مسیح مهاجری:
خیلی از افراد به دلیل ارتباط با آقای هاشمی ردصلاحیت میشدند
شرق: مسیح مهاجری بسیار به مرحوم هاشمیرفسنجانی علاقه دارد و مشی سیاسی او را میپسندد و در روزنامه خود -جمهوری اسلامی- بارها از آن دفاع کرده و بابت همین امر نیز مورد تفقد چهرههای تندرو اصولگرا قرار گرفته است. او بهتازگی در مطلبی، فقدان شخصیتی مانند هاشمی را در این روزها گوشزد کرده و افسوس خورده بود. مهاجری به مناسبت ایام درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی با خبرآنلاین گفتوگو کرده است؛ از ماجرای حزب جمهوری اسلامی تا نقش هاشمی در رخدادهای اخیر و زیانهای فقدانش.
* در کنگره دوم {حزب جمهوری اسلامی} اختلافاتی که از قبل بود، به سمتوسویی پیش رفت که برخی افراد ازجمله بنده که در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودیم، حاضر نشدیم در جلسه شرکت کنیم و علت هم این بود که برخی در داخل حزب تلاش کرده بودند افکار را به سمتی ببرند تا افرادی خاص در آن کنگره رأی بیاورند و انتخاب شوند.
* آقای هاشمی نپذیرفتند و گفتند شما باید در این کنگره حاضر شوید تا مسائل را مطرح کنیم و از این طریق مشکلات حلوفصل شود؛ اما در نهایت، ما قبول نکرده و در این کنگره شرکت نکردیم.
* یادمان باشد اینکه از درون یک حزب یک صدا بیرون بیاید، خیلی مهم است... مثلا بین امام جمعه فلان شهر با جهاد سازندگی، سپاه پاسداران، کمیته و... که اینها آن زمانها بودند، اختلاف پیدا شد. مثلا یکجایی امام جمعه خودش درعینحال که امام جمعه بود، دبیر حزب آن شهر یا آن استان هم بود و بالاخره این سیاست، آن هم سیاستی که از تهران دیکته میشد، روی خلقوخوی او تأثیر میگذاشت؛ حالا یا باید میپذیرفت یا باید مخالفت میکرد.
* من با آنها صحبت کردم، این نگرانی را گفتم و گفتم منشأ این نگرانی همین دعواهایی است که در داخل حزب وجود دارد. نتیجه این شد که این آقایان، یعنی آیتالله خامنهای و آقای هاشمی، نامه بنویسند به امام و از امام اجازه بگیرند که حزب فعالیت خودش را متوقف کند. بحث انحلال حزب نبود، بحث توقف فعالیت حزب بود. نامه را نوشتند و امام هم این را جواب دادند و پذیرفتند که فعالیت حزب متوقف شود. ماجرا این بود. بارها از آقای هاشمی خواستم حزب جمهوری اسلامی را احیا کند؛ ... البته میگفت اگر شما میخواهید این کار را انجام دهید و رهبری نیز موافقت کرد، من کمک میکنم؛ اما فعالیتی در درون حزب نمیکنم. این باعث میشد ما هم صرفنظر کنیم.
* ایشان با خود آقای مهدویکنی اختلافی نداشتند، حتی یادتان هست که در مقطعی ایشان بنا بود کاندیدای ریاست مجلس خبرگان باشند (رئیس بودند، ولی دوباره کاندیدا شوند)؛ اما احساس کردند تمایلی وجود دارد که آقای مهدویکنی رئیس خبرگان باشند، ایشان به نفع آقای مهدویکنی کنار رفتند.
* همین خبرگان از مجموع تعداد کاندیداهایی که در تهران بودند، غیر از یک نفر آخر، بقیه همه همان کسانی بودند که آقای هاشمی اسمشان را در فهرست گذاشت و همه آنها رأی آوردند. این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که هاشمیرفسنجانی آماج شدیدترین حملات بود. هیچوقت سابقه نداشت از تلویزیون فیلمهایی پخش کنند و با نیشوکنایه علیه آقای هاشمی، او را انگلیسی معرفی کنند؛ ولی این کار را کردند و کیف انگلیسی را بازپخش کردند و خواستند بگویند هاشمی انگلیسی است.
* قطعا فشارهایی وجود داشت که آیتالله هاشمی رئیس مجلس خبرگان نشود. با همین فشار بود که نگذاشتند ایشان رئیس شود و نفر آخر رئیس شود.
* هم در مجمع تشخیص مصلحت و هم مجلس خبرگان، اگر آقای هاشمی بودند، تأثیرگذار بودند. درباره مجمع باید بگویم اصلا بهوجودآورنده تشخیص مصلحت خود آقای هاشمی هستند؛ او با صحبتهایی که با امام(ره) درباره ایجاد مجمع داشتند، زمینه شکلگیری مجمع را فراهم کرد.
* شما یا FATF را قبول دارید یا ندارید؛ موضعتان را روشن کنید. شما یک مهلت دارید و بیشتر از این هم حق ندارید این وقفه را ایجاد کنید و آن را نگه دارید و نظری هم ندهید؛ این کار بنبست ایجاد میکند و بنبستشکنی نیست. هیچکس هم اعم از مجلس، دولت و مردم این کار را قبول ندارند. البته نکتهای وجود دارد و آن این است که مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز از نظر اعضا قوی نیست؛ کسانی هم در این مجمع هستند که میشد افرادی دیگری بهجای آنها باشند که هم قدرت تشخیص بیشتری داشته باشند و هم آزاد فکر کنند و بتوانند بنبستشکنی کنند، نه اینکه بنبست را ایجاد کنند.
* آقای هاشمی در سالهای آخر عمر خودشان هیچ نفوذی بهعنوان لابی در شورای نگهبان نداشتند و حتی خیلی از افراد به دلیل ارتباط با آقای هاشمی، ردصلاحیت میشدند. شما فکر میکنید اگر آقای هاشمی بودند، میشد با لابیکردن در شورای نگهبان صلاحیت افرادی تأیید شود؟ خیر برعکس بود. ما این را در زمان آقای هاشمی دیدیم. حتی بعد از آقای هاشمی نیز ارتباط با ایشان، یکی از آن نکات منفی است که میتواند یک نفر را از صلاحیت بیندازد.
ادامه در صفحه 6
شرق: مسیح مهاجری بسیار به مرحوم هاشمیرفسنجانی علاقه دارد و مشی سیاسی او را میپسندد و در روزنامه خود -جمهوری اسلامی- بارها از آن دفاع کرده و بابت همین امر نیز مورد تفقد چهرههای تندرو اصولگرا قرار گرفته است. او بهتازگی در مطلبی، فقدان شخصیتی مانند هاشمی را در این روزها گوشزد کرده و افسوس خورده بود. مهاجری به مناسبت ایام درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی با خبرآنلاین گفتوگو کرده است؛ از ماجرای حزب جمهوری اسلامی تا نقش هاشمی در رخدادهای اخیر و زیانهای فقدانش.
* در کنگره دوم {حزب جمهوری اسلامی} اختلافاتی که از قبل بود، به سمتوسویی پیش رفت که برخی افراد ازجمله بنده که در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودیم، حاضر نشدیم در جلسه شرکت کنیم و علت هم این بود که برخی در داخل حزب تلاش کرده بودند افکار را به سمتی ببرند تا افرادی خاص در آن کنگره رأی بیاورند و انتخاب شوند.
* آقای هاشمی نپذیرفتند و گفتند شما باید در این کنگره حاضر شوید تا مسائل را مطرح کنیم و از این طریق مشکلات حلوفصل شود؛ اما در نهایت، ما قبول نکرده و در این کنگره شرکت نکردیم.
* یادمان باشد اینکه از درون یک حزب یک صدا بیرون بیاید، خیلی مهم است... مثلا بین امام جمعه فلان شهر با جهاد سازندگی، سپاه پاسداران، کمیته و... که اینها آن زمانها بودند، اختلاف پیدا شد. مثلا یکجایی امام جمعه خودش درعینحال که امام جمعه بود، دبیر حزب آن شهر یا آن استان هم بود و بالاخره این سیاست، آن هم سیاستی که از تهران دیکته میشد، روی خلقوخوی او تأثیر میگذاشت؛ حالا یا باید میپذیرفت یا باید مخالفت میکرد.
* من با آنها صحبت کردم، این نگرانی را گفتم و گفتم منشأ این نگرانی همین دعواهایی است که در داخل حزب وجود دارد. نتیجه این شد که این آقایان، یعنی آیتالله خامنهای و آقای هاشمی، نامه بنویسند به امام و از امام اجازه بگیرند که حزب فعالیت خودش را متوقف کند. بحث انحلال حزب نبود، بحث توقف فعالیت حزب بود. نامه را نوشتند و امام هم این را جواب دادند و پذیرفتند که فعالیت حزب متوقف شود. ماجرا این بود. بارها از آقای هاشمی خواستم حزب جمهوری اسلامی را احیا کند؛ ... البته میگفت اگر شما میخواهید این کار را انجام دهید و رهبری نیز موافقت کرد، من کمک میکنم؛ اما فعالیتی در درون حزب نمیکنم. این باعث میشد ما هم صرفنظر کنیم.
* ایشان با خود آقای مهدویکنی اختلافی نداشتند، حتی یادتان هست که در مقطعی ایشان بنا بود کاندیدای ریاست مجلس خبرگان باشند (رئیس بودند، ولی دوباره کاندیدا شوند)؛ اما احساس کردند تمایلی وجود دارد که آقای مهدویکنی رئیس خبرگان باشند، ایشان به نفع آقای مهدویکنی کنار رفتند.
* همین خبرگان از مجموع تعداد کاندیداهایی که در تهران بودند، غیر از یک نفر آخر، بقیه همه همان کسانی بودند که آقای هاشمی اسمشان را در فهرست گذاشت و همه آنها رأی آوردند. این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که هاشمیرفسنجانی آماج شدیدترین حملات بود. هیچوقت سابقه نداشت از تلویزیون فیلمهایی پخش کنند و با نیشوکنایه علیه آقای هاشمی، او را انگلیسی معرفی کنند؛ ولی این کار را کردند و کیف انگلیسی را بازپخش کردند و خواستند بگویند هاشمی انگلیسی است.
* قطعا فشارهایی وجود داشت که آیتالله هاشمی رئیس مجلس خبرگان نشود. با همین فشار بود که نگذاشتند ایشان رئیس شود و نفر آخر رئیس شود.
* هم در مجمع تشخیص مصلحت و هم مجلس خبرگان، اگر آقای هاشمی بودند، تأثیرگذار بودند. درباره مجمع باید بگویم اصلا بهوجودآورنده تشخیص مصلحت خود آقای هاشمی هستند؛ او با صحبتهایی که با امام(ره) درباره ایجاد مجمع داشتند، زمینه شکلگیری مجمع را فراهم کرد.
* شما یا FATF را قبول دارید یا ندارید؛ موضعتان را روشن کنید. شما یک مهلت دارید و بیشتر از این هم حق ندارید این وقفه را ایجاد کنید و آن را نگه دارید و نظری هم ندهید؛ این کار بنبست ایجاد میکند و بنبستشکنی نیست. هیچکس هم اعم از مجلس، دولت و مردم این کار را قبول ندارند. البته نکتهای وجود دارد و آن این است که مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز از نظر اعضا قوی نیست؛ کسانی هم در این مجمع هستند که میشد افرادی دیگری بهجای آنها باشند که هم قدرت تشخیص بیشتری داشته باشند و هم آزاد فکر کنند و بتوانند بنبستشکنی کنند، نه اینکه بنبست را ایجاد کنند.
* آقای هاشمی در سالهای آخر عمر خودشان هیچ نفوذی بهعنوان لابی در شورای نگهبان نداشتند و حتی خیلی از افراد به دلیل ارتباط با آقای هاشمی، ردصلاحیت میشدند. شما فکر میکنید اگر آقای هاشمی بودند، میشد با لابیکردن در شورای نگهبان صلاحیت افرادی تأیید شود؟ خیر برعکس بود. ما این را در زمان آقای هاشمی دیدیم. حتی بعد از آقای هاشمی نیز ارتباط با ایشان، یکی از آن نکات منفی است که میتواند یک نفر را از صلاحیت بیندازد.
ادامه در صفحه 6