توصیه عباس عبدی به اصولگرایان
اصلاحطلبان را در رقابت عادلانه شکست دهید
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب، در گفتوگویی به تحلیل انتخابات مجلس یازدهم پرداخته است. او در این مصاحبه با «خبرآنلاین» گفته «اتفاقی که در دوم اسفند رخ داد، به هر چیزی میتوانست شبیه باشد بهجز انتخابات». در ادامه بخشهایی از این گفتوگو را میخوانید.
شکست تمامعیار: برای تحلیل دقیقتر این انتخابات اطلاعات و زمان بیشتری نیاز است و نباید عجله کرد ولی اجمالا به نظرم این اتفاقی که در دوم اسفند رخ داد، به هر چیزی میتوانست شبیه باشد بهجز انتخابات. برای آنکه اساسا انتخاباتی وجود نداشت، بلکه یک گروه اصولگرایی به میدان آمدند و کمی هم با خودشان رقابت نخبگانی، لیستی و نه برنامهای کردند و هیچ برنامه معنادار و منسجمی هم در کار نبود، بلکه یک رقابت برای رأیگیری و لیستانتخابکردن بود. در حوزههای اصلی هم به شکل مناسکی آمدند و اثبات این موضوع پیچیده نیست؛ شما میتوانید از مردم بپرسید چرا به این لیست رأی دادید یا چرا به لیست دیگری رأی ندادید؟ آیا منطق و دلیلی در پس آن وجود دارد؟ من فکر نمیکنم بیشتر آنها انگیزهای ناشی از فهم یک ایده و برنامه ارائه بدهند؛ بنابراین معتقدم این انتخابات یک شکست تمامعیار برای همه بود و ارزش آن را دارد که مجددا تجدید شود و با یک زاویه موسع و آزادتری برگزار شود و یک انتخابات به معنای واقعی شکل بگیرد، بهطوریکه ایدهها و برنامهها بیان شود و اعضا و گروهها مسئولیتپذیری داشته باشند و این وضعیت برگزاری انتخاباتهای قومی و قبیلهای از
میان برداشته شود، چراکه با این انتخابات امکان ندارد تغییری در وضعیت مملکت ایجاد شود و به آن سروسامانی داد.
وضعیت اصولگرایان و اصلاحطلبان: اصولگرایان با وضعیت و رفتار کنونی مطلقا قادر نیستند به نیروهای خود و بدنه اجتماعی خود بیفزایند و تأکید میکنم همین نیروهایی هم که دارند، بخشی از آن بهدلیل تعلقاتی است که در بدنه قدرت و همچنین منافع مالی و شغلی که برای آنها بهدنبال دارد، رقم خورده و آنها را به هم نزدیک کرده است؛ بنابراین آنها قادر نیستند آرای دیگران را به نفع خود به دست بیاورند و قادر نیستند تغییر جدی و مثبتی در وضعیت جامعه ایجاد کنند، مگر آنکه استحاله شوند که آن هم موجب دعواهای درونی خودشان میشود، بههمیندلیل است که شما میبینید آرای آنها در چهار سال تغییری نکرده است. از سوی دیگر جریان اصلاحطلبی نیز در این انتخابات وجود نداشت و این عددها و رقمها هیچ ربطی به جریان اصلاحطلبی ندارد. در واقع وجود چندین لیست نهتنها معرف حضور جریان نیست، بلکه مهم این است که یک جریان زنده و پویا وجود داشته باشد و همه بدانند که بهدنبال چه هدف و برنامهای هستند، فارغ از آنکه رأی بیاورد یا نیاورد. اگر برخی اصولگرایان معتقدند جریان اصلاحات اینقدر ضعیف است و بدنه رأیی ندارد، اجازه میدادند در انتخابات شرکت کند تا مردم آنها را
کنار بگذارند. جریان اصلاحات در انتخابات حاضر نشد که بخواهد رأیش را به سبد دیگری بریزد. اصلا پیگیر انتخابات نبودند نه اینکه فقط حضور نداشته باشند. این شبیه به شوخی است که میگویند اصلاحطلبان حضور داشتهاند. گاهی اوقات آدم تأسف میخورد به حال پرنسیبی که برخی از افراد باید
داشته باشند و ندارند.
اصولگرایان و 1400: شما میخواهید اصلاحطلبان باشند، بگذارید وارد میدان شوند و بعد در یک رقابت عادلانه بروید و شکستشان بدهید، خیلی هم خوب است؛ اما وقتی با تمام توان آنها را محدود یا حذف میکنید و اجازه نمیدهید جریانی وجود داشته باشد، حال در این شرایط برای یک عده محدود آن هم براساس ملاحظاتی که همه میدانیم چه نوع ملاحظاتی است، اجازه میدهید به شکل صوری در انتخابات حاضر شوند، بعد اسم آن را میگذارید رقابت؟! این برای خود اصولگرایان زشت است. اگر اصولگرایان با همین شرایط به ۱۴۰۰ برسند، آن زمان مینشینیم و درباره آن صحبت میکنیم این سکهای که بالا انداخته شده است تا ۱۴۰۰ دهها بار چرخ میخورد و جابهجا میشود تا به زمین برسد؛ بنابراین باید منتظر ماند و دید آیا اساسا تا آن زمان میتوانند از این موضع عبور کنند
یا خیر؟
موضوع یکدستشدن مجلس: مجلس یکدست شوخی محض است، چراکه با تشکیل چنین مجلسی خواهید دید بلافاصله آنچنان شکافی میان آنها رخ دهد و به روی هم آنچنان پنجه بکشند که هیچگاه با اصلاحطلبان این کار را نکنند. دلیل آن هم این است که اصلاحطلبان در مواجهه سیاسی، گروه باپرنسیبتری هستند؛ اما آنها در مواجهه با خودشان بهشدت تقابل خواهند کرد و شما این را دیر یا زود خواهید دید؛ مضاف بر آنکه به مرور زمان دامنه مشکلات گستردهتر میشود و آنها مجبورند این تقابلها را ایجاد کنند.
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب، در گفتوگویی به تحلیل انتخابات مجلس یازدهم پرداخته است. او در این مصاحبه با «خبرآنلاین» گفته «اتفاقی که در دوم اسفند رخ داد، به هر چیزی میتوانست شبیه باشد بهجز انتخابات». در ادامه بخشهایی از این گفتوگو را میخوانید.
شکست تمامعیار: برای تحلیل دقیقتر این انتخابات اطلاعات و زمان بیشتری نیاز است و نباید عجله کرد ولی اجمالا به نظرم این اتفاقی که در دوم اسفند رخ داد، به هر چیزی میتوانست شبیه باشد بهجز انتخابات. برای آنکه اساسا انتخاباتی وجود نداشت، بلکه یک گروه اصولگرایی به میدان آمدند و کمی هم با خودشان رقابت نخبگانی، لیستی و نه برنامهای کردند و هیچ برنامه معنادار و منسجمی هم در کار نبود، بلکه یک رقابت برای رأیگیری و لیستانتخابکردن بود. در حوزههای اصلی هم به شکل مناسکی آمدند و اثبات این موضوع پیچیده نیست؛ شما میتوانید از مردم بپرسید چرا به این لیست رأی دادید یا چرا به لیست دیگری رأی ندادید؟ آیا منطق و دلیلی در پس آن وجود دارد؟ من فکر نمیکنم بیشتر آنها انگیزهای ناشی از فهم یک ایده و برنامه ارائه بدهند؛ بنابراین معتقدم این انتخابات یک شکست تمامعیار برای همه بود و ارزش آن را دارد که مجددا تجدید شود و با یک زاویه موسع و آزادتری برگزار شود و یک انتخابات به معنای واقعی شکل بگیرد، بهطوریکه ایدهها و برنامهها بیان شود و اعضا و گروهها مسئولیتپذیری داشته باشند و این وضعیت برگزاری انتخاباتهای قومی و قبیلهای از
میان برداشته شود، چراکه با این انتخابات امکان ندارد تغییری در وضعیت مملکت ایجاد شود و به آن سروسامانی داد.
وضعیت اصولگرایان و اصلاحطلبان: اصولگرایان با وضعیت و رفتار کنونی مطلقا قادر نیستند به نیروهای خود و بدنه اجتماعی خود بیفزایند و تأکید میکنم همین نیروهایی هم که دارند، بخشی از آن بهدلیل تعلقاتی است که در بدنه قدرت و همچنین منافع مالی و شغلی که برای آنها بهدنبال دارد، رقم خورده و آنها را به هم نزدیک کرده است؛ بنابراین آنها قادر نیستند آرای دیگران را به نفع خود به دست بیاورند و قادر نیستند تغییر جدی و مثبتی در وضعیت جامعه ایجاد کنند، مگر آنکه استحاله شوند که آن هم موجب دعواهای درونی خودشان میشود، بههمیندلیل است که شما میبینید آرای آنها در چهار سال تغییری نکرده است. از سوی دیگر جریان اصلاحطلبی نیز در این انتخابات وجود نداشت و این عددها و رقمها هیچ ربطی به جریان اصلاحطلبی ندارد. در واقع وجود چندین لیست نهتنها معرف حضور جریان نیست، بلکه مهم این است که یک جریان زنده و پویا وجود داشته باشد و همه بدانند که بهدنبال چه هدف و برنامهای هستند، فارغ از آنکه رأی بیاورد یا نیاورد. اگر برخی اصولگرایان معتقدند جریان اصلاحات اینقدر ضعیف است و بدنه رأیی ندارد، اجازه میدادند در انتخابات شرکت کند تا مردم آنها را
کنار بگذارند. جریان اصلاحات در انتخابات حاضر نشد که بخواهد رأیش را به سبد دیگری بریزد. اصلا پیگیر انتخابات نبودند نه اینکه فقط حضور نداشته باشند. این شبیه به شوخی است که میگویند اصلاحطلبان حضور داشتهاند. گاهی اوقات آدم تأسف میخورد به حال پرنسیبی که برخی از افراد باید
داشته باشند و ندارند.
اصولگرایان و 1400: شما میخواهید اصلاحطلبان باشند، بگذارید وارد میدان شوند و بعد در یک رقابت عادلانه بروید و شکستشان بدهید، خیلی هم خوب است؛ اما وقتی با تمام توان آنها را محدود یا حذف میکنید و اجازه نمیدهید جریانی وجود داشته باشد، حال در این شرایط برای یک عده محدود آن هم براساس ملاحظاتی که همه میدانیم چه نوع ملاحظاتی است، اجازه میدهید به شکل صوری در انتخابات حاضر شوند، بعد اسم آن را میگذارید رقابت؟! این برای خود اصولگرایان زشت است. اگر اصولگرایان با همین شرایط به ۱۴۰۰ برسند، آن زمان مینشینیم و درباره آن صحبت میکنیم این سکهای که بالا انداخته شده است تا ۱۴۰۰ دهها بار چرخ میخورد و جابهجا میشود تا به زمین برسد؛ بنابراین باید منتظر ماند و دید آیا اساسا تا آن زمان میتوانند از این موضع عبور کنند
یا خیر؟
موضوع یکدستشدن مجلس: مجلس یکدست شوخی محض است، چراکه با تشکیل چنین مجلسی خواهید دید بلافاصله آنچنان شکافی میان آنها رخ دهد و به روی هم آنچنان پنجه بکشند که هیچگاه با اصلاحطلبان این کار را نکنند. دلیل آن هم این است که اصلاحطلبان در مواجهه سیاسی، گروه باپرنسیبتری هستند؛ اما آنها در مواجهه با خودشان بهشدت تقابل خواهند کرد و شما این را دیر یا زود خواهید دید؛ مضاف بر آنکه به مرور زمان دامنه مشکلات گستردهتر میشود و آنها مجبورند این تقابلها را ایجاد کنند.