روایتی از پیشبینی رهبری در ابتدای جنگ 33 روزه:
این جنگ نبرد خندق است
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای: فرمانده نیروی قدس در گفتوگوی اختصاصی با پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای، از شنیدهنشدههای جنگ ۳۳روزه لبنان گفت. او در بخشی از سخنان خود به دیدارش با مقام معظم رهبری در هفته اول جنگ 33روزه اشاره کرد و گفت: تقریبا هفته اول که سپری شد، از تهران اصرار داشتند که من به تهران بیایم تا درباره جنگ توضیح بدهم. من از یک راه فرعی برگشتم. آن وقت رهبر معظم انقلاب در مشهد بودند و من خدمت ایشان رسیدم برای جلسه سران سه قوه و مسئولان اصلی که عضو شورای امنیت ملی بودند و غالبا در بخشهای امنیتی و اطلاعاتی حضور داشتند. در جلسه مشهد، گزارشی از حادثه دادم. گزارش من گزارش تلخی بود؛ یعنی مشاهدات من افقی از پیروزی را نشان نمیداد. جنگ کاملا جنگ متفاوت و تکنولوژیک و دقیقی بود. اهداف با دقت انتخاب میشد. ساختمانهای 12طبقه با یک بمب با زمین یکسان میشدند.
وقت نماز شد و حضرت آقا رفتند برای وضوگرفتن. من هم رفتم وضو بگیرم. آقا وضو گرفته بودند و آستینهایشان هنوز بالا بود؛ وقتی برمیگشتند با دست به من اشاره کردند که بیا، من رفتم، آقا فرمودند «شما از گزارشت چیزی میخواستی به من بگویی؟»، عرض کردم نه، فقط میخواستم توضیح واقع را بدهم. آقا فرمودند: «این را فهمیدم. چیز دیگری نمیخواستی بگویی؟»، عرض کردم نه. نماز خواندیم و برگشتیم به جلسه. گزارش من تمام شده بود. آقا شروع به صحبت کردند. چند مطلب را فرمودند، از جمله اینکه فرمودند «نکاتی که فلانی گفتند پیرامون جنگ، همینطور است؛ این جنگ، جنگ بسیار سخت و شدیدی است اما من تصور میکنم این جنگ شبیه جنگ خندق است». آیات جنگ احزاب یا همان جنگ خندق را قرائت کردند و حالت مسلمانها، حالت اصحاب و یاران پیغمبر، حالتی را که بر صف آنها حاکم بود، بیان کردند. بعد فرمودند «اما من تصورم این است که پیروزی این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود». من در دلم تکان خوردم، چون اصلاً چنین ظنی از نظر نظامی نداشتم. یعنی در دلم تمنا کردم کاش آقا این را نمیفرمودند که نتیجه این جنگ، پیروزی است. جنگ احزاب، پیروزی بزرگ پیامبر بود. در ادامه، آقا دو
نکته دیگر فرمودند که خیلی مهم بود؛ یکی فرمودند «من تصورم این است که اسرائیل این طرح را از قبل آماده کرده بود و میخواست همین طرح را در یک غافلگیری کامل به اجرا بگذارد و حزبالله را در غافلگیری نابود کند. عمل حزبالله در گرفتن این دو اسیر، آن غافلگیری را به هم زد». نکته سومی هم فرمودند که جنبه معنوی داشت؛ فرمودند «به اینها بگویید دعای جوشن صغیر بخوانند». وی ادامه داد: من به سید توضیح دادم و او هم خیلی خوشحال شد. سپس بهسرعت موضوع اول که «نتیجه این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود و اگرچه سختیهای زیادی دارد اما پیروزی بزرگی حاصل میشود»، از قول رهبر معظم انقلاب در بین همه مجاهدین منتشر شد؛ از کسانی که در نقاط جلو بودند و درگیر بودند تا افراد در همه صفوف. ثانیا این تحلیل که «دشمن از قبل یک طرح حمله داشته است»، مبنای اصلی عملیات سید در توجیه افکار عمومی و توجهدادن افکار عمومی به نیت دشمن شد. در موضوع سوم هم مسئله دعای جوشن صغیر رایج شد؛ چون این دعا مفاهیم خیلی ارزنده عرفانی و معنوی و عبودی دارد و شاید بتوان گفت جزء بهترین دعاهای مفاتیح است.
در مقابل خودتان میبینید که ناوچه اسرائیلی در حال سوختن است
سردار به کمکهای الهی در این نبرد اشاره کرد و گفت: در همه جنگها، ناوچههای رژیم صهیونیستی در دریا مستقر میشدند و با توپهای دقیق خودشان این جاده را میبستند؛ در این جنگ هم در هفته اول همین کار را انجام دادند. آن چیزی که دشمن تصور نمیکرد و حزبالله او را در غافلگیری قرار داد، مسئله موشکهای دریایی بود. آن روز برای اولینبار قرار بود موشک دریایی آزمایش شود؛ قبل از آن، همه موشکها مخفی بودند و آزمایشی وجود نداشت. عملیات، عملیات سختی بود. باید موشک از یک پناهگاه و از یک مخفیگاه خارج میشد، با ماشینی که حامل آن بود به یک نقطه پرتاب میآمد که مکشوف بود، درحالیکه سه، چهار ناوچه اسرائیلی در مقابلش ایستاده بودند. این کار قرار بود زمانی انجام بگیرد که سید میخواست صحبت کند، چون شایعه شده بود که سید زخمی شده است و خیلی حالت نگرانی عمومی در بین مردم لبنان ایجاد شده بود. توافق سید با عماد این شد که باید سید صحبت کند. در آن هفته دشمن یک برتری داشت و ما هنوز کار مهمی غیر از عکسالعمل موشکی انجام نداده بودیم. این اقدام باید صورت میگرفت.
چندین مرتبه این موشک آمد روی سکو و خواست شلیک بشود؛ اما اشکال در شلیک به وجود آمد. سید میخواست در صحبت خودش این را بهعنوان یک غافلگیری مهم اعلام بکند. صحبت سید باید ضبط میشد و بعد منتشر میشد. یک اتاق، در کنار اتاقی که سید داشت صحبت میکرد، بود که ما آنجا با عماد و برادری دیگر نشسته بودیم. ما به انتهای صحبت سید رسیده بودیم اما این موشک شلیک نمیشد. سید که میخواست بگوید والسلام علیکم و رحمه اللّه، به این نقطه که رسید، قبل از اینکه این عبارت را بخواهد بیان کند، موشک شلیک شد. سرعت موشک، مافوق صوت بود و سریعا به ناوچه اصابت کرد، لذا سید در پایان بیان خود مثل یک بیان غیبی که انگار صحنه را میدید، گفت «الان در مقابل خودتان میبینید که ناوچه اسرائیلی در حال سوختن است». این نوع کلام سید با نقطه اصابت موشک مصادف بود.
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای: فرمانده نیروی قدس در گفتوگوی اختصاصی با پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای، از شنیدهنشدههای جنگ ۳۳روزه لبنان گفت. او در بخشی از سخنان خود به دیدارش با مقام معظم رهبری در هفته اول جنگ 33روزه اشاره کرد و گفت: تقریبا هفته اول که سپری شد، از تهران اصرار داشتند که من به تهران بیایم تا درباره جنگ توضیح بدهم. من از یک راه فرعی برگشتم. آن وقت رهبر معظم انقلاب در مشهد بودند و من خدمت ایشان رسیدم برای جلسه سران سه قوه و مسئولان اصلی که عضو شورای امنیت ملی بودند و غالبا در بخشهای امنیتی و اطلاعاتی حضور داشتند. در جلسه مشهد، گزارشی از حادثه دادم. گزارش من گزارش تلخی بود؛ یعنی مشاهدات من افقی از پیروزی را نشان نمیداد. جنگ کاملا جنگ متفاوت و تکنولوژیک و دقیقی بود. اهداف با دقت انتخاب میشد. ساختمانهای 12طبقه با یک بمب با زمین یکسان میشدند.
وقت نماز شد و حضرت آقا رفتند برای وضوگرفتن. من هم رفتم وضو بگیرم. آقا وضو گرفته بودند و آستینهایشان هنوز بالا بود؛ وقتی برمیگشتند با دست به من اشاره کردند که بیا، من رفتم، آقا فرمودند «شما از گزارشت چیزی میخواستی به من بگویی؟»، عرض کردم نه، فقط میخواستم توضیح واقع را بدهم. آقا فرمودند: «این را فهمیدم. چیز دیگری نمیخواستی بگویی؟»، عرض کردم نه. نماز خواندیم و برگشتیم به جلسه. گزارش من تمام شده بود. آقا شروع به صحبت کردند. چند مطلب را فرمودند، از جمله اینکه فرمودند «نکاتی که فلانی گفتند پیرامون جنگ، همینطور است؛ این جنگ، جنگ بسیار سخت و شدیدی است اما من تصور میکنم این جنگ شبیه جنگ خندق است». آیات جنگ احزاب یا همان جنگ خندق را قرائت کردند و حالت مسلمانها، حالت اصحاب و یاران پیغمبر، حالتی را که بر صف آنها حاکم بود، بیان کردند. بعد فرمودند «اما من تصورم این است که پیروزی این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود». من در دلم تکان خوردم، چون اصلاً چنین ظنی از نظر نظامی نداشتم. یعنی در دلم تمنا کردم کاش آقا این را نمیفرمودند که نتیجه این جنگ، پیروزی است. جنگ احزاب، پیروزی بزرگ پیامبر بود. در ادامه، آقا دو
نکته دیگر فرمودند که خیلی مهم بود؛ یکی فرمودند «من تصورم این است که اسرائیل این طرح را از قبل آماده کرده بود و میخواست همین طرح را در یک غافلگیری کامل به اجرا بگذارد و حزبالله را در غافلگیری نابود کند. عمل حزبالله در گرفتن این دو اسیر، آن غافلگیری را به هم زد». نکته سومی هم فرمودند که جنبه معنوی داشت؛ فرمودند «به اینها بگویید دعای جوشن صغیر بخوانند». وی ادامه داد: من به سید توضیح دادم و او هم خیلی خوشحال شد. سپس بهسرعت موضوع اول که «نتیجه این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود و اگرچه سختیهای زیادی دارد اما پیروزی بزرگی حاصل میشود»، از قول رهبر معظم انقلاب در بین همه مجاهدین منتشر شد؛ از کسانی که در نقاط جلو بودند و درگیر بودند تا افراد در همه صفوف. ثانیا این تحلیل که «دشمن از قبل یک طرح حمله داشته است»، مبنای اصلی عملیات سید در توجیه افکار عمومی و توجهدادن افکار عمومی به نیت دشمن شد. در موضوع سوم هم مسئله دعای جوشن صغیر رایج شد؛ چون این دعا مفاهیم خیلی ارزنده عرفانی و معنوی و عبودی دارد و شاید بتوان گفت جزء بهترین دعاهای مفاتیح است.
در مقابل خودتان میبینید که ناوچه اسرائیلی در حال سوختن است
سردار به کمکهای الهی در این نبرد اشاره کرد و گفت: در همه جنگها، ناوچههای رژیم صهیونیستی در دریا مستقر میشدند و با توپهای دقیق خودشان این جاده را میبستند؛ در این جنگ هم در هفته اول همین کار را انجام دادند. آن چیزی که دشمن تصور نمیکرد و حزبالله او را در غافلگیری قرار داد، مسئله موشکهای دریایی بود. آن روز برای اولینبار قرار بود موشک دریایی آزمایش شود؛ قبل از آن، همه موشکها مخفی بودند و آزمایشی وجود نداشت. عملیات، عملیات سختی بود. باید موشک از یک پناهگاه و از یک مخفیگاه خارج میشد، با ماشینی که حامل آن بود به یک نقطه پرتاب میآمد که مکشوف بود، درحالیکه سه، چهار ناوچه اسرائیلی در مقابلش ایستاده بودند. این کار قرار بود زمانی انجام بگیرد که سید میخواست صحبت کند، چون شایعه شده بود که سید زخمی شده است و خیلی حالت نگرانی عمومی در بین مردم لبنان ایجاد شده بود. توافق سید با عماد این شد که باید سید صحبت کند. در آن هفته دشمن یک برتری داشت و ما هنوز کار مهمی غیر از عکسالعمل موشکی انجام نداده بودیم. این اقدام باید صورت میگرفت.
چندین مرتبه این موشک آمد روی سکو و خواست شلیک بشود؛ اما اشکال در شلیک به وجود آمد. سید میخواست در صحبت خودش این را بهعنوان یک غافلگیری مهم اعلام بکند. صحبت سید باید ضبط میشد و بعد منتشر میشد. یک اتاق، در کنار اتاقی که سید داشت صحبت میکرد، بود که ما آنجا با عماد و برادری دیگر نشسته بودیم. ما به انتهای صحبت سید رسیده بودیم اما این موشک شلیک نمیشد. سید که میخواست بگوید والسلام علیکم و رحمه اللّه، به این نقطه که رسید، قبل از اینکه این عبارت را بخواهد بیان کند، موشک شلیک شد. سرعت موشک، مافوق صوت بود و سریعا به ناوچه اصابت کرد، لذا سید در پایان بیان خود مثل یک بیان غیبی که انگار صحنه را میدید، گفت «الان در مقابل خودتان میبینید که ناوچه اسرائیلی در حال سوختن است». این نوع کلام سید با نقطه اصابت موشک مصادف بود.