|

طالقانی بر مزار مصدق:‌ دکتر مصدق ، حلقه ‌ و واسطه‌اي براي ادامه نهضت مردم ايران ‌ بود

تقاطع یک مرگ و یک تولد

شرق: تقاطع زادروز آیت‌الله سید‌محمود طالقانی و درگذشت دکتر محمد مصدق و ملی‌شدن نفت در بیست‌ونهمین روز این ماه، اسفند را با نام مبارزات ملی نفت گره زده است؛ گره‌خوردگی‌ای تاریخی که شاید در اسفند 57 و در روز نخستین بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد به اوج خود رسید. بزرگداشتی که بعد از 12سال ممنوعیت رژیم پهلوی با استقبال کم‌نظیر مردم همراه شد چنانکه روزنامه اطلاعات در آن زمان در وصف آن بزرگداشت نوشت حدود یک‌میلیون نفر شرکت کردند و پر‌واضح است که يک ميليون نفر از جمعيت سال 57 تعداد عجيبي است. آیت‌الله سید محمود طالقانی سخنران آن مراسم بود؛ شخصيتي که خود نيز يکي از شيفتگان مصدق بود؛ به‌نحوي‌که در دوران نهضت ملي‌شدن نفت به همراه سيد‌رضا زنجاني به حمايت از دکتر مصدق برخاست و پس از کودتاي ۲۸ مرداد همراه با جمع کثيري از طرفداران دکتر مصدق به نهضت مقاومت ملي پيوست و پس از توقف فعاليت‌هاي نهضت مقاومت ملي در شروع مجدد فعاليت‌هاي جبهه ملي ايران به رهبري اللهيار صالح فعاليت کرد و به شوراي مرکزي جبهه ملي ايران راه يافت. او و مهندس مهدي بازرگان و دکتر يدالله سحابي در سال 40 حزب نهضت آزادي ايران را بر‌اساس عقايد ملي-مذهبي تشکيل دادند.
آيت‌الله طالقاني بر سر مزار دکتر مصدق، او را چنين معرفي کرد: «خواهران، برادران، فرزندان گرامي، امروز روز خاطره‌انگيزي است براي ملت ما، همه در پيرامون تربت شخصيتي مبارز و تاريخي جمع شده‌ايم. نام مرحوم دکتر محمد مصدق همان اندازه که براي هوشياري، بيداري، نهضت، مقاومت و قدرت ملي خاطره‌انگيز است، به همان اندازه براي دشمنان ما، دشمنان داخلي و خارجي، استعمار خارجي و عوامل استعمار داخلي وحشت‌آور و نگرانی‌آور است. دکتر مصدق ۱۲ سال پيش در حال تبعيد، در ميان اين قلعه و بيابان چشم از جهان دوخت؛ ولي مزار او و نام او، براي دشمنان ملت وحشت‌انگيز بود. همه راه‌ها را به روي ما و ملت ما، در اين گوشه بيابان مي‌بستند. چرا؟ مگر دکتر مصدق چه بود؟ دکتر مصدق در پي نهضت‌هاي پيش از خود و ادامه نهضت‌هاي پس از وفاتش حلقه‌ و واسطه‌اي براي ادامه نهضت مردم ايران عليه ظلم و استبداد و استعمار و استثمار بود. اين نام و اين مزار هميشه مورد توجه مردم ايران و دنياي آزاد و آزادي‌خواه بوده است و خواهد بود. امروز که ما در اطراف مزار او جمع شده‌ايم، بيش از اجتماع ظاهري، بايد مرکز اجتماع فکري، انديشه‌اي و انقلابي ملت‌ها باشد».
او چنين ادامه داد: «چرا امروز ما عزت پيروزي خود را درک مي‌کنيم؟ براي اينکه فرد‌فرد ما و گروه‌هاي ما تغيير کرده‌اند، از آن وابستگي‌ها،‌ خودخواهي‌ها و خودپرستي‌ها، در برابر استبداد قهار و استعماري که در تمام شئون زندگي و حيات ما، در اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و اجتماع ما رسوخ پيدا کرده بود، يک‌مرتبه هوشياري، بيداري و قاطعيت رهبري همه را بيدار کرد. اين هوشياري و بيداري وقتي که به اوج کمال خود رسيد، همه قدرت‌هايي که عليه ما بودند، قدرت‌هايي که با همه قوا به سرکوب ما مي‌کوشيدند، قدرت قهار خارجي و داخلي شکست خورد و ما پيروز شديم. شخص دکتر مصدق که بود؟ دکتر مصدق مردي بود تحصيل‌کرده؛ ولي در زندگي اشرافي، در طبقه اشراف در دربار يا پيرامون دربار، تغيير کرد، تحول يافت، مرد ملت شد. مرد اجتماع و نهضت شد. همان‌طوري که قرآن درباره موسي بيان مي‌کند. دکتر مصدق با همکاري مرحوم مدرس اين راه را باز کرد و اين فکر را نشان داد که نه روس و نه انگليس؛ بلکه ملت، اين ملت است که بايد سرنوشتش را خود به دست گيرد و راهش را بيابد و پيش برود. شخصيت دکتر مصدق مانند پزشک ماهري، انگشت روي نقطه درد گذاشت و گفت ما بايد در دنياي شرق و غرب، بي‌طرف باشيم. تز عدم تعهد را عنوان کرد؛ تزي که بعدها از سوي ناصر، نهرو و سوکارنو و همه دنبال شد و اکنون رو به توسعه است و گفت بدبختي ما همين انبارهاي نفت ما است. ما نفت نمي‌خواهيم، گرسنه مي‌مانيم؛ ولي آزادي و استقلال مي‌خواهيم».
آيت‌الله طالقاني درباره تفرقه‌هايي که در راه مبارزه انداخته مي‌شد، هم گفت: «عوامل استعمار و استبداد داخلي و جاسوسان اطراف اين قدرت‌ها شروع به تفحص کردند و نقطه‌ضعف‌ها را يافتند. به فدائيان اسلام گفتند شما بوديد که اين نهضت را پيش برديد. فدائيان مي‌گفتند که ما حکومت تامه اسلامي مي‌خواهيم. به آنها مي‌گفتند دکتر مصدق بي‌دين است يا به دين توجهي ندارد و خواسته‌هاي شما را نمي‌خواهد انجام دهد. آ
نها به دکتر مصدق مي‌گفتند فدائيان اسلام جواناني پرشور و تروريست هستند. بايد از آنها بپرهيزيد و من که خود در‌اين‌ميان مي‌خواستم بين اين دو تفاهم ايجاد کنم، ديدم نمي‌شود. امروز صحبت مي‌کردم؛ اما فردا مي‌ديدم که دوباره چهره‌ها عوض شده، باز خصومت و توطئه. مرحوم دکتر مصدق مي‌گفت من نه مرد مدعي حکومت اسلامي هستم، نه مي‌خواهم هميشه حاکم و نخست‌وزير شما باشم. مجال دهيد و بگذاريد تا قضيه نفت را حل کنم. فدائيان اسلام مي‌گفتند ما سهم بزرگي داريم و بايد خواسته‌هاي ما را انجام دهي و به‌این‌‌ترتيب اين جناح را جدا کردند. نتوانستيم آن ترکيب، وحدت و نيروي انقلابي مسلحانه را دوباره التيام دهيم. آنها به سويي رفتند. دوباره آمدند سراغ مرحوم آيت‌الله کاشاني، باز از راه نفسيات که اين نهضت از آنِ توست. دکتر مصدق چه‌کاره است؟ تمام دنيا به دست توست و جاسوساني که ما از نزديک مي‌شناختيم، دور آن پيرمرد را گرفتند و او را از مصدق جدا کردند... . آن چند نفري هم که اطراف مرحوم دکتر بودند، به آنها هم گفتند دکتر پيرمرد است و عقلش کم شده، تو جواني و تو بايد جاي او را بگيري و همان‌طور مصدقي را که فرمانش را مردم اجابت مي‌کردند، با يک ضربه ۲۸ مرداد، از سوي عده‌اي لات و بدکاره، با چند دينار پول، به خانه‌نشيني افتاد، محاکمه‌اش کردند، به زندانش افکندند؛ ولي به آن هم اکتفا نکردند و پس از انقضاي زندان در همين قلعه‌ سال‌‌ها زنداني بود که يادم مي‌آيد وقتي که ما در زندان بوديم و احوال ايشان را مي‌پرسيديم، مي‌گفتند دکتر تنهاست و خانواده‌اش هم هميشه فرصت ندارند که اطراف او باشند. دکتر مي‌گويد کاري بکنيد که من هم بيايم پيش شما و با شماها باشم؛ ولي تز و هدف خود را حفظ کرد».
او درباره کارشکني‌هايي که در مسير مبارزات ملي نفت انجام مي‌شد، اظهار کرد: «در زمان دکتر مصدق چه شد؟ يک قسمتي را گفتم خصلت‌‌ها، نفسيات و روحيات و قسمتي ديگر را هم متأسفانه گروه‌ها، گروه‌هاي راست و چپ. هر دوي اينها در مقابل نهضت ايستادگي کردند. «چپ‌نما» يا چپ و راست‌ها يا راست‌نماها، همان وقتي که ملت ايران يکپارچه فرياد مي‌زد ما بايد به سرنوشت خود دست يابيم. نفت بايد به روي استعمار بسته شود که اين پايگاه اقتصادي، پايگاه استعمار و ظلم و کوبيدن ملت ماست. ديديد که چه شعارها پيش آمد؟ نه روسيه و نه ديگران از ما حمايت نکردند. ما حمايت آنها را نمي‌خواهيم همه با ما دشمني کردند، همه تحريم کردند، توده‌اي‌هاي نفتي درست شدند - من به توده‌هاي اصيل جسارت نمي‌کنم- با عده‌اي جوانان ناپخته آلت دستشان و شعار پشت سر شعار، چه شعارهايي مصدق را متهم کردند که طرفدار آمريکا و امپرياليسم است. او را متهم کردند که اهل سازش است. آيا اين اتهامات به مصدق، به اين شخصيتي که در تاريخ امتحان خود را داده و
60-50 سال در مبارزه بوده است، مي‌چسبيد؟ فراخور مصدق و نهضت ملي بود؟ نفت به روي استعمار بسته شد، اما همان کارگران و کارمنداني که در دوره تسلط انگليسي‌ها سربه‌زير بودند، تحريک شدند. پول نداشتيم اما حقوق‌شان داده مي‌شد ولي هر روز بهانه‌اي داشتند که ما مسکن، تأمين بهداشت و چه و چه مي‌خواهيم. آقا بگذاريد قدري نفس بکشيم. در مقابل غول استعمار بگذاريد ما حواسمان جمع باشد، اين ملت از آنِ شماست. نفت مال شماست، ولي مگر مي‌گذاشتند؟ در همين راه بر زدند بين مخالفت راست و چپ، چه‌ها کردند، داستان ۲۸ مرداد پيش آمد، خوب شد؟ خوب نتيجه‌اي گرفتيم؟ بهره‌ برديم؟ نبايد اين تاريخ براي ما تجربه باشد؟ من وقتي به مسجد آمدم آن‌قدر نامه به عنوان چپي‌ها و توده‌‌اي‌ها - البته به عنوان‌ آنها- با شعارهاي آنها،‌ تو را مي‌کشيم، همه آخوندها را مي‌کشيم، به دارتان مي‌زنيم بين ۲۵ مرداد تا ۲۸ مرداد، اگر در راه ما مقاومت کنيد، چه و چه مي‌کنيم، براي مراجع ديگر مي‌فرستادند. من اين را مي‌دانستم، ما مي‌دانستيم اين دروغ و دسيسه است و کمونيسم مي‌خواهد مسلط شود و دين را از بين ببرد. عده‌اي داد «وااسلاما»شان بلند شد و عده ديگر با شعارهاي اين طرفي‌شان. اين ميان چه شد؟ چند سال ذلت؟ نبايد ما متنبه شويم».
آيت‌الله سيدمحمود طالقاني با پيونددادن مسيري که نهضت ملي‌شدن نفت طي کرد با وضعيت روز گفت: «اين ملت رنجديده، ملتي که در خيابان و بازار و بالاي بام‌هاي ده و شهر اين همه قرباني داده و اين همه رنج کشيده است بايد مواظب باشيم باز هم دچار برزدن عوامل استعمار و استبداد و اسرائيل و جاسوسان آنها نشويم. در غير اين صورت همه ما کوبيده مي‌شويم. من اعلام خطري پيش‌بيني مي‌کنم همه ما در شرايط ۲۸ مرداد و حتي بدتر از آن هستيم. دندان‌هاي آنها تيزتر و عقده‌هاشان بيشتر شده است.
سراپا عليه ما خشم‌اند، با همه دسيسه‌ها و وسایل نظامي و غيرنظامي در کمين ما نشسته‌اند، هوشيار باشيم اين تفرقه‌افکني‌ها، موضع‌گيري‌ها و شعارهاي بيجا را کنار بگذاريم و همان‌طور که در انهدام اين قدرت کوشيديد، در سازندگي بکوشيد. به اندازه کوه‌ها ما بار مشکلات اقتصادي، اجتماعي و سياسي در پيش داريم. اين دولتي که فعلا اين مسئوليت خطير را بر عهده گرفته است، بارها گفته‌ام نه دولت ايده‌آل شما چپ‌‌گراها، راست‌گراها و... نمي‌دانم هرچه که اسمش را مي‌گذاريد، ايده‌آل من هم نيست و اين را بايد اعتراف کنيم که اينها مخلص‌اند، هوي‌پرست نيستند. مشکلات دارند، گاهي در جلساتي که شرکت مي‌کنم، گوشه‌اي از مشکلات را که نشان مي‌دهند من وحشت مي‌کنم. بکوشيم انتقاد بکنيم، هر چقدر که دلمان مي‌خواهد در انتصابات و در کارها انتقاد کنيم ولي بايد همکاري کنيم، برادرانه و با محبت بکوشيم که اين مشکلات را از پيش پا برداريم».
آيت‌الله طالقاني در پايان اظهار کرد: «برادران، خواهران، کارگران، کارمندها، باور کنيد اين مملکت مال شماست. هنوز نمي‌خواهيد باور کنيد، چون سال‌ها نمي‌خواستند باور کنيد، اين کارخانه مال شماست، اين منابع طبيعي مال شماست، حق شماست و مال ديگري نيست ولي مهلت دهيد که اينها به راه بيفتد، اين منابع جاري شود، اين کارخانه‌ها به کار بيفتد و زراعت ما سر و صورت پيدا کند. اين نظام و ارتش مال شماست.
ديگر در مقابل شما نخواهد بود، تسويه خواهد شد، امروز هم که ديديد بعضي‌هاشان را تسويه کردند با شدت هم تسويه خواهد شد. هيچ مجالي به کساني که خيانت و ظلم کردند نخواهيم داد ولي همه که دزد نبودند. ارتشي قوي از سوي کيفيت و فشرده از سوي کميت خواهيم داشت، در شهر و روستا گارد ملي خواهيم داشت. چند روز پيش در ملاقاتي با آيت‌الله خميني، ايشان اين پيروزي را معجزه مي‌دانستند بياييد اين اعجاز را قدر بدانيم و آينده‌نگر باشيم. با هم مخالفيم، صحبت و يکديگر را قانع مي‌کنيم ولي در اصل سرنوشت بايد وحدت‌نظر داشته باشيم. از خودخواهي برون بياييد. اميدوارم لطف خدا و همت والاي شما ملت عزيز هميشه شامل حال ما باشد. ما مي‌ميريم ولي تاريخ و مسئوليت‌ ما نسبت به نسل آينده باقي مي‌ماند. حالا رسيده‌ايم به يک سرفصل تاريخي. دولتي داريم، نمي‌توانيم به اين دولت سابقه سوءنظر بدهيم. بايد ضعف‌ها را از بين ببريم، منفي را از ميان برداريم، مثبت‌ها را تقويت کنيم، شماها به جاي فرزند من هستيد، شما اشتباه بکنيد من تذکر مي‌دهم، من اشتباه کنم شما مرا از اشتباه درمي‌آوريد. يکي از خصايص بزرگ استبداد همان تفرقه‌افکني است. تضاد ايجادکردن، فارس،‌ عرب، ترک، سني و شيعه‌ساختن کار استبداد است تا مردم به نظر وحشت و بدبيني‌ به هم نگاه کنند. ما همه جزء يک خانواده هستيم. بايد با هم بسازيم و اختلاف‌مان در حد اختلافات يک خانواده باشد. بدانيد که همه با هم برادريم. بدانيد که بايد با هم زندگي کنيد».

شرق: تقاطع زادروز آیت‌الله سید‌محمود طالقانی و درگذشت دکتر محمد مصدق و ملی‌شدن نفت در بیست‌ونهمین روز این ماه، اسفند را با نام مبارزات ملی نفت گره زده است؛ گره‌خوردگی‌ای تاریخی که شاید در اسفند 57 و در روز نخستین بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد به اوج خود رسید. بزرگداشتی که بعد از 12سال ممنوعیت رژیم پهلوی با استقبال کم‌نظیر مردم همراه شد چنانکه روزنامه اطلاعات در آن زمان در وصف آن بزرگداشت نوشت حدود یک‌میلیون نفر شرکت کردند و پر‌واضح است که يک ميليون نفر از جمعيت سال 57 تعداد عجيبي است. آیت‌الله سید محمود طالقانی سخنران آن مراسم بود؛ شخصيتي که خود نيز يکي از شيفتگان مصدق بود؛ به‌نحوي‌که در دوران نهضت ملي‌شدن نفت به همراه سيد‌رضا زنجاني به حمايت از دکتر مصدق برخاست و پس از کودتاي ۲۸ مرداد همراه با جمع کثيري از طرفداران دکتر مصدق به نهضت مقاومت ملي پيوست و پس از توقف فعاليت‌هاي نهضت مقاومت ملي در شروع مجدد فعاليت‌هاي جبهه ملي ايران به رهبري اللهيار صالح فعاليت کرد و به شوراي مرکزي جبهه ملي ايران راه يافت. او و مهندس مهدي بازرگان و دکتر يدالله سحابي در سال 40 حزب نهضت آزادي ايران را بر‌اساس عقايد ملي-مذهبي تشکيل دادند.
آيت‌الله طالقاني بر سر مزار دکتر مصدق، او را چنين معرفي کرد: «خواهران، برادران، فرزندان گرامي، امروز روز خاطره‌انگيزي است براي ملت ما، همه در پيرامون تربت شخصيتي مبارز و تاريخي جمع شده‌ايم. نام مرحوم دکتر محمد مصدق همان اندازه که براي هوشياري، بيداري، نهضت، مقاومت و قدرت ملي خاطره‌انگيز است، به همان اندازه براي دشمنان ما، دشمنان داخلي و خارجي، استعمار خارجي و عوامل استعمار داخلي وحشت‌آور و نگرانی‌آور است. دکتر مصدق ۱۲ سال پيش در حال تبعيد، در ميان اين قلعه و بيابان چشم از جهان دوخت؛ ولي مزار او و نام او، براي دشمنان ملت وحشت‌انگيز بود. همه راه‌ها را به روي ما و ملت ما، در اين گوشه بيابان مي‌بستند. چرا؟ مگر دکتر مصدق چه بود؟ دکتر مصدق در پي نهضت‌هاي پيش از خود و ادامه نهضت‌هاي پس از وفاتش حلقه‌ و واسطه‌اي براي ادامه نهضت مردم ايران عليه ظلم و استبداد و استعمار و استثمار بود. اين نام و اين مزار هميشه مورد توجه مردم ايران و دنياي آزاد و آزادي‌خواه بوده است و خواهد بود. امروز که ما در اطراف مزار او جمع شده‌ايم، بيش از اجتماع ظاهري، بايد مرکز اجتماع فکري، انديشه‌اي و انقلابي ملت‌ها باشد».
او چنين ادامه داد: «چرا امروز ما عزت پيروزي خود را درک مي‌کنيم؟ براي اينکه فرد‌فرد ما و گروه‌هاي ما تغيير کرده‌اند، از آن وابستگي‌ها،‌ خودخواهي‌ها و خودپرستي‌ها، در برابر استبداد قهار و استعماري که در تمام شئون زندگي و حيات ما، در اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و اجتماع ما رسوخ پيدا کرده بود، يک‌مرتبه هوشياري، بيداري و قاطعيت رهبري همه را بيدار کرد. اين هوشياري و بيداري وقتي که به اوج کمال خود رسيد، همه قدرت‌هايي که عليه ما بودند، قدرت‌هايي که با همه قوا به سرکوب ما مي‌کوشيدند، قدرت قهار خارجي و داخلي شکست خورد و ما پيروز شديم. شخص دکتر مصدق که بود؟ دکتر مصدق مردي بود تحصيل‌کرده؛ ولي در زندگي اشرافي، در طبقه اشراف در دربار يا پيرامون دربار، تغيير کرد، تحول يافت، مرد ملت شد. مرد اجتماع و نهضت شد. همان‌طوري که قرآن درباره موسي بيان مي‌کند. دکتر مصدق با همکاري مرحوم مدرس اين راه را باز کرد و اين فکر را نشان داد که نه روس و نه انگليس؛ بلکه ملت، اين ملت است که بايد سرنوشتش را خود به دست گيرد و راهش را بيابد و پيش برود. شخصيت دکتر مصدق مانند پزشک ماهري، انگشت روي نقطه درد گذاشت و گفت ما بايد در دنياي شرق و غرب، بي‌طرف باشيم. تز عدم تعهد را عنوان کرد؛ تزي که بعدها از سوي ناصر، نهرو و سوکارنو و همه دنبال شد و اکنون رو به توسعه است و گفت بدبختي ما همين انبارهاي نفت ما است. ما نفت نمي‌خواهيم، گرسنه مي‌مانيم؛ ولي آزادي و استقلال مي‌خواهيم».
آيت‌الله طالقاني درباره تفرقه‌هايي که در راه مبارزه انداخته مي‌شد، هم گفت: «عوامل استعمار و استبداد داخلي و جاسوسان اطراف اين قدرت‌ها شروع به تفحص کردند و نقطه‌ضعف‌ها را يافتند. به فدائيان اسلام گفتند شما بوديد که اين نهضت را پيش برديد. فدائيان مي‌گفتند که ما حکومت تامه اسلامي مي‌خواهيم. به آنها مي‌گفتند دکتر مصدق بي‌دين است يا به دين توجهي ندارد و خواسته‌هاي شما را نمي‌خواهد انجام دهد. آ
نها به دکتر مصدق مي‌گفتند فدائيان اسلام جواناني پرشور و تروريست هستند. بايد از آنها بپرهيزيد و من که خود در‌اين‌ميان مي‌خواستم بين اين دو تفاهم ايجاد کنم، ديدم نمي‌شود. امروز صحبت مي‌کردم؛ اما فردا مي‌ديدم که دوباره چهره‌ها عوض شده، باز خصومت و توطئه. مرحوم دکتر مصدق مي‌گفت من نه مرد مدعي حکومت اسلامي هستم، نه مي‌خواهم هميشه حاکم و نخست‌وزير شما باشم. مجال دهيد و بگذاريد تا قضيه نفت را حل کنم. فدائيان اسلام مي‌گفتند ما سهم بزرگي داريم و بايد خواسته‌هاي ما را انجام دهي و به‌این‌‌ترتيب اين جناح را جدا کردند. نتوانستيم آن ترکيب، وحدت و نيروي انقلابي مسلحانه را دوباره التيام دهيم. آنها به سويي رفتند. دوباره آمدند سراغ مرحوم آيت‌الله کاشاني، باز از راه نفسيات که اين نهضت از آنِ توست. دکتر مصدق چه‌کاره است؟ تمام دنيا به دست توست و جاسوساني که ما از نزديک مي‌شناختيم، دور آن پيرمرد را گرفتند و او را از مصدق جدا کردند... . آن چند نفري هم که اطراف مرحوم دکتر بودند، به آنها هم گفتند دکتر پيرمرد است و عقلش کم شده، تو جواني و تو بايد جاي او را بگيري و همان‌طور مصدقي را که فرمانش را مردم اجابت مي‌کردند، با يک ضربه ۲۸ مرداد، از سوي عده‌اي لات و بدکاره، با چند دينار پول، به خانه‌نشيني افتاد، محاکمه‌اش کردند، به زندانش افکندند؛ ولي به آن هم اکتفا نکردند و پس از انقضاي زندان در همين قلعه‌ سال‌‌ها زنداني بود که يادم مي‌آيد وقتي که ما در زندان بوديم و احوال ايشان را مي‌پرسيديم، مي‌گفتند دکتر تنهاست و خانواده‌اش هم هميشه فرصت ندارند که اطراف او باشند. دکتر مي‌گويد کاري بکنيد که من هم بيايم پيش شما و با شماها باشم؛ ولي تز و هدف خود را حفظ کرد».
او درباره کارشکني‌هايي که در مسير مبارزات ملي نفت انجام مي‌شد، اظهار کرد: «در زمان دکتر مصدق چه شد؟ يک قسمتي را گفتم خصلت‌‌ها، نفسيات و روحيات و قسمتي ديگر را هم متأسفانه گروه‌ها، گروه‌هاي راست و چپ. هر دوي اينها در مقابل نهضت ايستادگي کردند. «چپ‌نما» يا چپ و راست‌ها يا راست‌نماها، همان وقتي که ملت ايران يکپارچه فرياد مي‌زد ما بايد به سرنوشت خود دست يابيم. نفت بايد به روي استعمار بسته شود که اين پايگاه اقتصادي، پايگاه استعمار و ظلم و کوبيدن ملت ماست. ديديد که چه شعارها پيش آمد؟ نه روسيه و نه ديگران از ما حمايت نکردند. ما حمايت آنها را نمي‌خواهيم همه با ما دشمني کردند، همه تحريم کردند، توده‌اي‌هاي نفتي درست شدند - من به توده‌هاي اصيل جسارت نمي‌کنم- با عده‌اي جوانان ناپخته آلت دستشان و شعار پشت سر شعار، چه شعارهايي مصدق را متهم کردند که طرفدار آمريکا و امپرياليسم است. او را متهم کردند که اهل سازش است. آيا اين اتهامات به مصدق، به اين شخصيتي که در تاريخ امتحان خود را داده و
60-50 سال در مبارزه بوده است، مي‌چسبيد؟ فراخور مصدق و نهضت ملي بود؟ نفت به روي استعمار بسته شد، اما همان کارگران و کارمنداني که در دوره تسلط انگليسي‌ها سربه‌زير بودند، تحريک شدند. پول نداشتيم اما حقوق‌شان داده مي‌شد ولي هر روز بهانه‌اي داشتند که ما مسکن، تأمين بهداشت و چه و چه مي‌خواهيم. آقا بگذاريد قدري نفس بکشيم. در مقابل غول استعمار بگذاريد ما حواسمان جمع باشد، اين ملت از آنِ شماست. نفت مال شماست، ولي مگر مي‌گذاشتند؟ در همين راه بر زدند بين مخالفت راست و چپ، چه‌ها کردند، داستان ۲۸ مرداد پيش آمد، خوب شد؟ خوب نتيجه‌اي گرفتيم؟ بهره‌ برديم؟ نبايد اين تاريخ براي ما تجربه باشد؟ من وقتي به مسجد آمدم آن‌قدر نامه به عنوان چپي‌ها و توده‌‌اي‌ها - البته به عنوان‌ آنها- با شعارهاي آنها،‌ تو را مي‌کشيم، همه آخوندها را مي‌کشيم، به دارتان مي‌زنيم بين ۲۵ مرداد تا ۲۸ مرداد، اگر در راه ما مقاومت کنيد، چه و چه مي‌کنيم، براي مراجع ديگر مي‌فرستادند. من اين را مي‌دانستم، ما مي‌دانستيم اين دروغ و دسيسه است و کمونيسم مي‌خواهد مسلط شود و دين را از بين ببرد. عده‌اي داد «وااسلاما»شان بلند شد و عده ديگر با شعارهاي اين طرفي‌شان. اين ميان چه شد؟ چند سال ذلت؟ نبايد ما متنبه شويم».
آيت‌الله سيدمحمود طالقاني با پيونددادن مسيري که نهضت ملي‌شدن نفت طي کرد با وضعيت روز گفت: «اين ملت رنجديده، ملتي که در خيابان و بازار و بالاي بام‌هاي ده و شهر اين همه قرباني داده و اين همه رنج کشيده است بايد مواظب باشيم باز هم دچار برزدن عوامل استعمار و استبداد و اسرائيل و جاسوسان آنها نشويم. در غير اين صورت همه ما کوبيده مي‌شويم. من اعلام خطري پيش‌بيني مي‌کنم همه ما در شرايط ۲۸ مرداد و حتي بدتر از آن هستيم. دندان‌هاي آنها تيزتر و عقده‌هاشان بيشتر شده است.
سراپا عليه ما خشم‌اند، با همه دسيسه‌ها و وسایل نظامي و غيرنظامي در کمين ما نشسته‌اند، هوشيار باشيم اين تفرقه‌افکني‌ها، موضع‌گيري‌ها و شعارهاي بيجا را کنار بگذاريم و همان‌طور که در انهدام اين قدرت کوشيديد، در سازندگي بکوشيد. به اندازه کوه‌ها ما بار مشکلات اقتصادي، اجتماعي و سياسي در پيش داريم. اين دولتي که فعلا اين مسئوليت خطير را بر عهده گرفته است، بارها گفته‌ام نه دولت ايده‌آل شما چپ‌‌گراها، راست‌گراها و... نمي‌دانم هرچه که اسمش را مي‌گذاريد، ايده‌آل من هم نيست و اين را بايد اعتراف کنيم که اينها مخلص‌اند، هوي‌پرست نيستند. مشکلات دارند، گاهي در جلساتي که شرکت مي‌کنم، گوشه‌اي از مشکلات را که نشان مي‌دهند من وحشت مي‌کنم. بکوشيم انتقاد بکنيم، هر چقدر که دلمان مي‌خواهد در انتصابات و در کارها انتقاد کنيم ولي بايد همکاري کنيم، برادرانه و با محبت بکوشيم که اين مشکلات را از پيش پا برداريم».
آيت‌الله طالقاني در پايان اظهار کرد: «برادران، خواهران، کارگران، کارمندها، باور کنيد اين مملکت مال شماست. هنوز نمي‌خواهيد باور کنيد، چون سال‌ها نمي‌خواستند باور کنيد، اين کارخانه مال شماست، اين منابع طبيعي مال شماست، حق شماست و مال ديگري نيست ولي مهلت دهيد که اينها به راه بيفتد، اين منابع جاري شود، اين کارخانه‌ها به کار بيفتد و زراعت ما سر و صورت پيدا کند. اين نظام و ارتش مال شماست.
ديگر در مقابل شما نخواهد بود، تسويه خواهد شد، امروز هم که ديديد بعضي‌هاشان را تسويه کردند با شدت هم تسويه خواهد شد. هيچ مجالي به کساني که خيانت و ظلم کردند نخواهيم داد ولي همه که دزد نبودند. ارتشي قوي از سوي کيفيت و فشرده از سوي کميت خواهيم داشت، در شهر و روستا گارد ملي خواهيم داشت. چند روز پيش در ملاقاتي با آيت‌الله خميني، ايشان اين پيروزي را معجزه مي‌دانستند بياييد اين اعجاز را قدر بدانيم و آينده‌نگر باشيم. با هم مخالفيم، صحبت و يکديگر را قانع مي‌کنيم ولي در اصل سرنوشت بايد وحدت‌نظر داشته باشيم. از خودخواهي برون بياييد. اميدوارم لطف خدا و همت والاي شما ملت عزيز هميشه شامل حال ما باشد. ما مي‌ميريم ولي تاريخ و مسئوليت‌ ما نسبت به نسل آينده باقي مي‌ماند. حالا رسيده‌ايم به يک سرفصل تاريخي. دولتي داريم، نمي‌توانيم به اين دولت سابقه سوءنظر بدهيم. بايد ضعف‌ها را از بين ببريم، منفي را از ميان برداريم، مثبت‌ها را تقويت کنيم، شماها به جاي فرزند من هستيد، شما اشتباه بکنيد من تذکر مي‌دهم، من اشتباه کنم شما مرا از اشتباه درمي‌آوريد. يکي از خصايص بزرگ استبداد همان تفرقه‌افکني است. تضاد ايجادکردن، فارس،‌ عرب، ترک، سني و شيعه‌ساختن کار استبداد است تا مردم به نظر وحشت و بدبيني‌ به هم نگاه کنند. ما همه جزء يک خانواده هستيم. بايد با هم بسازيم و اختلاف‌مان در حد اختلافات يک خانواده باشد. بدانيد که همه با هم برادريم. بدانيد که بايد با هم زندگي کنيد».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها