|

نگاهی به وقایع اخیر در ارکستر سمفونیک تهران

دهان باز، چشمان بسته

نسیم قاضی‌زاده: موسیقی ایران اوضاع جالبی دارد و به قول علی دایی، همه‌چیزش به همه‌چیزش می‌آید. کمتر موزیسین فعال و خوش‌قریحه‌ای است که طی سال‌های عمر هنری‌اش، آب خوش از گلویش پایین رفته باشد و درگیر حواشی نشده باشد. ظاهرا موسیقی‌دانان ایرانی دو دسته‌اند: دسته‌ای که حرف و حاشیه دارند و دسته‌ای که فراموش شده‌اند. به نظر می‌رسد حالت سومی که بتوان مثل موسیقی‌دان‌های تمام کشورهای دنیا گوشه‌ای نشست و کار کرد و بلیت فروخت و به صحنه برد و این سیکل ساده و روتین را انجام داد وجود ندارد. حواشی و داستان‌های حاشیه‌ای هم حول محور موسیقی همیشه وجود داشته و دارد و این قصه‌ها چندان تفاوتی بین موزیسین‌ها یا گروه‌های موسیقی قائل نمی‌شود؛ می‌تواند شامل مراسم تدفین مرحوم مرتضی پاشایی باشد، می‌تواند مرگ حبیب در خاموشی باشد، می‌تواند لغو اجرا با حضور بانوان در شهرستان‌ها باشد و البته می‌تواند اجرای اصلی‌ترین و قدیمی‌ترین ارکستر این شهر بدون رهبر ارکستر باشد!
ارکستر سمفونیک تهران مثل هر اتفاق تیمیِ مدت‌داری در ایران، هرگز بی‌حاشیه نبوده است. هربار که این ارکستر به صحنه رفته، درگیر حواشی بوده و هرگاه نرفته حتی، باز حاشیه‌ساز شده؛ ارکستری که قدیمی‌ترین ارکستر ایران است و محکم‌ترین پیوند میان موسیقی کلاسیک و مردم ایران در اجراهای زنده را رقم زده. ارکستر سمفونیک تهران در زمان حضور هیچ رهبر اركستري رنگ آرامش و پیشرفت را ندیده است. اگر آرامشی بوده، پیشرفتی نبوده و اگر پیشرفتی بوده، پیشاپیش با آرامش خداحافظی شده بوده. البته بوده است زمان‌هایی که نه آرامشی بوده و نه پیشرفتی! اما مورد اخیر که به اوضاع غریب هفته‌های گذشته و رفتن شهرداد روحانی، رهبر ثابت ارکستر سمفونیک تهران برمی‌گردد، از آن اتفاقات نادر در تاریخ ارکستر سمفونیک است؛ نادرتر از سقوط هواپیمای اوکراینی. شهرداد روحانی که از محبوب‌ترین رهبران ارکستر سمفونیک طی سال‌های اخیر در میان مخاطبانش بود، در هفته‌های گذشته ایران را ترک می‌کند. به دلیل این تغییر ناگهانی، بنیاد رودکی از منوچهر صهبایی که به تازگی اجرای مری پاپینز را به صحنه برده و با نقدهای متعددی روبه‌رو شده بود و پیش از این بارها با ارکستر سمفونیک همکاری داشت دعوت می‌کند. او نه‌تنها در تمرین‌های ارکستر و خطاب به نوازندگان، بلکه در روز اجرا رو به مردم جملاتی را درباره خروج روحانی از ایران و متهم‌‌کردن او به دروغ‌گویی به زبان می‌آورد و در بخش آخر صحبت‌هایش او را «مطرب» می‌خواند. همین قصه منجر به خروج برخی از تماشاگران به نشانه اعتراض و قهر برخی از نوازندگان می‌شود تا آنجا که بعد از تنفس، بخش دوم کنسرت، بدون رهبر ارکستر اجرا می‌شود؛ یک فاجعه تمام‌عیار.
موسیقی ایران نیازی به دشمن ندارد وقتی رهبر ارکستری برای رهبر قبل‌تر از خودش به نشانه تحقیر واژه «مطرب» را استفاده می‌کند. کاری را که از عهده هیچ‌کدام از دوستان مخالف موسیقی برنمی‌آید، رهبر باسابقه ارکستر در اولین اجرایش با ارکستر سمفونیک تهران بعد از رفتن رهبر قبلی به زبان می‌آورد و ادامه می‌دهد: «مطرب باید بره جایی که مطربیشو کنه»! اینجا دیگر نه خبری از تحصیلات عالیه و موسیقی فاخر هست و نه واژه «مطرب» قبحی دارد... بحث بر سر سقوط اخلاقی یک جامعه و میزان اندک تاب‌آوری مخالف است. این همان چیزی است که نه‌تنها در موسیقی که در زندگی روزمره همه ما، در رانندگی‌هایمان، در زندگی‌های زناشویی‌مان، در فرزندپروری‌هایمان و در حضورمان در فضای مجازی هم عیان شده است. دهانمان را باز می‌کنیم و چشمانمان را می‌بندیم. حتی فراموش می‌کنیم در چه مسندی، در چه جایگاهی، قرار گرفته‌ایم. خودمان هم یادمان رفته است. موسیقی ایران که پیوسته در فرازونشیب مجاز و غیرمجاز، مجوزدار و بی‌مجوز، صداهای ممنوع، خواننده‌های وطنی، خواننده‌های آن‌ورآبی، حضور نوازندگان زن روی صحنه، ممنوعیت نمایش ساز بعد از گذشت 40 سال از انقلاب اسلامی در صداوسیما و از این دست مقولات، استخوان خرد کرده است، آن‌قدری که از خودی خورده، از غریبه نخورده. موسیقی ارکسترال و کلاسیک در این بین همیشه کودک یتیم بوده است، چراکه پیشاپیش قربانی نابلدی‌های روتین ما ایرانی‌ها در کار تیمی و ناتوانی‌مان در تماشای بالیدن دیگرانی در سطح خودمان یا فراتر از خودمان بوده است. پیکر تکیده موسیقی ایران طی این سال‌ها نه فقط از جور زمان که از جور هم‌صنفی روزبه‌روز تهی‌تر و نحیف‌تر شده است. امروز خبر آمد که بردیا کیارس قرار است چوب رهبری ارکستر سمفونیک را بچرخاند. فارغ از ارزش‌گذاری هنری برای کیارس که تا به حال ارکستر ملی را رهبری کرده است، بیش از همه‌چیز سرعت وقایع و مطرح‌شدن همیشگی یک‌سری نام‌های تکراری ذهنم را مشغول می‌کند. به‌هرروی موضع‌گیری‌ها و اعلام نظر‌های بنیاد رودکی در مسئله اخیر ارکستر سمفونیک تهران مثال لاک‌پشتی است که بی‌موقع دهان باز می‌کند و موجبات سقوط خودش را فراهم می‌آورد.
نسیم قاضی‌زاده: موسیقی ایران اوضاع جالبی دارد و به قول علی دایی، همه‌چیزش به همه‌چیزش می‌آید. کمتر موزیسین فعال و خوش‌قریحه‌ای است که طی سال‌های عمر هنری‌اش، آب خوش از گلویش پایین رفته باشد و درگیر حواشی نشده باشد. ظاهرا موسیقی‌دانان ایرانی دو دسته‌اند: دسته‌ای که حرف و حاشیه دارند و دسته‌ای که فراموش شده‌اند. به نظر می‌رسد حالت سومی که بتوان مثل موسیقی‌دان‌های تمام کشورهای دنیا گوشه‌ای نشست و کار کرد و بلیت فروخت و به صحنه برد و این سیکل ساده و روتین را انجام داد وجود ندارد. حواشی و داستان‌های حاشیه‌ای هم حول محور موسیقی همیشه وجود داشته و دارد و این قصه‌ها چندان تفاوتی بین موزیسین‌ها یا گروه‌های موسیقی قائل نمی‌شود؛ می‌تواند شامل مراسم تدفین مرحوم مرتضی پاشایی باشد، می‌تواند مرگ حبیب در خاموشی باشد، می‌تواند لغو اجرا با حضور بانوان در شهرستان‌ها باشد و البته می‌تواند اجرای اصلی‌ترین و قدیمی‌ترین ارکستر این شهر بدون رهبر ارکستر باشد!
ارکستر سمفونیک تهران مثل هر اتفاق تیمیِ مدت‌داری در ایران، هرگز بی‌حاشیه نبوده است. هربار که این ارکستر به صحنه رفته، درگیر حواشی بوده و هرگاه نرفته حتی، باز حاشیه‌ساز شده؛ ارکستری که قدیمی‌ترین ارکستر ایران است و محکم‌ترین پیوند میان موسیقی کلاسیک و مردم ایران در اجراهای زنده را رقم زده. ارکستر سمفونیک تهران در زمان حضور هیچ رهبر اركستري رنگ آرامش و پیشرفت را ندیده است. اگر آرامشی بوده، پیشرفتی نبوده و اگر پیشرفتی بوده، پیشاپیش با آرامش خداحافظی شده بوده. البته بوده است زمان‌هایی که نه آرامشی بوده و نه پیشرفتی! اما مورد اخیر که به اوضاع غریب هفته‌های گذشته و رفتن شهرداد روحانی، رهبر ثابت ارکستر سمفونیک تهران برمی‌گردد، از آن اتفاقات نادر در تاریخ ارکستر سمفونیک است؛ نادرتر از سقوط هواپیمای اوکراینی. شهرداد روحانی که از محبوب‌ترین رهبران ارکستر سمفونیک طی سال‌های اخیر در میان مخاطبانش بود، در هفته‌های گذشته ایران را ترک می‌کند. به دلیل این تغییر ناگهانی، بنیاد رودکی از منوچهر صهبایی که به تازگی اجرای مری پاپینز را به صحنه برده و با نقدهای متعددی روبه‌رو شده بود و پیش از این بارها با ارکستر سمفونیک همکاری داشت دعوت می‌کند. او نه‌تنها در تمرین‌های ارکستر و خطاب به نوازندگان، بلکه در روز اجرا رو به مردم جملاتی را درباره خروج روحانی از ایران و متهم‌‌کردن او به دروغ‌گویی به زبان می‌آورد و در بخش آخر صحبت‌هایش او را «مطرب» می‌خواند. همین قصه منجر به خروج برخی از تماشاگران به نشانه اعتراض و قهر برخی از نوازندگان می‌شود تا آنجا که بعد از تنفس، بخش دوم کنسرت، بدون رهبر ارکستر اجرا می‌شود؛ یک فاجعه تمام‌عیار.
موسیقی ایران نیازی به دشمن ندارد وقتی رهبر ارکستری برای رهبر قبل‌تر از خودش به نشانه تحقیر واژه «مطرب» را استفاده می‌کند. کاری را که از عهده هیچ‌کدام از دوستان مخالف موسیقی برنمی‌آید، رهبر باسابقه ارکستر در اولین اجرایش با ارکستر سمفونیک تهران بعد از رفتن رهبر قبلی به زبان می‌آورد و ادامه می‌دهد: «مطرب باید بره جایی که مطربیشو کنه»! اینجا دیگر نه خبری از تحصیلات عالیه و موسیقی فاخر هست و نه واژه «مطرب» قبحی دارد... بحث بر سر سقوط اخلاقی یک جامعه و میزان اندک تاب‌آوری مخالف است. این همان چیزی است که نه‌تنها در موسیقی که در زندگی روزمره همه ما، در رانندگی‌هایمان، در زندگی‌های زناشویی‌مان، در فرزندپروری‌هایمان و در حضورمان در فضای مجازی هم عیان شده است. دهانمان را باز می‌کنیم و چشمانمان را می‌بندیم. حتی فراموش می‌کنیم در چه مسندی، در چه جایگاهی، قرار گرفته‌ایم. خودمان هم یادمان رفته است. موسیقی ایران که پیوسته در فرازونشیب مجاز و غیرمجاز، مجوزدار و بی‌مجوز، صداهای ممنوع، خواننده‌های وطنی، خواننده‌های آن‌ورآبی، حضور نوازندگان زن روی صحنه، ممنوعیت نمایش ساز بعد از گذشت 40 سال از انقلاب اسلامی در صداوسیما و از این دست مقولات، استخوان خرد کرده است، آن‌قدری که از خودی خورده، از غریبه نخورده. موسیقی ارکسترال و کلاسیک در این بین همیشه کودک یتیم بوده است، چراکه پیشاپیش قربانی نابلدی‌های روتین ما ایرانی‌ها در کار تیمی و ناتوانی‌مان در تماشای بالیدن دیگرانی در سطح خودمان یا فراتر از خودمان بوده است. پیکر تکیده موسیقی ایران طی این سال‌ها نه فقط از جور زمان که از جور هم‌صنفی روزبه‌روز تهی‌تر و نحیف‌تر شده است. امروز خبر آمد که بردیا کیارس قرار است چوب رهبری ارکستر سمفونیک را بچرخاند. فارغ از ارزش‌گذاری هنری برای کیارس که تا به حال ارکستر ملی را رهبری کرده است، بیش از همه‌چیز سرعت وقایع و مطرح‌شدن همیشگی یک‌سری نام‌های تکراری ذهنم را مشغول می‌کند. به‌هرروی موضع‌گیری‌ها و اعلام نظر‌های بنیاد رودکی در مسئله اخیر ارکستر سمفونیک تهران مثال لاک‌پشتی است که بی‌موقع دهان باز می‌کند و موجبات سقوط خودش را فراهم می‌آورد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها