|

مواجهه با سيل و تغييرات اقليمي

احمد عظيمي‌بلوريان

باران اخير بلوچستان برابر با حجم باران يک‌ سال در اين استان است. ارتفاع آب در برخي از روستاها به هشت متر رسيده و صدها روستا ارتباط خود را با نظام استاني از دست داده‌اند. پرسش اين است که چگونه مي‌توان با بحران‌هاي اقليمي برخورد کرد؟پاسخ به اين پرسش نيازمند شناخت ماهيت، دليل و مقياس بحران است. پيش از اين گفته بوديم که بحران‌ها در حد متعارف شناخته‌شده هستند و راه‌حل آنها نيز به‌راحتي ازسوی دولت‌ها تمهيد مي‌شود. براي نمونه به آتش‌سوزي‌هاي متداول در شهرها بنگريد؛ تجربيات دولت‌ها و شهرداري‌ها موجب ايجاد ايستگاه‌هاي آتش‌نشاني در نقاط مختلف شهرها شده است و بلافاصله پس از کسب اطلاع از آتش‌سوزي نزديک‌ترين ايستگاه آتش‌نشاني فعال مي‌شود و به راه مي‌افتد و آتش را خاموش مي‌کند. در مواردي که حجم آتش‌گرفتگي زيادتر از حد متعارف باشد، از ايستگاه‌هاي ديگر کمک گرفته مي‌شود. آمبولانس‌ها هم براي بردن مجروحان از نزديک‌ترين بيمارستان‌ها به محل واقعه مي‌آيند. آشناترين نمونه اين‌گونه آتش‌سوزي پاساژ پلاسکو در تهران بود. سيل و باران و آتش‌سوزي در جنگل‌ها هم در کليات از اين قاعده خارج نيستند. اما به دليل مقياس بزرگ‌تر به راه‌حل‌هايي نياز دارند که گاهي به دليل ابعاد بزرگ و خارج از حد متعارف، براي مردم و دولت‌ها مشکلات زيادي به وجود مي‌آورند. نمونه‌هاي زيادي در اين زمينه وجود دارد؛ آتش‌سوزي در استراليا و کاليفرنيا نمونه‌هايي هستند که با همه توانايي فني و مالي دولت‌هاي استراليا و ايالات متحده آمريكا، هنوز برايشان راه‌حل مناسبي به دست نيامده است. رويدادهاي مورد اشاره تازه آخرين نمونه از اين دست رويدادها در کره‌زمين هستند. «شهر سوخته» در سيستان يک پيشينه چهار هزار ساله دارد.

سيستان‌و‌بلوچستان در آن زمان از آبادترين مناطق ايران باستان بوده‌اند. رستم دستان که در بيابان با رقباي خود زورآزمايي نمي‌کرد. منطقه آباد و پر از روستا بوده است. دليل ماندگاري آثار شهر سوخته عظمت شهر و مقاوم‌بودن مصالح به‌کار‌رفته در آن بوده است. روستاها که همه از خشت خام ساخته شده بودند، به‌کلي تخريب و شسته شده‌اند. به احتمال زياد واژه «سوخته» در نام شهر مورد اشاره ربطي به سوختگي آن شهر نداشته باشد، بلکه نابودي شهر بايد به دليل آب‌گرفتگي منطقه باشد. حالتي که امروز در مقياس کوچک‌تر در جنوب اين منطقه روي داده است. قرآن به سيلي اشاره دارد که در آن حضرت نوح‌(ع) به فرمان خداوند اقدام به حفظ مخلوقات کرد. سطح آب در کل منطقه ميان‌رودان به چنان بلندايي رسيد که کشتي حضرت نوح‌(ع) پس از پايان سيل در بالاي کوه جودي فرود آمد. رسيدن سطح آب به بالاي کوه به مفهوم زير‌آب‌رفتن منطقه بسيار وسيعي از ميان‌رودان و حتي بخشي از ايران و خاورميانه (شامل ترکيه کنوني) در آن زمان بوده است. بالاآمدن سطح آب درياها به‌دليل بالا‌رفتن درجه حرارت کره‌زمين و ذوب‌شدن برف و يخ در مناطق قطبي از‌جمله سيبري و آلاسکاست. امروزه توضيح منطقي و علمي درباره بالا‌رفتن درجه حرارت کره‌زمين، توليد گازهاي گلخانه‌اي مانند دي‌اکسيد‌کربن، مونوکسيد دي‌نيتروژن، متان و... است.در اين چند سال اخير کشورهاي صنعتي غرب متوجه رابطه تخريب محيط زيست با توليد انرژي و صنايع آلاينده شده‌اند. پيمان کيوتو و سپس موافقت‌نامه پاريس به عنوان راه‌حلي براي اين مشکل بوده است. در ايالات متحده آمريكا آلودگي محيط زيست و بالا‌رفتن درجه حرارت به دليل توليد و مصرف انرژي فسيلي از‌جمله زغال‌سنگ است. در چين و هند هم اين پديده ديده مي‌شود، اما اين دو کشور اخير شرايط موافقت‌نامه‌هاي مورد اشاره را پذيرفته‌اند. ايالات متحده آمريكا تا پايان دوره رياست‌جمهوري اوباما از اين سياست‌هاي بازدارنده حمايت مي‌کرد. اما دونالد ترامپ به دليل وابسته‌بودن به رأي مردم ايالات فعال در انرژي زغال‌سنگ و ترس از‌دست‌دادن آراي مردم اين ايالات، در انتخابات خود زير بار دو موافقت‌نامه مورد اشاره نرفت.روشن است که با ادامه فعاليت‌هاي آلاينده در زمين، محيط زيست کره‌زمين با سرعت بيشتر رو به مرگ خواهد رفت. اما تدابير دولت‌ها و انجام کارهاي دسته‌جمعي و بين‌المللي در کاهش گازهاي گلخانه‌اي و حفظ محيط زيست، شايد آهنگ نابودي محيط زيست را کند کرده يا به تأخير بيندازد.اگر‌چه مبارزه با آتش‌سوزي و سيل در مقياس کوچک و محلي توسط دستگاه‌هاي ذي‌ربط از‌جمله شهرداري ميسر است، اقدام در سطح جهاني به همکاري و هم‌فکري همه مسئولان جهان نياز دارد. ما نمي‌توانيم بدون همکاري نزديک با افغانستان و پاکستان جلوي خرابي سيل در منطقه جنوب شرقي ايران را بگيريم. در ميان‌رودان هم بدون همکاري با کشورهاي عربي و ترکيه رسيدن به اين هدف در جلوگيري از تخريب استان‌هاي مسير دجله و فرات ميسر نيست. روزي که سازمان ملل متحد به وجود آمد، تصور همگان اين بود که ملل جهان با يکديگر متحد شده و مسائل جهاني را با کمک و هم‌فکري يکديگر حل‌وفصل خواهند کرد. اما امروز اين سازمان بيشتر به باشگاه پينگ‌پونگ قدرت‌هاي بزرگ و کوچک تبديل شده و آنچه انجام مي‌دهد در راستاي اتحاد دولت‌ها و ملت‌ها نيست. امارات متحده در خليج‌فارس و عربستان که براي نخستين‌بار در تاريخ اخيرا شهرنشين شده‌اند و معماري و شهرسازي خود را به سبک و به دست طراحان غربي ساخته‌اند، اصلا فکر بالا‌آمدن آب خليج‌فارس را نکرده‌اند. پژوهش‌هاي بين‌المللي نشان مي‌دهند که حرارت آب‌هاي اقيانوس‌ها و درياهاي آزاد از‌جمله در خليج‌فارس در سال‌هاي اخير چندين درجه افزايش يافته است. احتمال نابودي همه ساختارهاي واقع در حاشيه خليج‌فارس در سيل و آتش‌سوزي‌هاي بعدي اصلا کم نيست. اين خطر براي تأسيسات نفتي و پتروشيمي ايران هم وجود دارد. سطح آب در درياي مازندران نيز به‌دليل بالا‌رفتن درجه حرارت و ذوب يخ‌هاي قطبي در سيبري بالا خواهد آمد و بيشترين فشار را به سواحل ايران و جمهوري آذربايجان و ارمنستان وارد خواهد کرد. اين موضوع در نوشتار ديگري خطاب به طراحان پروژه انتقال آب درياي خزر به استان سمنان مطرح شده است. کوچک‌ترين کاري که ايران مي‌تواند براي پيشگيري يا کاهش ضايعات آب‌گرفتگي انجام دهد، استفاده از همان مدل آتش‌نشاني اما در مقياس منطقه‌اي است...

به عبارت ديگر، دولت مي‌تواند ايستگاه‌هاي پناهندگي و کمک‌رساني در مقياس استاني و فرااستاني براي اقامت موقت و ذخيره مواد غذايي و دارويي بسازد و با پيش‌بيني کلي نحوه به‌هم‌ريختن خطوط ارتباطي، مسيرهاي نجات مردم از سيلاب‌ها را در ارتفاعات هر منطقه مشخص و طراحي و ايجاد کند. بديهي است که اين اقدامات هزينه‌بر است و براي دولت‌هايي که هشتشان براي تأمين مخارج روزانه کشور گرو نُه‌شان است، تأمين اعتبار لازم آسان نيست. اما همکاري کشورهاي منطقه مي‌تواند هم در طراحي پناهگاه‌ها و هم در تأمين هزينه ذخيره‌سازي مواد و مصالح مورد نياز بسيار مؤثر واقع شود.

باران اخير بلوچستان برابر با حجم باران يک‌ سال در اين استان است. ارتفاع آب در برخي از روستاها به هشت متر رسيده و صدها روستا ارتباط خود را با نظام استاني از دست داده‌اند. پرسش اين است که چگونه مي‌توان با بحران‌هاي اقليمي برخورد کرد؟پاسخ به اين پرسش نيازمند شناخت ماهيت، دليل و مقياس بحران است. پيش از اين گفته بوديم که بحران‌ها در حد متعارف شناخته‌شده هستند و راه‌حل آنها نيز به‌راحتي ازسوی دولت‌ها تمهيد مي‌شود. براي نمونه به آتش‌سوزي‌هاي متداول در شهرها بنگريد؛ تجربيات دولت‌ها و شهرداري‌ها موجب ايجاد ايستگاه‌هاي آتش‌نشاني در نقاط مختلف شهرها شده است و بلافاصله پس از کسب اطلاع از آتش‌سوزي نزديک‌ترين ايستگاه آتش‌نشاني فعال مي‌شود و به راه مي‌افتد و آتش را خاموش مي‌کند. در مواردي که حجم آتش‌گرفتگي زيادتر از حد متعارف باشد، از ايستگاه‌هاي ديگر کمک گرفته مي‌شود. آمبولانس‌ها هم براي بردن مجروحان از نزديک‌ترين بيمارستان‌ها به محل واقعه مي‌آيند. آشناترين نمونه اين‌گونه آتش‌سوزي پاساژ پلاسکو در تهران بود. سيل و باران و آتش‌سوزي در جنگل‌ها هم در کليات از اين قاعده خارج نيستند. اما به دليل مقياس بزرگ‌تر به راه‌حل‌هايي نياز دارند که گاهي به دليل ابعاد بزرگ و خارج از حد متعارف، براي مردم و دولت‌ها مشکلات زيادي به وجود مي‌آورند. نمونه‌هاي زيادي در اين زمينه وجود دارد؛ آتش‌سوزي در استراليا و کاليفرنيا نمونه‌هايي هستند که با همه توانايي فني و مالي دولت‌هاي استراليا و ايالات متحده آمريكا، هنوز برايشان راه‌حل مناسبي به دست نيامده است. رويدادهاي مورد اشاره تازه آخرين نمونه از اين دست رويدادها در کره‌زمين هستند. «شهر سوخته» در سيستان يک پيشينه چهار هزار ساله دارد.

سيستان‌و‌بلوچستان در آن زمان از آبادترين مناطق ايران باستان بوده‌اند. رستم دستان که در بيابان با رقباي خود زورآزمايي نمي‌کرد. منطقه آباد و پر از روستا بوده است. دليل ماندگاري آثار شهر سوخته عظمت شهر و مقاوم‌بودن مصالح به‌کار‌رفته در آن بوده است. روستاها که همه از خشت خام ساخته شده بودند، به‌کلي تخريب و شسته شده‌اند. به احتمال زياد واژه «سوخته» در نام شهر مورد اشاره ربطي به سوختگي آن شهر نداشته باشد، بلکه نابودي شهر بايد به دليل آب‌گرفتگي منطقه باشد. حالتي که امروز در مقياس کوچک‌تر در جنوب اين منطقه روي داده است. قرآن به سيلي اشاره دارد که در آن حضرت نوح‌(ع) به فرمان خداوند اقدام به حفظ مخلوقات کرد. سطح آب در کل منطقه ميان‌رودان به چنان بلندايي رسيد که کشتي حضرت نوح‌(ع) پس از پايان سيل در بالاي کوه جودي فرود آمد. رسيدن سطح آب به بالاي کوه به مفهوم زير‌آب‌رفتن منطقه بسيار وسيعي از ميان‌رودان و حتي بخشي از ايران و خاورميانه (شامل ترکيه کنوني) در آن زمان بوده است. بالاآمدن سطح آب درياها به‌دليل بالا‌رفتن درجه حرارت کره‌زمين و ذوب‌شدن برف و يخ در مناطق قطبي از‌جمله سيبري و آلاسکاست. امروزه توضيح منطقي و علمي درباره بالا‌رفتن درجه حرارت کره‌زمين، توليد گازهاي گلخانه‌اي مانند دي‌اکسيد‌کربن، مونوکسيد دي‌نيتروژن، متان و... است.در اين چند سال اخير کشورهاي صنعتي غرب متوجه رابطه تخريب محيط زيست با توليد انرژي و صنايع آلاينده شده‌اند. پيمان کيوتو و سپس موافقت‌نامه پاريس به عنوان راه‌حلي براي اين مشکل بوده است. در ايالات متحده آمريكا آلودگي محيط زيست و بالا‌رفتن درجه حرارت به دليل توليد و مصرف انرژي فسيلي از‌جمله زغال‌سنگ است. در چين و هند هم اين پديده ديده مي‌شود، اما اين دو کشور اخير شرايط موافقت‌نامه‌هاي مورد اشاره را پذيرفته‌اند. ايالات متحده آمريكا تا پايان دوره رياست‌جمهوري اوباما از اين سياست‌هاي بازدارنده حمايت مي‌کرد. اما دونالد ترامپ به دليل وابسته‌بودن به رأي مردم ايالات فعال در انرژي زغال‌سنگ و ترس از‌دست‌دادن آراي مردم اين ايالات، در انتخابات خود زير بار دو موافقت‌نامه مورد اشاره نرفت.روشن است که با ادامه فعاليت‌هاي آلاينده در زمين، محيط زيست کره‌زمين با سرعت بيشتر رو به مرگ خواهد رفت. اما تدابير دولت‌ها و انجام کارهاي دسته‌جمعي و بين‌المللي در کاهش گازهاي گلخانه‌اي و حفظ محيط زيست، شايد آهنگ نابودي محيط زيست را کند کرده يا به تأخير بيندازد.اگر‌چه مبارزه با آتش‌سوزي و سيل در مقياس کوچک و محلي توسط دستگاه‌هاي ذي‌ربط از‌جمله شهرداري ميسر است، اقدام در سطح جهاني به همکاري و هم‌فکري همه مسئولان جهان نياز دارد. ما نمي‌توانيم بدون همکاري نزديک با افغانستان و پاکستان جلوي خرابي سيل در منطقه جنوب شرقي ايران را بگيريم. در ميان‌رودان هم بدون همکاري با کشورهاي عربي و ترکيه رسيدن به اين هدف در جلوگيري از تخريب استان‌هاي مسير دجله و فرات ميسر نيست. روزي که سازمان ملل متحد به وجود آمد، تصور همگان اين بود که ملل جهان با يکديگر متحد شده و مسائل جهاني را با کمک و هم‌فکري يکديگر حل‌وفصل خواهند کرد. اما امروز اين سازمان بيشتر به باشگاه پينگ‌پونگ قدرت‌هاي بزرگ و کوچک تبديل شده و آنچه انجام مي‌دهد در راستاي اتحاد دولت‌ها و ملت‌ها نيست. امارات متحده در خليج‌فارس و عربستان که براي نخستين‌بار در تاريخ اخيرا شهرنشين شده‌اند و معماري و شهرسازي خود را به سبک و به دست طراحان غربي ساخته‌اند، اصلا فکر بالا‌آمدن آب خليج‌فارس را نکرده‌اند. پژوهش‌هاي بين‌المللي نشان مي‌دهند که حرارت آب‌هاي اقيانوس‌ها و درياهاي آزاد از‌جمله در خليج‌فارس در سال‌هاي اخير چندين درجه افزايش يافته است. احتمال نابودي همه ساختارهاي واقع در حاشيه خليج‌فارس در سيل و آتش‌سوزي‌هاي بعدي اصلا کم نيست. اين خطر براي تأسيسات نفتي و پتروشيمي ايران هم وجود دارد. سطح آب در درياي مازندران نيز به‌دليل بالا‌رفتن درجه حرارت و ذوب يخ‌هاي قطبي در سيبري بالا خواهد آمد و بيشترين فشار را به سواحل ايران و جمهوري آذربايجان و ارمنستان وارد خواهد کرد. اين موضوع در نوشتار ديگري خطاب به طراحان پروژه انتقال آب درياي خزر به استان سمنان مطرح شده است. کوچک‌ترين کاري که ايران مي‌تواند براي پيشگيري يا کاهش ضايعات آب‌گرفتگي انجام دهد، استفاده از همان مدل آتش‌نشاني اما در مقياس منطقه‌اي است...

به عبارت ديگر، دولت مي‌تواند ايستگاه‌هاي پناهندگي و کمک‌رساني در مقياس استاني و فرااستاني براي اقامت موقت و ذخيره مواد غذايي و دارويي بسازد و با پيش‌بيني کلي نحوه به‌هم‌ريختن خطوط ارتباطي، مسيرهاي نجات مردم از سيلاب‌ها را در ارتفاعات هر منطقه مشخص و طراحي و ايجاد کند. بديهي است که اين اقدامات هزينه‌بر است و براي دولت‌هايي که هشتشان براي تأمين مخارج روزانه کشور گرو نُه‌شان است، تأمين اعتبار لازم آسان نيست. اما همکاري کشورهاي منطقه مي‌تواند هم در طراحي پناهگاه‌ها و هم در تأمين هزينه ذخيره‌سازي مواد و مصالح مورد نياز بسيار مؤثر واقع شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها