ويروس و دستياران
بابک زمانی- نورولوژیست
دكتر «الف» ميگويد: راستي تست تخت يك آيسييو مثبت شده. دكتر «ب» با خنده ميگويد: «واي من الپياش كرده بودم». دكتر «ز» ميگويد: «حلالت كردم». دكتر «ح» ميگويد: «همون كه من لولهگذاري كردم»؟ دكتر «ر» ميگويد: «من هم نوار گرفتم». دكتر ص و ژ و خ و... همه براي بيمار كارهايي كردهاند. همه با هم ميخندند و به شوخي حلاليت ميطلبند و هركدام به دنبال كاري ضروري ميروند.
آيا جامعه ميداند كه در اين نبرد توانفرسا بخش مهمي از پيادهنظام صبور و پرتلاش دستياران تخصصي در رشتههاي مختلف در مراكز دولتي و آموزشي هستند؟
آيا عرصه عمومي تاكنون به شرايط كار، مسئوليتها و مشكلات اين بخش از پزشكان كه مهمترين گروه از ميان پزشكان هستند توجهي نشان داده است؟
آيا همه ميدانند كه اين پزشكان بعد از عبور از چه امتحانات دشوار و از ميان چه تعداد عظيمي از پزشكان انتخاب ميشوند؟
آيا يك نفر تابهحال دقت كرده كه ميزان حقوق و امكانات دريافتي ايشان بابت كار سنگيني كه انجام ميدهند با ميزان مشابه آن در ساير مشاغل و در كشورهاي ديگر چه تناسبي وجود دارد؟
واقعيت آن است كه بخش مهمي از بار درمان و آموزش و تحقيق پزشكي برعهده همين پزشكان است و نهتنها اين، بلكه سيستم عادت كرده بسياري مشكلات درماني را كه بايد با بودجهاي ناچيز رتقوفتق كند، با افزايش ظرفيتهاي دستياري بپوشاند. در نيمههاي شب كه خطيرترين مسائل پيش ميآيند، فرهنگ استفاده مستقيم از متخصصان - با پرداختي كه رضايتشان را جلب كند- صحبتي عجيب و دور از ذهن به نظر ميرسد. حقوق دريافتي اين پزشكان با وجود كار سنگين باليني نهتنها بههيچوجه اجرتالمثل كاري كه ميكنند نيست، بلكه براي حداقلهاي زندگي در شهرهاي بزرگ هم كفايت نميكند تا حدي كه گاه تصور ميكني با اعلاميه جهاني حقوق بشر هم مغايرت دارد!
در برابر اينهمه مشكلات و خدمات دستياران ما بر اساس معيارهاي بينالمللي به حداقلهاي آموزشي نظير تعداد و ساعت كافي هيئت علمي، امكان چرخشهاي ملي و بينالمللي و امكانات و فضاي كامل آموزشي كه هيچ، از حداقلهاي لازم براي اقامت و مطالعه در بيمارستان هم برخوردار نيستند.
با همه اين تفاصيل همه شاهد بودند كه دستياران جوان ما - كه در سالهاي اخير اكثريت ايشان خانمها هستند- با چه مسئوليتپذيري بينظيري در اين شرايط بحراني و با وجود نگراني فراوان خانوادههايشان چه مراقبت فداكارانهاي از بيماران به عمل آوردند.
بااينهمه، آيا نصب چند بنر تشكر در شهر كفايت ميكند؟ آيا اين فاجعه و اين بحران قادر خواهد بود كه برخي چشمهاي فروبسته مسئولان و مردم را روي برخي حقايق بگشايد و باعث تغييراتي اساسي در نگرش به سيستم دستياري ما شود؟
دكتر «الف» ميگويد: راستي تست تخت يك آيسييو مثبت شده. دكتر «ب» با خنده ميگويد: «واي من الپياش كرده بودم». دكتر «ز» ميگويد: «حلالت كردم». دكتر «ح» ميگويد: «همون كه من لولهگذاري كردم»؟ دكتر «ر» ميگويد: «من هم نوار گرفتم». دكتر ص و ژ و خ و... همه براي بيمار كارهايي كردهاند. همه با هم ميخندند و به شوخي حلاليت ميطلبند و هركدام به دنبال كاري ضروري ميروند.
آيا جامعه ميداند كه در اين نبرد توانفرسا بخش مهمي از پيادهنظام صبور و پرتلاش دستياران تخصصي در رشتههاي مختلف در مراكز دولتي و آموزشي هستند؟
آيا عرصه عمومي تاكنون به شرايط كار، مسئوليتها و مشكلات اين بخش از پزشكان كه مهمترين گروه از ميان پزشكان هستند توجهي نشان داده است؟
آيا همه ميدانند كه اين پزشكان بعد از عبور از چه امتحانات دشوار و از ميان چه تعداد عظيمي از پزشكان انتخاب ميشوند؟
آيا يك نفر تابهحال دقت كرده كه ميزان حقوق و امكانات دريافتي ايشان بابت كار سنگيني كه انجام ميدهند با ميزان مشابه آن در ساير مشاغل و در كشورهاي ديگر چه تناسبي وجود دارد؟
واقعيت آن است كه بخش مهمي از بار درمان و آموزش و تحقيق پزشكي برعهده همين پزشكان است و نهتنها اين، بلكه سيستم عادت كرده بسياري مشكلات درماني را كه بايد با بودجهاي ناچيز رتقوفتق كند، با افزايش ظرفيتهاي دستياري بپوشاند. در نيمههاي شب كه خطيرترين مسائل پيش ميآيند، فرهنگ استفاده مستقيم از متخصصان - با پرداختي كه رضايتشان را جلب كند- صحبتي عجيب و دور از ذهن به نظر ميرسد. حقوق دريافتي اين پزشكان با وجود كار سنگين باليني نهتنها بههيچوجه اجرتالمثل كاري كه ميكنند نيست، بلكه براي حداقلهاي زندگي در شهرهاي بزرگ هم كفايت نميكند تا حدي كه گاه تصور ميكني با اعلاميه جهاني حقوق بشر هم مغايرت دارد!
در برابر اينهمه مشكلات و خدمات دستياران ما بر اساس معيارهاي بينالمللي به حداقلهاي آموزشي نظير تعداد و ساعت كافي هيئت علمي، امكان چرخشهاي ملي و بينالمللي و امكانات و فضاي كامل آموزشي كه هيچ، از حداقلهاي لازم براي اقامت و مطالعه در بيمارستان هم برخوردار نيستند.
با همه اين تفاصيل همه شاهد بودند كه دستياران جوان ما - كه در سالهاي اخير اكثريت ايشان خانمها هستند- با چه مسئوليتپذيري بينظيري در اين شرايط بحراني و با وجود نگراني فراوان خانوادههايشان چه مراقبت فداكارانهاي از بيماران به عمل آوردند.
بااينهمه، آيا نصب چند بنر تشكر در شهر كفايت ميكند؟ آيا اين فاجعه و اين بحران قادر خواهد بود كه برخي چشمهاي فروبسته مسئولان و مردم را روي برخي حقايق بگشايد و باعث تغييراتي اساسي در نگرش به سيستم دستياري ما شود؟