استارتاپي براي گردشگري در مريخ به چه درد ميخورد؟
هومن فرزامي . مشاور هوشمندي فناوري
در اين نوشته با توجه به اهميت ارتباط بين آيندهپژوهي و تحليل اکوسيستم استارتاپي، رابطه بين «استارتاپها» و «آينده فناوري» را تشريح کردهام. از قضا ظهور و ماهيت استارتاپها کاملا متناظر با پيشرفتهايي است که در انقلاب صنعتي چهارم اتفاق ميافتد؛ انقلابي پر از تحولات سريع و پرشتاب در فناوريهاي نوين. يعني به سبب مدل و عملکرد استارتاپها انتظار ميرود استفاده از فناوريهاي نوظهور و برافکني (Disruptive) مانند هوش مصنوعي، اينترنت اشيا، پرينت سهبعدي، بلاکچين، رباتيک، زيستفناوري و... با سرعت بيشتري توسعه يابد. همچنين در برخي از استارتاپها بهسبب کاربست فناوريهاي پيشرفته و تيمهاي بينرشتهاي و خلاق، احتمالا فناوريهاي جديدتري ظهور ميکنند. به طور مثال «نانورباتهاي هوشمند» براي درمان بيماريها ظهور کنند يا با استفاده از ارائه راهکار بلاکچيني، انرژيهاي نو با سرعت بيشتري گسترش پيدا کنند. به عبارت ديگر، اينکه استارتاپها بر چه «مسائل و راهکارهايي» تمرکز کنند، بر آينده فناوريهاي امروزي و فناوريهايي که در آينده ظهور خواهند کرد مؤثر است. بنابراين براي آيندهپژوهان و به عنوان يک ورودي، پايش فضاي استارتاپي بسيار
اهميت دارد تا مشخص شود که آيا فناوريها موجود منسوخ ميشوند يا نسلهاي پيشرفتهتر آن ظهور ميکنند؟ کداميک از فناوريهاي نوين توسعه پيدا ميکنند؟ آيا فناوريهاي جديدي ظهور خواهند کرد که تجسمي از آنها نداريم ولي فقط نياز به آنها را احساس ميکنيم؟ براي فهم سادهتر بر دو خصيصه استارتاپها تمرکز ميکنيم: «ماهيت مسئله و نوع راهکار». نخست اينکه آيا استارتاپ به مسئله امروز جامعه ميپردازد يا به مسائلي که جامعه بشري احتمالا در آينده با آن مواجه خواهد شد؟ به طور مثال چالشهاي حملونقل درونشهري، مسئله امروز جامعه است ولي احتمالا ترافيک حملونقل فضايي و خارج از محدوده زمين، مسئله جامعه فردا باشد. دوم اينکه آيا استارتاپ اين مسائل را با فناوريهاي شناختهشده و بالغ امروزي حل ميکند يا اينکه براي ارائه راهحل به فناوريهاي نوين نياز است؟ در اصل با يک وضعيت سهگانه (بهجاي چهارگانه) مواجه هستيم زيرا زماني که استارتاپي ميخواهد مسئلهاي از جنس آينده را حل کند، احتمالا با ابزارهاي فناورانه امروزي اين مسئله قابل حل نيست. در ادامه اين سه وضعيت و رويکرد مناسب آيندهپژوهي نسبت به آن را توضيح داده ام.
1) در حالت نخست، استارتاپ، مسئله امروز را با فناوريهاي مرسوم و موجود حل ميکند. به عنوان نمونه تاکسيهاي اينترنتي مانند اوبر يا اسنپ، با استفاده از فناوريهاي موجود مانند گوشيهاي هوشمند امکانپذير شده است. البته ظهور مفاهيمي چون «اقتصاد اشتراکي» در توسعه مدل کسبوکار اين تاکسيها مؤثر بودهاند. با اينکه استارتاپهاي موفق در اين دسته بسيار زود رشد كرده و به مزاياي اقتصادي دست پيدا ميکنند ولي از نگاه آيندهپژوهي، راهکارهاي فناورانه اينچنيني هميشه در معرض منسوخشدن هستند. يک آيندهپژوه با استفاده از ابزارهاي «پايش هوشمندانه فناورانه» بايد با ترديد بسيار، راهکارهاي فعلي اين استارتاپها را بررسي و تحليل کند. در اين حالت همواره بايد منتظر ظهور راهکارهاي بديل، فناوريهاي نسل نو، مفاهيم جديد و استارتاپهاي تازه بود و بنابراين آينده هر چيزي خواهد بود به غير از وضعيت امروز اين استارتاپها.
2) اما ممکن است استارتاپي براي حل همين مسئله امروز، فناوريهاي نويني را پيشنهاد دهد. به عنوان نمونه بهجاي شرکت متمرکزي مانند اوبر يا اسنپ، از يک شبکه مبتني بر بلاکچين استفاده کند و عملا ديگر شرکت واسطهاي در ميان نباشد و خود رانندگان و مسافران و شبکهاي از داوطلبان اين خدمت را انجام دهند. يا اينکه مانند شرکت تسلا با توسعه خودروهاي هوشمند و خودران و ارائه يک اپليکيشن، در ساعاتي که مالک نيازي به خودرو ندارد، خودروي بدون راننده مانند يک تاکسي، مسافران را جابهجا و درآمدزايي کند. براي ارائه راهکارهاي اخير، نياز به پيشرفت فناوريهاي بلاکچين، خودروهاي خودران و هوش مصنوعي وجود دارد که بعضا همچنان در مراحل اوليه توسعه خود هستند. در اين حالت، درصورتي که نشانههاي موفقيت استارتاپ ظاهر شود، آيندهپژوه ميتواند انتظار داشته باشد که رشد و شتاب فناوري نوين و ارزش اقتصادي و کاربردهاي آن بيشتر خواهد شد و در آينده به حوزههاي بيشتري تسري پيدا خواهد کرد. به عبارتي دقت در شناسايي و عملکرد اين استارتاپها و پايش مستمر نشانههاي موفقيت آنها در حل مسائل امروز، سيگنال مهمي براي ارزيابي آينده فناوريهاي نوظهور خواهد بود. نکته
ديگر اينکه در صورت موفقيت استارتاپهاي دسته دوم، آنها جايگزين يا رقيب جدي استارتاپهاي دسته اول خواهند شد.
3) اما حالت مهم و آخر، استارتاپهايي هستند که بر مسائل آينده جامعه بشري تمرکز کردهاند و طبعا راهکارهاي آنها نيز از جنس آينده است. مسئله حملونقل فضايي، گردشگري در مريخ و مسائلي از اين دست، موضوعات جامعه امروزي نيستند ولي زماني که استارتاپي به آن ورود ميکند و موفق به جذب سرمايه اوليه از سرمايهگذاران ميشود، عملا به دستهاي از فناوريهاي جديد نياز پيدا ميکند. بنابراين توسعه فناوريهاي نوظهور و ابداع فناوريهاي جديد براي فعاليت اين استارتاپها الزامي است. همچنين براي آيندهپژوهان، نيازها و سؤالاتي که اين استارتاپها با آن مواجه هستند خيلي جذاب خواهد بود. اينکه چگونه ميتوان به مريخ رفت؟ به چه شکلي ميتوان غذا توليد کرد يا گياه پرورش داد؟ اينکه چگونه براي مسافران سکونتگاه ساخته ميشود؟ احتمالا اين سؤالات، آينده فناوريهاي حملونقل تا کشاورزي را تحت تأثير قرار ميدهد. يا تأثير کليدي در توسعه نسلهاي آينده زيستفناوري، پرينت سهبعدي و چهاربعدي و مواد پيشرفته خواهد داشت و طبعا نسل فناوريهاي آتي ساختوساز در زمين را نيز تحت تأثير قرار ميدهد. البته بازيگران و قاعده بازي اين استارتاپها بسيار متفاوت است و
سطح راهبردي و عدم قطعيتهاي آنها نيز بالاست. همچنين شناسايي و پايش اين استارتاپها، سريع و ساده نيست و خبرگي بيشتري ميخواهد. به طور خلاصه، حالت آخر براي آيندهپژوهان اهميت بسياري دارد. با اينکه حوزه کاري اين استارتاپها بيشتر شبيه داستانهاي علمي-تخيلي است ولي يک آيندهپژوه در عصر انقلاب صنعتي چهارم، بدون تخيل درست و پويا، نميتواند آينده را خوب تجسم کند. دقت در نوع نگاه اين استارتاپها به آينده و فهرست فناوريهايي که مورد نياز آنهاست، سيگنال نسبتا خوبي براي برآورد فناوريهايي است که در آينده ظهور خواهند کرد. نتيجتا در اين حالت با استارتاپهايي مواجه هستيم که در اصل براي آينده هستند و البته آينده نيز براي اين استارتاپها خواهد بود.
در اين نوشته با توجه به اهميت ارتباط بين آيندهپژوهي و تحليل اکوسيستم استارتاپي، رابطه بين «استارتاپها» و «آينده فناوري» را تشريح کردهام. از قضا ظهور و ماهيت استارتاپها کاملا متناظر با پيشرفتهايي است که در انقلاب صنعتي چهارم اتفاق ميافتد؛ انقلابي پر از تحولات سريع و پرشتاب در فناوريهاي نوين. يعني به سبب مدل و عملکرد استارتاپها انتظار ميرود استفاده از فناوريهاي نوظهور و برافکني (Disruptive) مانند هوش مصنوعي، اينترنت اشيا، پرينت سهبعدي، بلاکچين، رباتيک، زيستفناوري و... با سرعت بيشتري توسعه يابد. همچنين در برخي از استارتاپها بهسبب کاربست فناوريهاي پيشرفته و تيمهاي بينرشتهاي و خلاق، احتمالا فناوريهاي جديدتري ظهور ميکنند. به طور مثال «نانورباتهاي هوشمند» براي درمان بيماريها ظهور کنند يا با استفاده از ارائه راهکار بلاکچيني، انرژيهاي نو با سرعت بيشتري گسترش پيدا کنند. به عبارت ديگر، اينکه استارتاپها بر چه «مسائل و راهکارهايي» تمرکز کنند، بر آينده فناوريهاي امروزي و فناوريهايي که در آينده ظهور خواهند کرد مؤثر است. بنابراين براي آيندهپژوهان و به عنوان يک ورودي، پايش فضاي استارتاپي بسيار
اهميت دارد تا مشخص شود که آيا فناوريها موجود منسوخ ميشوند يا نسلهاي پيشرفتهتر آن ظهور ميکنند؟ کداميک از فناوريهاي نوين توسعه پيدا ميکنند؟ آيا فناوريهاي جديدي ظهور خواهند کرد که تجسمي از آنها نداريم ولي فقط نياز به آنها را احساس ميکنيم؟ براي فهم سادهتر بر دو خصيصه استارتاپها تمرکز ميکنيم: «ماهيت مسئله و نوع راهکار». نخست اينکه آيا استارتاپ به مسئله امروز جامعه ميپردازد يا به مسائلي که جامعه بشري احتمالا در آينده با آن مواجه خواهد شد؟ به طور مثال چالشهاي حملونقل درونشهري، مسئله امروز جامعه است ولي احتمالا ترافيک حملونقل فضايي و خارج از محدوده زمين، مسئله جامعه فردا باشد. دوم اينکه آيا استارتاپ اين مسائل را با فناوريهاي شناختهشده و بالغ امروزي حل ميکند يا اينکه براي ارائه راهحل به فناوريهاي نوين نياز است؟ در اصل با يک وضعيت سهگانه (بهجاي چهارگانه) مواجه هستيم زيرا زماني که استارتاپي ميخواهد مسئلهاي از جنس آينده را حل کند، احتمالا با ابزارهاي فناورانه امروزي اين مسئله قابل حل نيست. در ادامه اين سه وضعيت و رويکرد مناسب آيندهپژوهي نسبت به آن را توضيح داده ام.
1) در حالت نخست، استارتاپ، مسئله امروز را با فناوريهاي مرسوم و موجود حل ميکند. به عنوان نمونه تاکسيهاي اينترنتي مانند اوبر يا اسنپ، با استفاده از فناوريهاي موجود مانند گوشيهاي هوشمند امکانپذير شده است. البته ظهور مفاهيمي چون «اقتصاد اشتراکي» در توسعه مدل کسبوکار اين تاکسيها مؤثر بودهاند. با اينکه استارتاپهاي موفق در اين دسته بسيار زود رشد كرده و به مزاياي اقتصادي دست پيدا ميکنند ولي از نگاه آيندهپژوهي، راهکارهاي فناورانه اينچنيني هميشه در معرض منسوخشدن هستند. يک آيندهپژوه با استفاده از ابزارهاي «پايش هوشمندانه فناورانه» بايد با ترديد بسيار، راهکارهاي فعلي اين استارتاپها را بررسي و تحليل کند. در اين حالت همواره بايد منتظر ظهور راهکارهاي بديل، فناوريهاي نسل نو، مفاهيم جديد و استارتاپهاي تازه بود و بنابراين آينده هر چيزي خواهد بود به غير از وضعيت امروز اين استارتاپها.
2) اما ممکن است استارتاپي براي حل همين مسئله امروز، فناوريهاي نويني را پيشنهاد دهد. به عنوان نمونه بهجاي شرکت متمرکزي مانند اوبر يا اسنپ، از يک شبکه مبتني بر بلاکچين استفاده کند و عملا ديگر شرکت واسطهاي در ميان نباشد و خود رانندگان و مسافران و شبکهاي از داوطلبان اين خدمت را انجام دهند. يا اينکه مانند شرکت تسلا با توسعه خودروهاي هوشمند و خودران و ارائه يک اپليکيشن، در ساعاتي که مالک نيازي به خودرو ندارد، خودروي بدون راننده مانند يک تاکسي، مسافران را جابهجا و درآمدزايي کند. براي ارائه راهکارهاي اخير، نياز به پيشرفت فناوريهاي بلاکچين، خودروهاي خودران و هوش مصنوعي وجود دارد که بعضا همچنان در مراحل اوليه توسعه خود هستند. در اين حالت، درصورتي که نشانههاي موفقيت استارتاپ ظاهر شود، آيندهپژوه ميتواند انتظار داشته باشد که رشد و شتاب فناوري نوين و ارزش اقتصادي و کاربردهاي آن بيشتر خواهد شد و در آينده به حوزههاي بيشتري تسري پيدا خواهد کرد. به عبارتي دقت در شناسايي و عملکرد اين استارتاپها و پايش مستمر نشانههاي موفقيت آنها در حل مسائل امروز، سيگنال مهمي براي ارزيابي آينده فناوريهاي نوظهور خواهد بود. نکته
ديگر اينکه در صورت موفقيت استارتاپهاي دسته دوم، آنها جايگزين يا رقيب جدي استارتاپهاي دسته اول خواهند شد.
3) اما حالت مهم و آخر، استارتاپهايي هستند که بر مسائل آينده جامعه بشري تمرکز کردهاند و طبعا راهکارهاي آنها نيز از جنس آينده است. مسئله حملونقل فضايي، گردشگري در مريخ و مسائلي از اين دست، موضوعات جامعه امروزي نيستند ولي زماني که استارتاپي به آن ورود ميکند و موفق به جذب سرمايه اوليه از سرمايهگذاران ميشود، عملا به دستهاي از فناوريهاي جديد نياز پيدا ميکند. بنابراين توسعه فناوريهاي نوظهور و ابداع فناوريهاي جديد براي فعاليت اين استارتاپها الزامي است. همچنين براي آيندهپژوهان، نيازها و سؤالاتي که اين استارتاپها با آن مواجه هستند خيلي جذاب خواهد بود. اينکه چگونه ميتوان به مريخ رفت؟ به چه شکلي ميتوان غذا توليد کرد يا گياه پرورش داد؟ اينکه چگونه براي مسافران سکونتگاه ساخته ميشود؟ احتمالا اين سؤالات، آينده فناوريهاي حملونقل تا کشاورزي را تحت تأثير قرار ميدهد. يا تأثير کليدي در توسعه نسلهاي آينده زيستفناوري، پرينت سهبعدي و چهاربعدي و مواد پيشرفته خواهد داشت و طبعا نسل فناوريهاي آتي ساختوساز در زمين را نيز تحت تأثير قرار ميدهد. البته بازيگران و قاعده بازي اين استارتاپها بسيار متفاوت است و
سطح راهبردي و عدم قطعيتهاي آنها نيز بالاست. همچنين شناسايي و پايش اين استارتاپها، سريع و ساده نيست و خبرگي بيشتري ميخواهد. به طور خلاصه، حالت آخر براي آيندهپژوهان اهميت بسياري دارد. با اينکه حوزه کاري اين استارتاپها بيشتر شبيه داستانهاي علمي-تخيلي است ولي يک آيندهپژوه در عصر انقلاب صنعتي چهارم، بدون تخيل درست و پويا، نميتواند آينده را خوب تجسم کند. دقت در نوع نگاه اين استارتاپها به آينده و فهرست فناوريهايي که مورد نياز آنهاست، سيگنال نسبتا خوبي براي برآورد فناوريهايي است که در آينده ظهور خواهند کرد. نتيجتا در اين حالت با استارتاپهايي مواجه هستيم که در اصل براي آينده هستند و البته آينده نيز براي اين استارتاپها خواهد بود.