|

از قطع‌نامه تا برجام

لطف‌الله میثمی

پذیرش قطع‌نامه 598 در پایان جنگ تحمیلی، پذیرش دیپلماسی و تعامل با جهان بود. برجام نیز دومین اتفاق بزرگ برای تعامل با جهان بوده است، اما هر دو اتفاق بزرگ به دلیل مخالفت‌های برخی از جریان‌ها به درازا کشیده شد.

پس از فتح فاو که دیگر جنگیدن برای ما سخت‌تر شد، مسئله به سوی دیپلماسی رفت و در نهایت هم منجر به پذیرش قطع‌نامه 598 شد. البته برخی اعتقاد دارند همان زمان فتح خرمشهر جنگ باید پایان می‌گرفت. عده دیگر معتقد به زمان فتح فاو هستند که این هم فرصتی بهتر برای پایان‌دادن به جنگ بود چون ما در کربلای 4 و بعد کربلای 5 خسارت زیادي دیدیم و جنگیدن پس از آن برایمان سخت‌تر شد. بنابراین پس از این دو موعد (فتح خرمشهر و فاو)، فرصتی بود تا با دیپلماسی به‌موقع شرایط بهتری برای پایان جنگ به دست بیاوریم. در آن زمان مرحوم امام هر چه می‌گفت حجت بود و قضیه پایان جنگ هم چنین بود و این قطع‌نامه یک ویژگی مهم دارد؛ وقتی امام آن را پذیرفت. پس از پذیرش، محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه پاسداران) نزد امام رفته بود و وقتی از ایشان پرسیده بود آیا پذیرفتن قطع‌نامه تاکتیکی است، امام جواب داد: استراتژیک است. چون همه چیز پس از آن باید در کادر سازمان ملل در وجه بین‌المللی و قانون اساسی ایران در وجه داخلی‌اش صورت می‌گرفت.
به نظر مي‌رسد پس از این موعد است که انقلاب ایران خود را موظف می‌کند در این چارچوب‌های مشخص حرکت کند و با پذیرفتن قطع‌نامه به دنبال این است که از تمام جانب‌ها مورد توجه واقع شود. قطع‌نامه نوعی تعامل با کل دنیاست.
ما هم باید در همین کادرها در نظم جهان حضور داشته باشیم. بله این کشورهای بزرگ دارند ناحقی می‌کنند، اما خیلی سخت می‌شود در چارچوب آنها حرکت نکرد چون آنها مدام با کشورها و قدرت‌های کوچک‌تر مقابله می‌کنند. قطع‌نامه هم به گونه‌ای یادآور پذیرفتن برجام است که باید خیلی زودتر از اینها با همان روال دیپلماسی به دنبال حل‌وفصل اوضاع و پذیرفتن برجام می‌بودیم. در پذیرفتن قطع‌نامه هم دیر کردیم و در برجام هم 12، 13 سال این ماجرا به درازا کشید. در همان زمان جنگ نیز به صورت آشکار نیمی از دنیا از صدام پشتیبانی می‌کردند و به او اسلحه سنگین می‌دادند، اما ما نه بودجه خرید را داشتیم و نه آنها این سلاح‌های سنگین را در اختیار ما می‌گذاشتند. صدام خارک را زده بود و درآمد نفت هم پایین آمده بود. در این شرایط ما نیاز به سلاح سنگین داشتیم تا بتوانیم جنگ را ادامه دهیم.
با پذیرش قطع‌نامه همه چیز به نفع ما رقم خورد اما این پذیرفتن باعث نابودی برخی از افراد شد. با پذیرفتن قطع‌نامه یکباره دلار ارزان شد و اینها با داشتن دلارهای بسیار احساس شكست می‌کردند و دچار سکته و مرگ می‌شدند. علاوه بر دلار می‌گفتند احتکاری هستی یا سکه‌ای؟ چون نرخ سکه هم پایین آمد و بعد انبارهای لبریز از مواد احتکارشده هم دچار ورشکستی شد. اینها همه سود و نفعی بود که مردم عادی می‌بردند پس آنها از پایان جنگ بسیار خوشحال بودند. اما آنهایی که در جبهه و جنگ حضور داشتند از امام می‌خواستند به جنگ پایان ندهد مگر اینکه احقاق حق شود. چون حضور صدام مثل دزدی بود که به خانه حمله کرده بود و حالا باید به او می‌گفتند دستت درد نکند. این مردان حاضر در جنگ می‌خواستند صدام از سرزمین‌های ما بیرون برود، دوم اینکه برای هشت سال جنگ تحمیلی غرامت پرداخت کند که نکرده بود و سوم اینکه صدام بپذیرد که تجاوزگر است. امام هم به رزمندگان می‌گفتند این قطع‌نامه را از پدر پیرتان بپذیرید. در آن زمان نیز مخالفان قطع‌نامه را در نهایت پذیرفتند اما همچنان با خط‌امامی‌ها مخالفت می‌کردند و به نظرم همین مخالفت‌ها در پذیرش برجام هم سرایت کرد و مسئله‌ای که باید خیلی زودتر از اینها پذیرفته می‌شد. پذیرش برجام بیش از یک دهه به درازا کشید و می‌بینیم که این به درازا کشیده‌شدن هیچ سودی برای ما نداشته است.

پذیرش قطع‌نامه 598 در پایان جنگ تحمیلی، پذیرش دیپلماسی و تعامل با جهان بود. برجام نیز دومین اتفاق بزرگ برای تعامل با جهان بوده است، اما هر دو اتفاق بزرگ به دلیل مخالفت‌های برخی از جریان‌ها به درازا کشیده شد.

پس از فتح فاو که دیگر جنگیدن برای ما سخت‌تر شد، مسئله به سوی دیپلماسی رفت و در نهایت هم منجر به پذیرش قطع‌نامه 598 شد. البته برخی اعتقاد دارند همان زمان فتح خرمشهر جنگ باید پایان می‌گرفت. عده دیگر معتقد به زمان فتح فاو هستند که این هم فرصتی بهتر برای پایان‌دادن به جنگ بود چون ما در کربلای 4 و بعد کربلای 5 خسارت زیادي دیدیم و جنگیدن پس از آن برایمان سخت‌تر شد. بنابراین پس از این دو موعد (فتح خرمشهر و فاو)، فرصتی بود تا با دیپلماسی به‌موقع شرایط بهتری برای پایان جنگ به دست بیاوریم. در آن زمان مرحوم امام هر چه می‌گفت حجت بود و قضیه پایان جنگ هم چنین بود و این قطع‌نامه یک ویژگی مهم دارد؛ وقتی امام آن را پذیرفت. پس از پذیرش، محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه پاسداران) نزد امام رفته بود و وقتی از ایشان پرسیده بود آیا پذیرفتن قطع‌نامه تاکتیکی است، امام جواب داد: استراتژیک است. چون همه چیز پس از آن باید در کادر سازمان ملل در وجه بین‌المللی و قانون اساسی ایران در وجه داخلی‌اش صورت می‌گرفت.
به نظر مي‌رسد پس از این موعد است که انقلاب ایران خود را موظف می‌کند در این چارچوب‌های مشخص حرکت کند و با پذیرفتن قطع‌نامه به دنبال این است که از تمام جانب‌ها مورد توجه واقع شود. قطع‌نامه نوعی تعامل با کل دنیاست.
ما هم باید در همین کادرها در نظم جهان حضور داشته باشیم. بله این کشورهای بزرگ دارند ناحقی می‌کنند، اما خیلی سخت می‌شود در چارچوب آنها حرکت نکرد چون آنها مدام با کشورها و قدرت‌های کوچک‌تر مقابله می‌کنند. قطع‌نامه هم به گونه‌ای یادآور پذیرفتن برجام است که باید خیلی زودتر از اینها با همان روال دیپلماسی به دنبال حل‌وفصل اوضاع و پذیرفتن برجام می‌بودیم. در پذیرفتن قطع‌نامه هم دیر کردیم و در برجام هم 12، 13 سال این ماجرا به درازا کشید. در همان زمان جنگ نیز به صورت آشکار نیمی از دنیا از صدام پشتیبانی می‌کردند و به او اسلحه سنگین می‌دادند، اما ما نه بودجه خرید را داشتیم و نه آنها این سلاح‌های سنگین را در اختیار ما می‌گذاشتند. صدام خارک را زده بود و درآمد نفت هم پایین آمده بود. در این شرایط ما نیاز به سلاح سنگین داشتیم تا بتوانیم جنگ را ادامه دهیم.
با پذیرش قطع‌نامه همه چیز به نفع ما رقم خورد اما این پذیرفتن باعث نابودی برخی از افراد شد. با پذیرفتن قطع‌نامه یکباره دلار ارزان شد و اینها با داشتن دلارهای بسیار احساس شكست می‌کردند و دچار سکته و مرگ می‌شدند. علاوه بر دلار می‌گفتند احتکاری هستی یا سکه‌ای؟ چون نرخ سکه هم پایین آمد و بعد انبارهای لبریز از مواد احتکارشده هم دچار ورشکستی شد. اینها همه سود و نفعی بود که مردم عادی می‌بردند پس آنها از پایان جنگ بسیار خوشحال بودند. اما آنهایی که در جبهه و جنگ حضور داشتند از امام می‌خواستند به جنگ پایان ندهد مگر اینکه احقاق حق شود. چون حضور صدام مثل دزدی بود که به خانه حمله کرده بود و حالا باید به او می‌گفتند دستت درد نکند. این مردان حاضر در جنگ می‌خواستند صدام از سرزمین‌های ما بیرون برود، دوم اینکه برای هشت سال جنگ تحمیلی غرامت پرداخت کند که نکرده بود و سوم اینکه صدام بپذیرد که تجاوزگر است. امام هم به رزمندگان می‌گفتند این قطع‌نامه را از پدر پیرتان بپذیرید. در آن زمان نیز مخالفان قطع‌نامه را در نهایت پذیرفتند اما همچنان با خط‌امامی‌ها مخالفت می‌کردند و به نظرم همین مخالفت‌ها در پذیرش برجام هم سرایت کرد و مسئله‌ای که باید خیلی زودتر از اینها پذیرفته می‌شد. پذیرش برجام بیش از یک دهه به درازا کشید و می‌بینیم که این به درازا کشیده‌شدن هیچ سودی برای ما نداشته است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها