|

رشد اقتصادي بدون تعامل؟

ناصر ذاکري- پژوهشگر

پنجشنبه، رئيس‌جمهوري، در پنجاه‌ونهمين مجمع عمومي بانک مرکزي مطالب قابل‌تأملي در باب ضرورت اصلاح روابط خارجي بيان کرد. او گفت نمي‌توانيم کشورمان را از بقيه دنيا جدا کنيم و بي‌اعتنا به جهان به فکر حل مشکلات اقتصاد کشور باشيم. او همچنين با طعنه‌اي ظريف به مخالفانش گفت اگر اقتصادداني بلد است در شرايطي که تمام روابط خارجي کشور خراب باشد، سياستي به‌کار بگيرد که هيچ لطمه‌اي به اقتصاد کشور وارد نشود، آن شيوه سياست‌گذاري را به دولت هم بياموزد.

سال‌هاست بحث و مجادله‌اي جدي درباره ضرورت داشتن يا ‌نداشتن تعامل با دنياي خارج براي رسيدن به رونق اقتصادي بين دو گروه در جريان است؛ گروه اول معتقدند براي ايجاد رونق و شکوفايي در اقتصاد کشور و رسيدن به بالاترين نرخ رشد اقتصادي بايد ابتدا روابطمان با جهان خارج را بهبود ببخشيم و از تشديد تنش‌ها بپرهيزيم، اما گروه دوم باوري به ضرورت اين تعامل ندارند. آنان گاه مي‌گويند رونق اقتصادي فقط در گرو مديريت «بهتر» اقتصاد داخل است و ربطي به خارج ندارد، گاه با پذيرش ضمني اثر منفي تنش‌ها بر اقتصاد داخل، ادعا مي‌کنند هزينه ناشي از اين اثر منفي به‌حدي کوچک و کم‌اهميت است که برای اهداف والاي سياسي و فرهنگي مي‌توان آن را تحمل کرد و ناديده انگاشت. البته گاهي هم ادعا مي‌کنند اساسا رشد اقتصادي و رسيدن به رونق در گرو کاهش ارتباط با اقتصاد جهاني است.
گروه اول براي اثبات ادعاي خود به تجربه کشورهاي در حال توسعه استناد مي‌کنند و اينکه هيچ‌ کشوري بدون تلاش براي ايجاد و گسترش تعامل مثبت با جهان به رشد اقتصادي باثبات دست نيافته ‌است. رشد اقتصادي خيره‌کننده کشورهايي نظير ويتنام، تايلند، مالزي، سنگاپور و حتي چين در گروه همين تعامل مثبت بوده ‌است. در همين چند روز گذشته چين به‌عنوان قدرت دوم اقتصادي جهان براي خاتمه‌دادن به جنگ تجاري با آمريکا پذيرفت که در مسير کاهش مازاد تجاري خود با اين کشور گام بردارد و براي خريد 200ميليارد دلاري از اين کشور در سال‌هاي آتي برنامه‌ريزي کند. به‌دنبال اين توافق مهم، ترامپ با خوشحالي به کشاورزان آمريکايي توصيه کرد که تراکتورهاي بزرگ‌تر بخرند و توليدشان را با اميدواري به رونق آينده افزايش بدهند. همچنين سخنان چندماه پيش آقاي مهاتير محمد، نخست‌وزير مالزي، درباره «سخت‌گرفتن بر ايراني‌ها» باوجود ميل باطني نيز دقيقا اشاره بر اين نکته دارد که اين کشور تداوم رشد اقتصادي خود را در گرو فاصله‌گرفتن از تشنجات مي‌داند، حتي اگر ناگزير از انجام يک عمل غيراخلاقي شود.
اما گروه دوم کاري به شواهد و تجربيات عالم واقع ندارند. آنان بر اين باورند (يا فقط ادعا مي‌کنند) که برخلاف تجربه تمام کشورهاي موفق دنيا و برخلاف نظر تمام اقتصاددانان و سياست‌مداران کارآزموده جهان، مي‌توان بدون تلاش در مسير رفع تنش و بحران در عرصه سياست خارجي، اقتصاد کشور را وارد مرحله رونق کرد. محمود احمدي‌نژاد قطع‌نامه‌هاي ظالمانه شوراي امنيت عليه ملت ايران را کاغذپاره‌هاي بي‌خاصيت مي‌‌ناميد و کاري به اين واقعيت نداشت که همين کاغذپاره‌ها عرصه را بر ملت ايران تنگ کرده‌اند و مانع گسترش تجارت خارجي و رونق اقتصاد ملي هستند.
سعيد جليلي زمانی در يک سخنراني ادعا کرد کشورمان بدون تلاش براي حل مشکلاتش با جهان خارج مي‌تواند صادرات خود را به 200 ميليارد دلار برساند، او هم کاري با اين واقعيت نداشت و ندارد که وقتي نمي‌توانيد فلان کشور منطقه را وادار کنيد که پول برق صادراتي را بدهد، افزايش صادرات چگونه ممکن خواهد بود و حتي اگر تحقق بيابد، درآمد ناشي از آن چگونه به داخل کشور منتقل خواهد شد.
همچنين مصطفي ميرسليم در مناظره‌هاي انتخاباتي خرداد 96 ادعا مي‌کرد دولت به جاي تلاش براي بهره‌برداري بيشتر از ميدان‌هاي نفتي مشترک، بايد با همسايگان وارد مذاکره شود و آنها را ترغيب کند که به بهره‌برداري صيانتي روي بياورند تا ثروت مشترک دو کشور تاراج نشود. او هم البته پاسخي به اين پرسش نداشت که چه تضميني براي پذيرش اين‌گونه پيشنهادها از طرف همسايگان وجود دارد؟

.اين بود که اسحاق جهانگيري نامزد انتخابات آن سال در همان مناظره، تصميم ملت ايران در انتخابات خرداد 96 را نه انتخاب بين دو راه متفاوت، بلکه «انتخاب بين راه و بيراهه» نام نهاد.
سعيد جليلي همچنين با اشاره به پالايشگاه ستاره خليج‌فارس مي‌گويد که بايد به جاي يک پالايشگاه، 10 پالايشگاه بسازيم و به جاي صادرات نفت خام تمام نفت صادراتي منطقه خليج‌فارس را بخريم. اما او هرگز به اين پرسش پاسخ نمي‌دهد که با فرض موفقيت در ميدان خريد کل نفت منطقه و تبديل آن به مواد پتروشيمي با ارزش افزوده بالا، چه تضميني وجود دارد که بدون حل مشکلات سياسي خودمان، موفق به فروش اين محصول در بازار جهاني شویم و تازه درآمد ارزي ناشي از آن را به کشور منتقل کنيم؟
او همچنين در سخنراني ديگري از نعمت‌ها و ثروت عظيم ايران سخن مي‌گويد که کشورمان در جنوب و شمالش دريا دارد، اما هرگز به اين حقيقت توجه نمي‌کند که چندي پيش کشتي ايراني به دليل عدم موفقيت در خريد سوخت در يکي از بنادر برزيل گير افتاده‌ بود و کم مانده ‌بود ناچار از اعزام يک کشتي با محموله سوخت براي بازگرداندن آن شويم. طبعا در چنين شرايطي حتي اگر به‌جاي دو طرف، هر چهار طرف کشورمان دريا داشته ‌باشيم، باز ناگزير خواهيم ‌بود از پرچم ديگر کشورها براي کشتي‌هايمان استفاده کنيم. رئيس‌جمهوري بر نکته درستي پا مي‌فشارد؛ ايجاد رونق در اقتصاد داخلي در گرو حل مشکلات با جهان خارج و دور‌شدن از تنش‌ها و تشنجات در عرصه سياست خارجي است. اين سخن نه به‌معني «وا‌دادن» است و نه مي‌توان از آن تمايل به وابستگي و از‌دست‌دادن استقلال کشور يا نداشتن حمايت ملي را برداشت کرد. مخالفان دولت اگر واقعا باور دارند که بدون تعامل مثبت با جهان مي‌توان مشکلات اقتصاد داخل را حل کرد، بهتر است تا زمان انتخابات رياست‌جمهوري آتي و با اميد تکيه‌زدن بر کرسي رياست صبر نکنند و با آموختن شيوه‌هاي بديع کشورداري به دولت فعلي، وظيفه ملي خود را انجام بدهند، تا دولت بتواند درعين تشديد تنش با جهان خارج، به اقتصاد ملي هم رونق ببخشد؛ همان کاري که رئيس‌جمهور اعلام کرد نه‌تنها دولتش چنين کاري را بلد نيست، بلکه هيچ اقتصادداني هم چنين دانش غريبي در اختيار ندارد!

پنجشنبه، رئيس‌جمهوري، در پنجاه‌ونهمين مجمع عمومي بانک مرکزي مطالب قابل‌تأملي در باب ضرورت اصلاح روابط خارجي بيان کرد. او گفت نمي‌توانيم کشورمان را از بقيه دنيا جدا کنيم و بي‌اعتنا به جهان به فکر حل مشکلات اقتصاد کشور باشيم. او همچنين با طعنه‌اي ظريف به مخالفانش گفت اگر اقتصادداني بلد است در شرايطي که تمام روابط خارجي کشور خراب باشد، سياستي به‌کار بگيرد که هيچ لطمه‌اي به اقتصاد کشور وارد نشود، آن شيوه سياست‌گذاري را به دولت هم بياموزد.

سال‌هاست بحث و مجادله‌اي جدي درباره ضرورت داشتن يا ‌نداشتن تعامل با دنياي خارج براي رسيدن به رونق اقتصادي بين دو گروه در جريان است؛ گروه اول معتقدند براي ايجاد رونق و شکوفايي در اقتصاد کشور و رسيدن به بالاترين نرخ رشد اقتصادي بايد ابتدا روابطمان با جهان خارج را بهبود ببخشيم و از تشديد تنش‌ها بپرهيزيم، اما گروه دوم باوري به ضرورت اين تعامل ندارند. آنان گاه مي‌گويند رونق اقتصادي فقط در گرو مديريت «بهتر» اقتصاد داخل است و ربطي به خارج ندارد، گاه با پذيرش ضمني اثر منفي تنش‌ها بر اقتصاد داخل، ادعا مي‌کنند هزينه ناشي از اين اثر منفي به‌حدي کوچک و کم‌اهميت است که برای اهداف والاي سياسي و فرهنگي مي‌توان آن را تحمل کرد و ناديده انگاشت. البته گاهي هم ادعا مي‌کنند اساسا رشد اقتصادي و رسيدن به رونق در گرو کاهش ارتباط با اقتصاد جهاني است.
گروه اول براي اثبات ادعاي خود به تجربه کشورهاي در حال توسعه استناد مي‌کنند و اينکه هيچ‌ کشوري بدون تلاش براي ايجاد و گسترش تعامل مثبت با جهان به رشد اقتصادي باثبات دست نيافته ‌است. رشد اقتصادي خيره‌کننده کشورهايي نظير ويتنام، تايلند، مالزي، سنگاپور و حتي چين در گروه همين تعامل مثبت بوده ‌است. در همين چند روز گذشته چين به‌عنوان قدرت دوم اقتصادي جهان براي خاتمه‌دادن به جنگ تجاري با آمريکا پذيرفت که در مسير کاهش مازاد تجاري خود با اين کشور گام بردارد و براي خريد 200ميليارد دلاري از اين کشور در سال‌هاي آتي برنامه‌ريزي کند. به‌دنبال اين توافق مهم، ترامپ با خوشحالي به کشاورزان آمريکايي توصيه کرد که تراکتورهاي بزرگ‌تر بخرند و توليدشان را با اميدواري به رونق آينده افزايش بدهند. همچنين سخنان چندماه پيش آقاي مهاتير محمد، نخست‌وزير مالزي، درباره «سخت‌گرفتن بر ايراني‌ها» باوجود ميل باطني نيز دقيقا اشاره بر اين نکته دارد که اين کشور تداوم رشد اقتصادي خود را در گرو فاصله‌گرفتن از تشنجات مي‌داند، حتي اگر ناگزير از انجام يک عمل غيراخلاقي شود.
اما گروه دوم کاري به شواهد و تجربيات عالم واقع ندارند. آنان بر اين باورند (يا فقط ادعا مي‌کنند) که برخلاف تجربه تمام کشورهاي موفق دنيا و برخلاف نظر تمام اقتصاددانان و سياست‌مداران کارآزموده جهان، مي‌توان بدون تلاش در مسير رفع تنش و بحران در عرصه سياست خارجي، اقتصاد کشور را وارد مرحله رونق کرد. محمود احمدي‌نژاد قطع‌نامه‌هاي ظالمانه شوراي امنيت عليه ملت ايران را کاغذپاره‌هاي بي‌خاصيت مي‌‌ناميد و کاري به اين واقعيت نداشت که همين کاغذپاره‌ها عرصه را بر ملت ايران تنگ کرده‌اند و مانع گسترش تجارت خارجي و رونق اقتصاد ملي هستند.
سعيد جليلي زمانی در يک سخنراني ادعا کرد کشورمان بدون تلاش براي حل مشکلاتش با جهان خارج مي‌تواند صادرات خود را به 200 ميليارد دلار برساند، او هم کاري با اين واقعيت نداشت و ندارد که وقتي نمي‌توانيد فلان کشور منطقه را وادار کنيد که پول برق صادراتي را بدهد، افزايش صادرات چگونه ممکن خواهد بود و حتي اگر تحقق بيابد، درآمد ناشي از آن چگونه به داخل کشور منتقل خواهد شد.
همچنين مصطفي ميرسليم در مناظره‌هاي انتخاباتي خرداد 96 ادعا مي‌کرد دولت به جاي تلاش براي بهره‌برداري بيشتر از ميدان‌هاي نفتي مشترک، بايد با همسايگان وارد مذاکره شود و آنها را ترغيب کند که به بهره‌برداري صيانتي روي بياورند تا ثروت مشترک دو کشور تاراج نشود. او هم البته پاسخي به اين پرسش نداشت که چه تضميني براي پذيرش اين‌گونه پيشنهادها از طرف همسايگان وجود دارد؟

.اين بود که اسحاق جهانگيري نامزد انتخابات آن سال در همان مناظره، تصميم ملت ايران در انتخابات خرداد 96 را نه انتخاب بين دو راه متفاوت، بلکه «انتخاب بين راه و بيراهه» نام نهاد.
سعيد جليلي همچنين با اشاره به پالايشگاه ستاره خليج‌فارس مي‌گويد که بايد به جاي يک پالايشگاه، 10 پالايشگاه بسازيم و به جاي صادرات نفت خام تمام نفت صادراتي منطقه خليج‌فارس را بخريم. اما او هرگز به اين پرسش پاسخ نمي‌دهد که با فرض موفقيت در ميدان خريد کل نفت منطقه و تبديل آن به مواد پتروشيمي با ارزش افزوده بالا، چه تضميني وجود دارد که بدون حل مشکلات سياسي خودمان، موفق به فروش اين محصول در بازار جهاني شویم و تازه درآمد ارزي ناشي از آن را به کشور منتقل کنيم؟
او همچنين در سخنراني ديگري از نعمت‌ها و ثروت عظيم ايران سخن مي‌گويد که کشورمان در جنوب و شمالش دريا دارد، اما هرگز به اين حقيقت توجه نمي‌کند که چندي پيش کشتي ايراني به دليل عدم موفقيت در خريد سوخت در يکي از بنادر برزيل گير افتاده‌ بود و کم مانده ‌بود ناچار از اعزام يک کشتي با محموله سوخت براي بازگرداندن آن شويم. طبعا در چنين شرايطي حتي اگر به‌جاي دو طرف، هر چهار طرف کشورمان دريا داشته ‌باشيم، باز ناگزير خواهيم ‌بود از پرچم ديگر کشورها براي کشتي‌هايمان استفاده کنيم. رئيس‌جمهوري بر نکته درستي پا مي‌فشارد؛ ايجاد رونق در اقتصاد داخلي در گرو حل مشکلات با جهان خارج و دور‌شدن از تنش‌ها و تشنجات در عرصه سياست خارجي است. اين سخن نه به‌معني «وا‌دادن» است و نه مي‌توان از آن تمايل به وابستگي و از‌دست‌دادن استقلال کشور يا نداشتن حمايت ملي را برداشت کرد. مخالفان دولت اگر واقعا باور دارند که بدون تعامل مثبت با جهان مي‌توان مشکلات اقتصاد داخل را حل کرد، بهتر است تا زمان انتخابات رياست‌جمهوري آتي و با اميد تکيه‌زدن بر کرسي رياست صبر نکنند و با آموختن شيوه‌هاي بديع کشورداري به دولت فعلي، وظيفه ملي خود را انجام بدهند، تا دولت بتواند درعين تشديد تنش با جهان خارج، به اقتصاد ملي هم رونق ببخشد؛ همان کاري که رئيس‌جمهور اعلام کرد نه‌تنها دولتش چنين کاري را بلد نيست، بلکه هيچ اقتصادداني هم چنين دانش غريبي در اختيار ندارد!

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها