|

«راز ساخت تار» از نگاه استاد مازيار حيدري

حميد فريد: اولين بار در سالن انتظار کلينيک چشم‌پزشکي و در بيمارستان ملاقاتشان کردم. هر دو منتظر اسم نور چشمانمان (مادرانمان) بوديم تا بر صفحه نمايشگر اتاق انتظار ببينيم. از همان ابتدا با هم مأنوس شديم، گويا خون مردم هنري (همان که بهاي رشک زمان است) هنرمند و هنردوست را به سمت هم مي‌کشاند... مجالي رخ نداد تا محضرشان باشم تا اينکه بهانه‌اي ساز شد تا به منزل ايشان بروم، همان استاد حيدري که تصور مي‌رفت و حتي فراتر از آن، با دستي کشوده و رويي خوش و منزلي دوست‌داشتني به قدمت اعصار موسيقايي و مهرباني خانواده پرمهرش ميزبانمان بود.
مازيار حيدري متولد کرمانشاه؛ سازآفرين، کارشناس سازشناسي و نوازنده ‌ساز تار، خوش‌‌نواي موسيقي ايران است و در محضر استاداني همچون ابراهيم سپهري، فريدون حافظي، طاهر يارويسي، اسدالله فرماني (گهواره)، يدالله فرماني و ابراهيم قنبري‌مهر خوشه‌چيني کرده است. مدتي مسئول موزه موسيقي بوده و کتاب‌هايي آموزشي براي نوازندگي تار و سه‌تار براي کودکان و نوجوانان را که از شيوه‌هاي آموزشي ابداعي خود است، انتشار داده که بحق کاري عملي و نوين در نوع خود است. کتاب «راز ساز در ساختار تار» نوشته و پژوهش وي با همکاري کميسيون ملي يونسکو و با ديباچه‌اي از دکتر ميرجلال‌الدين کزازي را نيز به چاپ رساند و تحسين استاداني همچون ابراهيم قنبري‌مهر، فريدون حافظي، فرهنگ شريف، هوشنگ ظريف و... را برانگيخت. در محضرشان به گفت‌وگو نشستم؛ استاد حيدري از خود و از وادي موسيقي و هنر گفت: «من از کودکي در محفل و مجالس با تنبور و دف آشنايي داشتم و نواختن‌شان را مي‌ديدم، با چندي از دوستانم به سمت موسيقي رفتيم. يادم نمي‌رود اولين شبي که سه‌تار را ديدم، سازي ساخته استاد اسدالله، از شوق به اين ساز تا صبح خوابم نبرد. عشق به موسيقي از همان جا در من جان بيشتر گرفت. در محضر استاد ابراهيم سپهري (از شاگردان ممتاز استاد عبادي) مشق سه‌تار کردم در آن زمان توجهي به وادي ساخت ساز نداشتم. تا اينکه تاري شکسته از يکي از دوستان خريداري کردم و خودم مشغول به تعمير ساز شدم. بعدها به خدمت استاد اسدالله رفتم و محضرش شاگردي کردم، مرا دوست داشت و از محضرش نکته‌ها آموختم. بالاخره شروع به ساخت تار کردم اما بعضي از تارهايم خوش‌صدا مي‌شدند و برخي نه... در کنار ساخت تار هم‌زمان سازهاي استادانی بزرگ مانند يحيي را خريداري مي‌کردم، از آنجايي که اين سازها معمولا به بازسازي و نگهداري نياز داشت، مجبور بودم آنها را باز کنم در اين حين، متوجه مي‌شدم در معماري آنها تفاوت‌هايي وجود دارد. برايم جالب بود. اين را عرض کنم؛ بخشي از موسيقي ما هر چند فراموش شده ولي هنوز هست ببينيد هيچ جاي دنيا شبيه تار نيست. خاص ايران است مثل فرش ايراني و هر چيز ديگري که ايراني است. اين ساز از پيچيده‌ترين شکل‌هاي سازي جهان از نظر آيروديناميک و هندسي است. من سازهاي قديمي زيادي داشتم و آنها را به عنوان معيار بررسي مي‌کردم، همه اين سازهاي قديمي برايم يک دانشگاه بودند. پس از آن شروع به ساخت ساز با الگوي ساز يحيي کردم ولي نمي‌توانستم به آن صدا برسم. مشکل تار اين بوده که اغلب سازندگان الگو و اندازه مربوط به خود را نداشتند و اجازه هم نمي‌دادند کسي اندازه آنها را به دست آورد. سال‌هاي 83 و 84 شب‌ها تا صبح سازها را نگاه مي‌کردم و فکرم مشغول شده بود که راز مفقوده چيست که نمي‌توان آن صدا را از تار در آورد تا اينکه بالاخره متوجه اين فرمول شدم. در ابتدا مي‌خواستم اين فرمول را براي خودم نگه دارم اما بعد به خودم گفتم مگر يحيي در قيد حيات است! من هم روزي از دنيا خواهم رفت و باز اين نکته مبهم مي‌ماند. پس از آن شروع به نوشتن کردم تا براي ديگران نيز اين راز ثبت بماند. ماجرا براي زماني بود که جمهوري آذربايجان ساز تار را به نام خود ثبت کرده بود، من به مسئولان پيشنهاد کردم تا با حمايت از من اين پژوهش را به سرانجام برسانيم ولي متأسفانه حمايتي نکردند. در نهايت خودم دست به کار شدم و فرمول را استخراج کردم و تناسب دقيق اين سازهاي ارزشمند را به طور دقيق و همراه با عکس و فيلم در اين مجموعه گنجاندم. نخست مي‌خواستم فقط اندازه‌ها را بدهم بعد ديدم درج اندازه‌ها مثل اين است که ما ماهي دست مردم داده باشيم اما وقتي نسبت‌هاي درست درج شود، مانند اين است که ماهيگيري را به آنها آموخته باشيم. من با سند مي‌دانم کدام الگو متعلق به کدام استاد است، اين تمايز جواهرساز و جواهرشناس است. در اين‌باره من به الگوشناسي و پيکره‌شناسي اشاره کردم که در اين بين سازهايي که دست بزرگاني همچون استاد هوشنگ ظريف، استاد فرهنگ شريف و استاد قنبري مهر بود را بررسي کردم و در کتاب نيز آوردم البته امضاهاي همه استادان را هم ابتداي کتاب گذاشتم تا سنديت داشته باشد. پس از انتشار کتاب استادانی بزرگ همچون حسين عليزاده اذعان کردند چنين کتابي را کم داشتيم و فرمودند مي‌بايست جزء دروس دانشگاه در دانشکده موسيقي شود».
استاد مازيار حيدري با نگاهي عاشقانه و ژرف‌انديش آنچه در توان داشته است، به کار گرفته و پژوهشي را به ثمر رسانده شامل ساليان درازي که وي براي يافتن تارهاي کهن ايران‌زمين از پستوي خانه‌ها، موزه‌ها، شهرها و ده‌کوره‌ها را درنورديده تا اين دست‌آفريده و ارمغان ايرانيان به جهان را با نگاهي پژوهشي و علمي ثبت و نقشه‌برداري کند و به دست اهلش بسپارد.

حميد فريد: اولين بار در سالن انتظار کلينيک چشم‌پزشکي و در بيمارستان ملاقاتشان کردم. هر دو منتظر اسم نور چشمانمان (مادرانمان) بوديم تا بر صفحه نمايشگر اتاق انتظار ببينيم. از همان ابتدا با هم مأنوس شديم، گويا خون مردم هنري (همان که بهاي رشک زمان است) هنرمند و هنردوست را به سمت هم مي‌کشاند... مجالي رخ نداد تا محضرشان باشم تا اينکه بهانه‌اي ساز شد تا به منزل ايشان بروم، همان استاد حيدري که تصور مي‌رفت و حتي فراتر از آن، با دستي کشوده و رويي خوش و منزلي دوست‌داشتني به قدمت اعصار موسيقايي و مهرباني خانواده پرمهرش ميزبانمان بود.
مازيار حيدري متولد کرمانشاه؛ سازآفرين، کارشناس سازشناسي و نوازنده ‌ساز تار، خوش‌‌نواي موسيقي ايران است و در محضر استاداني همچون ابراهيم سپهري، فريدون حافظي، طاهر يارويسي، اسدالله فرماني (گهواره)، يدالله فرماني و ابراهيم قنبري‌مهر خوشه‌چيني کرده است. مدتي مسئول موزه موسيقي بوده و کتاب‌هايي آموزشي براي نوازندگي تار و سه‌تار براي کودکان و نوجوانان را که از شيوه‌هاي آموزشي ابداعي خود است، انتشار داده که بحق کاري عملي و نوين در نوع خود است. کتاب «راز ساز در ساختار تار» نوشته و پژوهش وي با همکاري کميسيون ملي يونسکو و با ديباچه‌اي از دکتر ميرجلال‌الدين کزازي را نيز به چاپ رساند و تحسين استاداني همچون ابراهيم قنبري‌مهر، فريدون حافظي، فرهنگ شريف، هوشنگ ظريف و... را برانگيخت. در محضرشان به گفت‌وگو نشستم؛ استاد حيدري از خود و از وادي موسيقي و هنر گفت: «من از کودکي در محفل و مجالس با تنبور و دف آشنايي داشتم و نواختن‌شان را مي‌ديدم، با چندي از دوستانم به سمت موسيقي رفتيم. يادم نمي‌رود اولين شبي که سه‌تار را ديدم، سازي ساخته استاد اسدالله، از شوق به اين ساز تا صبح خوابم نبرد. عشق به موسيقي از همان جا در من جان بيشتر گرفت. در محضر استاد ابراهيم سپهري (از شاگردان ممتاز استاد عبادي) مشق سه‌تار کردم در آن زمان توجهي به وادي ساخت ساز نداشتم. تا اينکه تاري شکسته از يکي از دوستان خريداري کردم و خودم مشغول به تعمير ساز شدم. بعدها به خدمت استاد اسدالله رفتم و محضرش شاگردي کردم، مرا دوست داشت و از محضرش نکته‌ها آموختم. بالاخره شروع به ساخت تار کردم اما بعضي از تارهايم خوش‌صدا مي‌شدند و برخي نه... در کنار ساخت تار هم‌زمان سازهاي استادانی بزرگ مانند يحيي را خريداري مي‌کردم، از آنجايي که اين سازها معمولا به بازسازي و نگهداري نياز داشت، مجبور بودم آنها را باز کنم در اين حين، متوجه مي‌شدم در معماري آنها تفاوت‌هايي وجود دارد. برايم جالب بود. اين را عرض کنم؛ بخشي از موسيقي ما هر چند فراموش شده ولي هنوز هست ببينيد هيچ جاي دنيا شبيه تار نيست. خاص ايران است مثل فرش ايراني و هر چيز ديگري که ايراني است. اين ساز از پيچيده‌ترين شکل‌هاي سازي جهان از نظر آيروديناميک و هندسي است. من سازهاي قديمي زيادي داشتم و آنها را به عنوان معيار بررسي مي‌کردم، همه اين سازهاي قديمي برايم يک دانشگاه بودند. پس از آن شروع به ساخت ساز با الگوي ساز يحيي کردم ولي نمي‌توانستم به آن صدا برسم. مشکل تار اين بوده که اغلب سازندگان الگو و اندازه مربوط به خود را نداشتند و اجازه هم نمي‌دادند کسي اندازه آنها را به دست آورد. سال‌هاي 83 و 84 شب‌ها تا صبح سازها را نگاه مي‌کردم و فکرم مشغول شده بود که راز مفقوده چيست که نمي‌توان آن صدا را از تار در آورد تا اينکه بالاخره متوجه اين فرمول شدم. در ابتدا مي‌خواستم اين فرمول را براي خودم نگه دارم اما بعد به خودم گفتم مگر يحيي در قيد حيات است! من هم روزي از دنيا خواهم رفت و باز اين نکته مبهم مي‌ماند. پس از آن شروع به نوشتن کردم تا براي ديگران نيز اين راز ثبت بماند. ماجرا براي زماني بود که جمهوري آذربايجان ساز تار را به نام خود ثبت کرده بود، من به مسئولان پيشنهاد کردم تا با حمايت از من اين پژوهش را به سرانجام برسانيم ولي متأسفانه حمايتي نکردند. در نهايت خودم دست به کار شدم و فرمول را استخراج کردم و تناسب دقيق اين سازهاي ارزشمند را به طور دقيق و همراه با عکس و فيلم در اين مجموعه گنجاندم. نخست مي‌خواستم فقط اندازه‌ها را بدهم بعد ديدم درج اندازه‌ها مثل اين است که ما ماهي دست مردم داده باشيم اما وقتي نسبت‌هاي درست درج شود، مانند اين است که ماهيگيري را به آنها آموخته باشيم. من با سند مي‌دانم کدام الگو متعلق به کدام استاد است، اين تمايز جواهرساز و جواهرشناس است. در اين‌باره من به الگوشناسي و پيکره‌شناسي اشاره کردم که در اين بين سازهايي که دست بزرگاني همچون استاد هوشنگ ظريف، استاد فرهنگ شريف و استاد قنبري مهر بود را بررسي کردم و در کتاب نيز آوردم البته امضاهاي همه استادان را هم ابتداي کتاب گذاشتم تا سنديت داشته باشد. پس از انتشار کتاب استادانی بزرگ همچون حسين عليزاده اذعان کردند چنين کتابي را کم داشتيم و فرمودند مي‌بايست جزء دروس دانشگاه در دانشکده موسيقي شود».
استاد مازيار حيدري با نگاهي عاشقانه و ژرف‌انديش آنچه در توان داشته است، به کار گرفته و پژوهشي را به ثمر رسانده شامل ساليان درازي که وي براي يافتن تارهاي کهن ايران‌زمين از پستوي خانه‌ها، موزه‌ها، شهرها و ده‌کوره‌ها را درنورديده تا اين دست‌آفريده و ارمغان ايرانيان به جهان را با نگاهي پژوهشي و علمي ثبت و نقشه‌برداري کند و به دست اهلش بسپارد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها