|

نگاهی به اجرای «متساوی‌الساقین»

ساق‌های متساوی دروغ و قدرت

سپیده شمس

«متساوی‌الساقین» اجرائی به نویسندگی و کارگردانی عمادالدین رجبلو از گرگان است که این روزها در کارگاه نمایش تئاتر شهر در حال اجراست؛ اجرائی درباره یک دبیرستان دخترانه که زنان در آن، در گفت‌وگویی سانسورشده درباره رخدادی زنانه حرف می‌زنند. پیداشدن جنینی در دستشویی مدرسه، آنها را بر آن داشته تا به هم شک کنند و دنبال بدن زنی باشند که سقط کرده باشد؛ اتفاقی که دانش‌آموزان حتی نمی‌توانند درباره آن حرف بزنند و به‌جای آن فقط یک کلمه بر تابلوی کلاس می‌نویسند: جنین.
«متساوی‌الساقین»، اجرائی به‌شدت بازنمایانه است؛ بازنمایی حذف و سانسور، بازنمایی دوگانگی‌های دوران مدرسه، آنچه هستی با آنچه که باید باشی، بازنمایی رانه‌های میل و بدن و ترس از جنسیتی که می‌تواند سویه‌های جرم را پررنگ کند. این بازنمایی دقیق و کنارهم‌گذاشتن بازنمودهایی که همه در کلیتی، مخاطب را به فضا و ساختارها در یک دبیرستان دخترانه نزدیک می‌کنند، اما ای‌کاش می‌توانست قدری از ورطه بازنمایی و بازتولید ساختارها و گفتمان‌ها پا را فراتر بگذارد و سویه‌های تازه‌ای به اجرا بدهد. اما «متساوی‌الساقین» مانند اغلب نمونه‌های تئاترهایی که در سال‌های اخیر درباره فضاهای آموزشی و مدرسه می‌بینیم، بیشتر نوستالژیک و بازنمایانه است. اجرای «متساوی‌الساقین»، به مدرسه، یک نهاد آموزشی سرشار از سانسور در مدرسه‌های دخترانه می‌پردازد و از سویی به پنهان‌کاری‌ها و دوگانگی‌های جامع‌های کوچک مثل مدرسه؛ مدرسه‌ای که به ظاهر از هر جرمی پاک است و دانش‌آموزانش به ظاهر گوش‌به‌فرمان مدیر مدرسه و مقهور قدرتند، اما در گفت‌وگوهای خودمانی و در تپق‌های کلامی‌شان، آنچه را که پنهان کرده بودند، بیرون می‌ریزند و سویه‌های دیگری از شخصیت‌هایشان را بروز می‌دهند. حتی سرایدار هم زندگی دوگانه‌ای دارد و آنچه که از خود نشان می‌دهد با آنچه که واقعا هست، تفاوت بسیار دارد. هموست که با مدير در ارتباط است و برای مدیر مدرسه جاسوسی بچه‌ها را می‌کند، اما این بدن اوست که از نظر مدير، خطا کرده و جنین را در دستشویی عمومی مدرسه رها کرده است. گویی همه آن‌گونه که دوست دارند، زندگی می‌کنند، اما در تلاشند تا در میان دیگران، آن را پنهان کنند. دبیرستان دخترانه، نهادی است که گویی بی‌شباهت به جامعه ما نیست؛ جامعه‌ای که در آن، آن‌گونه که در فضای اجتماعی می‌زی‌ایم، با خود واقعی‌مان فاصله بسیار دارد. دبیرستانی که حرف‌زدن درباره بدن‌هایی که در آن حضور دارند، ممنوع است و همه‌چیز به ایماواشاره خلاصه می‌شود. دبیرستانی که متعلق به امروز است، اما در آن دختری به‌خاطر خطای پدرش در رانندگی که پسری را زیر گرفته و فلج کرده، ناچار است با پسر فلج ازدواج کند تا خانواده از پرداخت دیه رها شوند و برای فرار از این ناچاری، رگش را می‌زند تا رها شود. گویی هیچ راه رهایی دیگری را سراغ ندارد و گویی هیچ راه دیگری در چنته «متساوی‌الساقین» نیست که سویه‌ای از رهایی داشته باشد و بتواند این ساختار بازنمایانه و بازتولیدی واقعیت را بشکند. اما «متساوی‌الساقین» به خوبی توانسته آن نگاه پدرسالارانه را بر یک جامعه زنانه در دبیرستان بازنمایی کند؛ نگاهی که زن را به‌عنوان بدن زاینده و خطاکار و پنهان‌کار، مدام کنترل می‌کند. نگاهی که در آن پدر، به‌خاطر خطای خودش در رانندگی، دخترش را فدا می‌کند تا پولی برای دیه ندهد و دختر را وادار به خودکشی می‌کند. نگاهی که در آن زنی که همسرش سال‌ها پیش مرده، باید بار غیرت پسر بزرگش را بکشد و مدام از سوی او کنترل شود و اگر بخواهد دوباره زندگی‌ای برای خودش داشته باشد، ناچار به پنهان‌کاری باشد.
«متساوی‌الساقین» اجرائی به نویسندگی و کارگردانی عمادالدین رجبلو از گرگان است که این روزها در کارگاه نمایش تئاتر شهر در حال اجراست؛ اجرائی درباره یک دبیرستان دخترانه که زنان در آن، در گفت‌وگویی سانسورشده درباره رخدادی زنانه حرف می‌زنند. پیداشدن جنینی در دستشویی مدرسه، آنها را بر آن داشته تا به هم شک کنند و دنبال بدن زنی باشند که سقط کرده باشد؛ اتفاقی که دانش‌آموزان حتی نمی‌توانند درباره آن حرف بزنند و به‌جای آن فقط یک کلمه بر تابلوی کلاس می‌نویسند: جنین.
«متساوی‌الساقین»، اجرائی به‌شدت بازنمایانه است؛ بازنمایی حذف و سانسور، بازنمایی دوگانگی‌های دوران مدرسه، آنچه هستی با آنچه که باید باشی، بازنمایی رانه‌های میل و بدن و ترس از جنسیتی که می‌تواند سویه‌های جرم را پررنگ کند. این بازنمایی دقیق و کنارهم‌گذاشتن بازنمودهایی که همه در کلیتی، مخاطب را به فضا و ساختارها در یک دبیرستان دخترانه نزدیک می‌کنند، اما ای‌کاش می‌توانست قدری از ورطه بازنمایی و بازتولید ساختارها و گفتمان‌ها پا را فراتر بگذارد و سویه‌های تازه‌ای به اجرا بدهد. اما «متساوی‌الساقین» مانند اغلب نمونه‌های تئاترهایی که در سال‌های اخیر درباره فضاهای آموزشی و مدرسه می‌بینیم، بیشتر نوستالژیک و بازنمایانه است. اجرای «متساوی‌الساقین»، به مدرسه، یک نهاد آموزشی سرشار از سانسور در مدرسه‌های دخترانه می‌پردازد و از سویی به پنهان‌کاری‌ها و دوگانگی‌های جامع‌های کوچک مثل مدرسه؛ مدرسه‌ای که به ظاهر از هر جرمی پاک است و دانش‌آموزانش به ظاهر گوش‌به‌فرمان مدیر مدرسه و مقهور قدرتند، اما در گفت‌وگوهای خودمانی و در تپق‌های کلامی‌شان، آنچه را که پنهان کرده بودند، بیرون می‌ریزند و سویه‌های دیگری از شخصیت‌هایشان را بروز می‌دهند. حتی سرایدار هم زندگی دوگانه‌ای دارد و آنچه که از خود نشان می‌دهد با آنچه که واقعا هست، تفاوت بسیار دارد. هموست که با مدير در ارتباط است و برای مدیر مدرسه جاسوسی بچه‌ها را می‌کند، اما این بدن اوست که از نظر مدير، خطا کرده و جنین را در دستشویی عمومی مدرسه رها کرده است. گویی همه آن‌گونه که دوست دارند، زندگی می‌کنند، اما در تلاشند تا در میان دیگران، آن را پنهان کنند. دبیرستان دخترانه، نهادی است که گویی بی‌شباهت به جامعه ما نیست؛ جامعه‌ای که در آن، آن‌گونه که در فضای اجتماعی می‌زی‌ایم، با خود واقعی‌مان فاصله بسیار دارد. دبیرستانی که حرف‌زدن درباره بدن‌هایی که در آن حضور دارند، ممنوع است و همه‌چیز به ایماواشاره خلاصه می‌شود. دبیرستانی که متعلق به امروز است، اما در آن دختری به‌خاطر خطای پدرش در رانندگی که پسری را زیر گرفته و فلج کرده، ناچار است با پسر فلج ازدواج کند تا خانواده از پرداخت دیه رها شوند و برای فرار از این ناچاری، رگش را می‌زند تا رها شود. گویی هیچ راه رهایی دیگری را سراغ ندارد و گویی هیچ راه دیگری در چنته «متساوی‌الساقین» نیست که سویه‌ای از رهایی داشته باشد و بتواند این ساختار بازنمایانه و بازتولیدی واقعیت را بشکند. اما «متساوی‌الساقین» به خوبی توانسته آن نگاه پدرسالارانه را بر یک جامعه زنانه در دبیرستان بازنمایی کند؛ نگاهی که زن را به‌عنوان بدن زاینده و خطاکار و پنهان‌کار، مدام کنترل می‌کند. نگاهی که در آن پدر، به‌خاطر خطای خودش در رانندگی، دخترش را فدا می‌کند تا پولی برای دیه ندهد و دختر را وادار به خودکشی می‌کند. نگاهی که در آن زنی که همسرش سال‌ها پیش مرده، باید بار غیرت پسر بزرگش را بکشد و مدام از سوی او کنترل شود و اگر بخواهد دوباره زندگی‌ای برای خودش داشته باشد، ناچار به پنهان‌کاری باشد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها