درسهايي براي واکنش مديران عامل به مسائل محيطي
جمال احمديشلحه . مدير ارتباطات و رسانه کافهبازار
امروزه فناوري بسترهاي مختلفي را فراهم كرده است که افراد مختلف ميتوانند ارتباطي نزديکتر و مستقيمتر با مخاطبان خود برقرار کنند. علاقه مخاطبان نيز به سويي کشيده شده است که ديدن و شنيدن مستقيم از چهره پشت رويدادها و محصولات و شرکتهاي تجاري، به يک خواست تبديل شده و در برابر آن واکنش سريع و عميق نشان ميدهند. در ميان اين بسترهاي فناورانه، توييتر به يکي از محبوبترين و کارآمدترين آنها تبديل شده است. تا آنجا که حتي کشورهاي مختلف در مواجهه با يکديگر از بستر حساب توييتري رؤساي جمهور يا وزيران خارجه خود استفاده کرده و واکنش رسمي خود را در توييتر اعلام ميکنند. در چنين حالتي است که نه تنها مخاطب مستقيم آن توييتها پيام مورد نظر را دريافت ميكند، بلکه ديگران نيز بهطور مستقيم در جريان پيامها قرار گرفته و نسبت به آن واکنش نشان ميدهند. در چنين فضايي است که توييتر به عنوان ابزاري قدرتمند براي کسبوکارها و بهويژه مديران عامل شرکتها و استارتاپها مطرح ميشود. ابزاري که ميتوان با يک سياست درست از آن براي نيل به اهداف تجاري يک کسبوکار بهرههاي مستقيم و غيرمستقيم فراوان برد يا با يک عملکرد و توييت اشتباه، يکشبه سقوط
جايگاه برند را نزد مخاطبان تجربه کرد. در ايران با توجه به فيلتربودن توييتر معلوم نيست که جريانهاي توييتري فارسي چقدر پشتوانه مردمي دارند و چقدر در جامعه قدرتمند هستند، اما آنچه مشخص است جمعيت کم کاربران توييتر فارسي در فضاي توييتري قدرتمند هستند و در مواقع بسياري نشان دادهاند توانايي ترندکردن هشتگهاي مختلف در سطح دنيا را داشته يا در ايجاد جريانهاي رسانهاي بينالمللي موفق بودهاند. در چنين فضايي مديرعاملهاي شرکتهاي نوآور که جمعيت کوچک ولي مهم کاربران آنها در توييتر فعال هستند با هر توييتي ميتوانند کاربران و مشتريان خود را خشمگين يا متأثر کنند و حيات اقتصادي مجموعهشان را با مخاطراتي همراه کنند. از اين رو استفاده از توييتر براي مديرعاملها از طرفي الزامي و از طرفي ملاحظاتي دارد که بايد آنها را شناخت. اگرچه نميشود قاعده کلي براي مديرعاملها به جهت واکنش نشاندادن پيرامون اخبار سياسي، اجتماعي و اقتصادي مربوط به کار و جامعه خود، در نظر گرفت اما ميشود اصول مهمي را بهخصوص براي فعاليت در فضاي توييتري فهرست کرد که در ادامه به برخي از آنها اشاره ميشود:
مديرعاملها بايد مسائل مربوط به خود را بشناسند!
مديرعاملهاي باهوش معمولا مسائلشان را انتخاب ميکنند؛ نه اينکه اجازه دهند مسائل، آنها را انتخاب کند. براي اينکه در مورد مسائل اجتماعي و سياسي مديرعاملها نظر مشخص داشته باشند، بايد ارتباط تنگاتنگي بين تيمهاي اجرائي و در صدر آنها بخش روابط عمومي با مدير وجود داشته و همواره گفتوگو بين آنها جاري باشد. آنها بايد در مورد اينکه چه مسائلي براي مديرعامل مهماند و چرا مهم هستند تصميم بگيرند. اين گفتوگو بايد نشان دهد که چرا دفاع از دلايل انتخابي تأثير اجتماعي بيشتري نسبت به دفاع از ساير دلايل خواهد داشت. با اين حال، گاهي اوقات هيچ زماني براي اين نوع بحثها وجود ندارد، مانند زماني که يک اتفاق محلي ميافتد و هيچ فرصتي براي تعامل و گفتوگو وجود ندارد. مديرعاملها بايد احتمال تأثيرگذاري و ساير مزاياي بالقوه - مانند رضايت کارمندان و مصرفکنندگان - در برابر امکان عکسالعمل شديد جامعه دريافتکننده پيام را مد نظر قرار دهند. به عنوان بخشي از اين ارزيابي، آنها بايد صراحتا اين را مد نظر قرار دهند که اظهارات و اقداماتشان چگونه در يک فضاي قطبيشده سياسي دريافت ميشود. وقتي شرکتها با مسائل سياسي در ارتباط هستند، مشتريان،
اين ارتباط را از زاويه ديد وابستگي حزبي خود، مشاهده ميکنند. مديرعاملها همچنين بايد در نظر داشته باشند كه افکار عمومي تا چه اندازه نظر يک مديرعامل را در مورد موضوعي مشخص، مناسب ميدانند. مطالعه گروه استراتژي جهاني نشان داد كه دموكراتها و جمهوريخواهان هر دو گمان ميكردند كه شركتها بهتر است درمورد موضوعات اقتصادي از قبيل حداقل دستمزد و مرخصي والدين، مواضع عمومي را اتخاذ كنند. با اين حال، در مورد مناسببودن سنجش در مسائل اجتماعي مانند سقط جنين، کنترل اسلحه و مهاجرت، اجماع بسيار کمتري صورت گرفت و توصيه بر سکوت است. در توييتر فارسي هم جريانهاي محتوايي تا حد بسيار خوبي مشخص هستند، مسائلي مانند حمايت از حقوق زنان، برابري جنسيتي، افزايش آگاهي در مورد جامعه معلولان و توجه به مناطق محروم در صدر اين موضوعات هستند که واکنشهاي مثبت و مناسبي ميتوان نسبت به آنها دريافت کرد.
واکنش مديرعامل با وضعيت ارتباط مستقيم دارد
هنگامي که مسئلهها انتخاب و مشخص شدند، مديرعاملها بايد آن لحظات کليدي را که سخنراني و اظهارنظرها در آنها واقعا تفاوت ايجاد ميکند، بشناسند. شناسايي لحظات کليدي توسط مديرعاملها کمتر رخ ميدهد چراکه زيست روزمره آنها از شبکههاي اجتماعي بسيار دور است. در اينجا يک واحد روابط عمومي قوي است که ميتواند مدير را در شناخت اين لحظات کمک کند. يکي از لحظات مهم براي مديرهاي عامل ميتواند هنگام تصويب يک قانون باشد. شانس يك مديرعامل براي مسدودكردن يك سياست خاص، معمولا بهتر از شانس او براي وارونهكردن قوانين مصوب است. سيستم قانونگذاري در ايران به گونهاي طراحي شده که مشورتي است و به کندي حرکت ميکند. اين ويژگي نه تنها تصويب قوانين جديد، بلکه لغو قوانين موجود را نيز دشوار ميکند. در اين سيستم مشورتي ميتوان اعلام نظر کرد و اميدوار به تغيير بود.
نحوه ورود به مسئلههاي سياسي و اجتماعي بسيار مهم است
فعاليت مديرعاملهاي شرکتهاي بزرگ در عرصه سياست و مسائل اجتماعي متفاوت است، چراکه شديدا در ويترين و قابل رؤيتند. مديرعامل شرکت بايد تصميم بگيرد که آيا ميخواهد شخصا تمام آن توجه را داشته باشد يا بهتر ميبيند که قضيه را با ائتلاف مديرانعامل پيش ببرد؛ مثلا در قضيه اختصاص سهميه بنزين، مديران شرکتهاي مختلف حملونقل اينترنتي تصميم گرفتند که با يکديگر در خصوص سهميهبندي براي رانندگانشان اطلاعرساني داشته باشند. چنين همصداييای سبب شد که منافع اين کسبوکارها در مقابل هزينه رواني سهميهبندي بنزين تا حدودي بيشتر باشد و ذينفعان آنها کمتر آسيب رواني ببينند. آنها با اين رويکرد خطر کاهش مشتريان را کاهش دادهاند. يا مديران سايتهاي آگهيهاي دستدوم در مورد حذف قيمتها از ماشينها با يکديگر هماهنگ شدند و توانستند ابلاغيه را برگردانند. اقدام جمعي ميتواند هدف قراردادن هر يک از رهبران شرکتهاي بزرگ را از سوي منتقدان دشوارتر کند و بنابراين ميتوان آن را کمتر ريسکپذير دانست، ولي اين رويکرد در ارتباط با يک رهبر خاص و برند شرکتي خاص، کمتر مؤثر است و بيشتر در جهت بهبود صنعت مثمرثمر است. برخي از مديرعاملها ممکن است احساس
کنند که مسئله بهوجودآمده در شبکه اجتماعي را به اندازه کافي درک نميکنند يا ديدگاهشان پرطرفدار نيست يا خيلي ساده ميخواهند روي ساير نقاط تمرکز کنند. همه اينها دلايل معتبري براي عقبماندن و ساکتماندن در مورد مسائل است. اما مديران بايد انتظار داشته باشند كه كارمندان، رسانهها و ساير ذينفعان بپرسند كه چرا مديرعامل حرفي نزده است. پس بايد براي توضيح عقايدشان آماده باشند.
در مواقع اظهارنظر سياسي يا اجتماعي بايد به کجا نگاه کرد؟
توييتزدن يک مديرعامل بايد براي کسب وجهه يا پيداکردن جايگاه اجتماعي بالاتري در ميان مخاطبان باشد. اما در توييتزدن نبايد نگاه به جامعه مخاطبان باشد، بلکه يک مديرعامل بايد اين را بداند که فرمانده رسانهاي يک مجموعه است و بايد اين را مدنظر داشته باشد که پشتوانه اوليه اظهارنظرهاي او بايد حداقل در ميان سهامداران داخلي مقبوليت داشته باشد؛ مثلا هنگامي که فريزر مديرعامل Merck & Co. تصميم به کنارهگيري از شوراي اقتصادي ترامپ گرفت، اعضاي هیئتمديره را از تصميم خود مطلع کرد و سبب شد که خروج او با پشتوانه همراه باشد. در ايران به نظر نميرسد که همه مديرانعامل قبل از حضور در جايگاههاي عمومي با سهامداران يا کارمندان خود مشورت کنند که همين امر ممکن است تلاشهاي آنها را به خطر بيندازد. در قدم اول مديرعاملها ابتدا بايد تصميم بگيرند که آيا براي خودشان صحبت ميکنند يا براي سازمانهايشان. بايد اين را هم بدانند که هرگونه اظهارنظري که ميکنند، بههرحال با شرکتهايشان در ارتباط است. تقريبا هيچ مديرعاملي وجود ندارد که توانسته باشد خود را از شرکتش جدا کند. با توجه به اين نکته توصيه ميشود که يک تيم واکنشسريع متشکل از
نمايندگان هيئتمديره، سرمايهگذاران، مديران ارشد و در صدر آنها مدير ارشد ارتباطات همواره باشد تا همانند يک کابينه در مورد فعاليت مديرعامل نظر بدهند. تقاضا براي اجماع عمومي در سراسر سازمان که اغلب براي جلب توجه به يک پيام انتقادي است، ميتواند مانع از فعاليت بهموقع مديرعامل شود؛ اما اگر مديرعامل حداقل بتواند از آنچه کابينهاش از او انتظار دارد و چرايي اين انتظارات آگاه باشد، در چنين شرايطي عکسالعمل سهامداران اصلي (کارمندان) در برابر خروجي تصميمها که شايد منجر به انتشار توييتي شود و سبب واکنشهايي شود، مطمئنتر و منطقيتر خواهد بود.
پيشبيني واکنش و سنجش نتايج
مديرعاملها با کمک مديران روابطعمومي بايد براي کساني که با آنها مخالف هستند واکنشهاي متفکرانه آماده کنند. شايد فعاليت مديرعامل عکسالعمل شديد سياستمداران را به همراه داشته باشد. ترامپ اختلافنظر خود را با بسياري از شرکتها و تصميمات مديريتي آنها، توييت کرده و باعث کددادن به ميليونها دنبالکننده توييتر و ايجاد سردردهاي عمومي شده است. مديرانعامل و تيمهايشان بايد در ميدان واکنش احتمالي از سوي هواداران و منتقدانشان در سازمانهاي خود، رسانهها و در حوزه سياست آماده و براي هرکدام سناريوی خاص داشته باشند. عموما شرکتها دادههاي خوبي درباره اعتقادات سياسي مشتريان خود ندارند، اما اين اطلاعات در ارزيابي واکنشهاي بالقوه نسبت به فعاليت مديرعامل مفيد است. باوجوداين مديرانعامل و شرکتهايشان احتمالا در مورد اعتقادات سياسي کارمندان خود بيشتر ميدانند و بهتر ميتوانند واکنشهاي آنها را پيشبيني کنند. آيا کارمندان اعتراض خواهند کرد يا مخالفت خود را به صورت عمومي ابراز خواهند کرد؛ همانطور که بيش از هزار کارمند آيبيام پس از ملاقات مديرعامل ويرجينيا، رومتي، با رئيسجمهور ترامپ انجام دادند. پس از واکنشها بايد اين
سنجش انجام شود که آيا تغييري در وضعيت موجود رخ داده است. نوسانات بزرگ در افکار عمومي نادر است، بنابراين معقول است که اهداف را براي سنجش واقعبينانه تعيين کنيد، پيامدهاي آينده را رديابي کنيد و پيشرفت را در گذر زمان بسنجيد.
امروزه فناوري بسترهاي مختلفي را فراهم كرده است که افراد مختلف ميتوانند ارتباطي نزديکتر و مستقيمتر با مخاطبان خود برقرار کنند. علاقه مخاطبان نيز به سويي کشيده شده است که ديدن و شنيدن مستقيم از چهره پشت رويدادها و محصولات و شرکتهاي تجاري، به يک خواست تبديل شده و در برابر آن واکنش سريع و عميق نشان ميدهند. در ميان اين بسترهاي فناورانه، توييتر به يکي از محبوبترين و کارآمدترين آنها تبديل شده است. تا آنجا که حتي کشورهاي مختلف در مواجهه با يکديگر از بستر حساب توييتري رؤساي جمهور يا وزيران خارجه خود استفاده کرده و واکنش رسمي خود را در توييتر اعلام ميکنند. در چنين حالتي است که نه تنها مخاطب مستقيم آن توييتها پيام مورد نظر را دريافت ميكند، بلکه ديگران نيز بهطور مستقيم در جريان پيامها قرار گرفته و نسبت به آن واکنش نشان ميدهند. در چنين فضايي است که توييتر به عنوان ابزاري قدرتمند براي کسبوکارها و بهويژه مديران عامل شرکتها و استارتاپها مطرح ميشود. ابزاري که ميتوان با يک سياست درست از آن براي نيل به اهداف تجاري يک کسبوکار بهرههاي مستقيم و غيرمستقيم فراوان برد يا با يک عملکرد و توييت اشتباه، يکشبه سقوط
جايگاه برند را نزد مخاطبان تجربه کرد. در ايران با توجه به فيلتربودن توييتر معلوم نيست که جريانهاي توييتري فارسي چقدر پشتوانه مردمي دارند و چقدر در جامعه قدرتمند هستند، اما آنچه مشخص است جمعيت کم کاربران توييتر فارسي در فضاي توييتري قدرتمند هستند و در مواقع بسياري نشان دادهاند توانايي ترندکردن هشتگهاي مختلف در سطح دنيا را داشته يا در ايجاد جريانهاي رسانهاي بينالمللي موفق بودهاند. در چنين فضايي مديرعاملهاي شرکتهاي نوآور که جمعيت کوچک ولي مهم کاربران آنها در توييتر فعال هستند با هر توييتي ميتوانند کاربران و مشتريان خود را خشمگين يا متأثر کنند و حيات اقتصادي مجموعهشان را با مخاطراتي همراه کنند. از اين رو استفاده از توييتر براي مديرعاملها از طرفي الزامي و از طرفي ملاحظاتي دارد که بايد آنها را شناخت. اگرچه نميشود قاعده کلي براي مديرعاملها به جهت واکنش نشاندادن پيرامون اخبار سياسي، اجتماعي و اقتصادي مربوط به کار و جامعه خود، در نظر گرفت اما ميشود اصول مهمي را بهخصوص براي فعاليت در فضاي توييتري فهرست کرد که در ادامه به برخي از آنها اشاره ميشود:
مديرعاملها بايد مسائل مربوط به خود را بشناسند!
مديرعاملهاي باهوش معمولا مسائلشان را انتخاب ميکنند؛ نه اينکه اجازه دهند مسائل، آنها را انتخاب کند. براي اينکه در مورد مسائل اجتماعي و سياسي مديرعاملها نظر مشخص داشته باشند، بايد ارتباط تنگاتنگي بين تيمهاي اجرائي و در صدر آنها بخش روابط عمومي با مدير وجود داشته و همواره گفتوگو بين آنها جاري باشد. آنها بايد در مورد اينکه چه مسائلي براي مديرعامل مهماند و چرا مهم هستند تصميم بگيرند. اين گفتوگو بايد نشان دهد که چرا دفاع از دلايل انتخابي تأثير اجتماعي بيشتري نسبت به دفاع از ساير دلايل خواهد داشت. با اين حال، گاهي اوقات هيچ زماني براي اين نوع بحثها وجود ندارد، مانند زماني که يک اتفاق محلي ميافتد و هيچ فرصتي براي تعامل و گفتوگو وجود ندارد. مديرعاملها بايد احتمال تأثيرگذاري و ساير مزاياي بالقوه - مانند رضايت کارمندان و مصرفکنندگان - در برابر امکان عکسالعمل شديد جامعه دريافتکننده پيام را مد نظر قرار دهند. به عنوان بخشي از اين ارزيابي، آنها بايد صراحتا اين را مد نظر قرار دهند که اظهارات و اقداماتشان چگونه در يک فضاي قطبيشده سياسي دريافت ميشود. وقتي شرکتها با مسائل سياسي در ارتباط هستند، مشتريان،
اين ارتباط را از زاويه ديد وابستگي حزبي خود، مشاهده ميکنند. مديرعاملها همچنين بايد در نظر داشته باشند كه افکار عمومي تا چه اندازه نظر يک مديرعامل را در مورد موضوعي مشخص، مناسب ميدانند. مطالعه گروه استراتژي جهاني نشان داد كه دموكراتها و جمهوريخواهان هر دو گمان ميكردند كه شركتها بهتر است درمورد موضوعات اقتصادي از قبيل حداقل دستمزد و مرخصي والدين، مواضع عمومي را اتخاذ كنند. با اين حال، در مورد مناسببودن سنجش در مسائل اجتماعي مانند سقط جنين، کنترل اسلحه و مهاجرت، اجماع بسيار کمتري صورت گرفت و توصيه بر سکوت است. در توييتر فارسي هم جريانهاي محتوايي تا حد بسيار خوبي مشخص هستند، مسائلي مانند حمايت از حقوق زنان، برابري جنسيتي، افزايش آگاهي در مورد جامعه معلولان و توجه به مناطق محروم در صدر اين موضوعات هستند که واکنشهاي مثبت و مناسبي ميتوان نسبت به آنها دريافت کرد.
واکنش مديرعامل با وضعيت ارتباط مستقيم دارد
هنگامي که مسئلهها انتخاب و مشخص شدند، مديرعاملها بايد آن لحظات کليدي را که سخنراني و اظهارنظرها در آنها واقعا تفاوت ايجاد ميکند، بشناسند. شناسايي لحظات کليدي توسط مديرعاملها کمتر رخ ميدهد چراکه زيست روزمره آنها از شبکههاي اجتماعي بسيار دور است. در اينجا يک واحد روابط عمومي قوي است که ميتواند مدير را در شناخت اين لحظات کمک کند. يکي از لحظات مهم براي مديرهاي عامل ميتواند هنگام تصويب يک قانون باشد. شانس يك مديرعامل براي مسدودكردن يك سياست خاص، معمولا بهتر از شانس او براي وارونهكردن قوانين مصوب است. سيستم قانونگذاري در ايران به گونهاي طراحي شده که مشورتي است و به کندي حرکت ميکند. اين ويژگي نه تنها تصويب قوانين جديد، بلکه لغو قوانين موجود را نيز دشوار ميکند. در اين سيستم مشورتي ميتوان اعلام نظر کرد و اميدوار به تغيير بود.
نحوه ورود به مسئلههاي سياسي و اجتماعي بسيار مهم است
فعاليت مديرعاملهاي شرکتهاي بزرگ در عرصه سياست و مسائل اجتماعي متفاوت است، چراکه شديدا در ويترين و قابل رؤيتند. مديرعامل شرکت بايد تصميم بگيرد که آيا ميخواهد شخصا تمام آن توجه را داشته باشد يا بهتر ميبيند که قضيه را با ائتلاف مديرانعامل پيش ببرد؛ مثلا در قضيه اختصاص سهميه بنزين، مديران شرکتهاي مختلف حملونقل اينترنتي تصميم گرفتند که با يکديگر در خصوص سهميهبندي براي رانندگانشان اطلاعرساني داشته باشند. چنين همصداييای سبب شد که منافع اين کسبوکارها در مقابل هزينه رواني سهميهبندي بنزين تا حدودي بيشتر باشد و ذينفعان آنها کمتر آسيب رواني ببينند. آنها با اين رويکرد خطر کاهش مشتريان را کاهش دادهاند. يا مديران سايتهاي آگهيهاي دستدوم در مورد حذف قيمتها از ماشينها با يکديگر هماهنگ شدند و توانستند ابلاغيه را برگردانند. اقدام جمعي ميتواند هدف قراردادن هر يک از رهبران شرکتهاي بزرگ را از سوي منتقدان دشوارتر کند و بنابراين ميتوان آن را کمتر ريسکپذير دانست، ولي اين رويکرد در ارتباط با يک رهبر خاص و برند شرکتي خاص، کمتر مؤثر است و بيشتر در جهت بهبود صنعت مثمرثمر است. برخي از مديرعاملها ممکن است احساس
کنند که مسئله بهوجودآمده در شبکه اجتماعي را به اندازه کافي درک نميکنند يا ديدگاهشان پرطرفدار نيست يا خيلي ساده ميخواهند روي ساير نقاط تمرکز کنند. همه اينها دلايل معتبري براي عقبماندن و ساکتماندن در مورد مسائل است. اما مديران بايد انتظار داشته باشند كه كارمندان، رسانهها و ساير ذينفعان بپرسند كه چرا مديرعامل حرفي نزده است. پس بايد براي توضيح عقايدشان آماده باشند.
در مواقع اظهارنظر سياسي يا اجتماعي بايد به کجا نگاه کرد؟
توييتزدن يک مديرعامل بايد براي کسب وجهه يا پيداکردن جايگاه اجتماعي بالاتري در ميان مخاطبان باشد. اما در توييتزدن نبايد نگاه به جامعه مخاطبان باشد، بلکه يک مديرعامل بايد اين را بداند که فرمانده رسانهاي يک مجموعه است و بايد اين را مدنظر داشته باشد که پشتوانه اوليه اظهارنظرهاي او بايد حداقل در ميان سهامداران داخلي مقبوليت داشته باشد؛ مثلا هنگامي که فريزر مديرعامل Merck & Co. تصميم به کنارهگيري از شوراي اقتصادي ترامپ گرفت، اعضاي هیئتمديره را از تصميم خود مطلع کرد و سبب شد که خروج او با پشتوانه همراه باشد. در ايران به نظر نميرسد که همه مديرانعامل قبل از حضور در جايگاههاي عمومي با سهامداران يا کارمندان خود مشورت کنند که همين امر ممکن است تلاشهاي آنها را به خطر بيندازد. در قدم اول مديرعاملها ابتدا بايد تصميم بگيرند که آيا براي خودشان صحبت ميکنند يا براي سازمانهايشان. بايد اين را هم بدانند که هرگونه اظهارنظري که ميکنند، بههرحال با شرکتهايشان در ارتباط است. تقريبا هيچ مديرعاملي وجود ندارد که توانسته باشد خود را از شرکتش جدا کند. با توجه به اين نکته توصيه ميشود که يک تيم واکنشسريع متشکل از
نمايندگان هيئتمديره، سرمايهگذاران، مديران ارشد و در صدر آنها مدير ارشد ارتباطات همواره باشد تا همانند يک کابينه در مورد فعاليت مديرعامل نظر بدهند. تقاضا براي اجماع عمومي در سراسر سازمان که اغلب براي جلب توجه به يک پيام انتقادي است، ميتواند مانع از فعاليت بهموقع مديرعامل شود؛ اما اگر مديرعامل حداقل بتواند از آنچه کابينهاش از او انتظار دارد و چرايي اين انتظارات آگاه باشد، در چنين شرايطي عکسالعمل سهامداران اصلي (کارمندان) در برابر خروجي تصميمها که شايد منجر به انتشار توييتي شود و سبب واکنشهايي شود، مطمئنتر و منطقيتر خواهد بود.
پيشبيني واکنش و سنجش نتايج
مديرعاملها با کمک مديران روابطعمومي بايد براي کساني که با آنها مخالف هستند واکنشهاي متفکرانه آماده کنند. شايد فعاليت مديرعامل عکسالعمل شديد سياستمداران را به همراه داشته باشد. ترامپ اختلافنظر خود را با بسياري از شرکتها و تصميمات مديريتي آنها، توييت کرده و باعث کددادن به ميليونها دنبالکننده توييتر و ايجاد سردردهاي عمومي شده است. مديرانعامل و تيمهايشان بايد در ميدان واکنش احتمالي از سوي هواداران و منتقدانشان در سازمانهاي خود، رسانهها و در حوزه سياست آماده و براي هرکدام سناريوی خاص داشته باشند. عموما شرکتها دادههاي خوبي درباره اعتقادات سياسي مشتريان خود ندارند، اما اين اطلاعات در ارزيابي واکنشهاي بالقوه نسبت به فعاليت مديرعامل مفيد است. باوجوداين مديرانعامل و شرکتهايشان احتمالا در مورد اعتقادات سياسي کارمندان خود بيشتر ميدانند و بهتر ميتوانند واکنشهاي آنها را پيشبيني کنند. آيا کارمندان اعتراض خواهند کرد يا مخالفت خود را به صورت عمومي ابراز خواهند کرد؛ همانطور که بيش از هزار کارمند آيبيام پس از ملاقات مديرعامل ويرجينيا، رومتي، با رئيسجمهور ترامپ انجام دادند. پس از واکنشها بايد اين
سنجش انجام شود که آيا تغييري در وضعيت موجود رخ داده است. نوسانات بزرگ در افکار عمومي نادر است، بنابراين معقول است که اهداف را براي سنجش واقعبينانه تعيين کنيد، پيامدهاي آينده را رديابي کنيد و پيشرفت را در گذر زمان بسنجيد.