|

ديكتاتوري نهفته بين فيلم و تماشاگر

اصغر فرهادي

گروه هنر: پنجشنبه 18 مهر، نشست ارتباط معماري با ساخته‌هاي اصغر فرهادي در پرديس سينمايي چارسو برگزار شد. در این نشست هومن طالبي، سينا احمدي، پويان روحي، آرش نصيري و محمد‌ياسر موسي‌پور حضور داشتند و اصغر فرهادي به‌عنوان میهمان اين برنامه پاسخ‌گوي سؤالات سخنرانان‌شد.
هومن طالبي در ابتداي اين نشست گفت: «اين نشست با حضور پنج سخنران برگزار مي‌شود و با نگاه خودشان در ارتباط با معماري و سينما به واسطه سينماي اصغر فرهادي صحبت خواهند کرد. براي ايجاد تمرکز و دقت گفت‌وگو موضوع را بسته‌تر کرديم. در واقع به اين نشست مي‌توان به اين شکل نگاه کرد که از پيدايش سينما، همواره معماري حضور داشته». اصغر فرهادي در ادامه اين نشست درباره ارتباط معماري و سينما گفت: «من درباره معماري به‌عنوان کسي که صاحب اين علم است، صحبت نمي‌کنم. در واقع به‌عنوان تماشاگر يا شايد مصرف‌کننده درباره آن حرف مي‌زنم؛ اما قطعا مي‌توان شباهت‌ها يا حتي تفاوت‌هايي را بين اين دو شکل کار هنري پيدا کرد. شايد به نظر بيننده، تأثير سينما به‌مراتب عميق‌تر و سريع‌تر است و به نظر مي‌آيد معماري فضاي آرام‌تر و ساکت‌تر و کم‌هياهوتري است. در طول زمان به نظر مي‌آيد اين سينماست که تأثيرات بيشتري مي‌گذارد؛ اما بدون اينکه ارزش‌گذاري کنم، تصور خود من اين است که هميشه فکر مي‌کنم معماري در طول زمان تأثير بيشتري در زندگي ما مي‌گذارد. مقصودم از تأثير عميق‌تر، تأثيري است که زود فراموش نمي‌شود. فکر مي‌کنم معماري در طول زندگي هر‌کدام از ما تأثير‌گذار بوده است و يک شکلي از زندگي را پيدا مي‌کنيم و ما از افراد به‌عنوان شخصيت‌هاي داستان در فيلم‌ها استفاده مي‌کنيم؛ يعني پيش از اينکه ما آنها را انتخاب کنيم، معماري تأثير خودش را روي آدم‌ها گذاشته. به نظر مي‌آيد در کشور ما تأثير معماري و مکاني که در آن زندگي مي‌کنيم يا به مکان‌هايي رفت‌وآمد داريم، خيلي جدي گرفته نمي‌شود؛ مثلا فکر کنيد اگر شکل مدرسه‌هاي ما از اين حالت زندان‌گونه درمي‌آمد، قطعا الان با نسل متفاوت‌تري روبه‌رو بوديم». او در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: «به‌عنوان يک تماشاگر زمان ديدن يک اثر معماري، حسي که در من ايجاد مي‌شود، با شخص ديگر متفاوت است. مثل موسيقي که هر شخص احساس متفاوتي درباره آن دارد؛ اما در سينما، تماشاگراني که يک فيلم واحد مي‌بينند، به محض خارج‌شدن از سينما، حس‌شان کم‌و‌بيش مثل هم است؛ يعني يک ديکتاتوري بين فيلم و تماشاگر نهفته است. من به‌عنوان سينماگر و بسياري پيش از من سعي کرديم اين آزادي را به تماشاگر بدهيم که بعد از تماشاي فيلم، از زاويه خودش با بخشي از فيلم همراه شود».
کارگردان فيلم «درباره الي» در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: «زماني که براي نخستين بار مردم با سينما روبه‌رو شدند و فيلم‌ها را در سالن‌هاي سينما مي‌ديدند، از فرط تعجب و پيداکردن چگونگي کارکردن اين تکنولوژي مدام برمي‌گشتند و پشت سرشان را نگاه مي‌کردند و در موضع پاييني درباره فيلم قرار داشتند. فکر مي‌کردند سينما پديده‌ای دست‌نيافتني است و در جايگاه نقد و نظر نبودند. کم‌کم وقتي به سينما رفتند و فيلم ديدند، عادت کردند و جادوي سينما لو رفت. موضع تماشاگر و موضع فيلم برابر شد. فيلم‌ها نقد شد و حتي تماشاگر در موضعي بالاتر از فيلم‌ساز ايستاد. همین موضوع در واقع زنگ خطري براي سينما بود که سينما هم بايد خودش را بالا بکشد که موضع برابر را حفظ کند». فرهادي ادامه داد: «اينکه تماشاگر به محض ديدن فيلم بتواند گفت‌وگويي با شخصيت‌ها داشته باشد، براي من از «چهارشنبه‌سوري» آغاز شد و در «جدايي» هم اين موضوع ديده مي‌شود». او در پاسخ به اين پرسش که به چه دليل دوربين در جدايي نادر از سيمين در جايگاه قاضي قرار گرفته است؟ گفت: «در فيلم‌نامه اين صحنه به اين شکل نوشته نشده بود. به طور معمول چنين صحنه‌هايي در چند نما گرفته مي‌شود؛ اما من فکر کردم اگر دوربين کنار قاضي باشد يا حتي گاهي اين شائبه به وجود بيايد که جاي قاضي نشسته است، اين‌طور به نظر مي‌آيد که اين دو شخصيت با تماشاگر صحبت مي‌کنند. از همان لحظه مي‌توان اين‌طور تصور کرد که فيلم، تماشاگر را دعوت مي‌کند که ديگر تنها شاهد و ناظر نباشد و خودش قضاوت را برعهده بگيرد. اينکه چه کسي درست مي‌گويد و حق با چه کسي است؟ اين موضوع در فروشنده بيشتر به چشم مي‌آيد. حتي در جايي از فيلم براي تماشاگر سخت مي‌شود و با خودش فکر مي‌کند بيش از اندازه درگير يک‌سري ماجرا‌ها مي‌شوم». او ادامه داد: «به نظرم تماشاي درباره الي و جدايي راحت‌تر از فروشنده است؛ به‌اين‌دليل که مخاطب در فيلم فروشنده خودش را جاي شخصيت‌هاي مرد قصه مي‌گذارد؛ اما از جايي به بعد ديگر اين همذات‌پنداري خوشايند نيست و با خودش چالشي پيدا مي‌کند. خوشبختانه در سراسر دنيا در سينما اين اجازه به مخاطب داده مي‌شود که تماشاگر تنها از نقش ناظر دربيايد و فعال شود و گفت‌وگو کند و پرسش ايجاد کند؛ بنابر‌اين معتقدم هر فيلمي که در درجه اول ما را با احساسات‌مان درگير مي‌کند، منهاي فيلم‌هاي خاص و تجربي، تجربه جذابي است. اينکه وقتي فيلم تمام شد، انديشه شروع مي‌شود».
او ادامه داد: «نکته‌اي که وجود دارد، اين است که جزء تعهدات و وظايف فيلم‌ساز نيست که به تماشاگرش بگويد فيلم که تمام شد، به چه چيزي فکر کنيد. مهم اين است که فکر کنيد. به هر چيزي که حتي خلاف فيلم است. اين عمل فکر‌کردن چيزي است که به آن نياز داريم و اميدوارم در فيلم‌هاي بعد اين تجربه را به شکل گسترده‌تر تجربه کنم».
او در بخش ديگري از صحبت‌هايش درباره راه‌حل ارائه‌دادن فيلم‌ساز به مخاطب نيز گفت: «فيلم‌هايي ساخته مي‌شود که به مخاطب راه‌حل ارائه مي‌دهد. به نظر من معمولا راه‌حل‌ها عمق زيادي ندارد؛ چرا‌که پديده‌هاي اجتماعي تک‌راه‌حلي نيستند و نمي‌توان راه‌حل دوخطي براي هر چيزي که شکل اجتماعي دارد، ارائه داد. شايد بهتر است که ايجاد پرسش کنيم و اجازه بدهيم هر شخص راه‌حلي متناسب با سلايق و نظرگاه خودش پيدا کند». او در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: «اينکه بگويد اگر من بودم چه مي‌کردم، کليدي است براي فکرکردن و راه‌حل پيدا‌کردن. هميشه قدم اول من در نگارش فيلم‌نامه با چيزي شروع مي‌شود که آگاهانه نيست. هر‌کدام از ما در درون‌مان بانکي داريم متشکل از مجموع اتفاقاتي که در زندگي تجربه کرده‌ايم. با دسترسي به آن گنجينه عاطفي مي‌توان به موضوعات متفاوتي فکر کرد». فرهادي در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: «هيچ وقت زمان ساخت يک فيلم يا نگارش فيلم‌نامه از خودم نپرسيدم در واقع هدف از نگارش فيلم‌نامه چيست؟ همه‌چيز از يک حس آغاز شده است که من را تا مدت‌ها رها نکرده. به اين معنا که قصه‌ها در اطراف ما وجود دارند، بايد آنها را پيدا کنيم. زمان ساخت فيلم فروشنده فقط يک تصوير داشتم. تصويري از دکور تئاتر و عده‌اي که مشغول نور‌پردازي هستند. دکور يک خانه است و به‌مرور يک بخش از اين خانه واضح ديده مي‌شود و زماني که نور صحنه روشن مي‌شود، تمام خانه را مي‌بينيم و اين تصوير را دوست داشتم. به اين فکر کردم که مي‌توان قصه‌اي نوشت درباره آدم‌هايي که کارشان بازيگري است و به‌مرور اين من را به سمت قصه‌اي ديگر برد. من به اين ناخودآگاه تربيت‌شده مي‌گويم که صاحب سليقه است. تفاوت عمده يک فيلم‌ساز با يک معمار شايد همين است که شما يک محدوده سفارش داريد و بايد آگاهانه کار را شروع کنيد؛ ولي براي من بر‌عکس است. بعد از متريال اوليه بايد براي ساخت فيلم ساختار مشخص کنم».

گروه هنر: پنجشنبه 18 مهر، نشست ارتباط معماري با ساخته‌هاي اصغر فرهادي در پرديس سينمايي چارسو برگزار شد. در این نشست هومن طالبي، سينا احمدي، پويان روحي، آرش نصيري و محمد‌ياسر موسي‌پور حضور داشتند و اصغر فرهادي به‌عنوان میهمان اين برنامه پاسخ‌گوي سؤالات سخنرانان‌شد.
هومن طالبي در ابتداي اين نشست گفت: «اين نشست با حضور پنج سخنران برگزار مي‌شود و با نگاه خودشان در ارتباط با معماري و سينما به واسطه سينماي اصغر فرهادي صحبت خواهند کرد. براي ايجاد تمرکز و دقت گفت‌وگو موضوع را بسته‌تر کرديم. در واقع به اين نشست مي‌توان به اين شکل نگاه کرد که از پيدايش سينما، همواره معماري حضور داشته». اصغر فرهادي در ادامه اين نشست درباره ارتباط معماري و سينما گفت: «من درباره معماري به‌عنوان کسي که صاحب اين علم است، صحبت نمي‌کنم. در واقع به‌عنوان تماشاگر يا شايد مصرف‌کننده درباره آن حرف مي‌زنم؛ اما قطعا مي‌توان شباهت‌ها يا حتي تفاوت‌هايي را بين اين دو شکل کار هنري پيدا کرد. شايد به نظر بيننده، تأثير سينما به‌مراتب عميق‌تر و سريع‌تر است و به نظر مي‌آيد معماري فضاي آرام‌تر و ساکت‌تر و کم‌هياهوتري است. در طول زمان به نظر مي‌آيد اين سينماست که تأثيرات بيشتري مي‌گذارد؛ اما بدون اينکه ارزش‌گذاري کنم، تصور خود من اين است که هميشه فکر مي‌کنم معماري در طول زمان تأثير بيشتري در زندگي ما مي‌گذارد. مقصودم از تأثير عميق‌تر، تأثيري است که زود فراموش نمي‌شود. فکر مي‌کنم معماري در طول زندگي هر‌کدام از ما تأثير‌گذار بوده است و يک شکلي از زندگي را پيدا مي‌کنيم و ما از افراد به‌عنوان شخصيت‌هاي داستان در فيلم‌ها استفاده مي‌کنيم؛ يعني پيش از اينکه ما آنها را انتخاب کنيم، معماري تأثير خودش را روي آدم‌ها گذاشته. به نظر مي‌آيد در کشور ما تأثير معماري و مکاني که در آن زندگي مي‌کنيم يا به مکان‌هايي رفت‌وآمد داريم، خيلي جدي گرفته نمي‌شود؛ مثلا فکر کنيد اگر شکل مدرسه‌هاي ما از اين حالت زندان‌گونه درمي‌آمد، قطعا الان با نسل متفاوت‌تري روبه‌رو بوديم». او در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: «به‌عنوان يک تماشاگر زمان ديدن يک اثر معماري، حسي که در من ايجاد مي‌شود، با شخص ديگر متفاوت است. مثل موسيقي که هر شخص احساس متفاوتي درباره آن دارد؛ اما در سينما، تماشاگراني که يک فيلم واحد مي‌بينند، به محض خارج‌شدن از سينما، حس‌شان کم‌و‌بيش مثل هم است؛ يعني يک ديکتاتوري بين فيلم و تماشاگر نهفته است. من به‌عنوان سينماگر و بسياري پيش از من سعي کرديم اين آزادي را به تماشاگر بدهيم که بعد از تماشاي فيلم، از زاويه خودش با بخشي از فيلم همراه شود».
کارگردان فيلم «درباره الي» در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: «زماني که براي نخستين بار مردم با سينما روبه‌رو شدند و فيلم‌ها را در سالن‌هاي سينما مي‌ديدند، از فرط تعجب و پيداکردن چگونگي کارکردن اين تکنولوژي مدام برمي‌گشتند و پشت سرشان را نگاه مي‌کردند و در موضع پاييني درباره فيلم قرار داشتند. فکر مي‌کردند سينما پديده‌ای دست‌نيافتني است و در جايگاه نقد و نظر نبودند. کم‌کم وقتي به سينما رفتند و فيلم ديدند، عادت کردند و جادوي سينما لو رفت. موضع تماشاگر و موضع فيلم برابر شد. فيلم‌ها نقد شد و حتي تماشاگر در موضعي بالاتر از فيلم‌ساز ايستاد. همین موضوع در واقع زنگ خطري براي سينما بود که سينما هم بايد خودش را بالا بکشد که موضع برابر را حفظ کند». فرهادي ادامه داد: «اينکه تماشاگر به محض ديدن فيلم بتواند گفت‌وگويي با شخصيت‌ها داشته باشد، براي من از «چهارشنبه‌سوري» آغاز شد و در «جدايي» هم اين موضوع ديده مي‌شود». او در پاسخ به اين پرسش که به چه دليل دوربين در جدايي نادر از سيمين در جايگاه قاضي قرار گرفته است؟ گفت: «در فيلم‌نامه اين صحنه به اين شکل نوشته نشده بود. به طور معمول چنين صحنه‌هايي در چند نما گرفته مي‌شود؛ اما من فکر کردم اگر دوربين کنار قاضي باشد يا حتي گاهي اين شائبه به وجود بيايد که جاي قاضي نشسته است، اين‌طور به نظر مي‌آيد که اين دو شخصيت با تماشاگر صحبت مي‌کنند. از همان لحظه مي‌توان اين‌طور تصور کرد که فيلم، تماشاگر را دعوت مي‌کند که ديگر تنها شاهد و ناظر نباشد و خودش قضاوت را برعهده بگيرد. اينکه چه کسي درست مي‌گويد و حق با چه کسي است؟ اين موضوع در فروشنده بيشتر به چشم مي‌آيد. حتي در جايي از فيلم براي تماشاگر سخت مي‌شود و با خودش فکر مي‌کند بيش از اندازه درگير يک‌سري ماجرا‌ها مي‌شوم». او ادامه داد: «به نظرم تماشاي درباره الي و جدايي راحت‌تر از فروشنده است؛ به‌اين‌دليل که مخاطب در فيلم فروشنده خودش را جاي شخصيت‌هاي مرد قصه مي‌گذارد؛ اما از جايي به بعد ديگر اين همذات‌پنداري خوشايند نيست و با خودش چالشي پيدا مي‌کند. خوشبختانه در سراسر دنيا در سينما اين اجازه به مخاطب داده مي‌شود که تماشاگر تنها از نقش ناظر دربيايد و فعال شود و گفت‌وگو کند و پرسش ايجاد کند؛ بنابر‌اين معتقدم هر فيلمي که در درجه اول ما را با احساسات‌مان درگير مي‌کند، منهاي فيلم‌هاي خاص و تجربي، تجربه جذابي است. اينکه وقتي فيلم تمام شد، انديشه شروع مي‌شود».
او ادامه داد: «نکته‌اي که وجود دارد، اين است که جزء تعهدات و وظايف فيلم‌ساز نيست که به تماشاگرش بگويد فيلم که تمام شد، به چه چيزي فکر کنيد. مهم اين است که فکر کنيد. به هر چيزي که حتي خلاف فيلم است. اين عمل فکر‌کردن چيزي است که به آن نياز داريم و اميدوارم در فيلم‌هاي بعد اين تجربه را به شکل گسترده‌تر تجربه کنم».
او در بخش ديگري از صحبت‌هايش درباره راه‌حل ارائه‌دادن فيلم‌ساز به مخاطب نيز گفت: «فيلم‌هايي ساخته مي‌شود که به مخاطب راه‌حل ارائه مي‌دهد. به نظر من معمولا راه‌حل‌ها عمق زيادي ندارد؛ چرا‌که پديده‌هاي اجتماعي تک‌راه‌حلي نيستند و نمي‌توان راه‌حل دوخطي براي هر چيزي که شکل اجتماعي دارد، ارائه داد. شايد بهتر است که ايجاد پرسش کنيم و اجازه بدهيم هر شخص راه‌حلي متناسب با سلايق و نظرگاه خودش پيدا کند». او در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: «اينکه بگويد اگر من بودم چه مي‌کردم، کليدي است براي فکرکردن و راه‌حل پيدا‌کردن. هميشه قدم اول من در نگارش فيلم‌نامه با چيزي شروع مي‌شود که آگاهانه نيست. هر‌کدام از ما در درون‌مان بانکي داريم متشکل از مجموع اتفاقاتي که در زندگي تجربه کرده‌ايم. با دسترسي به آن گنجينه عاطفي مي‌توان به موضوعات متفاوتي فکر کرد». فرهادي در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: «هيچ وقت زمان ساخت يک فيلم يا نگارش فيلم‌نامه از خودم نپرسيدم در واقع هدف از نگارش فيلم‌نامه چيست؟ همه‌چيز از يک حس آغاز شده است که من را تا مدت‌ها رها نکرده. به اين معنا که قصه‌ها در اطراف ما وجود دارند، بايد آنها را پيدا کنيم. زمان ساخت فيلم فروشنده فقط يک تصوير داشتم. تصويري از دکور تئاتر و عده‌اي که مشغول نور‌پردازي هستند. دکور يک خانه است و به‌مرور يک بخش از اين خانه واضح ديده مي‌شود و زماني که نور صحنه روشن مي‌شود، تمام خانه را مي‌بينيم و اين تصوير را دوست داشتم. به اين فکر کردم که مي‌توان قصه‌اي نوشت درباره آدم‌هايي که کارشان بازيگري است و به‌مرور اين من را به سمت قصه‌اي ديگر برد. من به اين ناخودآگاه تربيت‌شده مي‌گويم که صاحب سليقه است. تفاوت عمده يک فيلم‌ساز با يک معمار شايد همين است که شما يک محدوده سفارش داريد و بايد آگاهانه کار را شروع کنيد؛ ولي براي من بر‌عکس است. بعد از متريال اوليه بايد براي ساخت فيلم ساختار مشخص کنم».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها