|

صفات تختی گمشده‌ جامعه ماست

امیر حاج‌رضایی

جای تأسف دارد که اسطوره دوره نوجوانی و جوانی من حالا این‌طور به کناره رفته است. من 20 سال داشتم که مرگ غلامرضا تختی عزیز را دیدم. دانسته‌های من بر اساس شنیده‌ها یا قضاوت دیگران نیست، بلکه بر اساس دیده‌های خودم از آن زمان است. چرایی اینکه این روزها شاهد «تختی‌زدایی» از سوی برخی از مسئولان هستیم، بر من تقریبا پوشیده است، اما ریشه‌های اجتماعی را نمی‌توان فعلا به صورت دقیق بیان کرد. توجه داشته باشید که غلامرضا تختی اتفاقا بعد از انقلاب بود که محبوب‌تر از قبل شد، چراکه در دوره پهلوی آن‌طور که باید، از تختی صحبت نمی‌شد، اما بعد از انقلاب، رسانه‌ها توانستند درباره زندگی شخصی تختی و کارهایی که او انجام داده بود بنویسند و آگاه‌سازی نسبت به این ماجرا داشته باشند. اما با کلیت ماجرا در سال‌های اخیر مشکل دارم که چرا باید نسبت به چنین ابرمردی بی‌مهری صورت بگیرد و میدان‌های چند شهر را که با نام ایشان ماندگار شده بود به نام دیگری تغییر دهند. ببینید فیلم سینمایی «غلامرضا تختی» که بنده خودم در اکران خصوصی آن، فیلم را تماشا کردم، استقبال خوبی از آن نشد و باید این مسئله ریشه‌یابی شود که چرا جوانان ایرانی تمایل ندارند چنین مرد بزرگی را بیشتر بشناسند. فیلم سینمایی تختی، فیلمی عمیق و انسانی بود و وقتی فروش فیلم را تعقیب کردم، واقعا ناراحت شدم. آقای توکلی، کارگردان فیلم، هم در مصاحبه‌ای از فروش فیلم ابراز ناراحتی کرده بود و فکر می‌کنم روی آینده کاری ایشان نیز تأثیر منفی گذاشته باشد، چون این‌همه زحمت آن نتیجه‌ای را که از لحاظ بازخورد می‌خواست نداد. اما می‌خواهم صادقانه بگویم که تختی یک انسان با جوانمردی کامل بود که به همین واسطه شناخته شده بود نه با عناوین کلیشه‌ای که همه ورزشکاران به دست می‌آوردند. اینکه قصد دارند تختی را با این خصوصیات ویژه کم‌رنگ کنند واقعا برای من به‌ شخصه آزاردهنده است. اگر بخواهم خاطره‌ای از ایشان نقل کنم؛ همیشه برای بازی‌های کشتی به سالن شهدای هفتم تیر می‌رفتم و با توجه به اینکه گنجایش زیادی نداشت، سالن خیلی زود پر می‌شد حتی یک‌بار خاطرم هست که چون بلیت نخریده بودم، کتک خوردم، ولی بالاخره موفق شدم وارد سالن شوم. تماشاگران محو شخص تختی بودند تا اینکه صرفا کشتی او را تماشا کنند. فینال 1960 که به کشتی‌گیر ترکیه‌ای باخت، من تا چند روز از شدت ناراحتی نمی‌توانستم غذا بخورم. بعدها تصویر مبارزه او بیرون آمد که صورت آقاتختی خونین و ورم‌کرده بود که مشخص شد حریف ترکیه‌‎‌ای با مشت به صورت تختی زده و درواقع فینال را به صورت ناجوانمردانه‌ای از چنگ کشتی‌گیر ما درآورد. در هر صورت 17 دی‌ماه برای من و در قلب من ماندگار است. صفات تختی، گمشده‌ای است برای جامعه‌ ما که اتفاقا باید بسیار بیشتر از گذشته بیان شود. تختی هیچ‌وقت از لحاظ مالی اوضاع خیلی خوبی نداشت، اما همیشه در حد توان سعی می‌کرد کمک‌حال مردم باشد و نسبت به آنها هیچ‌وقت بی‌تفاوت عبور نمی‌کرد. به ‌شخصه امیدوارم که پروژه تختی‌زدایی در جامعه ایران متوقف شود و تلاشی که تختی در این سال‌ها برای رفتارهای انسانی کرد خراب نشود. شما در کوچه و خیابان از مردم سؤال کنید تختی چند مدال جهانی دارد، شاید کسی نداند، اما همه از کارهای خیر او مطلع هستند، به همین دلیل او شخصیت برجسته‌ای نزد ما دارد. پیش‌تر هم برای روزنامه «شرق» یادداشتی درباره آقاتختی نوشتم با این تیتر: «جوانمردی که جوانمرگ شد». حالا هم تکرار می‌کنم که آقاتختی با اینکه خیلی زود از بین ما رفت، اما با منشی که داشت، بین مردم ماندگار شد.

جای تأسف دارد که اسطوره دوره نوجوانی و جوانی من حالا این‌طور به کناره رفته است. من 20 سال داشتم که مرگ غلامرضا تختی عزیز را دیدم. دانسته‌های من بر اساس شنیده‌ها یا قضاوت دیگران نیست، بلکه بر اساس دیده‌های خودم از آن زمان است. چرایی اینکه این روزها شاهد «تختی‌زدایی» از سوی برخی از مسئولان هستیم، بر من تقریبا پوشیده است، اما ریشه‌های اجتماعی را نمی‌توان فعلا به صورت دقیق بیان کرد. توجه داشته باشید که غلامرضا تختی اتفاقا بعد از انقلاب بود که محبوب‌تر از قبل شد، چراکه در دوره پهلوی آن‌طور که باید، از تختی صحبت نمی‌شد، اما بعد از انقلاب، رسانه‌ها توانستند درباره زندگی شخصی تختی و کارهایی که او انجام داده بود بنویسند و آگاه‌سازی نسبت به این ماجرا داشته باشند. اما با کلیت ماجرا در سال‌های اخیر مشکل دارم که چرا باید نسبت به چنین ابرمردی بی‌مهری صورت بگیرد و میدان‌های چند شهر را که با نام ایشان ماندگار شده بود به نام دیگری تغییر دهند. ببینید فیلم سینمایی «غلامرضا تختی» که بنده خودم در اکران خصوصی آن، فیلم را تماشا کردم، استقبال خوبی از آن نشد و باید این مسئله ریشه‌یابی شود که چرا جوانان ایرانی تمایل ندارند چنین مرد بزرگی را بیشتر بشناسند. فیلم سینمایی تختی، فیلمی عمیق و انسانی بود و وقتی فروش فیلم را تعقیب کردم، واقعا ناراحت شدم. آقای توکلی، کارگردان فیلم، هم در مصاحبه‌ای از فروش فیلم ابراز ناراحتی کرده بود و فکر می‌کنم روی آینده کاری ایشان نیز تأثیر منفی گذاشته باشد، چون این‌همه زحمت آن نتیجه‌ای را که از لحاظ بازخورد می‌خواست نداد. اما می‌خواهم صادقانه بگویم که تختی یک انسان با جوانمردی کامل بود که به همین واسطه شناخته شده بود نه با عناوین کلیشه‌ای که همه ورزشکاران به دست می‌آوردند. اینکه قصد دارند تختی را با این خصوصیات ویژه کم‌رنگ کنند واقعا برای من به‌ شخصه آزاردهنده است. اگر بخواهم خاطره‌ای از ایشان نقل کنم؛ همیشه برای بازی‌های کشتی به سالن شهدای هفتم تیر می‌رفتم و با توجه به اینکه گنجایش زیادی نداشت، سالن خیلی زود پر می‌شد حتی یک‌بار خاطرم هست که چون بلیت نخریده بودم، کتک خوردم، ولی بالاخره موفق شدم وارد سالن شوم. تماشاگران محو شخص تختی بودند تا اینکه صرفا کشتی او را تماشا کنند. فینال 1960 که به کشتی‌گیر ترکیه‌ای باخت، من تا چند روز از شدت ناراحتی نمی‌توانستم غذا بخورم. بعدها تصویر مبارزه او بیرون آمد که صورت آقاتختی خونین و ورم‌کرده بود که مشخص شد حریف ترکیه‌‎‌ای با مشت به صورت تختی زده و درواقع فینال را به صورت ناجوانمردانه‌ای از چنگ کشتی‌گیر ما درآورد. در هر صورت 17 دی‌ماه برای من و در قلب من ماندگار است. صفات تختی، گمشده‌ای است برای جامعه‌ ما که اتفاقا باید بسیار بیشتر از گذشته بیان شود. تختی هیچ‌وقت از لحاظ مالی اوضاع خیلی خوبی نداشت، اما همیشه در حد توان سعی می‌کرد کمک‌حال مردم باشد و نسبت به آنها هیچ‌وقت بی‌تفاوت عبور نمی‌کرد. به ‌شخصه امیدوارم که پروژه تختی‌زدایی در جامعه ایران متوقف شود و تلاشی که تختی در این سال‌ها برای رفتارهای انسانی کرد خراب نشود. شما در کوچه و خیابان از مردم سؤال کنید تختی چند مدال جهانی دارد، شاید کسی نداند، اما همه از کارهای خیر او مطلع هستند، به همین دلیل او شخصیت برجسته‌ای نزد ما دارد. پیش‌تر هم برای روزنامه «شرق» یادداشتی درباره آقاتختی نوشتم با این تیتر: «جوانمردی که جوانمرگ شد». حالا هم تکرار می‌کنم که آقاتختی با اینکه خیلی زود از بین ما رفت، اما با منشی که داشت، بین مردم ماندگار شد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها