|

مدرسه‌اي كه بسته شد

ميترا امام

چهارم بهمن مصادف با ۲۴ ژانویه را یونسکو روز آموزش نام‌گذاری کرده است. توجه به آموزش کیفی و مسئولیت نهادهای آموزشی در این روز بررسی می‌شود.
تعاریف یونسکو از سواد حائز اهمیت خاصی است.
یونسکو ۱۲ نوع سواد را مطرح می‌کند که در آن صورت می‌توان گفت فردی در دنیای امروز باسواد است. در رأس این تعریف، سواد عاطفی و سواد ارتباطی قرار دارد.
سواد عاطفی، توانایی برقراری ارتباط مناسب با خانواده و دوستان است.
سواد ارتباطی، توانایی ارتباط با دیگران، با مردم و دانستن آداب اجتماعی است. به یاد بیاوریم رفتار غیرمتعارف افرادی را در جمع که خانواده با افتخار می‌گوید خیلی باهوش و نابغه است. اما طفلک آن‌چنان سرش در کتاب بوده که ارتباط‌گرفتن برایش مشکل است. این فرد شاید در کنکور ما عالی‌ترین رتبه را به دست آورد ولی از لحاظ روان‌شناسی که ایجاد تغییر پایدار در رفتار را یادگیری می‌داند، متأسفانه چیزی نیاموخته است. در دنیای امروز دانش، انباشت اطلاعات در حافظه، محسوب نمی‌شود، بلکه تجزیه و تحلیل اطلاعات است که با ترکیب تجربه، خرد نامیده می‌شود. دانش‌آموزان سیستم کنکوری ما چقدر دانش و خرد دارند؟
یونسکو یادگیری را ۴ مرحله می‌داند:
۱- یادگیری برای دانستن
۲- یادگیری برای عمل‌کردن
۳- یادگیری برای زیستن
۴- یادگیری برای با هم زیستن
دنیای آموزش‌و‌پرورش ما در حد یادگیری برای دانستن توقف کرده است. بیجا نیست که دانشجویان مهارت را پس از دانشگاه در حین کار می‌آموزند. آمار طلاق و آسیب‌های اجتماعی دیگر در بین افراد با تحصیلات عالی زیاد است.
اگر دانش و مهارت آموخته‌شده باعث تغییر معنادار در زندگی انسان شود، این انسان باسواد است.
راستی با توجه به دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش، چقدر باسواد داریم؟
جایگاه آموزش صلح، همکاری و مشارکت در آموزش و پرورش رقابتی ما کجاست؟
نظریه رشد اخلاقی «کلبرگ» استدلال اخلاقی را به پنج مرحله تقسیم می‌کند. طبیعی است که استدلال کودک دبستانی با یک انسان بالغ متفاوت باشد.
اگر در سال‌های دبستان کودک، کار خوب را فقط به خاطر پاداش و منافع شخصی انجام دهد، خرده‌ای بر او نیست.
ولی جراحی که عمل جراحی را فقط در ازای پول انجام می‌دهد، نشان از رشدنیافتن اخلاقی دارد. آموزش و پرورش وظیفه دارد دست کودک را بگیرد و او را با آموزش مناسب همگام با والدین به مرحله بلوغ اخلاقی برساند.
انسان در این مرحله به حقوق و شأن همه مردم احترام می‌گذارد و از نظامی حمایت می‌کند که پاسدار حقوق انسانی است.
در آموزش و پرورش ما چقدر تعاریف فوق صدق می‌کند؟ در مدارسی که هنوز تنها ابزار آموزش فقط ماژیک و تخته‌سفید است. سواد رایانه کجا بود؟
این سطح کیفی آموزش ماست که می‌توان درباره‌اش ساعت‌ها نوشت و بیان کرد که چقدر با استانداردهای جهانی بیگانه هستیم.
مسئله به اینجا ختم نمی‌شود. وقتی در حاشیه شهر فعالیت می‌کنی با چهره‌های دیگری از آموزش و پرورش روبه‌رو مي‌شوي.
مثلا در آذرماه ۹۸، مدرسه‌ای با ۲۰۰ دانش‌آموز از طرف آموزش و پرورش تعطیل می‌شود؛ بدون آنکه این نهاد مسئول آموزش به تحصیل این کودکان بیندیشد!
این مدرسه ۲۰۰ کودکی را تحت پوشش داشت که از مدارس رسمی جا مانده‌اند. صرف‌نظر از علت این کار، وظیفه ادامه تحصیل این کودکان با کدام نهاد است؟
آیا آموزش و پرورش مسئول آموزش کودکان این مرز و بوم نیست؟
آیا بعد از تعطیلی مدرسه نباید این کودکان را در مدارس دیگری ثبت‌نام می‌کرد؟
تعداد زیادی از این کودکان به کودکان کار پیوستند. اگر قبلا هم کودک کار بودند، حالا ساعات بیشتری مشغول کارند.
مسئول کیست؟
استانداردهای خودمان کدام است؟ شورای عالی آموزش و پرورش منشور حقوق کودک را در ۷ فصل و ۵۴ ماده نوشته است که باید در اختیار دانش‌آموزان قرار گیرد. این منشور کجاست؟ تا امثال کودکان شین‌آباد بدانند تحصیل در چنین مدارسی حق آنان نیست. تا کودکان منطقه کن بدانند تحقیر و توهین و تنبیه بدنی حق آنان نیست.
والدین بدانند مدیران حق اخراج‌کردن کودکان بازیگوش از مدرسه را ندارند.
هیچ دانش‌آموزی سر صف به دلیل پرداخت‌نکردن شهریه نباید تحقیر شود و هزاران مورد دیگر.
در این منشور آموزش حقوق کودک و آموزش جنسی نیز توصیه شده است.
وقت آن نرسیده که آموزش و پرورش در خود بازنگری کند؟
چهارم بهمن مصادف با ۲۴ ژانویه را یونسکو روز آموزش نام‌گذاری کرده است. توجه به آموزش کیفی و مسئولیت نهادهای آموزشی در این روز بررسی می‌شود.
تعاریف یونسکو از سواد حائز اهمیت خاصی است.
یونسکو ۱۲ نوع سواد را مطرح می‌کند که در آن صورت می‌توان گفت فردی در دنیای امروز باسواد است. در رأس این تعریف، سواد عاطفی و سواد ارتباطی قرار دارد.
سواد عاطفی، توانایی برقراری ارتباط مناسب با خانواده و دوستان است.
سواد ارتباطی، توانایی ارتباط با دیگران، با مردم و دانستن آداب اجتماعی است. به یاد بیاوریم رفتار غیرمتعارف افرادی را در جمع که خانواده با افتخار می‌گوید خیلی باهوش و نابغه است. اما طفلک آن‌چنان سرش در کتاب بوده که ارتباط‌گرفتن برایش مشکل است. این فرد شاید در کنکور ما عالی‌ترین رتبه را به دست آورد ولی از لحاظ روان‌شناسی که ایجاد تغییر پایدار در رفتار را یادگیری می‌داند، متأسفانه چیزی نیاموخته است. در دنیای امروز دانش، انباشت اطلاعات در حافظه، محسوب نمی‌شود، بلکه تجزیه و تحلیل اطلاعات است که با ترکیب تجربه، خرد نامیده می‌شود. دانش‌آموزان سیستم کنکوری ما چقدر دانش و خرد دارند؟
یونسکو یادگیری را ۴ مرحله می‌داند:
۱- یادگیری برای دانستن
۲- یادگیری برای عمل‌کردن
۳- یادگیری برای زیستن
۴- یادگیری برای با هم زیستن
دنیای آموزش‌و‌پرورش ما در حد یادگیری برای دانستن توقف کرده است. بیجا نیست که دانشجویان مهارت را پس از دانشگاه در حین کار می‌آموزند. آمار طلاق و آسیب‌های اجتماعی دیگر در بین افراد با تحصیلات عالی زیاد است.
اگر دانش و مهارت آموخته‌شده باعث تغییر معنادار در زندگی انسان شود، این انسان باسواد است.
راستی با توجه به دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش، چقدر باسواد داریم؟
جایگاه آموزش صلح، همکاری و مشارکت در آموزش و پرورش رقابتی ما کجاست؟
نظریه رشد اخلاقی «کلبرگ» استدلال اخلاقی را به پنج مرحله تقسیم می‌کند. طبیعی است که استدلال کودک دبستانی با یک انسان بالغ متفاوت باشد.
اگر در سال‌های دبستان کودک، کار خوب را فقط به خاطر پاداش و منافع شخصی انجام دهد، خرده‌ای بر او نیست.
ولی جراحی که عمل جراحی را فقط در ازای پول انجام می‌دهد، نشان از رشدنیافتن اخلاقی دارد. آموزش و پرورش وظیفه دارد دست کودک را بگیرد و او را با آموزش مناسب همگام با والدین به مرحله بلوغ اخلاقی برساند.
انسان در این مرحله به حقوق و شأن همه مردم احترام می‌گذارد و از نظامی حمایت می‌کند که پاسدار حقوق انسانی است.
در آموزش و پرورش ما چقدر تعاریف فوق صدق می‌کند؟ در مدارسی که هنوز تنها ابزار آموزش فقط ماژیک و تخته‌سفید است. سواد رایانه کجا بود؟
این سطح کیفی آموزش ماست که می‌توان درباره‌اش ساعت‌ها نوشت و بیان کرد که چقدر با استانداردهای جهانی بیگانه هستیم.
مسئله به اینجا ختم نمی‌شود. وقتی در حاشیه شهر فعالیت می‌کنی با چهره‌های دیگری از آموزش و پرورش روبه‌رو مي‌شوي.
مثلا در آذرماه ۹۸، مدرسه‌ای با ۲۰۰ دانش‌آموز از طرف آموزش و پرورش تعطیل می‌شود؛ بدون آنکه این نهاد مسئول آموزش به تحصیل این کودکان بیندیشد!
این مدرسه ۲۰۰ کودکی را تحت پوشش داشت که از مدارس رسمی جا مانده‌اند. صرف‌نظر از علت این کار، وظیفه ادامه تحصیل این کودکان با کدام نهاد است؟
آیا آموزش و پرورش مسئول آموزش کودکان این مرز و بوم نیست؟
آیا بعد از تعطیلی مدرسه نباید این کودکان را در مدارس دیگری ثبت‌نام می‌کرد؟
تعداد زیادی از این کودکان به کودکان کار پیوستند. اگر قبلا هم کودک کار بودند، حالا ساعات بیشتری مشغول کارند.
مسئول کیست؟
استانداردهای خودمان کدام است؟ شورای عالی آموزش و پرورش منشور حقوق کودک را در ۷ فصل و ۵۴ ماده نوشته است که باید در اختیار دانش‌آموزان قرار گیرد. این منشور کجاست؟ تا امثال کودکان شین‌آباد بدانند تحصیل در چنین مدارسی حق آنان نیست. تا کودکان منطقه کن بدانند تحقیر و توهین و تنبیه بدنی حق آنان نیست.
والدین بدانند مدیران حق اخراج‌کردن کودکان بازیگوش از مدرسه را ندارند.
هیچ دانش‌آموزی سر صف به دلیل پرداخت‌نکردن شهریه نباید تحقیر شود و هزاران مورد دیگر.
در این منشور آموزش حقوق کودک و آموزش جنسی نیز توصیه شده است.
وقت آن نرسیده که آموزش و پرورش در خود بازنگری کند؟
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها