غمي كه تمام نميشود
ايران كشور بزرگ و پرنعمتي است. مساحت ایران از مجموع آلمان، لهستان، چک، اسلواکی، اتریش، مجارستان، رومانی، کرواسی، بوسنی، صربستان، مقدونیه، بلغارستان و سوئیس بزرگتر است. وزارت امور خارجه چندي پيش گفت حدود شش میلیون ایرانی خارج زندگی میکنند که اغلب تحصیلات یا ثروت عالی دارند؛ جمعيتي كه از دانمارک، سنگاپور، فنلاند و نروژ بيشتر است و اكنون خارج از مرزهاي ايران زندگي ميكنند. با تلاش و كوشش بسيار در دانشگاههاي جهان درس ميخوانند و سعي ميكنند بهترين مدارك و شغلها را كسب كنند هرچند شايد بسياري از آنها هرگز به ياد نياورند از كشوري مانند ايران آمدهاند يا آنجا به دنيا آمدهاند. واقعيت اين است كه يك كشور كامل از افراد تحصيلكرده و ثروتمند صادر كردهايم. اما اكنون در غم فاجعه نابودي هواپيما هستيم. حالا در روزگاري هستيم كه بيشتر خطوط هوايي اروپايي تا آخر سال پروازشان به ايران را به بهانه نبود امنيت قطع كردهاند، به گزارش ايلنا، 90 درصد تورهاي نوروزي براي استان فارس لغو شده است. روزهاي سختي را پشت سر ميگذاريم؛ به دليل تحريم خارجي و تبعيض داخلي. احساس ميكنيم صدايمان شنيده نميشود. اميدمان را گم كردهايم و شادي را
حق خودمان نميدانيم؛ وضعيتي كه پس از فاجعه پرواز اوكرايني ملتهبتر شده است.
در بين كاربران شبكههاي اجتماعي هر كس از منظري به وضعيت كنوني ميپردازد. يكي از نوشتههايي كه بازتاب پيدا كرده، نوشته يكي از مهاجران است و اين سؤال را مطرح كرده كه ميدانيد چرا جامعه مهاجر ايراني اينچنين سوگوار و گريان است؟ چون ما همه به عزاي خودمان نشستهايم. شبها در تاريكي با عذاب وجدان ميخزيم كنار بچههايمان و در دل براي كودكان ازدسترفتهمان گريه ميكنيم. همسرانمان را بغل ميكنيم و براي دل تنهاي مرد و زن مهاجري كه همسرش باز نخواهد گشت، زار ميزنيم. آخر ما مهاجرها در روزهاي سخت غربت و بيكسي، كسي را جز هم نداشتيم. ما همه يك قصه مشترك داريم؛ قصه كندن و بريدن. قصه دلتنگي و غريبي، ذوق ايستادن بدون كمك، ذوق به دنياآوردن كودكاني كه يك به يك ما را به سرزمين دور دوختند و با تكيه به آنها پا گرفتيم و جوانه زديم.
نميدانم چه رازي در اين حادثه بود كه اينهمه ما را به هم نزديكتر كرد. گمانم اين راز همان ٢١ گرم روح است كه هرگز در چمدانهاي ما نگنجيد. همانجا ماند، كنار شما. توي دهليز قلبهاي شما.
ايران كشور بزرگ و پرنعمتي است. مساحت ایران از مجموع آلمان، لهستان، چک، اسلواکی، اتریش، مجارستان، رومانی، کرواسی، بوسنی، صربستان، مقدونیه، بلغارستان و سوئیس بزرگتر است. وزارت امور خارجه چندي پيش گفت حدود شش میلیون ایرانی خارج زندگی میکنند که اغلب تحصیلات یا ثروت عالی دارند؛ جمعيتي كه از دانمارک، سنگاپور، فنلاند و نروژ بيشتر است و اكنون خارج از مرزهاي ايران زندگي ميكنند. با تلاش و كوشش بسيار در دانشگاههاي جهان درس ميخوانند و سعي ميكنند بهترين مدارك و شغلها را كسب كنند هرچند شايد بسياري از آنها هرگز به ياد نياورند از كشوري مانند ايران آمدهاند يا آنجا به دنيا آمدهاند. واقعيت اين است كه يك كشور كامل از افراد تحصيلكرده و ثروتمند صادر كردهايم. اما اكنون در غم فاجعه نابودي هواپيما هستيم. حالا در روزگاري هستيم كه بيشتر خطوط هوايي اروپايي تا آخر سال پروازشان به ايران را به بهانه نبود امنيت قطع كردهاند، به گزارش ايلنا، 90 درصد تورهاي نوروزي براي استان فارس لغو شده است. روزهاي سختي را پشت سر ميگذاريم؛ به دليل تحريم خارجي و تبعيض داخلي. احساس ميكنيم صدايمان شنيده نميشود. اميدمان را گم كردهايم و شادي را
حق خودمان نميدانيم؛ وضعيتي كه پس از فاجعه پرواز اوكرايني ملتهبتر شده است.
در بين كاربران شبكههاي اجتماعي هر كس از منظري به وضعيت كنوني ميپردازد. يكي از نوشتههايي كه بازتاب پيدا كرده، نوشته يكي از مهاجران است و اين سؤال را مطرح كرده كه ميدانيد چرا جامعه مهاجر ايراني اينچنين سوگوار و گريان است؟ چون ما همه به عزاي خودمان نشستهايم. شبها در تاريكي با عذاب وجدان ميخزيم كنار بچههايمان و در دل براي كودكان ازدسترفتهمان گريه ميكنيم. همسرانمان را بغل ميكنيم و براي دل تنهاي مرد و زن مهاجري كه همسرش باز نخواهد گشت، زار ميزنيم. آخر ما مهاجرها در روزهاي سخت غربت و بيكسي، كسي را جز هم نداشتيم. ما همه يك قصه مشترك داريم؛ قصه كندن و بريدن. قصه دلتنگي و غريبي، ذوق ايستادن بدون كمك، ذوق به دنياآوردن كودكاني كه يك به يك ما را به سرزمين دور دوختند و با تكيه به آنها پا گرفتيم و جوانه زديم.
نميدانم چه رازي در اين حادثه بود كه اينهمه ما را به هم نزديكتر كرد. گمانم اين راز همان ٢١ گرم روح است كه هرگز در چمدانهاي ما نگنجيد. همانجا ماند، كنار شما. توي دهليز قلبهاي شما.