|

كوويد19 و تكرار بهار عربي

ديويد پاتريكاراكس . نويسنده و روزنامه‌نگار

آنها همواره گفته‌اند كه از خاورميانه خارج مي‌شويم. باراك اوباما، رئيس‌جمهوري سابق آمريكا، قصد داشت آسيا به مركز سياست‌هايش تبدیل شود و سرانجام دونالد ترامپ، جانشين او، همواره مي‌گويد قصد دارد آمريكا را از جهنم خاورميانه خارج كند. از نظر فكري، سياسي و از همه مهم‌تر نظامي، ما هم مي‌خواستيم تا اين سرزمين آسيب‌ديده را پشت‌سر بگذاريم. آنها اطمينان دادند كه روزي جديد در انتظار ماست. آنها همه در اشتباه بودند. اوباما براي رسيدن به آرزوي خود عقب نشست و با ايران توافق هسته‌اي امضا كرد. ترامپ نيز بازي انزواطلبي را به راه انداخت اما درنهايت فرمانده ايراني را در بغداد با هواپيماي بدون سرنشين هدف قرار داد. اكنون ما در بحبوحه سقوط قيمت نفت و شيوع ويروس كرونا قرار داريم. خاورميانه بار ديگر در گوشه اتاقي چمباتمه زده و به نظر مي‌رسد تمامي اتفاق‌هاي بد، دوباره در اين منطقه از جهان در حال وقوع است.
هفته گذشته قيمت نفت آمريكا براي ساعاتي صفر شد. همان‌طور كه پاندمي ويروس كرونا، اقتصاد جهاني را نابود كرده است؛ اين ضربه اقتصادي، تقاضاي خريد نفت را به حداقل رسانده است و اين سقوط نفتي براي هيچ جاي جهان اندازه خاورميانه ويرانگر نيست.
البته براي خاورميانه قيمت نفت برنت معيار اصلي است كه در اين هفته شوكه‌كننده به حدود 20 دلار رسيد. اين اتفاق بدي براي خاورميانه است، اما براي برخي از ساكنان اين منطقه اسفناك‌تر است. مركز نفت جهان در خليج‌فارس است و عربستان سعودي پادشاه توليدكنندگان است، پس رياض ضربه سختي را متحمل مي‌شود. اما اين كشور چيزي در حدود نيم تريليون دلار ذخاير ارزي دارد. دومين كشور بعد از عربستان در شوراي همكاري خليج‌فارس، امارات متحده عربي است كه ذخاير ارزي‌اش حدود صد ميليارد دلار برآورد شده است؛ بنابراين با كاهش درآمدهاي نفتي، آنها مي‌توانند براي جبران خسارت‌ها از ذخاير ارزي خود استفاده كنند و ازنظر سياسي هم پايدار بمانند: آنها مي‌توانند بدون ترس از انقلاب، سياست‌هاي رياضتي خود را اجرائي كنند.
مهم‌ترين مسئله، موضوع اشتغال است. همه كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج‌فارس به‌شدت به نيروي كار خارجي وابسته‌اند؛ بنابراين پس از ركود اقتصادي بسياري از اين افراد به احتمال زياد بايد كشور ميزبان را ترك كنند. اين روزها به هر منطقه‌اي كه نگاه مي‌كنيم، اقتصادهاي متنوع غربي بي‌وقفه در تلاش‌اند تا با پرداخت حقوق به كارگران به حيات اقتصادي خود ادامه دهند. در آن‌سو، اين بانك‌هاي مركزي كشورها هستند كه اقتصادهاي ملي‌شان را سرپا نگه داشته‌اند؛ اما كشورهاي حوزه خليج‌فارس توانايي انجام چنين اقداماتي را ندارند. در اين ميان شايد قطر و امارات بتوانند شركت‌‌ هواپيمايي ملي خود را با اعطاي وثيقه نجات دهند، اما برای مثال به يك بانكدار بلژيكي يا يك سازنده پاكستاني يارانه‌اي پرداخت نخواهند كرد، بنابراين در چنين شرايطي اقتصاد آنان تمامي ضررها را پرداخت خواهد كرد. پس اين كارگران عرب هستند كه به خانه فرستاده مي‌شوند، از بين مي‌روند و به‌تبع آن، اقتصاد اين كشورها نيز به‌شدت آسيب مي‌بيند.
در عراق اين تصوير دهشتناك واضح‌تر است. هم‌اكنون اين كشور به‌شدت آسيب‌‌پذير شده است. بنابراين بغداد براي حفظ هسته اصلي هزينه‌هاي عملياتي خود، در حقيقت براي پوشش مالي مطالبات اساسي مانند حقوق و دستمزد عمومي (حدود 50 ميليارد دلار در سال)، بدهي‌هاي خدماتي، پرداخت يارانه‌ها، پرداخت هزينه‌هاي رفاهي و واردات مواد غذايي به نفتي در حدود 42 دلار نياز دارد. اين در حالي است كه قيمت نفت اكنون كمي بيش از 20 دلار است و بغداد با تخفيف پنج تا شش دلار براي هر بشكه، خريدار جذب مي‌كند. عراق از نظر داخلي ورشكسته است و حتي نمي‌تواند با اين فروش، حقوق كارمندان دولتي خود را پرداخت كند. اين موضوع بسيار خطرناك است. مانند بسياري از كشورهاي خاورميانه، عراق نيز براساس مدل پاتروناژ اداره مي‌شود: با ارائه خدمات به يك طبقه متراكم، تا حدي ثبات سياسي خود را حفظ مي‌كند. به عبارت ساده‌تر، سمت‌ها تنها به گروهي از افرادي اعطا مي‌شود كه مي‌دانند در صورت هرگونه تغيير اساسي، جايگاه خود را از دست خواهند داد.
زماني شرايط براي كشورهاي غير عضو شوراي همكاري خليج‌فارس و شمال آفريقا در خاورميانه وخيم‌تر مي‌شود كه آنان با موج عظيمي از جنبش‌هاي ضددولتي قدرتمند نيز روبه‌رو باشند. هم‌اكنون ويروس كرونا، آنان را خاموش نگه داشته است اما اين شرايط براي هميشه دوام نخواهد داشت و تنها با يك حركت، پتانسيل انفجار را دارد. در همين حال، در عراق و الجزاير تخمين زده مي‌شود كه مشاغل غيررسمي مانند آرايشگران، مغازه‌داران، كارگران روزمزد و كارگراني كه در سرشماري‌هاي دولتي لحاظ نمي‌شوند، تقريبا 67 درصد از اقتصاد غيرنفتي را در اختيار دارند. آنها تاب تحمل ادامه بي‌كاري و عدم امنيت اجتماعي را ندارند. در حقيقت آنان همان كساني هستند كه در آينده يا توده بهار عربي بعدي را تشكيل مي‌دهند يا به صفوف داعش مي‌پيوندند.
اكنون هيچ چشم‌اندازي از پايان بحران وجود ندارد. اين بحران دو ماهه يا حتي شش ماهه نيست؛ ساكنان خاورميانه كه در كشور صادركننده نفت زندگي مي‌كنند، بايد بدانند كه اقتصاد و ثروتشان به تقاضاي جهاني نفت گره خورده است و حتي اگر از چنين بن‌بستي رها شويم، اين شرايط نااميدكننده ادامه دارد. در حقيقت اگر مي‌خواهيم چشم‌اندازي از آينده پيش‌رو داشته باشيم بايد به كشوري مثل سوئد نگاه كنيم كه با اينكه هرگز اقتصادش را كامل متوقف نكرد، اما اعلام كرده كه درآمدهاي كل اقتصادي‌اش با روند كاهشي مواجه است.
در كل منطقه خاورميانه به هر كشوري كه نگاه كنيم، همه‌چيز وحشتناك است و وحشتناك‌تر هم خواهد شد. ما سعي كرديم از خاورميانه فاصله بگيريم اما اين امر غيرممكن بود. آنچه پيش‌روي ماست، بدتر خواهد شد و تمامي ما را تحت تأثير قرار خواهد داد.
منبع: spectator
آنها همواره گفته‌اند كه از خاورميانه خارج مي‌شويم. باراك اوباما، رئيس‌جمهوري سابق آمريكا، قصد داشت آسيا به مركز سياست‌هايش تبدیل شود و سرانجام دونالد ترامپ، جانشين او، همواره مي‌گويد قصد دارد آمريكا را از جهنم خاورميانه خارج كند. از نظر فكري، سياسي و از همه مهم‌تر نظامي، ما هم مي‌خواستيم تا اين سرزمين آسيب‌ديده را پشت‌سر بگذاريم. آنها اطمينان دادند كه روزي جديد در انتظار ماست. آنها همه در اشتباه بودند. اوباما براي رسيدن به آرزوي خود عقب نشست و با ايران توافق هسته‌اي امضا كرد. ترامپ نيز بازي انزواطلبي را به راه انداخت اما درنهايت فرمانده ايراني را در بغداد با هواپيماي بدون سرنشين هدف قرار داد. اكنون ما در بحبوحه سقوط قيمت نفت و شيوع ويروس كرونا قرار داريم. خاورميانه بار ديگر در گوشه اتاقي چمباتمه زده و به نظر مي‌رسد تمامي اتفاق‌هاي بد، دوباره در اين منطقه از جهان در حال وقوع است.
هفته گذشته قيمت نفت آمريكا براي ساعاتي صفر شد. همان‌طور كه پاندمي ويروس كرونا، اقتصاد جهاني را نابود كرده است؛ اين ضربه اقتصادي، تقاضاي خريد نفت را به حداقل رسانده است و اين سقوط نفتي براي هيچ جاي جهان اندازه خاورميانه ويرانگر نيست.
البته براي خاورميانه قيمت نفت برنت معيار اصلي است كه در اين هفته شوكه‌كننده به حدود 20 دلار رسيد. اين اتفاق بدي براي خاورميانه است، اما براي برخي از ساكنان اين منطقه اسفناك‌تر است. مركز نفت جهان در خليج‌فارس است و عربستان سعودي پادشاه توليدكنندگان است، پس رياض ضربه سختي را متحمل مي‌شود. اما اين كشور چيزي در حدود نيم تريليون دلار ذخاير ارزي دارد. دومين كشور بعد از عربستان در شوراي همكاري خليج‌فارس، امارات متحده عربي است كه ذخاير ارزي‌اش حدود صد ميليارد دلار برآورد شده است؛ بنابراين با كاهش درآمدهاي نفتي، آنها مي‌توانند براي جبران خسارت‌ها از ذخاير ارزي خود استفاده كنند و ازنظر سياسي هم پايدار بمانند: آنها مي‌توانند بدون ترس از انقلاب، سياست‌هاي رياضتي خود را اجرائي كنند.
مهم‌ترين مسئله، موضوع اشتغال است. همه كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج‌فارس به‌شدت به نيروي كار خارجي وابسته‌اند؛ بنابراين پس از ركود اقتصادي بسياري از اين افراد به احتمال زياد بايد كشور ميزبان را ترك كنند. اين روزها به هر منطقه‌اي كه نگاه مي‌كنيم، اقتصادهاي متنوع غربي بي‌وقفه در تلاش‌اند تا با پرداخت حقوق به كارگران به حيات اقتصادي خود ادامه دهند. در آن‌سو، اين بانك‌هاي مركزي كشورها هستند كه اقتصادهاي ملي‌شان را سرپا نگه داشته‌اند؛ اما كشورهاي حوزه خليج‌فارس توانايي انجام چنين اقداماتي را ندارند. در اين ميان شايد قطر و امارات بتوانند شركت‌‌ هواپيمايي ملي خود را با اعطاي وثيقه نجات دهند، اما برای مثال به يك بانكدار بلژيكي يا يك سازنده پاكستاني يارانه‌اي پرداخت نخواهند كرد، بنابراين در چنين شرايطي اقتصاد آنان تمامي ضررها را پرداخت خواهد كرد. پس اين كارگران عرب هستند كه به خانه فرستاده مي‌شوند، از بين مي‌روند و به‌تبع آن، اقتصاد اين كشورها نيز به‌شدت آسيب مي‌بيند.
در عراق اين تصوير دهشتناك واضح‌تر است. هم‌اكنون اين كشور به‌شدت آسيب‌‌پذير شده است. بنابراين بغداد براي حفظ هسته اصلي هزينه‌هاي عملياتي خود، در حقيقت براي پوشش مالي مطالبات اساسي مانند حقوق و دستمزد عمومي (حدود 50 ميليارد دلار در سال)، بدهي‌هاي خدماتي، پرداخت يارانه‌ها، پرداخت هزينه‌هاي رفاهي و واردات مواد غذايي به نفتي در حدود 42 دلار نياز دارد. اين در حالي است كه قيمت نفت اكنون كمي بيش از 20 دلار است و بغداد با تخفيف پنج تا شش دلار براي هر بشكه، خريدار جذب مي‌كند. عراق از نظر داخلي ورشكسته است و حتي نمي‌تواند با اين فروش، حقوق كارمندان دولتي خود را پرداخت كند. اين موضوع بسيار خطرناك است. مانند بسياري از كشورهاي خاورميانه، عراق نيز براساس مدل پاتروناژ اداره مي‌شود: با ارائه خدمات به يك طبقه متراكم، تا حدي ثبات سياسي خود را حفظ مي‌كند. به عبارت ساده‌تر، سمت‌ها تنها به گروهي از افرادي اعطا مي‌شود كه مي‌دانند در صورت هرگونه تغيير اساسي، جايگاه خود را از دست خواهند داد.
زماني شرايط براي كشورهاي غير عضو شوراي همكاري خليج‌فارس و شمال آفريقا در خاورميانه وخيم‌تر مي‌شود كه آنان با موج عظيمي از جنبش‌هاي ضددولتي قدرتمند نيز روبه‌رو باشند. هم‌اكنون ويروس كرونا، آنان را خاموش نگه داشته است اما اين شرايط براي هميشه دوام نخواهد داشت و تنها با يك حركت، پتانسيل انفجار را دارد. در همين حال، در عراق و الجزاير تخمين زده مي‌شود كه مشاغل غيررسمي مانند آرايشگران، مغازه‌داران، كارگران روزمزد و كارگراني كه در سرشماري‌هاي دولتي لحاظ نمي‌شوند، تقريبا 67 درصد از اقتصاد غيرنفتي را در اختيار دارند. آنها تاب تحمل ادامه بي‌كاري و عدم امنيت اجتماعي را ندارند. در حقيقت آنان همان كساني هستند كه در آينده يا توده بهار عربي بعدي را تشكيل مي‌دهند يا به صفوف داعش مي‌پيوندند.
اكنون هيچ چشم‌اندازي از پايان بحران وجود ندارد. اين بحران دو ماهه يا حتي شش ماهه نيست؛ ساكنان خاورميانه كه در كشور صادركننده نفت زندگي مي‌كنند، بايد بدانند كه اقتصاد و ثروتشان به تقاضاي جهاني نفت گره خورده است و حتي اگر از چنين بن‌بستي رها شويم، اين شرايط نااميدكننده ادامه دارد. در حقيقت اگر مي‌خواهيم چشم‌اندازي از آينده پيش‌رو داشته باشيم بايد به كشوري مثل سوئد نگاه كنيم كه با اينكه هرگز اقتصادش را كامل متوقف نكرد، اما اعلام كرده كه درآمدهاي كل اقتصادي‌اش با روند كاهشي مواجه است.
در كل منطقه خاورميانه به هر كشوري كه نگاه كنيم، همه‌چيز وحشتناك است و وحشتناك‌تر هم خواهد شد. ما سعي كرديم از خاورميانه فاصله بگيريم اما اين امر غيرممكن بود. آنچه پيش‌روي ماست، بدتر خواهد شد و تمامي ما را تحت تأثير قرار خواهد داد.
منبع: spectator
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها