|

ادبياتي درباره انتقاد به مفهوم بازار در جايگاه خرد و کلان

محمد شهاب . پژوهشگر اقتصادي

در طبيعت اتم اکسيژن وجود دارد، اين اتم انگيزه دروني به پايداري دارد؛ پايداري هم در برابر بودن، بار مثبت و بار منفي اتم تعريف مي‌شود و هم در اينکه اتم نيازش به کامل‌شدن تعداد الکترون در مدارهاي خود را برآورده کند. درباره اتم‌ها اين‌گونه بيان مي‌شود که تمايل به برطرف‌کردن نياز درمورد تکميل تعداد الکترون‌های موجود در هر مدار، مقدم بر پايداري از جنبه خنثي‌بودن عمل مي‌كند؛ بنابراين اتم اکسيژن که شش الکترون در لايه آخر خود دارد، هرچند در شرايط خنثي قرار دارد، اين تمايل براي اوست که در يک پيوند دوگانه کووالانسي با اتم اکسيژن ديگر، نياز خود به تکميل تعداد الکترون در لايه آخر خود را برطرف کند. اتم اکسيژن مي‌تواند دو پيوند يگانه با دو اتم هيدروژن به‌صورت مجزا نيز برقرار کند (يک سؤال: اتم انرژي لازم را براي آنچه انگيزه دارد، از کجا تأمين مي‌كند؟). مولکول آب ايجاد مي‌شود، سپس چون اين مولکول قطبي است بي‌نهايت مولکول آب مي‌توانند در کنار يکديگر قرار بگيرند. مشاهده مي‌شود که طبيعت به‌صورت دست نامرئي در پي آنچه خواست و انگيزه اتم‌ها بوده است (پرکردن لايه‌هاي الکترون و حتي ازدست‌دادن الکترون) نياز طبيعت به ماده را تأمين مي‌كند.

عده‌اي معتقدند در اقتصاد نيز يک دست نامرئي وجود دارد که انگيزه‌هاي شخصي نياز‌هاي افراد را تأمين مي‌كند. در نظر اين عده نقش دولت و سياست باید کوتاه باشد و اگر نقش دولت و سياست کوتاه نباشد، ممکن است مکانيسم قيمت‌ها که ابزار دست نامرئي است، از آنچه بايد باشد، خارج شود. در نگاه اين عده تعادل يک هدف است. تعادل به معناي برابربودن عرضه و تقاضا تعريف مي‌شود.
آيا اقتصاد مي‌تواند مانند شيمي از طريق دست نامرئي نياز‌هاي جامعه را برآورده کند؟ آيا تعادل يک هدف‌گذاري مطلوب است؟ دستاورد دست نامرئي چيست؟ آيا اينکه هرکس که توان قدرت خريد بيشتر دارد، مي‌تواند در جنگ تقاضا موفق شود، يک دستاورد است؟ يا اينکه اگر قيمت يک جنس بالا باشد، اين جنس بايد آن‌قدر ارزان شود تا تقاضا براي آن شکل گيرد، حتي اگر قيمت از هزينه نهايي توليد کمتر باشد؛ يک دستاورد است؟ آيا دست نامرئي مي‌تواند تضمين تکامل انسان‌ها در اقتصاد را بر عهده گيرد؟
چه نتيجه‌اي براي توليدکنندگان خردي که هزينه نهايي توليد آنها بالاست، در دست نامرئي اقتصاد خواهد بود؟ در نظام دست نامرئي چه آينده‌اي براي آنها که بدون نياز به دغدغه مالي و اقتصادي خواهان آن هستند که به‌دنبال پيش‌برد ايده‌هاي تکنولوژي خود بروند، متصور است؟ آيا برقراربودن عرضه با تقاضا نياز آحاد جامعه است و نياز آنها را تأمين مي‌كند؟ آيا اگر حمايت‌هاي اوليه براي برقرارشدن عدالت و رقابت عادلانه قطع شود، دست نامرئي تضميني بر ارائه پاسخ درست به آنچه پرسيده شد، دارد؟
در اقتصاد حمايتي، نگاه حمايتي به آحاد جامعه براي توليد از سوي سياست، عملا موضوعيتي براي کمبود عرضه توليد کالاي ملموس باقي نمي‌گذارد و از سويي در آن اقتصاد دنبال‌کننده‌اي براي آنکه از افزايش تقاضا نسبت به توليد کالاي ملموس براي افزايش قيمت استفاده ببرد نيز يافت نمي‌شود. مي‌توان گفت علم اقتصاد، علمي است که تکامل آن به جوامع سپرده شده و هدف‌گذاري آن شکوفايي استعدادهاست؛ بنابراین علم اقتصاد بايد درباره چگونگي حمايت و نظارت صحبت کند. تا زماني‌ که تعريف علم اقتصاد را بتوان در اين قرار داد که اقتصاد يک بستر قراردادي اعتباري و اعتمادزايي بين سياست و دولت است، نمي‌توان از آزادي اقتصاد صحبت کرد و قيمت را ابزاري در اختيار دست نامرئي قرار داد. نمي‌توان از اين صحبت کرد که افزايش تقاضا در عين افزايش‌نیافتن توليد کالاي ملموس موجب افزايش قيمت مي‌شود (چراکه در اقتصاد اعتباري قراردادي و اعتمادزايي سياست با اقتصاد، قيمت، افزايش تقاضا و... همه تابع يک علت مي‌توانند قرار بگيرند).
اگر آنچه باعث اقتصاد رقابتي شده است، تداوم نداشته باشد، باز سياست‌گذاري‌هاي ناعادلانه قيمت و سياست‌گذاري تبعيضي حاکم مي‌شود. بر مفهوم بازار دو ايراد وارد است؛ ايراد کلان (جامع) به حکم مقدم‌شدن مفهوم بازار بر تعريف اقتصاد است. پيامد افزايش تقاضا بايد براساس تعريف از اقتصاد بيان شود نه براساس مفهوم بازار. براساس تعريف اقتصاد، دليلي وجود ندارد که قيمت در پي افزايش تقاضا حتی اگر توليد ملموس افزايش نداشته است، افزايش يابد. درباره انتقاد در نگاه خرد (اقتصاد کلان) به مفهوم بازار مي‌توان به‌صورت خلاصه موارد زير را بيان کرد: 1- بدون اثبات اولين پيامد افزايش تقاضا افزايش قيمت قرار داده شده است 2- از فرض زاويه 45 درجه استفاده شده ولي بيان نشده است 3- به‌نادرستي هزينه نهايي دوبل حساب شده است.

در طبيعت اتم اکسيژن وجود دارد، اين اتم انگيزه دروني به پايداري دارد؛ پايداري هم در برابر بودن، بار مثبت و بار منفي اتم تعريف مي‌شود و هم در اينکه اتم نيازش به کامل‌شدن تعداد الکترون در مدارهاي خود را برآورده کند. درباره اتم‌ها اين‌گونه بيان مي‌شود که تمايل به برطرف‌کردن نياز درمورد تکميل تعداد الکترون‌های موجود در هر مدار، مقدم بر پايداري از جنبه خنثي‌بودن عمل مي‌كند؛ بنابراين اتم اکسيژن که شش الکترون در لايه آخر خود دارد، هرچند در شرايط خنثي قرار دارد، اين تمايل براي اوست که در يک پيوند دوگانه کووالانسي با اتم اکسيژن ديگر، نياز خود به تکميل تعداد الکترون در لايه آخر خود را برطرف کند. اتم اکسيژن مي‌تواند دو پيوند يگانه با دو اتم هيدروژن به‌صورت مجزا نيز برقرار کند (يک سؤال: اتم انرژي لازم را براي آنچه انگيزه دارد، از کجا تأمين مي‌كند؟). مولکول آب ايجاد مي‌شود، سپس چون اين مولکول قطبي است بي‌نهايت مولکول آب مي‌توانند در کنار يکديگر قرار بگيرند. مشاهده مي‌شود که طبيعت به‌صورت دست نامرئي در پي آنچه خواست و انگيزه اتم‌ها بوده است (پرکردن لايه‌هاي الکترون و حتي ازدست‌دادن الکترون) نياز طبيعت به ماده را تأمين مي‌كند.

عده‌اي معتقدند در اقتصاد نيز يک دست نامرئي وجود دارد که انگيزه‌هاي شخصي نياز‌هاي افراد را تأمين مي‌كند. در نظر اين عده نقش دولت و سياست باید کوتاه باشد و اگر نقش دولت و سياست کوتاه نباشد، ممکن است مکانيسم قيمت‌ها که ابزار دست نامرئي است، از آنچه بايد باشد، خارج شود. در نگاه اين عده تعادل يک هدف است. تعادل به معناي برابربودن عرضه و تقاضا تعريف مي‌شود.
آيا اقتصاد مي‌تواند مانند شيمي از طريق دست نامرئي نياز‌هاي جامعه را برآورده کند؟ آيا تعادل يک هدف‌گذاري مطلوب است؟ دستاورد دست نامرئي چيست؟ آيا اينکه هرکس که توان قدرت خريد بيشتر دارد، مي‌تواند در جنگ تقاضا موفق شود، يک دستاورد است؟ يا اينکه اگر قيمت يک جنس بالا باشد، اين جنس بايد آن‌قدر ارزان شود تا تقاضا براي آن شکل گيرد، حتي اگر قيمت از هزينه نهايي توليد کمتر باشد؛ يک دستاورد است؟ آيا دست نامرئي مي‌تواند تضمين تکامل انسان‌ها در اقتصاد را بر عهده گيرد؟
چه نتيجه‌اي براي توليدکنندگان خردي که هزينه نهايي توليد آنها بالاست، در دست نامرئي اقتصاد خواهد بود؟ در نظام دست نامرئي چه آينده‌اي براي آنها که بدون نياز به دغدغه مالي و اقتصادي خواهان آن هستند که به‌دنبال پيش‌برد ايده‌هاي تکنولوژي خود بروند، متصور است؟ آيا برقراربودن عرضه با تقاضا نياز آحاد جامعه است و نياز آنها را تأمين مي‌كند؟ آيا اگر حمايت‌هاي اوليه براي برقرارشدن عدالت و رقابت عادلانه قطع شود، دست نامرئي تضميني بر ارائه پاسخ درست به آنچه پرسيده شد، دارد؟
در اقتصاد حمايتي، نگاه حمايتي به آحاد جامعه براي توليد از سوي سياست، عملا موضوعيتي براي کمبود عرضه توليد کالاي ملموس باقي نمي‌گذارد و از سويي در آن اقتصاد دنبال‌کننده‌اي براي آنکه از افزايش تقاضا نسبت به توليد کالاي ملموس براي افزايش قيمت استفاده ببرد نيز يافت نمي‌شود. مي‌توان گفت علم اقتصاد، علمي است که تکامل آن به جوامع سپرده شده و هدف‌گذاري آن شکوفايي استعدادهاست؛ بنابراین علم اقتصاد بايد درباره چگونگي حمايت و نظارت صحبت کند. تا زماني‌ که تعريف علم اقتصاد را بتوان در اين قرار داد که اقتصاد يک بستر قراردادي اعتباري و اعتمادزايي بين سياست و دولت است، نمي‌توان از آزادي اقتصاد صحبت کرد و قيمت را ابزاري در اختيار دست نامرئي قرار داد. نمي‌توان از اين صحبت کرد که افزايش تقاضا در عين افزايش‌نیافتن توليد کالاي ملموس موجب افزايش قيمت مي‌شود (چراکه در اقتصاد اعتباري قراردادي و اعتمادزايي سياست با اقتصاد، قيمت، افزايش تقاضا و... همه تابع يک علت مي‌توانند قرار بگيرند).
اگر آنچه باعث اقتصاد رقابتي شده است، تداوم نداشته باشد، باز سياست‌گذاري‌هاي ناعادلانه قيمت و سياست‌گذاري تبعيضي حاکم مي‌شود. بر مفهوم بازار دو ايراد وارد است؛ ايراد کلان (جامع) به حکم مقدم‌شدن مفهوم بازار بر تعريف اقتصاد است. پيامد افزايش تقاضا بايد براساس تعريف از اقتصاد بيان شود نه براساس مفهوم بازار. براساس تعريف اقتصاد، دليلي وجود ندارد که قيمت در پي افزايش تقاضا حتی اگر توليد ملموس افزايش نداشته است، افزايش يابد. درباره انتقاد در نگاه خرد (اقتصاد کلان) به مفهوم بازار مي‌توان به‌صورت خلاصه موارد زير را بيان کرد: 1- بدون اثبات اولين پيامد افزايش تقاضا افزايش قيمت قرار داده شده است 2- از فرض زاويه 45 درجه استفاده شده ولي بيان نشده است 3- به‌نادرستي هزينه نهايي دوبل حساب شده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها