فریبرز رئیسدانا، اقتصاددان نامدار ايراني، بر اثر ابتلا به كرونا درگذشت
نیمقرن تلاش در راه آزادی و برابری
گروه انديشه: فریبرز رئیسدانا، اقتصاددان سوسياليست، استاد دانشگاه تهران، نویسنده، مترجم، روزنامهنگار و فعال سیاسی، روز گذشته در پی ابتلا به بیماری کرونا درگذشت. او متولد سال ۱۳۲۷ و دانشآموخته دکترای اقتصاد از مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی از مدرسه اقتصاد لندن بود. دغدغه اصلي رئیسدانا در طول حيات علمي و سياسي خويش، دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان بود. او در نزدیک به نیمقرن فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود، لحظهای از دفاع از حقوق کارگران و ستمديدگان در ایران دست برنداشت و در گستره آثار فراواني كه از خود بر جاي گذاشت (تأليف و ترجمه آثار متعدد اقتصادي و ادبي، تحقيق و پژوهشهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي، سخنرانيها، مقالات روزنامهنگاري، مصاحبهها و...) ميراثي گرانبها از خود براي كوشندگان راه آزادي و برابري بر جاي گذاشت. برخی از کتب فریبرز رئیسدانا به فارسی از اين قرارند: پول و تورم (به همراه فرخ قبادی)، نشر پاپیروس (1368)؛ کمتوسعگی اقتصادی - اجتماعی، نشر قطره (1371)؛ ناموزونیها، نشر سمر (1371)؛ بررسیهایی در آسیبشناسیهای اجتماعی در ایران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی (1379)؛ بررسیهای
کاربردی توسعه و اقتصاد ایران (سه جلد)، نشر چشمه (1380)؛ دموکراسی در برابر بیعدالتی، نشر علم (1383)؛ اقتصاد سیاسی شهری و منطقهای/ ماتیو ادل؛ ترجمه فریبرز رئیسدانا، نشر قطره، (1381)؛ اقتصاد سیاسی توسعه، نشر نگاه (1381)؛ جهانیسازی: قتلعام اقتصادی، نشر نگاه (1383)؛ رویکرد و روش در اقتصاد، نشر آگاه (1383)؛ جهانیسازی و جهان ما، گفتوگو با فریبرز رئیسدانا (1384)؛ گفتآمدهایی در شعر معاصر ایران: زمینههای اجتماعی و سیاسی، نشر دیگر (1385)؛ آزادی و سوسیالیسم (چند بحث و نظر)، نشر دیگر (1385)؛ گفتآمدهایی در ادبیات، نشر نگاه (1385)؛ یادی از خیالی (دفتر شعر) نشر نگاه (1386)؛ چند کاوش در سیاست و جامعه، نشر گلآذین ( 1394)؛ بربریت واقعا موجود (ترجمه) (ويراسته کالین لیز و لیو پانیچ)، نشر نگاه (1395)؛ منش روشنفکری، نشر گلآذین (1397).
عقايد و آراي رئيسدانا در راستاي تدوين يك پايگاه و سنگر بينشي در دفاع از محرومان و ستمديدگان و يافتن راهكاري سوسياليستي در مبارزه عليه سرمايهداري بود و در همه فعاليتهاي سياسي خود از آغاز شروع فعاليت در جبهه ملي دوم در دوره جواني تا مبارزات مسلحانه عليه رژيم پهلوي و عضويت در سازمان وحدت كمونيستي و فعاليتهاي بعد از انقلاب و همچنين در همه آثار علمي و پژوهشي خود به اين مهم پرداخت. رئيسدانا درباره بسياري از موضوعاتي كه دغدغه امروز جامعه ايران است، پژوهش ميكرد و مينوشت؛ حقوق صنفي و سياسي كارگران، تأثير سياستهاي راستگرايانه و نوليبرالي دولتهاي مختلف بر زندگي كارگران و لايههاي پاييني جامعه، مبارزه با خصوصيسازي، بررسي خط فقر و حداقل حقوق كارگران و حمايت از سنديكاها و تشكلهاي كارگري، معضلات فقر، اعتياد، فحشا، كودكان كار، حاشيهنشيني، تخريب محيطزيست و... . برخي از مواضع رئيسدانا پيش از اين در صفحه انديشه روزنامه «شرق» منتشر شده است.
رئيسدانا در سمينار «خصوصيسازي در ايران» كه در ديماه 1397 در مؤسسه پرسش برگزار شد، بحثي نظري و تاريخي درباره خصوصيسازي در ايران و جهان مطرح كرد و گفت: « انقلاب ۱۳۵۷ بیبروبرگرد انقلابی ضدسلطه بود. کارل مارکس نیز انقلاب فرانسه را برحسب نیروی پیروز آن «انقلاب بورژوازی» نامید؛ ولی در انقلاب فرانسه این کارگران، ژاکوبنها، زحمتکشان، گرسنگان پاریس و شهرهای یخبسته فرانسه بودند که انقلاب را به حرکت درآوردند. در ایران نیز آنچه در بطن و متن، در مویرگ خیابانها در جریان بود، خواست تودهها برای حذف سلطهگری بود. در رأس این سلطهگری دربار قرار داشت و در تمام سرمایهها خانواده دربار مشارکت داشتند. خواست انقلاب عدالت، خلعید و قدرت از سرمایه بود؛ چون سرمایه عکسبرگردان همان قدرت سیاسی سلطهگری و حضور چند خانواده مسلط و وابسته به دربار بود». او در ادامه آرمان انقلاب را به شرايط امروز ايران گره زد و گفت: «بعد از جنگ نیز نولیبرالیسم وطنی شکل گرفت که با وامگرفتن از خارج، ایران در دورهای به بدهکارترین کشور جهان در مقایسه با تولید ناخالص داخلیاش تبدیل شد. وامهایی با شرایط سنگین که با خرج آن در جامعه احزابی پا گرفتند
و طبقه متوسطی شکل گرفت و سرمست شد. جامعه ایران آثار سردرد بدمستیهای بعد از وامگیریها را در دوره احمدینژاد پس داد. دولت خاتمی در دوره اول به دلیل پشتوانه اجتماعی که داشت، متوجه خطر شد. افسارهای سیاست خصوصیسازی و نولیبرالیسم کشیده شد؛ ولی در دوره دوم خود دولت خاتمی آن چنان عقبنشینی کرد که به واسطه بیکاری، محرومیت و فقر حاصل از سیاستهای اصلاحطلبی دوره دوم، زمینه را برای بهقدرترسیدن احمدینژاد فراهم آورد». او در ادامه روند سياستهاي نوليبرالي را در همه دولتهاي بعد از جنگ ادامه داد و گفت: «ما چه توصیهای میکنیم: یکی مشارکت در جنبش ضدخصوصیسازی برای عمق و معنادادن به این جنبش. راهکار مقابل خصوصیسازی انتقال منابع به دولتی گرفتار فساد نیست که در دستانداز منافع شخصی خود و نزاع جناحها گیر کرده است. حذف خصوصیسازی به منزله قدرتدادن به ملیکردن و اجتماعیکردن داراییهاست. باید در همه این جریانها از خواست آمیزهای از عدالت و دموکراسی دفاع کنیم. حذف خصوصیسازی بدون دموکراتیککردن عمیق اجتماعی نامیسر است؛ یعنی بدون حذف فاسدانی که منابع مردمی را از آن خود کردهاند. حق تشکل، حضور سازمانیافته مردم در
شوراها و در مجالس ازجمله پیشنیازهای مخالفت با خصوصیسازی است. در تمامی این فرایند فعالان آزادیخواه و عدالتخواه باید در برابر توطئهها و مداخلههای امپریالیستی و صهیونیستی و نیز عربستان سعودی هوشیار باشند. راه ما بههیچوجه با راه آنها همسازی ندارد و باید بر روی دو پای خود راه برویم».
در بهمن 1397 رئيسدانا در نشست «توسعه و موانع آن» به بررسي موانعي كه در راه توسعه در ايران وجود دارد، پرداخت: «موانع واقعي توسعه چيست؟ آيا نيروهاي اجتماعي بازدارندهاند؟ يعني طبقهاي وجود دارد كه مانع توسعه همگاني ميشود؛ چون منافع آن با منافع تودههاي مردم گره نميخورد و هرچه ثروت تلنبار ميكند، چيزي نصيب مردم نميشود؟ آيا ساختار قدرت مانع توسعه است؟ آيا سازوكار رانت و بهرهكشي و نظام طبقاتي است؟ يا از طرف ديگر خود بازار كار نميكند؟ يا سرمايهگذاران دلخورند؟ ابتدا و قبل از هر چيز باید توزيع مشخص شود. تا ساختار توزيع مشخص نشود، نميتوانيم به توليد برسيم. بايد فقر را از بين ببريم تا توسعه داشته باشيم. مانع اصلي فقر و عقبماندگي است. بهترين نيرويي كه ميتواند آينده را براي خود بسازد، خود مردم هستند. برخي نهادگرايان راستگرا عقيده دارند بازار بهخوبي كار نميكند. باید به بازار فرصت دهيم تا مكانيسم بازار روغنكاري شود. موانع توسعه يعنی به بازار بيشتر فرصت دهيم. كارگران نیروی کار خود را در بازار میفروشند. با حضور چند ميليون بيكار كارگران چه ميتوانند بكنند؛ جز اينكه مدام شاهد پایینآمدن دستمزدها باشند.
پایینآمدن دستمزد یعنی پايينآمدن قوه خريد مردم. الان نزديك سهونيم ميليون زارع داريم. اين زارعان محصولشان را با قيمت تضميني به دولت ميفروشند. اگر قيمت تضميني بالا نرود براي زارعان صرف نميكند. اگر بخواهيد قيمت تضميني را بالا ببريد، اقتصاددانان راستگراي بازارطلب كه دولت هم در همان مسير قرار دارد، مدعی مداخله در بازار میشوند؛ ولي با وجود این ادعا، خواهان افزایش قيمت ارز هستند. بالاخره دخالت خوب است يا بد؟ ميگويند صادرات زياد ميشود. انگار ما منابع خالي داريم كه توليد و صادر كنيم. ما که منابع عاطل نداريم؛ بلکه باید از سفره مردم کاست و به صادرات افزود. در 40 سال گذشته کدام ارز صادراتی به توليد اختصاص یافته؟ به جای آن ارز انباشت میشود. اين همان بازارگرايي است».
در برنامه «خصوصیسازی؛ فرصتها و چالشها» که در ارديبهشت 1398 گفت: «عدهای خطاهای خصوصیسازیها را در برابر خطاهای اقتصاد دولتی قرار میدهند. ما از دولتیکردن دفاع نمیکنیم. راهحل آرمانی که من به آن اعتقاد دارم، اجتماعیکردن داراییها است. داراییها و زیرساختهای تولید متعلق به جامعه و در درجه اول کارگران است؛ زیرا به دست خود آنها ساخته شده است. اگر هنوز اجتماعیکردن داراییها عملی نیست و اگر قدرت مقاومت صاحبان سرمایه زیاد است، راهحل دیگری وجود دارد و آن ملیکردن است. ملیکردن از سوی هر دولتی شکل نمیگیرد؛ بلکه دولتی که به وسیله اراده مردم شکل گرفته باشد. کارایی بخش خصوصی که عنوان میشود، تنها به معنی کارایی سود است. این بخش کارگران را اخراج میکند تا سودش به خطر نیفتد. این کارگران دچار بسیاری از آسیبهای اجتماعی خواهند شد و زندگی آنان فرو خواهد پاشید. در نهایت دست به شورش کور میزنند و کشته میشوند. ضریب همبستگی بین نومعتادان و فقر و تهیدستی ۸۲ درصد است. این ناشی از همان کارایی سودی است که میگویند. تاکنون به ما آموزش دادهاند که اول باید به توسعه برسیم تا فقر از بین برود؛ اما من اعتقاد دارم تا زمانی که
فقر و محرومیت وجود دارد، امکان رسیدن به هیچ توسعهای در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیست».
رئيسدانا در سخنرانياي در سال 1390 درباره جنبش تسخير والاستريت و يافتن بديلي براي سرمايهداري چنين گفت: «يافتن بديل مثل بيماري رواني است. وقتي به قدر كافي از يك بيماري رواني مطلع شويد، درمان را پيدا كردهايد. وقتي به قدر كافي به سمت شناخت دردها و ريشههايش حركت ميكنيد، آنجا بديل پيدا ميشود. من بديلساز براي تاريخ آينده بشر نيستم. من يكي از منتقدان وضع موجودم و به سهم خودم ميتوانم بگويم درد كجاست و درمان كجاست. بديل را بايد خود مردم و تودهها بسازند. من بهعنوان يك معتقد به فيلسوف بزرگ هزاره دوم كارل ماركس بديل را در پراكسيس ميجويم. طبق تز هشتم فويرباخ، تمام رمز و رازي كه فلسفه را به عرفان و عرفان را به بيهودگي كشاند، دوري آن از عمل است. ما در خود صحنه عمل بايد بديل را پيدا كنيم. ما بديل را از حركت مردم ميآموزيم و به نوبه خودمان با شجاعت آن را اعلام ميكنيم. وقتي به موضوعي نه بگوييد، جنبه اثباتي را هم در آن پيدا ميكنيد. وقتي مردم نه ميگويند و يك چيزي را نميخواهند، بهخوبي ميدانند چه چيزي را ميخواهند.
براي كساني كه مثل من ميانديشند و مخالف وضع موجود هستند، جامعه سرمايهداري متضمن رنج و درد و اندوه عميق مردم است. اين جامعه بايد عوض شود و مسير آيندهاش بايد در خود تودهها و مبارزان اجتماعي تعيين شود. در اين سنوسال برايم مهم نيست كه به چه هدف قابل لمس بورژوايي دست پيدا كنم. مهم اين است كه آيا راهي كه ميروم، درست است؟ راهي كه من ميروم، نقد وضع موجود و آگاهيرساندن به اين وضع است و تلاش براي اينكه همگان با هم بينديشيم. خرد جمعي ارزش فراواني دارد؛ بهویژه وقتي كه با شور و آرمانهاي مربوط به ساختن دنيايي ديگر همراه شود. يكي از ارزشها و كارهايي كه نيروهاي پيشرو انجام ميدهند، داشتن آلترناتيو و يافتن جايگزين و زايايي و بازتوليد نظام سازماندهي است. من يك سوسياليست انقلابيام؛ ولي بههيچوجه بديل من ديكتهكردني در نظم اجتماعي نيست. من بديلم را به ميدان ميآورم تا نشر و اشاعه پيدا كند؛ چون حرفي است كه درخواست حقوق زحمتكشان و كارگران را در خود دارد. ما وارث همه گذشتهها با همه اشتباهاتش هستيم؛ همه احزابي كه پايهگذار جنبش چپ در اين مملكت بودند، فارغ از نقدي كه به آنها داريم؛ از سوسيالدموكراتهاي باكو تا گروه
53 نفر و حزب توده و جنبش مسلحانه پر از ميراث و اشتباه بودند. ما بايد درس بگيريم. با اين ميراث من به سهم خودم ميتوانم چيزي را در دست بگيرم و به جنبش والاستريت و جنبشهاي اروپايي و بهار عربي ارمغان كنم و بگويم اين هم تجربههاي ماست. من كه صدايم دارد يواشيواش ضعيف و خاموش ميشود؛ اما صداهاي جوانتر و نيرومندتر اين مجموعه را ميگيرند و ميبرند جلو. من به سوسياليسم اعتقاد دارم». صدای پرصلابت فریبرز رئیسدانا در 26 اسفند پس از شش روز مبارزه با بیماری کرونا خاموش شد، هرچند راهی که او در آن گام میزد، ادامه دارد و آثار و مقالات او کماکان در میان دانشجویان و مخاطبان علاقهمند تأثیرگذار است.
گروه انديشه: فریبرز رئیسدانا، اقتصاددان سوسياليست، استاد دانشگاه تهران، نویسنده، مترجم، روزنامهنگار و فعال سیاسی، روز گذشته در پی ابتلا به بیماری کرونا درگذشت. او متولد سال ۱۳۲۷ و دانشآموخته دکترای اقتصاد از مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی از مدرسه اقتصاد لندن بود. دغدغه اصلي رئیسدانا در طول حيات علمي و سياسي خويش، دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان بود. او در نزدیک به نیمقرن فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود، لحظهای از دفاع از حقوق کارگران و ستمديدگان در ایران دست برنداشت و در گستره آثار فراواني كه از خود بر جاي گذاشت (تأليف و ترجمه آثار متعدد اقتصادي و ادبي، تحقيق و پژوهشهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي، سخنرانيها، مقالات روزنامهنگاري، مصاحبهها و...) ميراثي گرانبها از خود براي كوشندگان راه آزادي و برابري بر جاي گذاشت. برخی از کتب فریبرز رئیسدانا به فارسی از اين قرارند: پول و تورم (به همراه فرخ قبادی)، نشر پاپیروس (1368)؛ کمتوسعگی اقتصادی - اجتماعی، نشر قطره (1371)؛ ناموزونیها، نشر سمر (1371)؛ بررسیهایی در آسیبشناسیهای اجتماعی در ایران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی (1379)؛ بررسیهای
کاربردی توسعه و اقتصاد ایران (سه جلد)، نشر چشمه (1380)؛ دموکراسی در برابر بیعدالتی، نشر علم (1383)؛ اقتصاد سیاسی شهری و منطقهای/ ماتیو ادل؛ ترجمه فریبرز رئیسدانا، نشر قطره، (1381)؛ اقتصاد سیاسی توسعه، نشر نگاه (1381)؛ جهانیسازی: قتلعام اقتصادی، نشر نگاه (1383)؛ رویکرد و روش در اقتصاد، نشر آگاه (1383)؛ جهانیسازی و جهان ما، گفتوگو با فریبرز رئیسدانا (1384)؛ گفتآمدهایی در شعر معاصر ایران: زمینههای اجتماعی و سیاسی، نشر دیگر (1385)؛ آزادی و سوسیالیسم (چند بحث و نظر)، نشر دیگر (1385)؛ گفتآمدهایی در ادبیات، نشر نگاه (1385)؛ یادی از خیالی (دفتر شعر) نشر نگاه (1386)؛ چند کاوش در سیاست و جامعه، نشر گلآذین ( 1394)؛ بربریت واقعا موجود (ترجمه) (ويراسته کالین لیز و لیو پانیچ)، نشر نگاه (1395)؛ منش روشنفکری، نشر گلآذین (1397).
عقايد و آراي رئيسدانا در راستاي تدوين يك پايگاه و سنگر بينشي در دفاع از محرومان و ستمديدگان و يافتن راهكاري سوسياليستي در مبارزه عليه سرمايهداري بود و در همه فعاليتهاي سياسي خود از آغاز شروع فعاليت در جبهه ملي دوم در دوره جواني تا مبارزات مسلحانه عليه رژيم پهلوي و عضويت در سازمان وحدت كمونيستي و فعاليتهاي بعد از انقلاب و همچنين در همه آثار علمي و پژوهشي خود به اين مهم پرداخت. رئيسدانا درباره بسياري از موضوعاتي كه دغدغه امروز جامعه ايران است، پژوهش ميكرد و مينوشت؛ حقوق صنفي و سياسي كارگران، تأثير سياستهاي راستگرايانه و نوليبرالي دولتهاي مختلف بر زندگي كارگران و لايههاي پاييني جامعه، مبارزه با خصوصيسازي، بررسي خط فقر و حداقل حقوق كارگران و حمايت از سنديكاها و تشكلهاي كارگري، معضلات فقر، اعتياد، فحشا، كودكان كار، حاشيهنشيني، تخريب محيطزيست و... . برخي از مواضع رئيسدانا پيش از اين در صفحه انديشه روزنامه «شرق» منتشر شده است.
رئيسدانا در سمينار «خصوصيسازي در ايران» كه در ديماه 1397 در مؤسسه پرسش برگزار شد، بحثي نظري و تاريخي درباره خصوصيسازي در ايران و جهان مطرح كرد و گفت: « انقلاب ۱۳۵۷ بیبروبرگرد انقلابی ضدسلطه بود. کارل مارکس نیز انقلاب فرانسه را برحسب نیروی پیروز آن «انقلاب بورژوازی» نامید؛ ولی در انقلاب فرانسه این کارگران، ژاکوبنها، زحمتکشان، گرسنگان پاریس و شهرهای یخبسته فرانسه بودند که انقلاب را به حرکت درآوردند. در ایران نیز آنچه در بطن و متن، در مویرگ خیابانها در جریان بود، خواست تودهها برای حذف سلطهگری بود. در رأس این سلطهگری دربار قرار داشت و در تمام سرمایهها خانواده دربار مشارکت داشتند. خواست انقلاب عدالت، خلعید و قدرت از سرمایه بود؛ چون سرمایه عکسبرگردان همان قدرت سیاسی سلطهگری و حضور چند خانواده مسلط و وابسته به دربار بود». او در ادامه آرمان انقلاب را به شرايط امروز ايران گره زد و گفت: «بعد از جنگ نیز نولیبرالیسم وطنی شکل گرفت که با وامگرفتن از خارج، ایران در دورهای به بدهکارترین کشور جهان در مقایسه با تولید ناخالص داخلیاش تبدیل شد. وامهایی با شرایط سنگین که با خرج آن در جامعه احزابی پا گرفتند
و طبقه متوسطی شکل گرفت و سرمست شد. جامعه ایران آثار سردرد بدمستیهای بعد از وامگیریها را در دوره احمدینژاد پس داد. دولت خاتمی در دوره اول به دلیل پشتوانه اجتماعی که داشت، متوجه خطر شد. افسارهای سیاست خصوصیسازی و نولیبرالیسم کشیده شد؛ ولی در دوره دوم خود دولت خاتمی آن چنان عقبنشینی کرد که به واسطه بیکاری، محرومیت و فقر حاصل از سیاستهای اصلاحطلبی دوره دوم، زمینه را برای بهقدرترسیدن احمدینژاد فراهم آورد». او در ادامه روند سياستهاي نوليبرالي را در همه دولتهاي بعد از جنگ ادامه داد و گفت: «ما چه توصیهای میکنیم: یکی مشارکت در جنبش ضدخصوصیسازی برای عمق و معنادادن به این جنبش. راهکار مقابل خصوصیسازی انتقال منابع به دولتی گرفتار فساد نیست که در دستانداز منافع شخصی خود و نزاع جناحها گیر کرده است. حذف خصوصیسازی به منزله قدرتدادن به ملیکردن و اجتماعیکردن داراییهاست. باید در همه این جریانها از خواست آمیزهای از عدالت و دموکراسی دفاع کنیم. حذف خصوصیسازی بدون دموکراتیککردن عمیق اجتماعی نامیسر است؛ یعنی بدون حذف فاسدانی که منابع مردمی را از آن خود کردهاند. حق تشکل، حضور سازمانیافته مردم در
شوراها و در مجالس ازجمله پیشنیازهای مخالفت با خصوصیسازی است. در تمامی این فرایند فعالان آزادیخواه و عدالتخواه باید در برابر توطئهها و مداخلههای امپریالیستی و صهیونیستی و نیز عربستان سعودی هوشیار باشند. راه ما بههیچوجه با راه آنها همسازی ندارد و باید بر روی دو پای خود راه برویم».
در بهمن 1397 رئيسدانا در نشست «توسعه و موانع آن» به بررسي موانعي كه در راه توسعه در ايران وجود دارد، پرداخت: «موانع واقعي توسعه چيست؟ آيا نيروهاي اجتماعي بازدارندهاند؟ يعني طبقهاي وجود دارد كه مانع توسعه همگاني ميشود؛ چون منافع آن با منافع تودههاي مردم گره نميخورد و هرچه ثروت تلنبار ميكند، چيزي نصيب مردم نميشود؟ آيا ساختار قدرت مانع توسعه است؟ آيا سازوكار رانت و بهرهكشي و نظام طبقاتي است؟ يا از طرف ديگر خود بازار كار نميكند؟ يا سرمايهگذاران دلخورند؟ ابتدا و قبل از هر چيز باید توزيع مشخص شود. تا ساختار توزيع مشخص نشود، نميتوانيم به توليد برسيم. بايد فقر را از بين ببريم تا توسعه داشته باشيم. مانع اصلي فقر و عقبماندگي است. بهترين نيرويي كه ميتواند آينده را براي خود بسازد، خود مردم هستند. برخي نهادگرايان راستگرا عقيده دارند بازار بهخوبي كار نميكند. باید به بازار فرصت دهيم تا مكانيسم بازار روغنكاري شود. موانع توسعه يعنی به بازار بيشتر فرصت دهيم. كارگران نیروی کار خود را در بازار میفروشند. با حضور چند ميليون بيكار كارگران چه ميتوانند بكنند؛ جز اينكه مدام شاهد پایینآمدن دستمزدها باشند.
پایینآمدن دستمزد یعنی پايينآمدن قوه خريد مردم. الان نزديك سهونيم ميليون زارع داريم. اين زارعان محصولشان را با قيمت تضميني به دولت ميفروشند. اگر قيمت تضميني بالا نرود براي زارعان صرف نميكند. اگر بخواهيد قيمت تضميني را بالا ببريد، اقتصاددانان راستگراي بازارطلب كه دولت هم در همان مسير قرار دارد، مدعی مداخله در بازار میشوند؛ ولي با وجود این ادعا، خواهان افزایش قيمت ارز هستند. بالاخره دخالت خوب است يا بد؟ ميگويند صادرات زياد ميشود. انگار ما منابع خالي داريم كه توليد و صادر كنيم. ما که منابع عاطل نداريم؛ بلکه باید از سفره مردم کاست و به صادرات افزود. در 40 سال گذشته کدام ارز صادراتی به توليد اختصاص یافته؟ به جای آن ارز انباشت میشود. اين همان بازارگرايي است».
در برنامه «خصوصیسازی؛ فرصتها و چالشها» که در ارديبهشت 1398 گفت: «عدهای خطاهای خصوصیسازیها را در برابر خطاهای اقتصاد دولتی قرار میدهند. ما از دولتیکردن دفاع نمیکنیم. راهحل آرمانی که من به آن اعتقاد دارم، اجتماعیکردن داراییها است. داراییها و زیرساختهای تولید متعلق به جامعه و در درجه اول کارگران است؛ زیرا به دست خود آنها ساخته شده است. اگر هنوز اجتماعیکردن داراییها عملی نیست و اگر قدرت مقاومت صاحبان سرمایه زیاد است، راهحل دیگری وجود دارد و آن ملیکردن است. ملیکردن از سوی هر دولتی شکل نمیگیرد؛ بلکه دولتی که به وسیله اراده مردم شکل گرفته باشد. کارایی بخش خصوصی که عنوان میشود، تنها به معنی کارایی سود است. این بخش کارگران را اخراج میکند تا سودش به خطر نیفتد. این کارگران دچار بسیاری از آسیبهای اجتماعی خواهند شد و زندگی آنان فرو خواهد پاشید. در نهایت دست به شورش کور میزنند و کشته میشوند. ضریب همبستگی بین نومعتادان و فقر و تهیدستی ۸۲ درصد است. این ناشی از همان کارایی سودی است که میگویند. تاکنون به ما آموزش دادهاند که اول باید به توسعه برسیم تا فقر از بین برود؛ اما من اعتقاد دارم تا زمانی که
فقر و محرومیت وجود دارد، امکان رسیدن به هیچ توسعهای در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیست».
رئيسدانا در سخنرانياي در سال 1390 درباره جنبش تسخير والاستريت و يافتن بديلي براي سرمايهداري چنين گفت: «يافتن بديل مثل بيماري رواني است. وقتي به قدر كافي از يك بيماري رواني مطلع شويد، درمان را پيدا كردهايد. وقتي به قدر كافي به سمت شناخت دردها و ريشههايش حركت ميكنيد، آنجا بديل پيدا ميشود. من بديلساز براي تاريخ آينده بشر نيستم. من يكي از منتقدان وضع موجودم و به سهم خودم ميتوانم بگويم درد كجاست و درمان كجاست. بديل را بايد خود مردم و تودهها بسازند. من بهعنوان يك معتقد به فيلسوف بزرگ هزاره دوم كارل ماركس بديل را در پراكسيس ميجويم. طبق تز هشتم فويرباخ، تمام رمز و رازي كه فلسفه را به عرفان و عرفان را به بيهودگي كشاند، دوري آن از عمل است. ما در خود صحنه عمل بايد بديل را پيدا كنيم. ما بديل را از حركت مردم ميآموزيم و به نوبه خودمان با شجاعت آن را اعلام ميكنيم. وقتي به موضوعي نه بگوييد، جنبه اثباتي را هم در آن پيدا ميكنيد. وقتي مردم نه ميگويند و يك چيزي را نميخواهند، بهخوبي ميدانند چه چيزي را ميخواهند.
براي كساني كه مثل من ميانديشند و مخالف وضع موجود هستند، جامعه سرمايهداري متضمن رنج و درد و اندوه عميق مردم است. اين جامعه بايد عوض شود و مسير آيندهاش بايد در خود تودهها و مبارزان اجتماعي تعيين شود. در اين سنوسال برايم مهم نيست كه به چه هدف قابل لمس بورژوايي دست پيدا كنم. مهم اين است كه آيا راهي كه ميروم، درست است؟ راهي كه من ميروم، نقد وضع موجود و آگاهيرساندن به اين وضع است و تلاش براي اينكه همگان با هم بينديشيم. خرد جمعي ارزش فراواني دارد؛ بهویژه وقتي كه با شور و آرمانهاي مربوط به ساختن دنيايي ديگر همراه شود. يكي از ارزشها و كارهايي كه نيروهاي پيشرو انجام ميدهند، داشتن آلترناتيو و يافتن جايگزين و زايايي و بازتوليد نظام سازماندهي است. من يك سوسياليست انقلابيام؛ ولي بههيچوجه بديل من ديكتهكردني در نظم اجتماعي نيست. من بديلم را به ميدان ميآورم تا نشر و اشاعه پيدا كند؛ چون حرفي است كه درخواست حقوق زحمتكشان و كارگران را در خود دارد. ما وارث همه گذشتهها با همه اشتباهاتش هستيم؛ همه احزابي كه پايهگذار جنبش چپ در اين مملكت بودند، فارغ از نقدي كه به آنها داريم؛ از سوسيالدموكراتهاي باكو تا گروه
53 نفر و حزب توده و جنبش مسلحانه پر از ميراث و اشتباه بودند. ما بايد درس بگيريم. با اين ميراث من به سهم خودم ميتوانم چيزي را در دست بگيرم و به جنبش والاستريت و جنبشهاي اروپايي و بهار عربي ارمغان كنم و بگويم اين هم تجربههاي ماست. من كه صدايم دارد يواشيواش ضعيف و خاموش ميشود؛ اما صداهاي جوانتر و نيرومندتر اين مجموعه را ميگيرند و ميبرند جلو. من به سوسياليسم اعتقاد دارم». صدای پرصلابت فریبرز رئیسدانا در 26 اسفند پس از شش روز مبارزه با بیماری کرونا خاموش شد، هرچند راهی که او در آن گام میزد، ادامه دارد و آثار و مقالات او کماکان در میان دانشجویان و مخاطبان علاقهمند تأثیرگذار است.