|

انتقاد صريح شهاب حسيني از تحريم‌کنندگان «فجر»

شهاب حسيني، بازيگر سرشناس سينما و تلويزيون، با انتشار متني در صفحه شخصي خود، درباره اقدام برخي سينماگران درمورد تحريم جشنواره فجر، واکنش نشان داد. متن کامل پيام شهاب حسيني به اين شرح است: «دوستان، هم‌وطنان، همدردان؛ مردم رنجيده و رنجديده. روح‌مان آزرده و دل‌مان شکسته، مي‌دانم. اعتمادمان سلب شده و حال عمومي ما را به اين روز درآورده؛ در همين سرزمين زيسته‌ام و چون شما نيک مي‌دانم؛ اما اين را نيز مي‌دانم که روزگار امروز محصول غلبه هميشگي احساسات بر عقل و منطق ما در همه ادوار تاريخ و در همه سطوح اجتماعي و فرهنگي است. وارث يکي از بزرگ‌ترين گنجينه‌هاي تاريخ و ادبيات در جهان هستيم؛ در‌حالي‌که در زندگي روزمره‌مان نهادينه نشده و نمودي ندارد. برخورد احساسي ما درباره آينده شخصي و اجتماعي‌مان مانع از درخشش آفتاب آگاهي و عقلانيت در زندگي‌مان شده است؛ تا‌آنجا‌که اول عمل مي‌کنيم، بعد فکر مي‌کنيم و چه‌ بسيار که فکر نکرده، عمل مي‌کنيم. فرماني در دست احساسات، برخاسته از عجله در همه چيز؛ در تصميم‌گيري، قضاوت، اظهارنظر، گرايش و واکنش. وقت آن نرسيده که بيش‌از‌پيش از چاشني تأمل و تفکر و تعقل، بهره ببريم؟ درباره سياست‌هاي کلان مملکت؛ چون از دانش کافي برخوردار نيستم، صاحب‌نظر هم نيستم و بعيد مي‌دانم نظر شخصي‌ام تأثير چنداني بر روند وقايع داشته باشد. هرچند عيان است نسبت به دو دهه قبل، بيشتر از غلبه احساسات بر منطق رنج مي‌بريم؛ اما در حيطه حرفه‌اي خود گاهي ناگزير از ذکر مطالبي هستم. در احوالات مواج و گل‌آلود، کم نيستند موج‌سواران و ماهي‌گيران آب گل‌آلود. با عشق و ارادت به تمامي خانواده‌هاي داغدار وقايع اخير، به‌خصوص عروجيان هواپيماي مسافربري، لازم به ذکر مي‌دانم سقوط سهمگين ديگري تهديدمان مي‌کند و آن سقوط در مرز استانداردهاي رفتاري در جامعه است که اين روزها در انواع مختلف شاهد آن هستيم. از صفحه تلويزيون گرفته تا سطح و عمق جامعه در فضاهاي حقيقي و مجازي. دوستان، شايد در‌حال‌حاضر شرايط فعلي متناسب اين مطلب نباشد؛ اما عملکرد تعدادي از همکاران که بعضا در پشت آن انگيزه‌هاي شخصي فراوان موج مي‌زند، اين واکنش را طلب مي‌کند. جشنواره فيلم فجر جداي از نام و مناسبت برگزاري آن، به لحاظ تکنيکي همواره تنها جشنواره رسمي کشور تلقي مي‌شده که شايد کليه سياست‌هاي سينمايي سال بعد از خود را اعم از نوبت اکران آثار، سياست‌هاي توليد، روش و خط‌مشي سينما را رقم مي‌زده و از اين بابت همواره مورد توجه سينماگران در بخش‌هاي مختلف و محلي جهت ارائه، کشف، رشد و پيگيري فعاليت حرفه‌اي قلمداد مي‌شده. لذا حضور در آن همواره براي فيلم‌سازان داخلي حائز اهميت بوده است. هر‌ساله هم شاهد استقبال گسترده مردم و خاصه مخاطبان سينما بوده و طي سال‌هايي که از آن گذشته، رقم‌زننده بخش قابل‌توجهي از تاريخ سينماي ايران بوده که مسلما مانند بسياري جشنواره‌هاي ديگر در دنيا متولي دولتي داشته است. حال تعدادي از همکاران بنده بناي اعلام انصراف از جشنواره گذاشته‌اند. با احترام به تصميم شخصي آنان، نسبت به آن نقدي دارم که عرض مي‌کنم. اي‌ کاش نيت‌هاي‌مان هم خالص باشد و بنا به ‌صلاح شخصي خود، في‌المثل ترس از برخورد تحقيرآميز مخاطب با فيلم‌مان به سياق و روال ادوار گذشته، پشت احساسات پاک مردم قایم نشويم. اولا اين حرکت دامن‌زدن به افتراق جامعه‌شکن «خودي و ناخودي» است و اين در حالي است که جامعه و مردم بيش از هر زمان ديگري به همبستگي و دلداري يکديگر نيازمندند. اين رفتار حتي در ميان هنرمندان و طرفداران و مخاطبانش نيز شکاف عميق و شايد جبران‌ناپذيري ايجاد کند که به صلاح هيچ‌کس نيست و اين تصور که کساني که ترجيح به انصراف نمي‌دهند، همدرد و شريک حال مردم و جامعه نيستند و موضعي مغاير با مردم دارند، سخت اشتباه است. حق يک فيلم است که با تمام مشقات و مشکلاتي که در راه ساخته‌شدن دارد، ديده شود و در مناسبتي رسمي مورد ارزيابي قرار گيرد. اين موضوع از بابت انگيزه تمامي عوامل يک فيلم با سرنوشت هنر سينماي کشور، ارتباط مستقيم دارد. چه بسا که در دهه‌هاي گذشته چنانچه نيم تمرکز سياسي و نظامي کشور را اگر صرف ساختن فرهنگ سينما به قدرت هماوردي با هاليوود مي‌کرديم، شايد امروزه با تکيه بر غناي تاريخي و فرهنگي و ايماني که از آن برخورداريم، نيمي از جهان را به مرام و آیين خويش درآورده بوديم. بماند. در نهايت قرباني‌شدن فرهنگ و هنر هم دست‌کمي از ديگر فجايع ندارد. دوم اينکه اين جشنواره تماما امکان بدل‌شدن به يادواره‌اي براي تقديم‌شدن آثار به ازدست‌رفتگان مدت اخير و زنده‌نگه‌داشتن ياد آنها را داراست و تريبوني براي بيان رساي احساسات و همدردي با دردمندان. يادواره‌اي که رنگ و بوي ياران ازدست‌رفته را به خود بگيرد و تبديل به مراسمي براي گراميداشت و زنده‌نگه‌داشتن شکوه يادشان باشد. لذا اين بنده کوچک بدين‌وسيله اين حرکت را تأييد نمي‌کنم و آن را گامي در جهت همدردي تلقي نمي‌نمايم. هنر و فرهنگ، حق مردم هر سرزميني است و در هر محفلي و تحت هر عنواني که مجال بروز و ظهور پيدا کند، تأثيرگذار جامعه خويش خواهد بود. اي کاش نيت‌هايمان هم خالص باشد و بنا به صلاح شخصي خود، في‌المثل ترس از برخورد تحقيرآمير مخاطب با فيلم‌مان به سياق و روال ادوار گذشته، پشت احساسات پاک مردم قائم نشويم. اوست يگانه حي و حاضر و ناظر؛ هم‌قصه نانموده داند، هم نامه نانوشته خواند».

شهاب حسيني، بازيگر سرشناس سينما و تلويزيون، با انتشار متني در صفحه شخصي خود، درباره اقدام برخي سينماگران درمورد تحريم جشنواره فجر، واکنش نشان داد. متن کامل پيام شهاب حسيني به اين شرح است: «دوستان، هم‌وطنان، همدردان؛ مردم رنجيده و رنجديده. روح‌مان آزرده و دل‌مان شکسته، مي‌دانم. اعتمادمان سلب شده و حال عمومي ما را به اين روز درآورده؛ در همين سرزمين زيسته‌ام و چون شما نيک مي‌دانم؛ اما اين را نيز مي‌دانم که روزگار امروز محصول غلبه هميشگي احساسات بر عقل و منطق ما در همه ادوار تاريخ و در همه سطوح اجتماعي و فرهنگي است. وارث يکي از بزرگ‌ترين گنجينه‌هاي تاريخ و ادبيات در جهان هستيم؛ در‌حالي‌که در زندگي روزمره‌مان نهادينه نشده و نمودي ندارد. برخورد احساسي ما درباره آينده شخصي و اجتماعي‌مان مانع از درخشش آفتاب آگاهي و عقلانيت در زندگي‌مان شده است؛ تا‌آنجا‌که اول عمل مي‌کنيم، بعد فکر مي‌کنيم و چه‌ بسيار که فکر نکرده، عمل مي‌کنيم. فرماني در دست احساسات، برخاسته از عجله در همه چيز؛ در تصميم‌گيري، قضاوت، اظهارنظر، گرايش و واکنش. وقت آن نرسيده که بيش‌از‌پيش از چاشني تأمل و تفکر و تعقل، بهره ببريم؟ درباره سياست‌هاي کلان مملکت؛ چون از دانش کافي برخوردار نيستم، صاحب‌نظر هم نيستم و بعيد مي‌دانم نظر شخصي‌ام تأثير چنداني بر روند وقايع داشته باشد. هرچند عيان است نسبت به دو دهه قبل، بيشتر از غلبه احساسات بر منطق رنج مي‌بريم؛ اما در حيطه حرفه‌اي خود گاهي ناگزير از ذکر مطالبي هستم. در احوالات مواج و گل‌آلود، کم نيستند موج‌سواران و ماهي‌گيران آب گل‌آلود. با عشق و ارادت به تمامي خانواده‌هاي داغدار وقايع اخير، به‌خصوص عروجيان هواپيماي مسافربري، لازم به ذکر مي‌دانم سقوط سهمگين ديگري تهديدمان مي‌کند و آن سقوط در مرز استانداردهاي رفتاري در جامعه است که اين روزها در انواع مختلف شاهد آن هستيم. از صفحه تلويزيون گرفته تا سطح و عمق جامعه در فضاهاي حقيقي و مجازي. دوستان، شايد در‌حال‌حاضر شرايط فعلي متناسب اين مطلب نباشد؛ اما عملکرد تعدادي از همکاران که بعضا در پشت آن انگيزه‌هاي شخصي فراوان موج مي‌زند، اين واکنش را طلب مي‌کند. جشنواره فيلم فجر جداي از نام و مناسبت برگزاري آن، به لحاظ تکنيکي همواره تنها جشنواره رسمي کشور تلقي مي‌شده که شايد کليه سياست‌هاي سينمايي سال بعد از خود را اعم از نوبت اکران آثار، سياست‌هاي توليد، روش و خط‌مشي سينما را رقم مي‌زده و از اين بابت همواره مورد توجه سينماگران در بخش‌هاي مختلف و محلي جهت ارائه، کشف، رشد و پيگيري فعاليت حرفه‌اي قلمداد مي‌شده. لذا حضور در آن همواره براي فيلم‌سازان داخلي حائز اهميت بوده است. هر‌ساله هم شاهد استقبال گسترده مردم و خاصه مخاطبان سينما بوده و طي سال‌هايي که از آن گذشته، رقم‌زننده بخش قابل‌توجهي از تاريخ سينماي ايران بوده که مسلما مانند بسياري جشنواره‌هاي ديگر در دنيا متولي دولتي داشته است. حال تعدادي از همکاران بنده بناي اعلام انصراف از جشنواره گذاشته‌اند. با احترام به تصميم شخصي آنان، نسبت به آن نقدي دارم که عرض مي‌کنم. اي‌ کاش نيت‌هاي‌مان هم خالص باشد و بنا به ‌صلاح شخصي خود، في‌المثل ترس از برخورد تحقيرآميز مخاطب با فيلم‌مان به سياق و روال ادوار گذشته، پشت احساسات پاک مردم قایم نشويم. اولا اين حرکت دامن‌زدن به افتراق جامعه‌شکن «خودي و ناخودي» است و اين در حالي است که جامعه و مردم بيش از هر زمان ديگري به همبستگي و دلداري يکديگر نيازمندند. اين رفتار حتي در ميان هنرمندان و طرفداران و مخاطبانش نيز شکاف عميق و شايد جبران‌ناپذيري ايجاد کند که به صلاح هيچ‌کس نيست و اين تصور که کساني که ترجيح به انصراف نمي‌دهند، همدرد و شريک حال مردم و جامعه نيستند و موضعي مغاير با مردم دارند، سخت اشتباه است. حق يک فيلم است که با تمام مشقات و مشکلاتي که در راه ساخته‌شدن دارد، ديده شود و در مناسبتي رسمي مورد ارزيابي قرار گيرد. اين موضوع از بابت انگيزه تمامي عوامل يک فيلم با سرنوشت هنر سينماي کشور، ارتباط مستقيم دارد. چه بسا که در دهه‌هاي گذشته چنانچه نيم تمرکز سياسي و نظامي کشور را اگر صرف ساختن فرهنگ سينما به قدرت هماوردي با هاليوود مي‌کرديم، شايد امروزه با تکيه بر غناي تاريخي و فرهنگي و ايماني که از آن برخورداريم، نيمي از جهان را به مرام و آیين خويش درآورده بوديم. بماند. در نهايت قرباني‌شدن فرهنگ و هنر هم دست‌کمي از ديگر فجايع ندارد. دوم اينکه اين جشنواره تماما امکان بدل‌شدن به يادواره‌اي براي تقديم‌شدن آثار به ازدست‌رفتگان مدت اخير و زنده‌نگه‌داشتن ياد آنها را داراست و تريبوني براي بيان رساي احساسات و همدردي با دردمندان. يادواره‌اي که رنگ و بوي ياران ازدست‌رفته را به خود بگيرد و تبديل به مراسمي براي گراميداشت و زنده‌نگه‌داشتن شکوه يادشان باشد. لذا اين بنده کوچک بدين‌وسيله اين حرکت را تأييد نمي‌کنم و آن را گامي در جهت همدردي تلقي نمي‌نمايم. هنر و فرهنگ، حق مردم هر سرزميني است و در هر محفلي و تحت هر عنواني که مجال بروز و ظهور پيدا کند، تأثيرگذار جامعه خويش خواهد بود. اي کاش نيت‌هايمان هم خالص باشد و بنا به صلاح شخصي خود، في‌المثل ترس از برخورد تحقيرآمير مخاطب با فيلم‌مان به سياق و روال ادوار گذشته، پشت احساسات پاک مردم قائم نشويم. اوست يگانه حي و حاضر و ناظر؛ هم‌قصه نانموده داند، هم نامه نانوشته خواند».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها