|

در آرزوي جهان بدون خشونت

حسين ناصري . روان‌شناس پيشگيري

طبق قطع‌نامه شماره 61/271 سازمان ملل در سال 1386، امروز روز جهاني بدون خشونت در نظر گرفته شده است. هدف از گراميداشت اين روز، ترويج پرهيز از خشونت از طريق آموزش و آگاه‌سازي عمومي است. قطع‌نامه ذکر‌شده، بر اصل جهاني پرهيز از خشونت تأکيد مضاعف داشته و اميدوار است فرهنگ صلح، مدارا، درک متقابل و رفتارهاي عاري از خشونت در سراسر دنيا فراگير شود. اصل بدون خشونت که به مقاومت بدون خشونت نيز معروف است، هر نوع خشونتي را نفي مي‌کند. درباره پيشينه اين روز بايد اشاره کرد که روز جهاني بدون خشونت، در واقع زادروز رهبر فقيد هند است. ماهاتما گاندي که موفقيتش در استقلال هند از بريتانياي کبير، الهام‌بخش فعاليت‌هاي بدون خشونت در دستيابي به حقوق مدني و تغييرات اجتماعي محسوب مي‌شود، در زندگي خود با وجود مشقات فراوان در مواجهه با مشکلاتي که حل‌نشدنی به نظر مي‌رسيدند، هيچ‌گاه از باور خود به پرهيز از خشونت پا پس نکشيد. شالوده اقدامات به دور از خشونت گاندي، مبتني بر اين اصل است که «اين وسيله است که منجر به هدف مي‌شود». تشويق عموم مردم به تبعيت‌نکردن از قوانين انگلستان در هندوستان، مؤثرترين اقدامات به دور از خشونت از سوی او بود که راهپيمايي نمک در سال 1930 از شاخص‌ترين اين فعاليت‌ها محسوب مي‌شود. لازم به ذکر است که هدف از اين راهپيمايي در 23 روز 390 کيلومتر طي شد، پايان‌دادن به حق انحصار نمک از سوی انگليسي‌ها بود. گاندي قويا معتقد بود هندي‌ها براي غلبه بر استعمار به‌هيچ‌وجه نمي‌توانند خشونت به خرج دهند. به عبارت ديگر، او معتقد بود صلحي که با خشونت به دست آيد، قطعا متزلزل خواهد بود که نمونه‌هاي آن را مي‌توان در کشورهاي عربي مشاهده کرد که دستخوش اعتراض‌های موسوم به بهار عربي شدند. روشن است که روز جهاني بدون خشونت در دو دسته از کشورها هيچ موضوعيتي ندارد؛ دسته اول کشورهايي هستند که پيشينه دموکراتيک آنها باعث مي‌شود دست مردم در مديريت کشور و نظارت بر وضع قوانين و سياست‌ها کاملا باز باشد. در اين کشورها، در مواقع مقتضي، دولت با استمداد از مردم، به صورت مستقيم آنان را وارد چرخه قانون‌گذاري و سياست‌گذاري‌هاي کلان کشور کرده و در نتيجه مردم هيچ نيازي به اعتراض نمي‌بينند...

خاصه که بخواهند خواسته‌هاي خود را به شيوه‌هاي غيرمسالمت‌آميز ابراز دارند. در اين گروه، سوئيس شاخص‌ترين کشور است. در آن سوي پيوستار، کشورهايي وجود دارند که اجازه هيچ مشارکت مدني را به مردم نمي‌دهند؛ چراکه چنان فضاي ترس‌آوري بر کشور حاکم است که کسي جرئت اعتراض مدني به خود نمي‌دهد. در اين گروه مي‌توان به کره‌‌شمالي اشاره کرد که مردمان آن کشور، تبعيت‌کنندگان بي‌چون‌وچراي حاکميت بوده و در نتيجه حق هيچ‌گونه اعتراضي به شرايط را ندارند. بين اين دو دسته، کشورهايي قرار دارند که از طريق انتخابات، مردم در مديريت کشور مشارکت مي‌کنند، ولي اعتراض‌های مردمي معمولا به خشونت کشيده مي‌شود. فرانسه، نمونه‌اي از اين دست از کشورهاست که کمتر اعتراض خياباني است که در اين کشور به آشوب نينجامد. در ايران با وجودي که طبق اصل 27 قانون اساسي، تشکيل مشروط اجتماعات و راهپيمايي‌ها قانوني است، ولي در عمل دريافت مجوز براي آن به‌راحتي ممکن نيست. پس از اعتراض‌های سال 96، مديريت شهري تهران و برخي مسئولان دولت روحاني به‌منظور تسهيل در فرايند اجرائي‌شدن اين اصل، تلاش کردند با درنظرگرفتن نقاطي در شهر تهران، از شکل‌گيري اعتراض‌های خشونت‌آميز پيشگيري کنند؛ اما جامعه شاهد رواج اعتراض‌های مسالمت‌آميز نشد.
ترويج روز جهاني بدون خشونت از سه موضع شایان بررسي است.
1. موضع سياست‌گذاري: بديهي است وقتي تنه حاکميتي يک کشور تلاش مي‌کند نحوه مديريت کلان کشور به سمتي برود که نابرابري و تبعيض بيش از پيش کاهش يابد، خشونت‌هاي اجتماعي کاهش خواهند يافت. مثلا در حوزه مديريت شهري، به‌تازگی در تهران با راه‌اندازي سامانه‌اي به نام «بيدود»، شهروندان مي‌توانند از دوچرخه‌هايي استفاده کنند که در نقاط مختلف شهر تجميع شده‌اند. نکته مهمي که در ارائه اين خدمت ديده مي‌شود، اين است که بانوان نيز به‌راحتي مي‌توانند از خدمت ذکرشده بهره جويند. با توجه به اين قاعده که «هرکجا تبعيضي رفع شود، حجمي از خشونت‌ها ناپديد خواهند شد»، سياست‌گذاري شهرداري تهران کاملا در راستاي پرهيز از خشونت معنا مي‌يابد. بديهي است که اگر امکان حضور تماشاگران زن در استاديوم‌هاي فوتبال فراهم شده يا مجوز صدور گواهي‌نامه موتورسيکلت براي آنان در دستور کار قرار گيرد، به شکل مستقيم يا غيرمستقيم از حجم خشونت‌ها کاسته خواهد شد.
2. موضع اجتماعي: درباره نحوه مديريت کلان کشور، اگر توده مردم به اين حد از پختگي برسند که در بيان اعتراضات خود با پرهيز از هر نوع خشونتي به دست خود زمينه تحديد خود را فراهم نکنند، قدم مهمي در پرهيز از خشونت برداشته خواهد شد. البته در اين حوزه نمي‌توان از نقش سازمان‌هاي غيردولتي و مردم‌نهاد در تأثيرگذاري بر افکار عمومي در نفي خشونت چشم‌پوشي کرد. اين مهم به سياست‌هاي کلان کشور مربوط مي‌شود که تا چه حد مايل است به رشد سازمان‌هاي غيردولتي کمک کرده و در نهايت به نقد شرايط و انتقادات بها بدهد.
3. موضع فردي: در روان‌شناسي و علوم رفتاري به‌جاي خشونت عمدتا از کلمه پرخاشگري استفاده مي‌شود. برهمين‌اساس، کلمه جرئتمندي(assertiveness) معادلي براي پرهيز از خشونت به حساب مي‌آيد. طبق تعريف، جرئتمندي عبارت از اين است که فرد بتواند احساسات
(منفي يا مثبت)، نظر (عقيده يا باور)، درخواست و رد درخواست خود را بدون نگراني به زبان آورد. وقتي که فرد از بيان احساس و نظر خود بترسد يا از درخواست‌کردن از ديگران خجالت کشيده يا شهامت لازم در رد درخواست‌هايي را نداشته باشد که از عهده آنها برنمي‌آيد، از جرئتمندي بالايي برخوردار نيست. در مواقع لازم هرگاه که جرئتمندي وجود نداشته باشد، ديگر سبک‌هاي ارتباطي نظير پرخاشگري، بي‌تفاوتي و انفعال بروز خواهند يافت که علاوه بر تأثير سوء بر سلامت روان فرد، سلامت اجتماعي را نيز تحت‌الشعاع خود قرار مي‌دهد. اهميت جرئتمندي در سلامت روان به حدي مهم است که از آن به‌عنوان يک مهارت ياد مي‌شود؛ مهارتي که لازم است فرد، زمان قابل‌توجهي را در کسب آن صرف کرده تا بتواند در موارد ياد‌شده (احساس، نظر، درخواست و رد درخواست) به‌درستي عمل کند. همان‌گونه که گاندي، وسيله رسيدن به هدف را مورد تأکيد قرار مي‌داد، در جرئتمندي نيز افراد ياد مي‌گيرند چگونه بدون اينکه به پرخاشگري متوسل شده يا بي‌تفاوتي و انفعال به خرج دهند، به حق خود برسند. ارزيابي سبک‌هاي ارتباطي رايج در جامعه گواه آن است که به‌ندرت شاهد رفتارهاي جرئتمندانه هستيم. پرخاشگري و بي‌تفاوتي يا انفعال است که در بسياري از موقعيت‌هاي ارتباطي از رانندگي گرفته تا بحث‌هاي کارشناسي بين متخصصان يک حوزه به‌کرات مشاهده مي‌شود. طبق نظريه يادگيري اجتماعي، افراد يک جامعه از طريق مشاهده رفتارهاي رايج در آن جامعه است که نيم‌رخ اجتماعي آن جامعه را رسم مي‌کنند؛ ازآنجایی‌که سبک‌هاي ارتباطي رايج در جامعه اکثرا پرخاشگرانه يا منفعلانه هستند، بديهي است که سبک‌هاي غيرجرئتمندانه رواج خواهند يافت. البته اينکه ما توانسته‌ايم از «قيصر» به «فروشنده» برسيم، دال بر آن است که روح زمانه (zeitgeist) تغيير يافته است؛
باوجوداين بسياري از ما ايرانيان براي تسلط در رفتار و زبان عاري از پرخاشگري، نيازمند فرضيه 10 هزار ساعت هستيم.بديهي است وضعيت خشونت و پرخاشگري فقط در کشور ما نيست که به‌عنوان يک مسئله اجتماعي، منافع ملي را هدر مي‌دهد. در بسياري از کشورها که عملکرد مثبتي در زمينه رفع نابرابري نداشته‌اند، خشونت و پرخاشگري صدمات آشکاري بر سرمايه اجتماعي وارد کرده است. برای نمونه در کشوري مثل آمريکا به‌عنوان قدرتمندترين اقتصاد دنيا، قتل با سلاح گرم به مسئله‌اي تبديل شده است که هيچ‌يک از دو جناح جمهوري‌خواه و دموکرات نتوانسته‌اند راه‌حلي براي آن بيابند. شکل‌گيري گروه خوفناک داعش، کشتار مسلمانان در ميانمار، جنگ‌هاي داخلي، همگي حکايت از آن دارد که اختصاص روزي براي پرهيز از خشونت آنچنان نقشي در کاهش آن نداشته است. بديهي است تا مادامي که سياست‌گذاري‌هاي کشورها در جهت رفع انواع و اقسام نابرابري‌ها و تبعيض‌ها نباشد، تا مادامي که مردم در قالب تشکل‌هاي مردم‌نهاد، اعتراضات مسالمت‌آميز را تمرين نکنند و تک‌تک انسان‌ها، خود را پايبند به يادگيري زبان دشوار ولي کارگشاي جرئتمندي ندانند، در بر پاشنه خشونت خواهد چرخيد. سؤال اين است که در حرکت به‌سوي جهاني بي‌خشونت کدام گزينه تأثيرگذارتر است؛ سياست‌گذاران، تشکل‌ها يا من و شما؟

طبق قطع‌نامه شماره 61/271 سازمان ملل در سال 1386، امروز روز جهاني بدون خشونت در نظر گرفته شده است. هدف از گراميداشت اين روز، ترويج پرهيز از خشونت از طريق آموزش و آگاه‌سازي عمومي است. قطع‌نامه ذکر‌شده، بر اصل جهاني پرهيز از خشونت تأکيد مضاعف داشته و اميدوار است فرهنگ صلح، مدارا، درک متقابل و رفتارهاي عاري از خشونت در سراسر دنيا فراگير شود. اصل بدون خشونت که به مقاومت بدون خشونت نيز معروف است، هر نوع خشونتي را نفي مي‌کند. درباره پيشينه اين روز بايد اشاره کرد که روز جهاني بدون خشونت، در واقع زادروز رهبر فقيد هند است. ماهاتما گاندي که موفقيتش در استقلال هند از بريتانياي کبير، الهام‌بخش فعاليت‌هاي بدون خشونت در دستيابي به حقوق مدني و تغييرات اجتماعي محسوب مي‌شود، در زندگي خود با وجود مشقات فراوان در مواجهه با مشکلاتي که حل‌نشدنی به نظر مي‌رسيدند، هيچ‌گاه از باور خود به پرهيز از خشونت پا پس نکشيد. شالوده اقدامات به دور از خشونت گاندي، مبتني بر اين اصل است که «اين وسيله است که منجر به هدف مي‌شود». تشويق عموم مردم به تبعيت‌نکردن از قوانين انگلستان در هندوستان، مؤثرترين اقدامات به دور از خشونت از سوی او بود که راهپيمايي نمک در سال 1930 از شاخص‌ترين اين فعاليت‌ها محسوب مي‌شود. لازم به ذکر است که هدف از اين راهپيمايي در 23 روز 390 کيلومتر طي شد، پايان‌دادن به حق انحصار نمک از سوی انگليسي‌ها بود. گاندي قويا معتقد بود هندي‌ها براي غلبه بر استعمار به‌هيچ‌وجه نمي‌توانند خشونت به خرج دهند. به عبارت ديگر، او معتقد بود صلحي که با خشونت به دست آيد، قطعا متزلزل خواهد بود که نمونه‌هاي آن را مي‌توان در کشورهاي عربي مشاهده کرد که دستخوش اعتراض‌های موسوم به بهار عربي شدند. روشن است که روز جهاني بدون خشونت در دو دسته از کشورها هيچ موضوعيتي ندارد؛ دسته اول کشورهايي هستند که پيشينه دموکراتيک آنها باعث مي‌شود دست مردم در مديريت کشور و نظارت بر وضع قوانين و سياست‌ها کاملا باز باشد. در اين کشورها، در مواقع مقتضي، دولت با استمداد از مردم، به صورت مستقيم آنان را وارد چرخه قانون‌گذاري و سياست‌گذاري‌هاي کلان کشور کرده و در نتيجه مردم هيچ نيازي به اعتراض نمي‌بينند...

خاصه که بخواهند خواسته‌هاي خود را به شيوه‌هاي غيرمسالمت‌آميز ابراز دارند. در اين گروه، سوئيس شاخص‌ترين کشور است. در آن سوي پيوستار، کشورهايي وجود دارند که اجازه هيچ مشارکت مدني را به مردم نمي‌دهند؛ چراکه چنان فضاي ترس‌آوري بر کشور حاکم است که کسي جرئت اعتراض مدني به خود نمي‌دهد. در اين گروه مي‌توان به کره‌‌شمالي اشاره کرد که مردمان آن کشور، تبعيت‌کنندگان بي‌چون‌وچراي حاکميت بوده و در نتيجه حق هيچ‌گونه اعتراضي به شرايط را ندارند. بين اين دو دسته، کشورهايي قرار دارند که از طريق انتخابات، مردم در مديريت کشور مشارکت مي‌کنند، ولي اعتراض‌های مردمي معمولا به خشونت کشيده مي‌شود. فرانسه، نمونه‌اي از اين دست از کشورهاست که کمتر اعتراض خياباني است که در اين کشور به آشوب نينجامد. در ايران با وجودي که طبق اصل 27 قانون اساسي، تشکيل مشروط اجتماعات و راهپيمايي‌ها قانوني است، ولي در عمل دريافت مجوز براي آن به‌راحتي ممکن نيست. پس از اعتراض‌های سال 96، مديريت شهري تهران و برخي مسئولان دولت روحاني به‌منظور تسهيل در فرايند اجرائي‌شدن اين اصل، تلاش کردند با درنظرگرفتن نقاطي در شهر تهران، از شکل‌گيري اعتراض‌های خشونت‌آميز پيشگيري کنند؛ اما جامعه شاهد رواج اعتراض‌های مسالمت‌آميز نشد.
ترويج روز جهاني بدون خشونت از سه موضع شایان بررسي است.
1. موضع سياست‌گذاري: بديهي است وقتي تنه حاکميتي يک کشور تلاش مي‌کند نحوه مديريت کلان کشور به سمتي برود که نابرابري و تبعيض بيش از پيش کاهش يابد، خشونت‌هاي اجتماعي کاهش خواهند يافت. مثلا در حوزه مديريت شهري، به‌تازگی در تهران با راه‌اندازي سامانه‌اي به نام «بيدود»، شهروندان مي‌توانند از دوچرخه‌هايي استفاده کنند که در نقاط مختلف شهر تجميع شده‌اند. نکته مهمي که در ارائه اين خدمت ديده مي‌شود، اين است که بانوان نيز به‌راحتي مي‌توانند از خدمت ذکرشده بهره جويند. با توجه به اين قاعده که «هرکجا تبعيضي رفع شود، حجمي از خشونت‌ها ناپديد خواهند شد»، سياست‌گذاري شهرداري تهران کاملا در راستاي پرهيز از خشونت معنا مي‌يابد. بديهي است که اگر امکان حضور تماشاگران زن در استاديوم‌هاي فوتبال فراهم شده يا مجوز صدور گواهي‌نامه موتورسيکلت براي آنان در دستور کار قرار گيرد، به شکل مستقيم يا غيرمستقيم از حجم خشونت‌ها کاسته خواهد شد.
2. موضع اجتماعي: درباره نحوه مديريت کلان کشور، اگر توده مردم به اين حد از پختگي برسند که در بيان اعتراضات خود با پرهيز از هر نوع خشونتي به دست خود زمينه تحديد خود را فراهم نکنند، قدم مهمي در پرهيز از خشونت برداشته خواهد شد. البته در اين حوزه نمي‌توان از نقش سازمان‌هاي غيردولتي و مردم‌نهاد در تأثيرگذاري بر افکار عمومي در نفي خشونت چشم‌پوشي کرد. اين مهم به سياست‌هاي کلان کشور مربوط مي‌شود که تا چه حد مايل است به رشد سازمان‌هاي غيردولتي کمک کرده و در نهايت به نقد شرايط و انتقادات بها بدهد.
3. موضع فردي: در روان‌شناسي و علوم رفتاري به‌جاي خشونت عمدتا از کلمه پرخاشگري استفاده مي‌شود. برهمين‌اساس، کلمه جرئتمندي(assertiveness) معادلي براي پرهيز از خشونت به حساب مي‌آيد. طبق تعريف، جرئتمندي عبارت از اين است که فرد بتواند احساسات
(منفي يا مثبت)، نظر (عقيده يا باور)، درخواست و رد درخواست خود را بدون نگراني به زبان آورد. وقتي که فرد از بيان احساس و نظر خود بترسد يا از درخواست‌کردن از ديگران خجالت کشيده يا شهامت لازم در رد درخواست‌هايي را نداشته باشد که از عهده آنها برنمي‌آيد، از جرئتمندي بالايي برخوردار نيست. در مواقع لازم هرگاه که جرئتمندي وجود نداشته باشد، ديگر سبک‌هاي ارتباطي نظير پرخاشگري، بي‌تفاوتي و انفعال بروز خواهند يافت که علاوه بر تأثير سوء بر سلامت روان فرد، سلامت اجتماعي را نيز تحت‌الشعاع خود قرار مي‌دهد. اهميت جرئتمندي در سلامت روان به حدي مهم است که از آن به‌عنوان يک مهارت ياد مي‌شود؛ مهارتي که لازم است فرد، زمان قابل‌توجهي را در کسب آن صرف کرده تا بتواند در موارد ياد‌شده (احساس، نظر، درخواست و رد درخواست) به‌درستي عمل کند. همان‌گونه که گاندي، وسيله رسيدن به هدف را مورد تأکيد قرار مي‌داد، در جرئتمندي نيز افراد ياد مي‌گيرند چگونه بدون اينکه به پرخاشگري متوسل شده يا بي‌تفاوتي و انفعال به خرج دهند، به حق خود برسند. ارزيابي سبک‌هاي ارتباطي رايج در جامعه گواه آن است که به‌ندرت شاهد رفتارهاي جرئتمندانه هستيم. پرخاشگري و بي‌تفاوتي يا انفعال است که در بسياري از موقعيت‌هاي ارتباطي از رانندگي گرفته تا بحث‌هاي کارشناسي بين متخصصان يک حوزه به‌کرات مشاهده مي‌شود. طبق نظريه يادگيري اجتماعي، افراد يک جامعه از طريق مشاهده رفتارهاي رايج در آن جامعه است که نيم‌رخ اجتماعي آن جامعه را رسم مي‌کنند؛ ازآنجایی‌که سبک‌هاي ارتباطي رايج در جامعه اکثرا پرخاشگرانه يا منفعلانه هستند، بديهي است که سبک‌هاي غيرجرئتمندانه رواج خواهند يافت. البته اينکه ما توانسته‌ايم از «قيصر» به «فروشنده» برسيم، دال بر آن است که روح زمانه (zeitgeist) تغيير يافته است؛
باوجوداين بسياري از ما ايرانيان براي تسلط در رفتار و زبان عاري از پرخاشگري، نيازمند فرضيه 10 هزار ساعت هستيم.بديهي است وضعيت خشونت و پرخاشگري فقط در کشور ما نيست که به‌عنوان يک مسئله اجتماعي، منافع ملي را هدر مي‌دهد. در بسياري از کشورها که عملکرد مثبتي در زمينه رفع نابرابري نداشته‌اند، خشونت و پرخاشگري صدمات آشکاري بر سرمايه اجتماعي وارد کرده است. برای نمونه در کشوري مثل آمريکا به‌عنوان قدرتمندترين اقتصاد دنيا، قتل با سلاح گرم به مسئله‌اي تبديل شده است که هيچ‌يک از دو جناح جمهوري‌خواه و دموکرات نتوانسته‌اند راه‌حلي براي آن بيابند. شکل‌گيري گروه خوفناک داعش، کشتار مسلمانان در ميانمار، جنگ‌هاي داخلي، همگي حکايت از آن دارد که اختصاص روزي براي پرهيز از خشونت آنچنان نقشي در کاهش آن نداشته است. بديهي است تا مادامي که سياست‌گذاري‌هاي کشورها در جهت رفع انواع و اقسام نابرابري‌ها و تبعيض‌ها نباشد، تا مادامي که مردم در قالب تشکل‌هاي مردم‌نهاد، اعتراضات مسالمت‌آميز را تمرين نکنند و تک‌تک انسان‌ها، خود را پايبند به يادگيري زبان دشوار ولي کارگشاي جرئتمندي ندانند، در بر پاشنه خشونت خواهد چرخيد. سؤال اين است که در حرکت به‌سوي جهاني بي‌خشونت کدام گزينه تأثيرگذارتر است؛ سياست‌گذاران، تشکل‌ها يا من و شما؟

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها