|

نقد و بررسي مجسمه «نوتردام» اثر محمود نبي در گالري 24B پاريس

بانوي مـا

مليحه طهماسبي، پژوهشگر هنر : 50 هنرمند 50 شاهکار؛ عنوان نمايشگاهي گروهي بود که در 9 تا 13 اکتبر سال جاري در يکي از گالري‌هاي زيباي پاريس به اسم Espace 24b با مساحت 250 متر با موفقيت انجام شد. اين نمايشگاه با 50 هنرمند بين‌المللي معاصر منعکس‌کننده تصوير خاصي از بشريت بود چراکه بيشتر آثار ارائه‌شده به نوعي به حالات و روحيات انسان اشاره مي‌کردند. سبک آثاري که در نمايشگاه حضور داشتند شامل هنر مدرن، سوررئاليسم و آبستره و شامل نقاشي، مجسمه، عکاسي و گراور بود. هنرمنداني که آثارشان در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شد، از کشورهاي آمريکا، فرانسه، ايران و آلمان بودند. در بين اين آثار مجسمه «نوتردام» بياني جديد از مفهوم هنر، ميراث و انسان داشت. هنر و شکل‌گيري اثر هنري به عوامل بسياري از سوي هنرمند بستگي دارد که مي‌تواند تأثيرگرفته از احساسات و روحيات هنرمند به صورت شخصي يا تأثيرگرفته از محتوا يا پيام‌هاي ديني و اخلاقي، انساني، سياسي، اجتماعي و فرهنگي باشد که در بعد زيبايي‌‌شناسي اثر نيز تأثيرگذار است. به همين دليل عوامل محيطي نقش مهمي را در خلق يک اثر بازي مي‌کنند. درست چند ماه پيش بود که «کليساي نوتردام» در آتش سوخت؛ کليسايي که براي همه از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب خاطره‌ساز بود؛ حال با قدم‌‌زدن در صحن شبستان کليسا و گرفتن عکس‌هاي يادگاري يا با خواندن داستان يا ديدن فيلم گوژپشت نوتردام1.
براي همه حادثه‌اي عجيب بود و تأثربرانگيز. به‌خصوص براي جامعه هنرمند، هنردوست و علاقه‌مند به فرهنگ و تاريخ که هميشه لابه‌لاي کتاب‌هاي تاريخ هنر و صحبت‌هاي استاد در کلاس اشاره‌اي به آثار زيبا و معماري اين کليسا شده بود.
«نوتردام» از قرن يازدهم در جزيره سيته در ميانه رود سن و در منطقه چهارم در مرکز پاريس واقع شده و از مظاهر ملي و فرهنگي فرانسه محسوب مي‌شود. زماني که جمعيت پاريس به‌طور ناگهاني بالا رفت، تصميم گرفته شد تا کليسا را بزرگ‌تر کنند. به اين ترتيب در سال ۱۱۶۳ ميلادي ساخت ساختمان جديد کليسا شروع شد که ساختن آن تقريبا دو قرن طول کشيد و در ۱۳۴۵ ميلادي به پايان رسيد. اين کليسا تا مدتي طولاني بزرگ‌ترين کليساي اروپا بود. اين کليسا چند بار در طول تاريخ مرمت و بازسازي شده است2. ويکتور هوگو در اثر خود به نام «گوژپشت نوتردام» در سال ۱۸۳۱ اين کليسا را محور داستان خود قرار داد. برج‌هاي دوقلوي کليسا در رمان گوژپشت نتردام هوگو محل زندگي کازيمودوي گوژپشت هستند3. اهميت اين بناي تاريخي در اين است که به عنوان زيباترين اثر در معماري گوتيک شناخته مي‌شود، همچنين به خاطر تزئينات داخلي و خارجي کليسا، شامل صدها مجسمه تراشيده‌شده کوچک و بزرگ سنگ يا چوب و شيشه‌هاي رنگي شاهکارش، معروف است. اين کليسا در پنجم آوريل ۲۰۱۹ (۲۶ فروردين ۱۳۹۸) دچار آتش‌سوزي گسترده شد و گزارش‌ها حاکي از ريزش برج مخروطي کليسا و بخشي از سقف آن بود. کاميل پاسکال، مورخ فرانسوي، در مصاحبه‌اي در شبکه «BFM . TV» در پنجم آوريل 2019 در اين رابطه گفت آتش «ميراثي غيرقابل ارزش‌گذاري» را نابود کرده ‌است. او گفت: «800 سال بود که اين کليسا نظاره‌گر پاريس بود. قرن‌ها بود که ناقوس‌هاي نتردام زنگ حوادث شاد و تلخ را مي‌نواخت»4. مناره کليسا که در آتش‌سوزي سال ۲۰۱۹ سقوط کرد، داراي بقايايي مثل دندان‌ها، استخوان‌ها و موي قديسين حامي پاريس، قديس دنيس
(Saint. Denis) و ژنويو (Saint. Geneviève) بود5.
با اين مقدمه کوتاه از اهميت کليساي نوتردام نگاهي به اثر هنرمند ايراني در نمايشگاه گروهي در پاريس به همراه هنرمنداني از کشورهاي فرانسه، آلمان، آمريکا که از 9 تا 15 اکتبر سال جاري ميلادي 2019 در گالري 24B فرانسه به نمايش گذاشته شد مي‌اندازيم. «محمود نبي» با اثري متفاوت، گويا مي‌خواست همه اهميت تاريخ را در قلب پاريس با مفهومي جديد به نمايش بگذارد و مخاطب را از زاويه‌اي متفاوت با ارزش تاريخ و اهميت اين کليسا آشنا کند؛ اثري به اسم «نوتردام» از مجموعه بازيگران.
اثر «نوتردام» با متريالي شامل چوب، رزين، برنز، سیليکون؛ سرديسي به شيوه ساخت هايپررئال با موهاي بلوند و بلند به ابعاد 12 در 9 سانتي‌متر، همراه با ويلن و آرشه‌اي از تارهاي موي مجسمه با ابعاد 50 در50 سانتي‌متر را تشکيل مي‌دهد. از دور که به سمت اثر حرکت مي‌کني تشخيص جنسيت مجسمه که زن هست يا مرد براي مخاطب قابل تشخيص نيست. اما نزديک‌تر که مي‌شوي با گوشواره‌اي تزئيني که در گوش مجسمه خودنمايي مي‌کند متوجه مي‌شويم که با سر بانويي تقريبا ميانسال روبه‌رو هستيم که چين و چروک صورت او خبر از گذر زماني طولاني همراه با فراز و نشيب‌هاي زندگي را مي‌دهند. چهره بي‌تفاوت و سرد بانو که نه لبخندي بر لب دارد و نه غمي يا اخمي بر چهره، حاکي از اين است که روزگار و اتفاقات متعددي که در طول زمان رخ داده از او شخصي آرام و سرد و بيشتر نظاره‌گر ساخته است.
در نگاه اول خشونتي است که در اثر حس مي‌شود؛ مشاهده يک سر، انگار كه به عمد از بدن جدا شده يا قطع کرده‌اند و به مکان نمايشگاه آورده شده، همراه با آرشه‌اي از موهايي که پاره، کنده و به‌هم ريخته است همراه با ويلني که آثار سوختگي روي بدنه‌اش ديده مي‌شود. احساسي از درد، ترس و انزجار را به مخاطب القا و بلافاصله در ذهن مخاطب رخ‌دادن يک اتفاق ناگوار را تداعي مي‌کند. اما چه اتفاقي؟
جالب است بدانيم که «نوتردام» در لغت به معناي بانوي ما بوده و کليساي نوتردام نيز به مريم مقدس پيشکش شده است. نام اثر نيز «نوتردام» است پس هدف هنرمند از خلق اثر اهميت نقش بانو (زن) در تاريخ است. اما به چه شکل و اينكه آيا هدف کليساي نوتردام بوده يا اهميت زن را شايد بتوان در اهداف خود هنرمند جست‌وجو کرد. از جنبه جنبش فمينيستي هم که به اثر نگاه کنيم، رد پاي مهجوربودن زنان و آسيب‌پذيربودن آنها در طول تاريخ را مي‌توان پيدا کرد. شايد بتوان نوعي نگاه فمینيستي را هم به اثر داد؛ اما به گفته خود هنرمند «انگيزه ايجاد اثر حفظ و نگهداري آثاري است که از گذشته براي ما به يادگار مانده و همچنين حفظ آثار امروزي است. نگراني و جديت بيش از حد که بر چهره شخصيت بانوي حاکم است، مسئوليت همه را درباره حمايت از آثار تاريخي نشان مي‌دهد»؛ چرا‌که حتما يک روز نيز آثار معاصر ما يادگاري از گذشته براي آيندگان خواهند بود؛ پس همه در برابر حفاظت از آثار هنري و فرهنگي پيرامون‌مان مسئوليم.
ويلن استفاده‌شده در اين اثر جدا از اينکه يکي از اصلي‌ترين سازها در موسيقي به شمار مي‌رود، از نظر فرم، ظرافت و ساخت نيز جزء پيچيده‌ترين و زيباترين سازها به شمار مي‌آيد. درست همانند زيبايي و ظرافت زن و پيچيدگي روحياتش که او را متفاوت و جذاب جلوه‌گر کرده است، آثار سوختگي روي ويلن استعاره‌اي است که نشان‌دهنده آسيب شديد، جراحت و نابودي آثار هنري و فرهنگي کليساي نوتردام يا از‌دست‌رفتن زيبايي يک بانو که اثر سوختگي بر جاي مي‌گذارد. آرشه و ويلن شکل صليبي را تشکيل داده‌اند که مخاطب آگاه را به ياد پلان صليبي‌شکل کليساي نوتردام مي‌اندازد. اين اثر داستان سه بانو را براي ما تداعي مي‌کند، به گفته ژاک دريدا مي‌توان از اثر شکل‌گرفته از سوی خالق، معناهاي متفاوتي را بازيافت؛ در نتيجه با خواندن اثر مي‌توان ترجمه‌اي جديد از آن به دست آورد؛ همان‌طور که دريدا اشاره مي‌کند «ترجمه به‌عنوان كنشي تفسيري هر متني را در معرض ترجمه‌هاي متعددي قرار مي‌دهد که هيچ‌کدام از ديگري معتبرتر نيست؛ اما متن هميشه نيازمند ترجمه است؛ چرا‌که اين راز بقاي متن است» که در اينجا منظور از متن همان خوانش اثر هنري است. دريدا معتقد بود که بايد در رويارويي با هر متن، آنچه را تاکنون آشکار دانسته‌ايم، کنار نهاد و با شکستن آگاهانه شالوده متن، امکان بروز معناهاي ديگرگونه را فراهم کرد. به‌همين‌دليل از سه بانو يا بهتر است بگويم با يک اثر در سه برداشت متفاوت روبه‌رو هستيم. يکي خود اثر به‌عنوان يک اثر هنري از نگاه نوع سبک، تکنيک و ترکيب‌بندي به‌عنوان يک مجسمه که صورت يا ظرف اثر را تشکيل مي‌دهد و دوم به‌عنوان نمادي از کليساي نوتردام که با الهام از يک‌سري المان‌هاي موجود در کليسا، هنرمند براي بيان از استعاره‌هاي تصويري استفاده کرده و ديگري مفهومي که به‌عنوان مفهوم و هستي‌شناسي زن در آن نهفته است. به‌همين‌دليل معنا و مفهوم اثر و هنرمند را در دل خود جا داده است؛ به‌عنوان ميراثي که باید از آن نگهداري کرد. آرشه شکل‌گرفته از تار موهاي زن که پاره شده است، تداعي‌کننده آشفتگي است، آشفتگي‌ای که نشان از آتش‌سوزي، آسيب و اتفاقي است که رخ داده. همان‌گونه که آسيب‌رساني روح و جسم زن را در طول تاريخ يا در طول مدت زندگي، از نگاه انساني، اجتماعي، خانوادگي، سياسي و حتي مذهبي تداعي مي‌کند.
نوتردام بانو؛ کليسايي بود که شادي‌ها و غم‌هاي زيادي را در طول دوران زندگي خود ديده بود و خاطره‌هاي زيادي را هم براي خود و هم براي نسل‌ها و انسان‌هاي مختلف ساخته بود؛ درست همانند نقش يک زن در قلب خانواده که شادي‌ها و غم‌هاي زيادي را تجربه مي‌کند و در دل خود جا مي‌دهد. آسيبي که يک زن در خانواده مي‌بيند، مي‌تواند دردناک‌ترين اتفاق براي کل خانواده باشد؛ حتي اگر سکوت کند. زن موسيقي زيبايي است که اگر آسيب ببيند، صداي سکوتش غمناک‌ترين آواهاست. درست مثل آرشه‌اي که از تارهاي پاره‌شده مو‌هاي زن ساخته شده که بدون تارهاي اين آرشه ویلن صدايي زيبا نخواهد داشت و در سکوت خود فرو مي‌رود. همه نشان از حرمتي که شکسته شده است، دارد. جراحت سوختگي او در خاطرات هميشگي است. جنس ويلن از چوب است و اين کليسا، يکي از قديمي‌ترين داربست‌هاي چوبي را در پاريس دارد و در حدود ۲۱۰ هزار مترمربع درخت را در بر مي‌گيرد که در قرن دوازدهم قطع شدند. به دليل اينکه هر‌کدام از تيرهاي سقف از يک درخت درست شده‌اند، اين داربست تاريخي به جنگل شهرت يافته است. مي‌توان در اين اثر اشاره‌اي هم به آسيب‌رسيدن طبيعت کرد. طبيعتي که از دل اثري مانند کليساي نوتردام شکل گرفته يا طبيعتي که يک اثر مانند ويلن را خلق کرده است يا طبيعتي به اسم انسان و در اينجا به طور مشخص زن اشاره کرد. اين مجسمه در کنار اينکه به سبک «هايپر‌رئال» کار شده است، مفهوم خاصي را از طرف هنرمند به همراه دارد که با انتخاب مناسب و ريزبينانه اسم اثر از سوی هنرمند مخاطب را به فکر فرو مي‌برد و البته از نظر بُعد زيبايي‌شناسي نيز ما را به چالش مي‌کشد. هنرمند مي‌گويد: «به‌اين‌علت ابعاد سرديس (مجسمه زن) کوچک است که اين اتفاق بزرگ در ذهن مردم بسيار کوچک ديده مي‌شود و زودگذر است و فراموش مي‌شود. با توجه به اينکه نقش آثار فرهنگي و هنري بسيار با‌اهميت است و به‌نوعي شناسنامه فرهنگي افراد محسوب مي‌شود، بايد در حفظ و نگهداري آنها کوشش کنند؛ اما نقش کوچکي در ذهن نسل امروز دارد و گذراست».
محمود نبي، هنرمند ايراني ساکن فرانسه، تابه‌حال نمايشگاه‌هاي انفرادي و گروهي متعددي را در داخل و خارج از کشور برگزار کرده است. او در زمينه نقاشي و مجسمه‌سازي همچنين هنرهاي سنتي و اصيل ايراني مانند خوشنويسي، مينياتور، تذهيب، تشعير و گل و مرغ مهارت دارد و چندين سال است که در زمينه مجسمه‌هاي هايپررئال فعاليت مي‌کند. مجسمه «نوتردام» يکي از آثار او از مجموعه بازيگران است.
هايپررئاليسم (Hyperrealism) به‌نوعي نظريه رئاليسم را کمي به پيچيدگي مي‌اندازد، به این مفهوم که هنرمند در اين جنبش توانسته آنچه را که واقعي است، با آنچه غيرواقعي است، به‌خوبي و در نهايت موفقيت در کنار هم قرار دهد. اين نهضت به صورت هم‌زمان با پاپ‌آرت يا هنر مردمي، هنر مفهوم يا کانسپچوال‌آرت و ميني‌ماليسم به وجود آمد6. لغت هايپررئال را اولين بار «ايزي براشو» (Isy Brachot)گالري‏‌دار بلژيکي در ۱۹۷۳ در عنوان کاتالوگ و نمايشگاهي در بروکسل به‌ کار برد. اغلب شيوه‌هاي هايپررئاليسم امروزي بر پايه موضوعات سياسي، فرهنگي و اجتماعي است7. اهميت کار و ويژگي محمود نبي در خلق آثار مجسمه‌هاي هايپررئال نوع قالب‌گيري، نقاشي اثر و ابعاد آثارش است که از اندازه‌هاي واقعي کوچک‌تر و بزرگ‌تر نيز فراخور مفهومي که در آثارش دارد، خلق مي‌کند که به گفته خود هنرمند يک اثر هايپررئال بايد داراي روح باشد و با مخاطب ارتباط مستقيم از نظر حسي برقرار کند و تجربه‌هايي مانند ترس، انزجار، هيجان، لطافت و دوستي را القا کند.
پي‌نوشت‌ها:
1. گوژپشت نوتردام، به کارگرداني ژان دولانوا؛ در سال 1956 در کشور فرانسه ساخته شد، برگرفته از رمان ويکتور هوگو.
2. www.notredemedeparis.fr/en
3. گوژپشت نوتردام، نوشته ويکتور هوگو؛ مترجم جواد محبي، انتشارات گوتنبرگ، سال 1336.
4. در تلویزيون (BFM. TV)
5. www.notredemedeparis.fr/en
6. هنر مدرنيسم، ساندرو بکولا؛ ترجمه رويين پاکباز، نشر فرهنگ هنر معاصر، 1387. صص411-412
7. دانش‌نامه زيبايي‌شناسي، بريس گات، دومينيک مک آيورلوپس، فرهنگستان هنر، 1384. ص 368.
مليحه طهماسبي، پژوهشگر هنر : 50 هنرمند 50 شاهکار؛ عنوان نمايشگاهي گروهي بود که در 9 تا 13 اکتبر سال جاري در يکي از گالري‌هاي زيباي پاريس به اسم Espace 24b با مساحت 250 متر با موفقيت انجام شد. اين نمايشگاه با 50 هنرمند بين‌المللي معاصر منعکس‌کننده تصوير خاصي از بشريت بود چراکه بيشتر آثار ارائه‌شده به نوعي به حالات و روحيات انسان اشاره مي‌کردند. سبک آثاري که در نمايشگاه حضور داشتند شامل هنر مدرن، سوررئاليسم و آبستره و شامل نقاشي، مجسمه، عکاسي و گراور بود. هنرمنداني که آثارشان در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شد، از کشورهاي آمريکا، فرانسه، ايران و آلمان بودند. در بين اين آثار مجسمه «نوتردام» بياني جديد از مفهوم هنر، ميراث و انسان داشت. هنر و شکل‌گيري اثر هنري به عوامل بسياري از سوي هنرمند بستگي دارد که مي‌تواند تأثيرگرفته از احساسات و روحيات هنرمند به صورت شخصي يا تأثيرگرفته از محتوا يا پيام‌هاي ديني و اخلاقي، انساني، سياسي، اجتماعي و فرهنگي باشد که در بعد زيبايي‌‌شناسي اثر نيز تأثيرگذار است. به همين دليل عوامل محيطي نقش مهمي را در خلق يک اثر بازي مي‌کنند. درست چند ماه پيش بود که «کليساي نوتردام» در آتش سوخت؛ کليسايي که براي همه از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب خاطره‌ساز بود؛ حال با قدم‌‌زدن در صحن شبستان کليسا و گرفتن عکس‌هاي يادگاري يا با خواندن داستان يا ديدن فيلم گوژپشت نوتردام1.
براي همه حادثه‌اي عجيب بود و تأثربرانگيز. به‌خصوص براي جامعه هنرمند، هنردوست و علاقه‌مند به فرهنگ و تاريخ که هميشه لابه‌لاي کتاب‌هاي تاريخ هنر و صحبت‌هاي استاد در کلاس اشاره‌اي به آثار زيبا و معماري اين کليسا شده بود.
«نوتردام» از قرن يازدهم در جزيره سيته در ميانه رود سن و در منطقه چهارم در مرکز پاريس واقع شده و از مظاهر ملي و فرهنگي فرانسه محسوب مي‌شود. زماني که جمعيت پاريس به‌طور ناگهاني بالا رفت، تصميم گرفته شد تا کليسا را بزرگ‌تر کنند. به اين ترتيب در سال ۱۱۶۳ ميلادي ساخت ساختمان جديد کليسا شروع شد که ساختن آن تقريبا دو قرن طول کشيد و در ۱۳۴۵ ميلادي به پايان رسيد. اين کليسا تا مدتي طولاني بزرگ‌ترين کليساي اروپا بود. اين کليسا چند بار در طول تاريخ مرمت و بازسازي شده است2. ويکتور هوگو در اثر خود به نام «گوژپشت نوتردام» در سال ۱۸۳۱ اين کليسا را محور داستان خود قرار داد. برج‌هاي دوقلوي کليسا در رمان گوژپشت نتردام هوگو محل زندگي کازيمودوي گوژپشت هستند3. اهميت اين بناي تاريخي در اين است که به عنوان زيباترين اثر در معماري گوتيک شناخته مي‌شود، همچنين به خاطر تزئينات داخلي و خارجي کليسا، شامل صدها مجسمه تراشيده‌شده کوچک و بزرگ سنگ يا چوب و شيشه‌هاي رنگي شاهکارش، معروف است. اين کليسا در پنجم آوريل ۲۰۱۹ (۲۶ فروردين ۱۳۹۸) دچار آتش‌سوزي گسترده شد و گزارش‌ها حاکي از ريزش برج مخروطي کليسا و بخشي از سقف آن بود. کاميل پاسکال، مورخ فرانسوي، در مصاحبه‌اي در شبکه «BFM . TV» در پنجم آوريل 2019 در اين رابطه گفت آتش «ميراثي غيرقابل ارزش‌گذاري» را نابود کرده ‌است. او گفت: «800 سال بود که اين کليسا نظاره‌گر پاريس بود. قرن‌ها بود که ناقوس‌هاي نتردام زنگ حوادث شاد و تلخ را مي‌نواخت»4. مناره کليسا که در آتش‌سوزي سال ۲۰۱۹ سقوط کرد، داراي بقايايي مثل دندان‌ها، استخوان‌ها و موي قديسين حامي پاريس، قديس دنيس
(Saint. Denis) و ژنويو (Saint. Geneviève) بود5.
با اين مقدمه کوتاه از اهميت کليساي نوتردام نگاهي به اثر هنرمند ايراني در نمايشگاه گروهي در پاريس به همراه هنرمنداني از کشورهاي فرانسه، آلمان، آمريکا که از 9 تا 15 اکتبر سال جاري ميلادي 2019 در گالري 24B فرانسه به نمايش گذاشته شد مي‌اندازيم. «محمود نبي» با اثري متفاوت، گويا مي‌خواست همه اهميت تاريخ را در قلب پاريس با مفهومي جديد به نمايش بگذارد و مخاطب را از زاويه‌اي متفاوت با ارزش تاريخ و اهميت اين کليسا آشنا کند؛ اثري به اسم «نوتردام» از مجموعه بازيگران.
اثر «نوتردام» با متريالي شامل چوب، رزين، برنز، سیليکون؛ سرديسي به شيوه ساخت هايپررئال با موهاي بلوند و بلند به ابعاد 12 در 9 سانتي‌متر، همراه با ويلن و آرشه‌اي از تارهاي موي مجسمه با ابعاد 50 در50 سانتي‌متر را تشکيل مي‌دهد. از دور که به سمت اثر حرکت مي‌کني تشخيص جنسيت مجسمه که زن هست يا مرد براي مخاطب قابل تشخيص نيست. اما نزديک‌تر که مي‌شوي با گوشواره‌اي تزئيني که در گوش مجسمه خودنمايي مي‌کند متوجه مي‌شويم که با سر بانويي تقريبا ميانسال روبه‌رو هستيم که چين و چروک صورت او خبر از گذر زماني طولاني همراه با فراز و نشيب‌هاي زندگي را مي‌دهند. چهره بي‌تفاوت و سرد بانو که نه لبخندي بر لب دارد و نه غمي يا اخمي بر چهره، حاکي از اين است که روزگار و اتفاقات متعددي که در طول زمان رخ داده از او شخصي آرام و سرد و بيشتر نظاره‌گر ساخته است.
در نگاه اول خشونتي است که در اثر حس مي‌شود؛ مشاهده يک سر، انگار كه به عمد از بدن جدا شده يا قطع کرده‌اند و به مکان نمايشگاه آورده شده، همراه با آرشه‌اي از موهايي که پاره، کنده و به‌هم ريخته است همراه با ويلني که آثار سوختگي روي بدنه‌اش ديده مي‌شود. احساسي از درد، ترس و انزجار را به مخاطب القا و بلافاصله در ذهن مخاطب رخ‌دادن يک اتفاق ناگوار را تداعي مي‌کند. اما چه اتفاقي؟
جالب است بدانيم که «نوتردام» در لغت به معناي بانوي ما بوده و کليساي نوتردام نيز به مريم مقدس پيشکش شده است. نام اثر نيز «نوتردام» است پس هدف هنرمند از خلق اثر اهميت نقش بانو (زن) در تاريخ است. اما به چه شکل و اينكه آيا هدف کليساي نوتردام بوده يا اهميت زن را شايد بتوان در اهداف خود هنرمند جست‌وجو کرد. از جنبه جنبش فمينيستي هم که به اثر نگاه کنيم، رد پاي مهجوربودن زنان و آسيب‌پذيربودن آنها در طول تاريخ را مي‌توان پيدا کرد. شايد بتوان نوعي نگاه فمینيستي را هم به اثر داد؛ اما به گفته خود هنرمند «انگيزه ايجاد اثر حفظ و نگهداري آثاري است که از گذشته براي ما به يادگار مانده و همچنين حفظ آثار امروزي است. نگراني و جديت بيش از حد که بر چهره شخصيت بانوي حاکم است، مسئوليت همه را درباره حمايت از آثار تاريخي نشان مي‌دهد»؛ چرا‌که حتما يک روز نيز آثار معاصر ما يادگاري از گذشته براي آيندگان خواهند بود؛ پس همه در برابر حفاظت از آثار هنري و فرهنگي پيرامون‌مان مسئوليم.
ويلن استفاده‌شده در اين اثر جدا از اينکه يکي از اصلي‌ترين سازها در موسيقي به شمار مي‌رود، از نظر فرم، ظرافت و ساخت نيز جزء پيچيده‌ترين و زيباترين سازها به شمار مي‌آيد. درست همانند زيبايي و ظرافت زن و پيچيدگي روحياتش که او را متفاوت و جذاب جلوه‌گر کرده است، آثار سوختگي روي ويلن استعاره‌اي است که نشان‌دهنده آسيب شديد، جراحت و نابودي آثار هنري و فرهنگي کليساي نوتردام يا از‌دست‌رفتن زيبايي يک بانو که اثر سوختگي بر جاي مي‌گذارد. آرشه و ويلن شکل صليبي را تشکيل داده‌اند که مخاطب آگاه را به ياد پلان صليبي‌شکل کليساي نوتردام مي‌اندازد. اين اثر داستان سه بانو را براي ما تداعي مي‌کند، به گفته ژاک دريدا مي‌توان از اثر شکل‌گرفته از سوی خالق، معناهاي متفاوتي را بازيافت؛ در نتيجه با خواندن اثر مي‌توان ترجمه‌اي جديد از آن به دست آورد؛ همان‌طور که دريدا اشاره مي‌کند «ترجمه به‌عنوان كنشي تفسيري هر متني را در معرض ترجمه‌هاي متعددي قرار مي‌دهد که هيچ‌کدام از ديگري معتبرتر نيست؛ اما متن هميشه نيازمند ترجمه است؛ چرا‌که اين راز بقاي متن است» که در اينجا منظور از متن همان خوانش اثر هنري است. دريدا معتقد بود که بايد در رويارويي با هر متن، آنچه را تاکنون آشکار دانسته‌ايم، کنار نهاد و با شکستن آگاهانه شالوده متن، امکان بروز معناهاي ديگرگونه را فراهم کرد. به‌همين‌دليل از سه بانو يا بهتر است بگويم با يک اثر در سه برداشت متفاوت روبه‌رو هستيم. يکي خود اثر به‌عنوان يک اثر هنري از نگاه نوع سبک، تکنيک و ترکيب‌بندي به‌عنوان يک مجسمه که صورت يا ظرف اثر را تشکيل مي‌دهد و دوم به‌عنوان نمادي از کليساي نوتردام که با الهام از يک‌سري المان‌هاي موجود در کليسا، هنرمند براي بيان از استعاره‌هاي تصويري استفاده کرده و ديگري مفهومي که به‌عنوان مفهوم و هستي‌شناسي زن در آن نهفته است. به‌همين‌دليل معنا و مفهوم اثر و هنرمند را در دل خود جا داده است؛ به‌عنوان ميراثي که باید از آن نگهداري کرد. آرشه شکل‌گرفته از تار موهاي زن که پاره شده است، تداعي‌کننده آشفتگي است، آشفتگي‌ای که نشان از آتش‌سوزي، آسيب و اتفاقي است که رخ داده. همان‌گونه که آسيب‌رساني روح و جسم زن را در طول تاريخ يا در طول مدت زندگي، از نگاه انساني، اجتماعي، خانوادگي، سياسي و حتي مذهبي تداعي مي‌کند.
نوتردام بانو؛ کليسايي بود که شادي‌ها و غم‌هاي زيادي را در طول دوران زندگي خود ديده بود و خاطره‌هاي زيادي را هم براي خود و هم براي نسل‌ها و انسان‌هاي مختلف ساخته بود؛ درست همانند نقش يک زن در قلب خانواده که شادي‌ها و غم‌هاي زيادي را تجربه مي‌کند و در دل خود جا مي‌دهد. آسيبي که يک زن در خانواده مي‌بيند، مي‌تواند دردناک‌ترين اتفاق براي کل خانواده باشد؛ حتي اگر سکوت کند. زن موسيقي زيبايي است که اگر آسيب ببيند، صداي سکوتش غمناک‌ترين آواهاست. درست مثل آرشه‌اي که از تارهاي پاره‌شده مو‌هاي زن ساخته شده که بدون تارهاي اين آرشه ویلن صدايي زيبا نخواهد داشت و در سکوت خود فرو مي‌رود. همه نشان از حرمتي که شکسته شده است، دارد. جراحت سوختگي او در خاطرات هميشگي است. جنس ويلن از چوب است و اين کليسا، يکي از قديمي‌ترين داربست‌هاي چوبي را در پاريس دارد و در حدود ۲۱۰ هزار مترمربع درخت را در بر مي‌گيرد که در قرن دوازدهم قطع شدند. به دليل اينکه هر‌کدام از تيرهاي سقف از يک درخت درست شده‌اند، اين داربست تاريخي به جنگل شهرت يافته است. مي‌توان در اين اثر اشاره‌اي هم به آسيب‌رسيدن طبيعت کرد. طبيعتي که از دل اثري مانند کليساي نوتردام شکل گرفته يا طبيعتي که يک اثر مانند ويلن را خلق کرده است يا طبيعتي به اسم انسان و در اينجا به طور مشخص زن اشاره کرد. اين مجسمه در کنار اينکه به سبک «هايپر‌رئال» کار شده است، مفهوم خاصي را از طرف هنرمند به همراه دارد که با انتخاب مناسب و ريزبينانه اسم اثر از سوی هنرمند مخاطب را به فکر فرو مي‌برد و البته از نظر بُعد زيبايي‌شناسي نيز ما را به چالش مي‌کشد. هنرمند مي‌گويد: «به‌اين‌علت ابعاد سرديس (مجسمه زن) کوچک است که اين اتفاق بزرگ در ذهن مردم بسيار کوچک ديده مي‌شود و زودگذر است و فراموش مي‌شود. با توجه به اينکه نقش آثار فرهنگي و هنري بسيار با‌اهميت است و به‌نوعي شناسنامه فرهنگي افراد محسوب مي‌شود، بايد در حفظ و نگهداري آنها کوشش کنند؛ اما نقش کوچکي در ذهن نسل امروز دارد و گذراست».
محمود نبي، هنرمند ايراني ساکن فرانسه، تابه‌حال نمايشگاه‌هاي انفرادي و گروهي متعددي را در داخل و خارج از کشور برگزار کرده است. او در زمينه نقاشي و مجسمه‌سازي همچنين هنرهاي سنتي و اصيل ايراني مانند خوشنويسي، مينياتور، تذهيب، تشعير و گل و مرغ مهارت دارد و چندين سال است که در زمينه مجسمه‌هاي هايپررئال فعاليت مي‌کند. مجسمه «نوتردام» يکي از آثار او از مجموعه بازيگران است.
هايپررئاليسم (Hyperrealism) به‌نوعي نظريه رئاليسم را کمي به پيچيدگي مي‌اندازد، به این مفهوم که هنرمند در اين جنبش توانسته آنچه را که واقعي است، با آنچه غيرواقعي است، به‌خوبي و در نهايت موفقيت در کنار هم قرار دهد. اين نهضت به صورت هم‌زمان با پاپ‌آرت يا هنر مردمي، هنر مفهوم يا کانسپچوال‌آرت و ميني‌ماليسم به وجود آمد6. لغت هايپررئال را اولين بار «ايزي براشو» (Isy Brachot)گالري‏‌دار بلژيکي در ۱۹۷۳ در عنوان کاتالوگ و نمايشگاهي در بروکسل به‌ کار برد. اغلب شيوه‌هاي هايپررئاليسم امروزي بر پايه موضوعات سياسي، فرهنگي و اجتماعي است7. اهميت کار و ويژگي محمود نبي در خلق آثار مجسمه‌هاي هايپررئال نوع قالب‌گيري، نقاشي اثر و ابعاد آثارش است که از اندازه‌هاي واقعي کوچک‌تر و بزرگ‌تر نيز فراخور مفهومي که در آثارش دارد، خلق مي‌کند که به گفته خود هنرمند يک اثر هايپررئال بايد داراي روح باشد و با مخاطب ارتباط مستقيم از نظر حسي برقرار کند و تجربه‌هايي مانند ترس، انزجار، هيجان، لطافت و دوستي را القا کند.
پي‌نوشت‌ها:
1. گوژپشت نوتردام، به کارگرداني ژان دولانوا؛ در سال 1956 در کشور فرانسه ساخته شد، برگرفته از رمان ويکتور هوگو.
2. www.notredemedeparis.fr/en
3. گوژپشت نوتردام، نوشته ويکتور هوگو؛ مترجم جواد محبي، انتشارات گوتنبرگ، سال 1336.
4. در تلویزيون (BFM. TV)
5. www.notredemedeparis.fr/en
6. هنر مدرنيسم، ساندرو بکولا؛ ترجمه رويين پاکباز، نشر فرهنگ هنر معاصر، 1387. صص411-412
7. دانش‌نامه زيبايي‌شناسي، بريس گات، دومينيک مک آيورلوپس، فرهنگستان هنر، 1384. ص 368.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها