|

جوجه‌کُش کیست؟

امیررضا بیدگلی .عضو هیئت‌مدیره انجمن ملی طیور

اتفاقاتی که در هفته گذشته در جوجه‌کشی‌ها رخ داد و فیلم آن در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، می‌تواند یا مثل هزاران اتفاق دیگر بیایند و برای ساعات یا حداکثر روزهایی ما را متأثر کنند و بروند و فراموش شوند، یا خودآگاهانه آنها را به فرصتی تبدیل کنیم تا در پرتو آن بتوانیم گامی در بازنگری برخی رویه‌ها در صنعت پروتئین ایران برداریم.در 20 سالی که از آزادسازی صنعت طیور می‌گذرد- اگرچه در این بین در مقاطعی به دلیل تغییرات نرخ ارز یا نگرانی‌های حاکمیت از قیمت‌ها در سطح مصرف‌کننده، عملا آزادسازی به تعلیق رفته است - بارها و بارها شاهد واکنش‌های عصبانی مرغداران بوده‌ایم؛ از خالی‌کردن جوجه‌های بی‌مشتری جلوی پای وزیر تا خودسوزی مرغداران. در دیگر نقاط دنیا هم این اتفاق‌ها می‌افتد؛ دامداران فرانسوی را دیدم که شیر تانکرهای شیر را جلوی پای وزیر کشاورزی‌شان در ورودی نمایشگاه SPACE باز کردند. اما هیچ‌گاه سطح واکنش عمومی - و به تبع آن واکنش مسئولان ایران - تا این حد برانگیخته نشده بود! تا حدی که از واژه‌های زنده‌به‌گورکردن و جوجه‌کُشی استفاده کردند. چه شد که همه مسئولان، از رئیس‌جمهور تا وزرا واکنش نشان دادند، دستور پیگیری فوری صادر کردند، مرغداران را به جلسه‌ها فراخواندند و بعضا احکام شداد و غلاظ صادر کردند؟بدون‌شک یکی از دلایل این سطح واکنش، دست‌به‌دست شدن این ویدئوها در شبکه‌های اجتماعی و با مرجعیت شبکه‌های تلویزیونی مخالف بود. کاری به این ندارم که عموما این شبکه‌ها مزدور دشمنان هستند یا نیستند - که هستند - و از هر چیزی بهانه‌‌ای برای حمله به حاکمیت و حتی گاهی مردم درست می‌کنند - که همیشه می‌کنند اما آیا اگر این ویدئوها برای شبکه‌های خارجی جذابیتی نداشت، باز هم مسئولان این‌گونه برخورد می‌کردند؟و شاید آنچه باعث شد واکنش مردم هم شدید باشد، این است که نه‌تنها موضوع این مسئله حیوانات بلکه نوزادان حیوانات است؛ آن‌هم جوجه ماکیان که به خاطر زیبایی و اهلی ‌بودنش همه دوستش داریم و از کودکی با آنها هم‌بازی بوده‌ایم. شاید کسی از بچه‌گربه و توله‌سگ و ... فاصله بگیرد اما من ندیده‌ام کسی که از جوجه ماکیان بترسد یا حداقل دوست نداشته باشد یک‌بار نرمی کرک‌وپر آن را لمس کند. شاید دلایل دیگری هم داشته باشد که باید انسان‌شناسان، روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و دانشمندان ارتباطات پاسخ دهند.و چقدر مظلوم‌بودن این موجودات کوچک - که با له‌شدن و در گونی ریختن و فله‌‌ای خالی‌کردن‌شان نشان داده شد- در شدت واکنش ما به این مسئله دخیل است؟ آیا ما با این جوجه‌ها هم‌ذات‌پنداری می‌کنیم؟ در دو، سه روز گذشته خیلی‌ها به این مسئله پاسخ دادند. پاسخ‌های داده‌شده توسط دولتمردان و مدیران تشکل‌های صنعت در چند دسته جای می‌گیرند:برخی با ادبیات کاملا تخصصی و فنی از مرسوم‌بودن این رویه در صنعت گفتند؛ سال‌هاست که در همه دنیا، جوجه‌های نر، نژادهای تخم‌گذار و در بسیاری از کشورها جوجه‌های نامناسب (ماده‌ها - وازده‌ها و ...) نژادهای گوشتی در بدو تولد یا جوجه‌های مازاد بدون مشتری حذف می‌شوند که اگر شما ندیده بودید دلیل بر نبودن نبود.برخی دیگر لزوم رعایت پروتکل‌های فنی حذف در این موارد را گوشزد کردند. پروتکل‌هایی که با لحاظ‌کردن دانش فعلی بشر در اقتصاد، دامپروری، حقوق حیوانات، اخلاق، رفاه حیوانی و محیط زیست تدوین شده‌اند. اگرچه آنچه در بسیاری از این رشته‌ها و به‌ویژه در حوزه‌های کاربردی بین‌رشته‌‌ای می‌دانیم، بسیار اندک است.عده‌‌ای خواستار تحویل رایگان این جوجه‌ها به مردم و روستاییان شدند. عده‌‌ای برآشفتند و این حجم واکنش را نوعی سانتیمانتالیسم خواندند و گفتند مگر 45 روز بعد این جوجه‌ها را به سیخ نمی‌کشید و با نوشابه نمی‌خورید؟ عده‌‌ای از شرایط احتضار اقتصاد کلان و نیز اقتصاد صنعت پروتئین و بخش مرغداری و تیر خلاص کرونا گفتند و ادله و شواهد متعدد مبنی بر اطلاع‌دادن این مسئله از اوایل اسفند 98 به بخش‌های مسئول و عدم واکنش یا اقدام بهنگام و متناسب ایشان گفتند.در این میان برخی نهادهای شبه‌مسئول و غیرمسئول هم هیجان‌زده شدند و به میدان آمدند (لطفا از سفیدی‌ها بخوانید!).

اما کمتر کسی از اتلاف منابع ملی در این حذف‌ها گفت!
داستان را بشکافیم؛ صنعت مرغ گوشتی با تولید سالانه بیش از دو میلیون تن، به‌تنهایی بیش از نیمی از پروتئین مصرفی سرانه و بخش بزرگی از تولید ناخالص ملی ما را تشکیل می‌دهد. در بیش از 60 سال، هزاران کارآفرین خرد و کلان، مزارع پرورشی و صنایع مرتبط آن را توسعه داده‌اند. این توسعه بدون حمایت و منابع ملی ممکن نبوده است و مردم - با واسطه حاکمیت و دولت - بار این حمایت را با تخصیص منابع مالی و تسهیلاتی و نیز تأمین زمین و ... به دوش کشیده‌اند. خوشبختانه این صنعت - مانند بسیاری دیگر از بخش‌های کشاورزی - سودهای بادآورده و هنگفت نداشته است که رانت‌جویان یا دولت‌ها را به خود جذب کند، پس سهم بخش غیرواقعی و غیرخصوصی در این صنعت بسیار ناچیز است. بیش از 20 هزار مرغداری و صنایع وابسته با صدها هزار نفر نیروی انسانی در این زنجیره مشغول کار هستند. تعدد و تنوع بنگاه‌ها در این زنجیره طوری است که هیچ حلقه‌‌ای امکان انحصار ندارد و به قول معروف شرایط رقابت کامل مهیا است.اما زمام اقتصادی این صنعت در دست خودش نیست. تصمیم‌گیر صنعت دولت و حاکمیت است که درحال‌حاضر هیچ سهم چشمگیری در تملک بنگاه‌ها ندارد اما با اهرم‌های مدیریتی، سیاستی و اقتصادی، حتی اگر همه کالاها گران باشند، اجازه واقعی‌شدن قیمت‌های این صنعت را - با هدف تأمین پروتئین ارزان - نمی‌دهد. حاکمیت بار مسئولیت خود در رفاه و عدالت اجتماعی و امنیت غذایی را روی دوش هزاران مرغداری انداخته و از طریق چند شورای دولتی و به مرکزیت ستاد تنظیم بازار متشکل از بخش‌های مختلف وزارت‌های اقتصاد، کار و رفاه، کشاورزی، صمت و ...، برای این صنعت سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری می‌کند (دولت می‌تواند بار حمایت اجتماعی خود را از روش‌های دیگری پیاده کند که در مجال دیگری به آن می‌پردازم).

از بد حادثه نزدیک به صد درصد مواد اولیه شامل خوراک و افزودنی‌ها و داروهای مرغ‌ها وارداتی هستند. درست هم هست. ما آب کافی برای پرورش ذرت دامی و دانه سویا نداریم. آب ایران برای کشت این نهاده‌ها گران است، پس باید از کشورهایی که سالانه میلیاردها مترمکعب آب نسبتا مفت دارند، وارد شوند. این گلوگاهی است که حاکمیت به روش‌های مختلف از آن برای کنترل صنعت - مثلا با تخصیص ارز، صدور مجوزها و تعیین عوارض واردات و صادرات، ابلاغ اجباری سیاست‌ها و ... و از همه مهم‌تر تعیین قیمت دستوری - بهره می‌برد.
قیمت مرغ و تخم‌مرغ هم جزء معدود شاخص‌های باقی‌مانده احساس عدالت اجتماعی است. اگر حافظه تاریخی‌مان ضعیف نباشد، یادمان می‌آید که شعله اعتراضات دی 96 با افزایش قیمت تخم‌مرغ بالا گرفت.
همیشه و مثل همه‌جای دنیا بسیاری از صنایع چشم امید به بازار شب عید دارند. در همه این سال‌ها هم- جز یکی، دو سال - همیشه بازار شب عید نوروز کسری‌های سال مرغداران را پر کرده است. از سوی دیگر دو سالی هست که با سه‌برابرشدن قیمت گوشت قرمز، مصرف خانوارها حداقل 15 درصد - بلکه تا 50 درصد - کم شده است. بسیاری تصور می‌کردند این تقاضا به کالای جایگزین ارزان‌تر یعنی گوشت مرغ منتقل شود که بخشی از آن شد و تولید و مصرف گوشت مرغ در سال 98 تا حدود 15 درصد افزایش یافت. با این اوصاف مرغداران در زمستان 98 جوجه یک‌روزه را با قیمت‌های تا حدود دوبرابر هم خریدند تا بتوانند بار خود را به بازار شب عید برسانند و سودی ببرند.
بنا بر اظهار مدیران تشکل‌ها، دولت - با همان اهرم‌هایی که گفتیم - خواستار افزایش تولید ماهانه جوجه یک‌روزه به میزان حدود 20 درصد شد. در پاسخ به این درخواست، روند افزایش تولید جوجه یک‌روزه از آغاز زمستان شتاب بیشتری گرفت و در بهمن‌ماه به حدود 130 میلیون قطعه نزدیک شد. مدیران صنعت و تشکل‌ها مدعی‌اند که مخالفت خود با این سیاست را به اطلاع دولت رسانده‌اند ولی به‌عنوان یک فعال صنفی شخصا شاهد اعتراض قوی به این مسئله نبودم. هیچ‌کس توان پیش‌بینی یک بیماری جهان‌گیر را نداشت؛ پس شاید ته دلمان از این افزایش تولید هم ناخرسند نبودیم.
دولت، خود را متعهد کرده است که مازاد تولید را از مرغداران به قیمت مصوب تضمینی بخرد و در انبارها نگهداری کند. اما گاهی پول لازم برای این خرید را ندارد و گاهی هم ظرفیت لجستیکی و سردخانه‌‌ای لازم برای مواقع مازاد شدید مهیا یا کافی نیست. اگر مشکل بزرگ‌تری هم در کشور به وجود بیاید که ذهن و وقت و ... مسئولان را بگیرد - که کم هم نداریم - طبعا تصمیم بهنگام و اقدام عاجل، یا ناممکن می‌شود یا به تأخیر می‌افتد.
از اوایل آذر 98 روند تأمین و انتقال ارز برای نهاده‌ها کند شد و به خاموشی گرایید. کرونای چین هم مزید بر علت شد و قبل از رسیدنش به ایران، قیمت نفت را شکست. منابع ارزی خرید نهاده‌ها از محل فروش نفت تأمین می‌شوند، پس مشکل بدتر شد. با آنکه صدها هزار تن ذرت و سویا در بندر یا روی کشتی‌ها منتظر تأمین ارز بودند، قیمت ذرت در بازار غیررسمی از هزارو 350 تومان به نزدیک دوهزار تومان و قیمت سویا از دوهزارو 500 تومان به بیش از سه‌هزار تومان رسید.
همه اینها دست به دست هم داد تا با آغاز بحران کرونا و کاهش شدید تقاضا و مصرف، قیمت مرغ زنده که بیش از هر کیلو هفت، هشت هزار تومان برای مرغدار تمام شده بود، تا کمتر از چهارهزار تومان افت کند. بدتر از همه اینکه مرغداران نه خوراکی برای‌ دادن به مرغ‌ها پیدا می‌کردند و نه کسی مرغ‌هایشان را که اکنون به وزن‌های بالا و شدیدا غیربهره‌ورانه رسیده بود، می‌خرید! پرورش موجود زنده مثل مدیریت یک کارخانه نیست که اگر مواد اولیه نرسید، کلیدش را خاموش و در را قفل کنی و بیرون بیایی! موجود زنده در هر حالتی حداقل به غذا، آب و هوا نیاز دارد! در این شرایط مجری خرید دولتی یعنی شرکت پشتیبانی امور دام - همان سازمان گوشت سابق - بر پروتکل‌های وزنی و ... خریدهای خود اصرار می‌ورزید.
از آغازین روزهای بحران، تشکل‌های صنعت، با دولت - بخوانید پدر- برای کمک به کاهش مشکلات گفت‌وگو کردند. اما نتیجه معنی‌داری به دست نیامد. حداکثر آنکه مثل همیشه، با تأخیر بسیار زیاد در بررسی و تصمیم، در هفته سوم فروردین عوارض صادراتی گوشت مرغ برای بخش خصوصی را از کیلویی پنج‌هزار تومان به کیلویی هزارو 500 تومان کاهش یافت. اگرچه نه ترابری برقرار بود و نه مرزی باز بود!
تشکل‌ها به خود آمدند و از آغاز فروردین دستور کاهش تولید را به مزارع تابعه دادند. اما تولید جوجه یک‌روزه فرایندی به‌هم‌پیوسته است و حداقل سه هفته زمان نیاز دارد. بنا شد که گله‌های مادر 7 تا 14 هفته زودتر از سن نهایی از تولید خارج شوند و 20 تا 30 درصد تخم‌مرغ‌ها نیز کمتر به دستگاه‌های جوجه‌کشی وارد شوند اما آنها را که قبلا وارد دستگاه شده بودند، باید چه می‌کردند؟ چاره صنعتی حذف پس از تولد است اما در این میان برخی کارگران و ... فیلم گرفتند و برای گزارشگر خوب .... فرستادند! و شد آنچه شد!

اتفاقاتی که در هفته گذشته در جوجه‌کشی‌ها رخ داد و فیلم آن در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، می‌تواند یا مثل هزاران اتفاق دیگر بیایند و برای ساعات یا حداکثر روزهایی ما را متأثر کنند و بروند و فراموش شوند، یا خودآگاهانه آنها را به فرصتی تبدیل کنیم تا در پرتو آن بتوانیم گامی در بازنگری برخی رویه‌ها در صنعت پروتئین ایران برداریم.در 20 سالی که از آزادسازی صنعت طیور می‌گذرد- اگرچه در این بین در مقاطعی به دلیل تغییرات نرخ ارز یا نگرانی‌های حاکمیت از قیمت‌ها در سطح مصرف‌کننده، عملا آزادسازی به تعلیق رفته است - بارها و بارها شاهد واکنش‌های عصبانی مرغداران بوده‌ایم؛ از خالی‌کردن جوجه‌های بی‌مشتری جلوی پای وزیر تا خودسوزی مرغداران. در دیگر نقاط دنیا هم این اتفاق‌ها می‌افتد؛ دامداران فرانسوی را دیدم که شیر تانکرهای شیر را جلوی پای وزیر کشاورزی‌شان در ورودی نمایشگاه SPACE باز کردند. اما هیچ‌گاه سطح واکنش عمومی - و به تبع آن واکنش مسئولان ایران - تا این حد برانگیخته نشده بود! تا حدی که از واژه‌های زنده‌به‌گورکردن و جوجه‌کُشی استفاده کردند. چه شد که همه مسئولان، از رئیس‌جمهور تا وزرا واکنش نشان دادند، دستور پیگیری فوری صادر کردند، مرغداران را به جلسه‌ها فراخواندند و بعضا احکام شداد و غلاظ صادر کردند؟بدون‌شک یکی از دلایل این سطح واکنش، دست‌به‌دست شدن این ویدئوها در شبکه‌های اجتماعی و با مرجعیت شبکه‌های تلویزیونی مخالف بود. کاری به این ندارم که عموما این شبکه‌ها مزدور دشمنان هستند یا نیستند - که هستند - و از هر چیزی بهانه‌‌ای برای حمله به حاکمیت و حتی گاهی مردم درست می‌کنند - که همیشه می‌کنند اما آیا اگر این ویدئوها برای شبکه‌های خارجی جذابیتی نداشت، باز هم مسئولان این‌گونه برخورد می‌کردند؟و شاید آنچه باعث شد واکنش مردم هم شدید باشد، این است که نه‌تنها موضوع این مسئله حیوانات بلکه نوزادان حیوانات است؛ آن‌هم جوجه ماکیان که به خاطر زیبایی و اهلی ‌بودنش همه دوستش داریم و از کودکی با آنها هم‌بازی بوده‌ایم. شاید کسی از بچه‌گربه و توله‌سگ و ... فاصله بگیرد اما من ندیده‌ام کسی که از جوجه ماکیان بترسد یا حداقل دوست نداشته باشد یک‌بار نرمی کرک‌وپر آن را لمس کند. شاید دلایل دیگری هم داشته باشد که باید انسان‌شناسان، روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و دانشمندان ارتباطات پاسخ دهند.و چقدر مظلوم‌بودن این موجودات کوچک - که با له‌شدن و در گونی ریختن و فله‌‌ای خالی‌کردن‌شان نشان داده شد- در شدت واکنش ما به این مسئله دخیل است؟ آیا ما با این جوجه‌ها هم‌ذات‌پنداری می‌کنیم؟ در دو، سه روز گذشته خیلی‌ها به این مسئله پاسخ دادند. پاسخ‌های داده‌شده توسط دولتمردان و مدیران تشکل‌های صنعت در چند دسته جای می‌گیرند:برخی با ادبیات کاملا تخصصی و فنی از مرسوم‌بودن این رویه در صنعت گفتند؛ سال‌هاست که در همه دنیا، جوجه‌های نر، نژادهای تخم‌گذار و در بسیاری از کشورها جوجه‌های نامناسب (ماده‌ها - وازده‌ها و ...) نژادهای گوشتی در بدو تولد یا جوجه‌های مازاد بدون مشتری حذف می‌شوند که اگر شما ندیده بودید دلیل بر نبودن نبود.برخی دیگر لزوم رعایت پروتکل‌های فنی حذف در این موارد را گوشزد کردند. پروتکل‌هایی که با لحاظ‌کردن دانش فعلی بشر در اقتصاد، دامپروری، حقوق حیوانات، اخلاق، رفاه حیوانی و محیط زیست تدوین شده‌اند. اگرچه آنچه در بسیاری از این رشته‌ها و به‌ویژه در حوزه‌های کاربردی بین‌رشته‌‌ای می‌دانیم، بسیار اندک است.عده‌‌ای خواستار تحویل رایگان این جوجه‌ها به مردم و روستاییان شدند. عده‌‌ای برآشفتند و این حجم واکنش را نوعی سانتیمانتالیسم خواندند و گفتند مگر 45 روز بعد این جوجه‌ها را به سیخ نمی‌کشید و با نوشابه نمی‌خورید؟ عده‌‌ای از شرایط احتضار اقتصاد کلان و نیز اقتصاد صنعت پروتئین و بخش مرغداری و تیر خلاص کرونا گفتند و ادله و شواهد متعدد مبنی بر اطلاع‌دادن این مسئله از اوایل اسفند 98 به بخش‌های مسئول و عدم واکنش یا اقدام بهنگام و متناسب ایشان گفتند.در این میان برخی نهادهای شبه‌مسئول و غیرمسئول هم هیجان‌زده شدند و به میدان آمدند (لطفا از سفیدی‌ها بخوانید!).

اما کمتر کسی از اتلاف منابع ملی در این حذف‌ها گفت!
داستان را بشکافیم؛ صنعت مرغ گوشتی با تولید سالانه بیش از دو میلیون تن، به‌تنهایی بیش از نیمی از پروتئین مصرفی سرانه و بخش بزرگی از تولید ناخالص ملی ما را تشکیل می‌دهد. در بیش از 60 سال، هزاران کارآفرین خرد و کلان، مزارع پرورشی و صنایع مرتبط آن را توسعه داده‌اند. این توسعه بدون حمایت و منابع ملی ممکن نبوده است و مردم - با واسطه حاکمیت و دولت - بار این حمایت را با تخصیص منابع مالی و تسهیلاتی و نیز تأمین زمین و ... به دوش کشیده‌اند. خوشبختانه این صنعت - مانند بسیاری دیگر از بخش‌های کشاورزی - سودهای بادآورده و هنگفت نداشته است که رانت‌جویان یا دولت‌ها را به خود جذب کند، پس سهم بخش غیرواقعی و غیرخصوصی در این صنعت بسیار ناچیز است. بیش از 20 هزار مرغداری و صنایع وابسته با صدها هزار نفر نیروی انسانی در این زنجیره مشغول کار هستند. تعدد و تنوع بنگاه‌ها در این زنجیره طوری است که هیچ حلقه‌‌ای امکان انحصار ندارد و به قول معروف شرایط رقابت کامل مهیا است.اما زمام اقتصادی این صنعت در دست خودش نیست. تصمیم‌گیر صنعت دولت و حاکمیت است که درحال‌حاضر هیچ سهم چشمگیری در تملک بنگاه‌ها ندارد اما با اهرم‌های مدیریتی، سیاستی و اقتصادی، حتی اگر همه کالاها گران باشند، اجازه واقعی‌شدن قیمت‌های این صنعت را - با هدف تأمین پروتئین ارزان - نمی‌دهد. حاکمیت بار مسئولیت خود در رفاه و عدالت اجتماعی و امنیت غذایی را روی دوش هزاران مرغداری انداخته و از طریق چند شورای دولتی و به مرکزیت ستاد تنظیم بازار متشکل از بخش‌های مختلف وزارت‌های اقتصاد، کار و رفاه، کشاورزی، صمت و ...، برای این صنعت سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری می‌کند (دولت می‌تواند بار حمایت اجتماعی خود را از روش‌های دیگری پیاده کند که در مجال دیگری به آن می‌پردازم).

از بد حادثه نزدیک به صد درصد مواد اولیه شامل خوراک و افزودنی‌ها و داروهای مرغ‌ها وارداتی هستند. درست هم هست. ما آب کافی برای پرورش ذرت دامی و دانه سویا نداریم. آب ایران برای کشت این نهاده‌ها گران است، پس باید از کشورهایی که سالانه میلیاردها مترمکعب آب نسبتا مفت دارند، وارد شوند. این گلوگاهی است که حاکمیت به روش‌های مختلف از آن برای کنترل صنعت - مثلا با تخصیص ارز، صدور مجوزها و تعیین عوارض واردات و صادرات، ابلاغ اجباری سیاست‌ها و ... و از همه مهم‌تر تعیین قیمت دستوری - بهره می‌برد.
قیمت مرغ و تخم‌مرغ هم جزء معدود شاخص‌های باقی‌مانده احساس عدالت اجتماعی است. اگر حافظه تاریخی‌مان ضعیف نباشد، یادمان می‌آید که شعله اعتراضات دی 96 با افزایش قیمت تخم‌مرغ بالا گرفت.
همیشه و مثل همه‌جای دنیا بسیاری از صنایع چشم امید به بازار شب عید دارند. در همه این سال‌ها هم- جز یکی، دو سال - همیشه بازار شب عید نوروز کسری‌های سال مرغداران را پر کرده است. از سوی دیگر دو سالی هست که با سه‌برابرشدن قیمت گوشت قرمز، مصرف خانوارها حداقل 15 درصد - بلکه تا 50 درصد - کم شده است. بسیاری تصور می‌کردند این تقاضا به کالای جایگزین ارزان‌تر یعنی گوشت مرغ منتقل شود که بخشی از آن شد و تولید و مصرف گوشت مرغ در سال 98 تا حدود 15 درصد افزایش یافت. با این اوصاف مرغداران در زمستان 98 جوجه یک‌روزه را با قیمت‌های تا حدود دوبرابر هم خریدند تا بتوانند بار خود را به بازار شب عید برسانند و سودی ببرند.
بنا بر اظهار مدیران تشکل‌ها، دولت - با همان اهرم‌هایی که گفتیم - خواستار افزایش تولید ماهانه جوجه یک‌روزه به میزان حدود 20 درصد شد. در پاسخ به این درخواست، روند افزایش تولید جوجه یک‌روزه از آغاز زمستان شتاب بیشتری گرفت و در بهمن‌ماه به حدود 130 میلیون قطعه نزدیک شد. مدیران صنعت و تشکل‌ها مدعی‌اند که مخالفت خود با این سیاست را به اطلاع دولت رسانده‌اند ولی به‌عنوان یک فعال صنفی شخصا شاهد اعتراض قوی به این مسئله نبودم. هیچ‌کس توان پیش‌بینی یک بیماری جهان‌گیر را نداشت؛ پس شاید ته دلمان از این افزایش تولید هم ناخرسند نبودیم.
دولت، خود را متعهد کرده است که مازاد تولید را از مرغداران به قیمت مصوب تضمینی بخرد و در انبارها نگهداری کند. اما گاهی پول لازم برای این خرید را ندارد و گاهی هم ظرفیت لجستیکی و سردخانه‌‌ای لازم برای مواقع مازاد شدید مهیا یا کافی نیست. اگر مشکل بزرگ‌تری هم در کشور به وجود بیاید که ذهن و وقت و ... مسئولان را بگیرد - که کم هم نداریم - طبعا تصمیم بهنگام و اقدام عاجل، یا ناممکن می‌شود یا به تأخیر می‌افتد.
از اوایل آذر 98 روند تأمین و انتقال ارز برای نهاده‌ها کند شد و به خاموشی گرایید. کرونای چین هم مزید بر علت شد و قبل از رسیدنش به ایران، قیمت نفت را شکست. منابع ارزی خرید نهاده‌ها از محل فروش نفت تأمین می‌شوند، پس مشکل بدتر شد. با آنکه صدها هزار تن ذرت و سویا در بندر یا روی کشتی‌ها منتظر تأمین ارز بودند، قیمت ذرت در بازار غیررسمی از هزارو 350 تومان به نزدیک دوهزار تومان و قیمت سویا از دوهزارو 500 تومان به بیش از سه‌هزار تومان رسید.
همه اینها دست به دست هم داد تا با آغاز بحران کرونا و کاهش شدید تقاضا و مصرف، قیمت مرغ زنده که بیش از هر کیلو هفت، هشت هزار تومان برای مرغدار تمام شده بود، تا کمتر از چهارهزار تومان افت کند. بدتر از همه اینکه مرغداران نه خوراکی برای‌ دادن به مرغ‌ها پیدا می‌کردند و نه کسی مرغ‌هایشان را که اکنون به وزن‌های بالا و شدیدا غیربهره‌ورانه رسیده بود، می‌خرید! پرورش موجود زنده مثل مدیریت یک کارخانه نیست که اگر مواد اولیه نرسید، کلیدش را خاموش و در را قفل کنی و بیرون بیایی! موجود زنده در هر حالتی حداقل به غذا، آب و هوا نیاز دارد! در این شرایط مجری خرید دولتی یعنی شرکت پشتیبانی امور دام - همان سازمان گوشت سابق - بر پروتکل‌های وزنی و ... خریدهای خود اصرار می‌ورزید.
از آغازین روزهای بحران، تشکل‌های صنعت، با دولت - بخوانید پدر- برای کمک به کاهش مشکلات گفت‌وگو کردند. اما نتیجه معنی‌داری به دست نیامد. حداکثر آنکه مثل همیشه، با تأخیر بسیار زیاد در بررسی و تصمیم، در هفته سوم فروردین عوارض صادراتی گوشت مرغ برای بخش خصوصی را از کیلویی پنج‌هزار تومان به کیلویی هزارو 500 تومان کاهش یافت. اگرچه نه ترابری برقرار بود و نه مرزی باز بود!
تشکل‌ها به خود آمدند و از آغاز فروردین دستور کاهش تولید را به مزارع تابعه دادند. اما تولید جوجه یک‌روزه فرایندی به‌هم‌پیوسته است و حداقل سه هفته زمان نیاز دارد. بنا شد که گله‌های مادر 7 تا 14 هفته زودتر از سن نهایی از تولید خارج شوند و 20 تا 30 درصد تخم‌مرغ‌ها نیز کمتر به دستگاه‌های جوجه‌کشی وارد شوند اما آنها را که قبلا وارد دستگاه شده بودند، باید چه می‌کردند؟ چاره صنعتی حذف پس از تولد است اما در این میان برخی کارگران و ... فیلم گرفتند و برای گزارشگر خوب .... فرستادند! و شد آنچه شد!

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها