مشغول به کار بود، در مسير خود با يک تروريست انتحاري مواجه مي‌شود. او ابتدا فرار کرد اما... ناگهان ايستاد؛ بازگشت، به آن مرد نزديک شد و با لبخندي در چشمان او خيره شد. در کمال تعجب، آن مرد محل را ترک کرد و به هيچ‌کس آسيبي وارد نشد. آن بانو با کنارگذاشتن برچسب‌ها و نقاب‌ها- که سبب ايجاد روابط عميق انساني مي‌شود- جان بسياري را در آن روز نجات داد.
اما ما فقط نبايد منتظر چنين موارد غيرمنتظره‌اي بمانيم، بلکه راه‌هاي بسياري براي مقابله با تروريسم وجود دارد. به ياد داشته باشيد که ما با انسان روبه‌رو هستيم و همان‌طور که گاندي مي‌گويد: «هيچ‌کس بدون داشتن يک انگيزه و هدف، زندگي خود را به مخاطره نمي‌اندازد. پس آن انگيزه پشت پرده را از بين ببريد؛ آن‌گاه اين خشونت نيز از بين خواهد رفت».
پس چرا مردم به گروه‌هايي مثل داعش يا KKK مي‌پيوندند؟
کاپيتان اسبق ارتش آمريکا- پال کي شپل مي‌گويد: گروه‌هاي تندرو... به دنبال ارضاي اشتياق انسان براي برطرف‌کردن نيازهايشان هستند، نيازهايي چون تعلق خاطر و ارزش‌قائل‌شدن براي خويشتن. ما مي‌توانيم اين نيازها را از طريق شبکه‌هاي اجتماعي و سازمان‌هاي عاري از خشونت و صلح‌طلب برطرف کنيم. افرادي که به گروه‌هاي افراطي مي‌پيوندند اغلب حس تحقير، هتک حرمت و عجز را با خود به همراه دارند. آنها به شکلي جنون‌آميز و غيرقابل کنترل به‌دنبال تسکين نارضايتي و رنج خود هستند و همان‌طور که جان اف کي اشاره كرد: «آنها که مبارزه عاري از خشونت را ناممکن مي‌كنند، به‌شکل اجتناب‌ناپذيري سبب بروز جنبش‌هايي مملو از خشونت خواهند شد». به همين علت است که استراتژيست متخصص در جنبش‌هاي اجتماعي، جورج ليکي پيشنهاد گسترش مهارت‌هاي عاري از خشونت را مي‌دهد؛ مهارت‌هايي که از طريق فرصت‌دادن به افراد براي ابراز دردها و آلامشان آنها را مورد حمايت قرار مي‌دهد. نمونه جالب آنکه در سال 1972 گروهي از سارقان مسلح با توسل به غارت و دزدي در مناطقي از هند باعث ايجاد رعب و وحشت شده بودند. هيچ تلاشي از سمت پليس براي دستگيري و اعدام آنها سبب برقراري آرامش و حذف خشونت نشد. در مقابل، پيروان گاندي گروهاي صلح را براي ملاقات با سارقان و خاتمه‌دادن درگيري‌ها به منطقه اعزام کردند. بعد از چندين ماه مذاکره، 450 نفر از سارقان تسليم شدند، کشاورزي را به عنوان حرفه خويش پذيرفتند و به آزار و اذيت نيروهاي پليس خاتمه دادند. بايد بدانيم که نبود خشونت به شکل عملي همواره کارساز و در همه موارد قابل اجراست. مفهوم نبود خشونت از طريق انجام مراحل ذيل عملي خواهد شد:
1- برچسب‌ها و نقاب‌ها را کنار گذاشته و وجود يک انسان را در پس آنها ببينيم.
2- از وجود زجر و درد آگاه باشيم، رفع دلواپسي‌ها را هدف قرار داده و به‌دنبال انکار آنها نباشيم.
3- به دنبال ايجاد ثبات، صلح و ارائه کمک‌هاي بشردوستانه باشيم.
4- به دنبال تأسيس سازمان‌ها و اجتماعاتي باشيم که در پي ايجاد حس تعلق خاطر، هدفمندي در زندگي و ارزشمندي خويشتن هستند.
در نهايت اينکه تروريست‌ها به‌دنبال خشونت عليه شهروندان هستند تا به اهداف سياسي خود جامه عمل بپوشانند، پاسخ‌دادن به آنها با خشونت قطعا منجر به خشونت بيشتر خواهد شد. در مقابل، با استفاده از آلترناتيوهاي عاري از خشونت مي‌توانيم اولين قدم را در راهي دشوار- که نيل به سوي راه‌حلي پايدار است- برداريم.

پروفسور مايکل ناگلر در سایت مرکز صلح متا يادداشتي نوشته است كه بخشي از ترجمه آن را در ادامه مي‌خوانيد.
تروريسم، واژه‌اي که امروزه همه جا با آن برخورد مي‌کنيم: در زندگي روزمره، در اخبار و رسانه‌ها... .
در سال‌هاي اخير، ارتش ايالات متحده آمريکا درگير مبارزه با گروه‌هاي مسلح متعددي در اقصي نقاط جهان بوده است. اما اين مبارزات مسلحانه، بمب‌ها و هواپيماهاي بدون سرنشين نتيجه‌اي جز سرعت‌بخشيدن به فعاليت تروريست‌ها و گسترش خشونت نداشته است. آيا روشي بهتر براي مواجهه با اين شرايط وجود ندارد؟ البته که وجود دارد. در اين مجال کوتاه، «روايت کهنه» جدايي، رقابت و خشونت را کنار گذاشته و به «روايتي تازه» از ديدگاهي متفاوت خواهيم پرداخت.
حملات 11 سپتامبر، کشتار آفريقايي- آمريکايي‌ها توسط گروه «KKK) «Ku Klux Klan) و حوادث اخير به‌دست داعش همه و همه نمونه‌هايي از تروريسم است؛ اما در همه اين موارد نکته‌اي وجود دارد که بايد از آن آگاه باشيم و آن اينکه: در پس واژه تروريست يک «انسان» وجود دارد، پس هنگامي که برچسب تروريست را حذف مي‌کنيم، در واقع يک قدم به آن انسان در پس اين فعاليت‌هاي خشونت‌بار نزديک‌تر مي‌شويم. براي مثال، در گذشته نه چندان دور، بانويي فرانسوي که در سازمان ملل در افغانستان مشغول به کار بود، در مسير خود با يک تروريست انتحاري مواجه مي‌شود. او ابتدا فرار کرد اما... ناگهان ايستاد؛ بازگشت، به آن مرد نزديک شد و با لبخندي در چشمان او خيره شد. در کمال تعجب، آن مرد محل را ترک کرد و به هيچ‌کس آسيبي وارد نشد. آن بانو با کنارگذاشتن برچسب‌ها و نقاب‌ها- که سبب ايجاد روابط عميق انساني مي‌شود- جان بسياري را در آن روز نجات داد.
اما ما فقط نبايد منتظر چنين موارد غيرمنتظره‌اي بمانيم، بلکه راه‌هاي بسياري براي مقابله با تروريسم وجود دارد. به ياد داشته باشيد که ما با انسان روبه‌رو هستيم و همان‌طور که گاندي مي‌گويد: «هيچ‌کس بدون داشتن يک انگيزه و هدف، زندگي خود را به مخاطره نمي‌اندازد. پس آن انگيزه پشت پرده را از بين ببريد؛ آن‌گاه اين خشونت نيز از بين خواهد رفت».
پس چرا مردم به گروه‌هايي مثل داعش يا KKK مي‌پيوندند؟
کاپيتان اسبق ارتش آمريکا- پال کي شپل مي‌گويد: گروه‌هاي تندرو... به دنبال ارضاي اشتياق انسان براي برطرف‌کردن نيازهايشان هستند، نيازهايي چون تعلق خاطر و ارزش‌قائل‌شدن براي خويشتن. ما مي‌توانيم اين نيازها را از طريق شبکه‌هاي اجتماعي و سازمان‌هاي عاري از خشونت و صلح‌طلب برطرف کنيم. افرادي که به گروه‌هاي افراطي مي‌پيوندند اغلب حس تحقير، هتک حرمت و عجز را با خود به همراه دارند. آنها به شکلي جنون‌آميز و غيرقابل کنترل به‌دنبال تسکين نارضايتي و رنج خود هستند و همان‌طور که جان اف کي اشاره كرد: «آنها که مبارزه عاري از خشونت را ناممکن مي‌كنند، به‌شکل اجتناب‌ناپذيري سبب بروز جنبش‌هايي مملو از خشونت خواهند شد». به همين علت است که استراتژيست متخصص در جنبش‌هاي اجتماعي، جورج ليکي پيشنهاد گسترش مهارت‌هاي عاري از خشونت را مي‌دهد؛ مهارت‌هايي که از طريق فرصت‌دادن به افراد براي ابراز دردها و آلامشان آنها را مورد حمايت قرار مي‌دهد. نمونه جالب آنکه در سال 1972 گروهي از سارقان مسلح با توسل به غارت و دزدي در مناطقي از هند باعث ايجاد رعب و وحشت شده بودند. هيچ تلاشي از سمت پليس براي دستگيري و اعدام آنها سبب برقراري آرامش و حذف خشونت نشد. در مقابل، پيروان گاندي گروهاي صلح را براي ملاقات با سارقان و خاتمه‌دادن درگيري‌ها به منطقه اعزام کردند. بعد از چندين ماه مذاکره، 450 نفر از سارقان تسليم شدند، کشاورزي را به عنوان حرفه خويش پذيرفتند و به آزار و اذيت نيروهاي پليس خاتمه دادند. بايد بدانيم که نبود خشونت به شکل عملي همواره کارساز و در همه موارد قابل اجراست. مفهوم نبود خشونت از طريق انجام مراحل ذيل عملي خواهد شد:
1- برچسب‌ها و نقاب‌ها را کنار گذاشته و وجود يک انسان را در پس آنها ببينيم.
2- از وجود زجر و درد آگاه باشيم، رفع دلواپسي‌ها را هدف قرار داده و به‌دنبال انکار آنها نباشيم.
3- به دنبال ايجاد ثبات، صلح و ارائه کمک‌هاي بشردوستانه باشيم.
4- به دنبال تأسيس سازمان‌ها و اجتماعاتي باشيم که در پي ايجاد حس تعلق خاطر، هدفمندي در زندگي و ارزشمندي خويشتن هستند.
در نهايت اينکه تروريست‌ها به‌دنبال خشونت عليه شهروندان هستند تا به اهداف سياسي خود جامه عمل بپوشانند، پاسخ‌دادن به آنها با خشونت قطعا منجر به خشونت بيشتر خواهد شد. در مقابل، با استفاده از آلترناتيوهاي عاري از خشونت مي‌توانيم اولين قدم را در راهي دشوار- که نيل به سوي راه‌حلي پايدار است- برداريم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها