دیگریای به نام تئاتر شهرستان وجود دارد؟
سپیده شمس . كارشناس ارشد تئاتر
این روزهای تعطیلی تئاتر در اغلب شهرهای ایران برای پیشگیری از بیماری، سکوت و سکون خوبی است برای بازنگری وضعیت تئاترمان، اینکه بایستیم و به آنچه پس پشت گذاشتهایم، نگاه کنیم و خودمان را، تئاترمان را و راهکارهای تا امروزمان را به پرسش بگیریم.
پرسش من در این یادداشت این است که تئاتر در شهرهای ایران، چه جایگاهی دارد؟ دستهبندیای به نام تئاتر شهرستان هست که معمولا یک دیگری محسوب میشود در کنار تئاتر تهران که یک منِ بزرگ است. به این دیگری- تئاتر شهرستان را میگویم- چگونه نگاه میکنیم؟ منظر ما از چند پلکان بالاتر است به این تئاتر؟ آیا چیزی به نام تئاتر شهرستان با این فرض دیگریدانستنش وجود دارد؟ چرا در شهرهای دیگر ایران، تئاتر و گروه تئاتری همان حداقلهایی را که در تهران دارند، ندارد؟ چرا مدیرهای نمایشی شهرهای دیگر در کشور اغلب از طریق رابطه و دوستی انتخاب میشوند؟ چرا تحصیلکردههای تئاتری که نگاهی نو به اجرا و تئاتر دارند، معمولا مسئول نمایشی شهرها نیستند؟ چرا یک مسئول، برنامههایش را معرفی نمیکند برای تئاتر یک شهرستان تا بعدتر اعضای گروههای نمایشی فعال در آن شهر، با شنیدن برنامههای او به شکلی دموکراتیک به او رأی دهند و کسی را انتخاب کنند که حداقلهای یک مدیر یا مسئول تئاتری را داشته باشد؟ چرا در برخی شهرها، مسئول تئاتری همچنان با شیوهای قیصروار انتخاب میشود و با همان شیوه قیصری هم سالهای سال بر سر کار میماند، با وجود صداهای مخالفش؟ چرا هنوز مفهوم گروه تئاتری و برخوردارشدن از حداقل حقوق صنفی برای بسیاری از اهالی تئاتری ما دور از ذهن است؟ چرا نگاه قلدرمآبانه یک مدیر تئاتری در شهرستان معمولا امری طبیعی است؟ همه باید به حرفهای حتی زورگویانه آن مدیر گوش بدهند؛ وگرنه از حداقل امکانات مثل پلاتو و سالن اجرا، محروم میشوند؟ و چرا ما بهعنوان تئاتری، معمولا این وضعيت را کجدار و مریز میپذیریم و فقط در حد پچپچههای درِگوشی به گوش هم میرسانیم؟ چرا یک مدیر هنرهای نمایشی که رابط تئاتر آن شهر با مرکز هنرهای نمایشی است، به صورت سالانه تغییر نمیکند تا شرایط اقتدار کمتر پیش بیاید؟ چرا بسیاری از سالنهای تئاتری در شهرهای مختلف اغلب روزهای سال خالیاند و فقط نزدیک جشنواره که نیاز به اجرای عمومی برای شرکت در جشنواره مثلا فجر هست، سالنها شلوغ میشوند؟ آنهم نه شلوغ از تماشاگر؛ بلکه شلوغی بر سر نوبت اجرا! به چشم خود بارها دیدهام که گروه، اجرا را بدون حداقل تبلیغی حتی در بین خودشان، به صحنه بردهاند. البته از حضور تماشاگری غریبه مثل من خوشحال میشوند و بارها من را با آغوش باز پذیرفتهاند؛ اما در کل اجرایشان در چند شهری که من شاهد بودهام، اجرای عمومی و برای مردم نبوده است؟ وقتی از گروه درباره دلیل تبلیغنکردن برای مردم و اجرای واقعا عمومی میپرسی، آنها هم محق هستند و میگویند پولی برای تبلیغات نداریم یا ناامیدند از آمدن مردم. چرا باقی سال، سالنها خالیاند و همین سالنهای خالی را مدیرهای نمایشی در برخی شهرها برای یک اجرای عمومی یک گروه تجربی یا تازهکار یا دانشجویی اختصاص نمیدهند؟ چرا وقتی با پیشنهاد یک اجرای عمومی از سوی یک گروه تازهکار در شهرستان مواجه میشوند، اغلب زیر بارِ دادن اجرا نمیروند و من شاهد بودهام که گروه تئاتر پرانرژی و جوان به ناچار کارش را در گاراژ ماشین یا خانه شخصی اجرا کرده است؟ -این تجربه برای من پیش آمده که سالی از سالهای پیش و بعد از پایان دوره لیسانس، با آن شور و شوق تئاتری تلاش کردم اجرای تئاتر کوچکی با یکی دوتا از تئاتریهای جوان در یکی از شهرها، اجرا کنم و بههیچوجه موافقت نمیشد؛ درحالیکه سالنهای اجرا همیشه خالی بود؛ حتی دریغ از دادن یک پلاتو برای تمرین و دریغ از واگذاری دوساعته یک سالن تئاتری برای فیلمبرداری از آن اجرا که میخواستیم برای جشنوارهای ملی بفرستیم. ما چند جوان، کار را در خانه بدون نور اجرا کردیم برای دوستانمان و همانجا هم فیلمش را گرفتیم و آن فیلم را هیچ جشنوارهای نپذیرفت. آیا نباید برنامهای برای اجرا در تالارها وجود داشته باشد؟ آیا همهچیز در حد چند نامهنگاری رسمی و نوشتن دادنِ اجرای عموم کافی است برای تئاتر ما در شهرستان که مدیر اصلی هم آن را بپذیرد؟ آیا طرح پرسش با تئاتریهای شهرستان میشود؟ این بوروکراسی و نامهنگاریها آیا تابهحال مشکلی از مشکلات تئاتر در شهرهای مختلف ایران را حل کرده؟ آیا سبب شده چراغ تئاتری به معنای واقعی اجرای عمومیاش روشن بماند؟ آیا تئاتر که اینهمه داعیه گفتوگو دارد، توانسته گفتوگویی با دستاندرکاران تئاتر شهرهای مختلف ایران داشته باشد و از مشکلاتشان بپرسد؛ بدون آنکه تمام توجهش فقط به مسئولان تئاتر آن شهر باشد؟ آیا باب گفتوگو درباره تئاتر شهرهای مختلف ایران باز است؟ آیا میتوان از تکصدایی اقتدار در تئاتر شهرهای ایران رد شد؟
این روزهای تعطیلی تئاتر در اغلب شهرهای ایران برای پیشگیری از بیماری، سکوت و سکون خوبی است برای بازنگری وضعیت تئاترمان، اینکه بایستیم و به آنچه پس پشت گذاشتهایم، نگاه کنیم و خودمان را، تئاترمان را و راهکارهای تا امروزمان را به پرسش بگیریم.
پرسش من در این یادداشت این است که تئاتر در شهرهای ایران، چه جایگاهی دارد؟ دستهبندیای به نام تئاتر شهرستان هست که معمولا یک دیگری محسوب میشود در کنار تئاتر تهران که یک منِ بزرگ است. به این دیگری- تئاتر شهرستان را میگویم- چگونه نگاه میکنیم؟ منظر ما از چند پلکان بالاتر است به این تئاتر؟ آیا چیزی به نام تئاتر شهرستان با این فرض دیگریدانستنش وجود دارد؟ چرا در شهرهای دیگر ایران، تئاتر و گروه تئاتری همان حداقلهایی را که در تهران دارند، ندارد؟ چرا مدیرهای نمایشی شهرهای دیگر در کشور اغلب از طریق رابطه و دوستی انتخاب میشوند؟ چرا تحصیلکردههای تئاتری که نگاهی نو به اجرا و تئاتر دارند، معمولا مسئول نمایشی شهرها نیستند؟ چرا یک مسئول، برنامههایش را معرفی نمیکند برای تئاتر یک شهرستان تا بعدتر اعضای گروههای نمایشی فعال در آن شهر، با شنیدن برنامههای او به شکلی دموکراتیک به او رأی دهند و کسی را انتخاب کنند که حداقلهای یک مدیر یا مسئول تئاتری را داشته باشد؟ چرا در برخی شهرها، مسئول تئاتری همچنان با شیوهای قیصروار انتخاب میشود و با همان شیوه قیصری هم سالهای سال بر سر کار میماند، با وجود صداهای مخالفش؟ چرا هنوز مفهوم گروه تئاتری و برخوردارشدن از حداقل حقوق صنفی برای بسیاری از اهالی تئاتری ما دور از ذهن است؟ چرا نگاه قلدرمآبانه یک مدیر تئاتری در شهرستان معمولا امری طبیعی است؟ همه باید به حرفهای حتی زورگویانه آن مدیر گوش بدهند؛ وگرنه از حداقل امکانات مثل پلاتو و سالن اجرا، محروم میشوند؟ و چرا ما بهعنوان تئاتری، معمولا این وضعيت را کجدار و مریز میپذیریم و فقط در حد پچپچههای درِگوشی به گوش هم میرسانیم؟ چرا یک مدیر هنرهای نمایشی که رابط تئاتر آن شهر با مرکز هنرهای نمایشی است، به صورت سالانه تغییر نمیکند تا شرایط اقتدار کمتر پیش بیاید؟ چرا بسیاری از سالنهای تئاتری در شهرهای مختلف اغلب روزهای سال خالیاند و فقط نزدیک جشنواره که نیاز به اجرای عمومی برای شرکت در جشنواره مثلا فجر هست، سالنها شلوغ میشوند؟ آنهم نه شلوغ از تماشاگر؛ بلکه شلوغی بر سر نوبت اجرا! به چشم خود بارها دیدهام که گروه، اجرا را بدون حداقل تبلیغی حتی در بین خودشان، به صحنه بردهاند. البته از حضور تماشاگری غریبه مثل من خوشحال میشوند و بارها من را با آغوش باز پذیرفتهاند؛ اما در کل اجرایشان در چند شهری که من شاهد بودهام، اجرای عمومی و برای مردم نبوده است؟ وقتی از گروه درباره دلیل تبلیغنکردن برای مردم و اجرای واقعا عمومی میپرسی، آنها هم محق هستند و میگویند پولی برای تبلیغات نداریم یا ناامیدند از آمدن مردم. چرا باقی سال، سالنها خالیاند و همین سالنهای خالی را مدیرهای نمایشی در برخی شهرها برای یک اجرای عمومی یک گروه تجربی یا تازهکار یا دانشجویی اختصاص نمیدهند؟ چرا وقتی با پیشنهاد یک اجرای عمومی از سوی یک گروه تازهکار در شهرستان مواجه میشوند، اغلب زیر بارِ دادن اجرا نمیروند و من شاهد بودهام که گروه تئاتر پرانرژی و جوان به ناچار کارش را در گاراژ ماشین یا خانه شخصی اجرا کرده است؟ -این تجربه برای من پیش آمده که سالی از سالهای پیش و بعد از پایان دوره لیسانس، با آن شور و شوق تئاتری تلاش کردم اجرای تئاتر کوچکی با یکی دوتا از تئاتریهای جوان در یکی از شهرها، اجرا کنم و بههیچوجه موافقت نمیشد؛ درحالیکه سالنهای اجرا همیشه خالی بود؛ حتی دریغ از دادن یک پلاتو برای تمرین و دریغ از واگذاری دوساعته یک سالن تئاتری برای فیلمبرداری از آن اجرا که میخواستیم برای جشنوارهای ملی بفرستیم. ما چند جوان، کار را در خانه بدون نور اجرا کردیم برای دوستانمان و همانجا هم فیلمش را گرفتیم و آن فیلم را هیچ جشنوارهای نپذیرفت. آیا نباید برنامهای برای اجرا در تالارها وجود داشته باشد؟ آیا همهچیز در حد چند نامهنگاری رسمی و نوشتن دادنِ اجرای عموم کافی است برای تئاتر ما در شهرستان که مدیر اصلی هم آن را بپذیرد؟ آیا طرح پرسش با تئاتریهای شهرستان میشود؟ این بوروکراسی و نامهنگاریها آیا تابهحال مشکلی از مشکلات تئاتر در شهرهای مختلف ایران را حل کرده؟ آیا سبب شده چراغ تئاتری به معنای واقعی اجرای عمومیاش روشن بماند؟ آیا تئاتر که اینهمه داعیه گفتوگو دارد، توانسته گفتوگویی با دستاندرکاران تئاتر شهرهای مختلف ایران داشته باشد و از مشکلاتشان بپرسد؛ بدون آنکه تمام توجهش فقط به مسئولان تئاتر آن شهر باشد؟ آیا باب گفتوگو درباره تئاتر شهرهای مختلف ایران باز است؟ آیا میتوان از تکصدایی اقتدار در تئاتر شهرهای ایران رد شد؟