|

حسرت اعتبار در روز مبادا

قادر باستاني. پژوهشگر ارتباطات و رسانه

امروز همان روز مباداست. ما ايراني‌ها، در عمرمان چنين هراس عمومي را تجربه نکرده بوديم؛ حتي سخت‌ترين روزهاي جنگ که ميگ‎هاي مهاجم عراقي در آسمان شهرهاي‌مان جولان مي‌دادند، چنين نگران و بدحال نشده بوديم. اميدواريم هرچه زودتر اين بلاي کرونا، شر خود را از جامعه بشري بکند و برود؛ ولي تجربه‌هاي گران‌بهايي را براي فرداهاي کشور عزيزمان مي‌اندوزيم.

بخشي از اين تجربه مربوط به روابط
دولت- ملت است. مديران ما در چند دهه اخير، چنين عادت کرده‌اند که غالبا بگويند همه چيز خوب است و هرچه خلاف آن گفته شده، تکذيب مي‌شود. ما خوبيم و هيچ مسئله و مشکلي نداريم. اگر هم مشکلي بوده، آن را به‌سرعت حل کرده‌ايم. چنين مواضع تکراري، باعث شده که مردم به ‌نوعي تفسير از اظهارات مسئولان امر براي خود پيدا کنند که اکنون جنبه عمومي يافته است. براي مثال وقتي مي‌گويند شيوع کرونا شايعه‌اي بيش نيست؛ يعني کرونا شيوع يافته است! وقتي مي‌گويند نگران نباشيد، بنزين گران نخواهد شد؛ يعني چند روز ديگر قيمت بنزين سه برابر خواهد شد! نتيجه چنين ادبيات گفتاري برخي مسئولان که از طرف رسانه‌هاي رسمي دنبال شده، زوال اعتماد عمومي و خدشه‌دارشدن روابط
دولت - ملت بوده است.
اعتماد، سرمايه اجتماعي است که برساختن آن خشت‌ به ‌خشت، زمان‌بر و پُرزحمت است؛ اما تخريب اين اعتماد به چشم‌برهم‌زدني اتفاق مي‌افتد. اساس پيشرفت جوامع توسعه‌يافته دنيا، بر همين مبناي اعتماد عمومي استوار شده و دروغ و ناراستي، بدترين برخوردهاي اجتماعي را با مرتکب آن به دنبال دارد. در گذشته به دلیل محدوديت دسترسي به رسانه‌ها، آگاهي عمومي ضعيف بود؛ اما اکنون با وجود شبکه‌هاي رنگارنگ اجتماعي و دسترسي گسترده به اخبار و اطلاعات، عرصه بر مسئولان تنگ شده است؛ به‌همين‌خاطر در بحران‌هاي اجتماعي، مشکلات جدي بروز مي‌کند و رتق‌و‌فتق امور جامعه، دچار معضل مي‌شود.
دليل زوال اعتماد، به جز شيوه ارتباط مسئولان با مردم و فقدان صراحت و صداقت کافي در برخي موارد و همچنين نحوه عملکرد رسانه‌هاي رسمي به‌ویژه رسانه ملي، مسئله بي‌اعتبار‌کردن اشخاص و نهادهايي است که مردم به آنها اعتماد و از آنها نوعي حرف‌شنوي دارند. در جامعه‌شناسي به اين افراد يا نهادها، گروه‌هاي مرجع مي‌گويند؛ مثلا در يک روستا، پيش‌نماز مسجد و ريش‌سفيدان، گروه مرجع هستند. در سطح جامعه هم برخي اشخاص و نهادها هستند که در گذر زمان دچار تغيير و تحول مي‌شوند. اينها سرمايه اجتماعي هستند که در شرايط بحران به کمک مسئولان مي‌آيند و در کنترل افکار عمومي، ياري مي‌رسانند. براي مثال شخصي مي‌گويد در انتخابات شرکت کنيد، همين تکرار شخص، باعث مشارکت عمومي و ارتقاي اعتبار جهاني و به تبع آن تقويت امنيت ملي مي‌شود. برخي مؤسسات مردم‌نهاد يا ان‌جی‌او‌ها هم چنين شرايطي دارند و در سطح محلي و ملي، داراي اعتبار هستند و گروه مرجع به شمار مي‌روند.
اتفاقي که در دهه‌هاي اخير در کشور ما رخ داده این است که برخي دانسته و ندانسته همه تلاش خود را معطوف کردند که اين اشخاص مورد اعتماد عامه مردم را بي‌اعتبار کنند. مؤسسات مردم‌نهاد، هر‌کدام به بهانه‌اي تعطيل شوند. در يک جامعه انساني، چنين اشخاص و نهادهاي مرجع، پايه‌هاي استوار اجتماع هستند و در روز مبادا به داد مردم مي‌رسند. اين اتفاق ناميمون فقط در ميان سياست‌مداران نبوده و در ميان نويسندگان، هنرمندان، متفکران اجتماعي، فيلسوفان، مورخان و علما نيز به نحوي حادث شده است.
مسئولان امروز حسرت اعتبار را مي‌خورند و به‌درستي شکايت دارند که چرا مردم برعکس خواسته‌هاي آنها عمل مي‌کنند. چرا هشدارها را جدي نمي‌گيرند و در کوچه و بازار هستند و سفر مي‌روند و حرف‌ آنها را گوش نمي‌دهند. اگر اعتبار آن اشخاص و نهادهاي مورد اعتماد مردم خدشه‌دار نشده بود، هر‌کدام از آنها مي‌توانستند گروهي از مردم را متقاعد کنند که به توصيه‌ها توجه جدي داشته باشند. حتي در وضعيت کلي کشور هم که با تحريم‌هاي ظالمانه آمريکا مواجه است و همه فشارها و ناملايمتي‌ها بر گرده اقشار تهيدست جامعه سنگيني مي‌کند، برخي اشخاص اعتبار بين‌المللي دارند و مي‌توانند راه‌گشا باشند؛ اما نه‌فقط استفاده نمي‌شوند، بلکه سعي مي‌شود همان اعتبار هم زائل شود.
دوره‌اي بود که آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني، ارتباط شخصي بسيار محکمي با هيئت حاکمه عربستان سعودي ايجاد کرده بود؛ به‌نحوي‌که اميرعبدالله، در سفر به تهران به منزل شخصي ايشان آمده بود. در دوره دولت نهم و بروز مشکلات منطقه‌اي و اعلام آمادگي مرحوم هاشمي براي ايفاي نقش در راستای بهبود روابط، چنين فرصتی فراهم نشد و روابط به حدي تخريب شد که امروز بخش مهمي از مشکلات سياست خارجي ما مربوط به همين مسئله است و ضرباتی کاري بر تعاملات بين‌المللي ما زده است.
بحران‌هايي که پشت سر هم از شماره خارج شده و مردمان کشورمان را مستأصل کرده، به اميد خدا رفع خواهد شد؛ اما بايد از اين بحران‌ها درس بگيريم تا در روزهاي سخت، براي گذر از آن استفاده کنيم. واقعيت اين است که نظام مردمي ما، ظرفيت کافي براي همه فکرها، سليقه‌ها، قرائت‌ها و رويکردها دارند و محدودکردن آن به‌نحوي‌که فقط گروه اندکي را در بر بگيرد، کمکي به قوام و دوام نظام نمي‌کند. درس‌مان از روز مبادايي که درگيرش هستيم، آن باشد که از اشخاص و جریان‌های مورد اعتماد مردم، بخواهیم تا وارد عرصه عمومي شوند. مؤسسات مردم‌نهاد را ارج نهيم و کمک‌شان کنيم تا در چنين شرايطي از اعتبارشان بهره‌مند شويم و حسرت فقدان اعتماد را نخوريم.

امروز همان روز مباداست. ما ايراني‌ها، در عمرمان چنين هراس عمومي را تجربه نکرده بوديم؛ حتي سخت‌ترين روزهاي جنگ که ميگ‎هاي مهاجم عراقي در آسمان شهرهاي‌مان جولان مي‌دادند، چنين نگران و بدحال نشده بوديم. اميدواريم هرچه زودتر اين بلاي کرونا، شر خود را از جامعه بشري بکند و برود؛ ولي تجربه‌هاي گران‌بهايي را براي فرداهاي کشور عزيزمان مي‌اندوزيم.

بخشي از اين تجربه مربوط به روابط
دولت- ملت است. مديران ما در چند دهه اخير، چنين عادت کرده‌اند که غالبا بگويند همه چيز خوب است و هرچه خلاف آن گفته شده، تکذيب مي‌شود. ما خوبيم و هيچ مسئله و مشکلي نداريم. اگر هم مشکلي بوده، آن را به‌سرعت حل کرده‌ايم. چنين مواضع تکراري، باعث شده که مردم به ‌نوعي تفسير از اظهارات مسئولان امر براي خود پيدا کنند که اکنون جنبه عمومي يافته است. براي مثال وقتي مي‌گويند شيوع کرونا شايعه‌اي بيش نيست؛ يعني کرونا شيوع يافته است! وقتي مي‌گويند نگران نباشيد، بنزين گران نخواهد شد؛ يعني چند روز ديگر قيمت بنزين سه برابر خواهد شد! نتيجه چنين ادبيات گفتاري برخي مسئولان که از طرف رسانه‌هاي رسمي دنبال شده، زوال اعتماد عمومي و خدشه‌دارشدن روابط
دولت - ملت بوده است.
اعتماد، سرمايه اجتماعي است که برساختن آن خشت‌ به ‌خشت، زمان‌بر و پُرزحمت است؛ اما تخريب اين اعتماد به چشم‌برهم‌زدني اتفاق مي‌افتد. اساس پيشرفت جوامع توسعه‌يافته دنيا، بر همين مبناي اعتماد عمومي استوار شده و دروغ و ناراستي، بدترين برخوردهاي اجتماعي را با مرتکب آن به دنبال دارد. در گذشته به دلیل محدوديت دسترسي به رسانه‌ها، آگاهي عمومي ضعيف بود؛ اما اکنون با وجود شبکه‌هاي رنگارنگ اجتماعي و دسترسي گسترده به اخبار و اطلاعات، عرصه بر مسئولان تنگ شده است؛ به‌همين‌خاطر در بحران‌هاي اجتماعي، مشکلات جدي بروز مي‌کند و رتق‌و‌فتق امور جامعه، دچار معضل مي‌شود.
دليل زوال اعتماد، به جز شيوه ارتباط مسئولان با مردم و فقدان صراحت و صداقت کافي در برخي موارد و همچنين نحوه عملکرد رسانه‌هاي رسمي به‌ویژه رسانه ملي، مسئله بي‌اعتبار‌کردن اشخاص و نهادهايي است که مردم به آنها اعتماد و از آنها نوعي حرف‌شنوي دارند. در جامعه‌شناسي به اين افراد يا نهادها، گروه‌هاي مرجع مي‌گويند؛ مثلا در يک روستا، پيش‌نماز مسجد و ريش‌سفيدان، گروه مرجع هستند. در سطح جامعه هم برخي اشخاص و نهادها هستند که در گذر زمان دچار تغيير و تحول مي‌شوند. اينها سرمايه اجتماعي هستند که در شرايط بحران به کمک مسئولان مي‌آيند و در کنترل افکار عمومي، ياري مي‌رسانند. براي مثال شخصي مي‌گويد در انتخابات شرکت کنيد، همين تکرار شخص، باعث مشارکت عمومي و ارتقاي اعتبار جهاني و به تبع آن تقويت امنيت ملي مي‌شود. برخي مؤسسات مردم‌نهاد يا ان‌جی‌او‌ها هم چنين شرايطي دارند و در سطح محلي و ملي، داراي اعتبار هستند و گروه مرجع به شمار مي‌روند.
اتفاقي که در دهه‌هاي اخير در کشور ما رخ داده این است که برخي دانسته و ندانسته همه تلاش خود را معطوف کردند که اين اشخاص مورد اعتماد عامه مردم را بي‌اعتبار کنند. مؤسسات مردم‌نهاد، هر‌کدام به بهانه‌اي تعطيل شوند. در يک جامعه انساني، چنين اشخاص و نهادهاي مرجع، پايه‌هاي استوار اجتماع هستند و در روز مبادا به داد مردم مي‌رسند. اين اتفاق ناميمون فقط در ميان سياست‌مداران نبوده و در ميان نويسندگان، هنرمندان، متفکران اجتماعي، فيلسوفان، مورخان و علما نيز به نحوي حادث شده است.
مسئولان امروز حسرت اعتبار را مي‌خورند و به‌درستي شکايت دارند که چرا مردم برعکس خواسته‌هاي آنها عمل مي‌کنند. چرا هشدارها را جدي نمي‌گيرند و در کوچه و بازار هستند و سفر مي‌روند و حرف‌ آنها را گوش نمي‌دهند. اگر اعتبار آن اشخاص و نهادهاي مورد اعتماد مردم خدشه‌دار نشده بود، هر‌کدام از آنها مي‌توانستند گروهي از مردم را متقاعد کنند که به توصيه‌ها توجه جدي داشته باشند. حتي در وضعيت کلي کشور هم که با تحريم‌هاي ظالمانه آمريکا مواجه است و همه فشارها و ناملايمتي‌ها بر گرده اقشار تهيدست جامعه سنگيني مي‌کند، برخي اشخاص اعتبار بين‌المللي دارند و مي‌توانند راه‌گشا باشند؛ اما نه‌فقط استفاده نمي‌شوند، بلکه سعي مي‌شود همان اعتبار هم زائل شود.
دوره‌اي بود که آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني، ارتباط شخصي بسيار محکمي با هيئت حاکمه عربستان سعودي ايجاد کرده بود؛ به‌نحوي‌که اميرعبدالله، در سفر به تهران به منزل شخصي ايشان آمده بود. در دوره دولت نهم و بروز مشکلات منطقه‌اي و اعلام آمادگي مرحوم هاشمي براي ايفاي نقش در راستای بهبود روابط، چنين فرصتی فراهم نشد و روابط به حدي تخريب شد که امروز بخش مهمي از مشکلات سياست خارجي ما مربوط به همين مسئله است و ضرباتی کاري بر تعاملات بين‌المللي ما زده است.
بحران‌هايي که پشت سر هم از شماره خارج شده و مردمان کشورمان را مستأصل کرده، به اميد خدا رفع خواهد شد؛ اما بايد از اين بحران‌ها درس بگيريم تا در روزهاي سخت، براي گذر از آن استفاده کنيم. واقعيت اين است که نظام مردمي ما، ظرفيت کافي براي همه فکرها، سليقه‌ها، قرائت‌ها و رويکردها دارند و محدودکردن آن به‌نحوي‌که فقط گروه اندکي را در بر بگيرد، کمکي به قوام و دوام نظام نمي‌کند. درس‌مان از روز مبادايي که درگيرش هستيم، آن باشد که از اشخاص و جریان‌های مورد اعتماد مردم، بخواهیم تا وارد عرصه عمومي شوند. مؤسسات مردم‌نهاد را ارج نهيم و کمک‌شان کنيم تا در چنين شرايطي از اعتبارشان بهره‌مند شويم و حسرت فقدان اعتماد را نخوريم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها