نقش زنان در حرفه حسابداري ايران
پيشينه حسابداري مدرن در ايران عملا به تأسيس «دانشکده حسابداري و علوم مالي» در سال 1336 و سپس تأسيس «مؤسسه عالي حسابداري» در سال 1343 به دست شادروان دکتر عزيز نبوي بازميگردد. بر اساس آخرين اطلاعات منتشرشده در پايگاه وزارت علوم و آموزش عالي، درحالحاضر ۱۸هزارو ۴۸۱ زن عضو هيئتعلمي وزارت علوم، وزارت بهداشت و پژوهشکدهها هستند که از اين تعداد، ۳۵۰ استاد زن، هزارو 404 دانشيار و هشتهزارو ۳۵۲ استاديار زن هستند؛ بهطوريکه در مجموع ۲۴ درصد اعضاي هيئتعلمي زن هستند. با وجود اين، تعداد زنان در جايگاه هيئتعلمي تناسبي با تعداد دانشجويان و دانشآموختگان زن ندارد؛ بهويژه که ششدهم درصد مقالات در رشتههاي علوم پزشکي و مهندسي، از سوی زنان نگاشته ميشود و اين در حالي است که مديريت يک دانشگاه دولتي و سه مؤسسه غيرانتفاعي دختران بر عهده زنان است. درحالحاضر شش مرکز پژوهشي زنان در کشور وجود دارد که ۴۸ درصد تعداد دانشجويان دختر هستند. حدود 55 درصد دانشجويان کشور را دختران تشکيل دادهاند؛ بهطوريکه تعداد دختران در مقطع کارشناسي از پسران بيشتر است، تعداد دختران در مقطع دکترا کمتر و ۳۷ درصد دانشجويان دکترا و ۳۵ درصد دانشجويان کارشناسي ارشد زن هستند. همچنين ۵۳ درصد دانشجويان علوم انساني، ۶۸ درصد دانشجويان علوم پايه، ۲۳ درصد دانشجويان فني و مهندسي و ۵۲ درصد دانشجويان کشاورزي زن هستند. جمعبندي آنکه بهطورکلي ۵۷ درصد دانشجويان کل مقاطع و ۴۴ درصد دانشآموختگان کشور، زن هستند. نکته شایان توجه آن است که درحالحاضر 56 درصد از دانشجويان دانشگاههاي دولتي کشور را زنان تشکيل دادهاند که از اين ميان سهم دختران از کل دانشجويان رشتههاي علوم پزشکي 53 درصد، در رشتههاي علوم انساني 58 درصد و در گروههاي علوم پايه به 69 درصد رسيده است. اما با وجود تعداد دانشجويان و فارغالتحصيلان زن، همچنان تعداد پژوهشگران و اعضاي هيئتعلمي زن پايين است و تنها چهار مجله تخصصي زنان داريم. اين آمار و اعداد نشاندهنده آن است که با وجود آنکه وضعيت آموزشي و شاخص دسترسي به تحصيلات عالي براي زنان در حد قابل قبولي، بهويژه در مقايسه با کشورهاي همجوار است، از ظرفيت بالاي فارغالتحصيلان زن در مدارج بالاي علمي، آنطور که بايد، استفاده نميشود؛ بهگونهاي که هماکنون فقط هشت درصد از زنان در رتبه علمي استاد، ۱۳/۵ درصد در رتبه دانشيار و ۲۱ درصد در مرتبه استاديار در دانشگاههاي کشور مشغول به کار هستند و علاوه بر آن نيز ۳۴ درصد از اعضاي هيئتعلمي دانشگاههاي علوم پزشکي کشور را بانوان تشکيل ميدهند.
«اگر بهجاي اسلحه با معلم به جنگ دنيا ميرفتيم، همه دشمنان نابود ميشدند»؛ اتوفون بيسمارک اولين صدراعظم آلمان.
بر اساس آمار انجمنهاي حرفهاي انگلستان، حدود 49 درصد اعضاي اين انجمنها زن هستند. گرايش زنان به حرفه حسابداري روزافزون بوده؛ بهطوريکه 57 درصد دانشجويان رشته «ACCA» را زنان تشکيل ميدهند.
شايد کمتر کسي بداند که لورانس نايتينگل گراهام زني بود که کار خود را از حسابداري براي يک شرکت داروسازي شروع کرد تا اينکه توانست برند «اليزابت آردن» را به وجود آورد و به يکي از ثروتمندترين زنان جهان تبديل شود. او خود اين موفقيت را مديون ورود به رشته حسابداري ميداند.
در ايران نيز بيش از دو دهه است که شاهد اقبال زنان به رشته حسابداري هستيم. استادان معروف زن ايراني نامهایي همچون خانم دکتر فريده خلعتبري، دکتر طاهره خدادوست و منيژه رهسپارمحمدي «از مديران مؤسسه حسابرسي کوپرز قبل انقلاب ايران»، سکينه غنيميفر، شيرين مشيرفاطمي (اولين زن عضو انجمن حسابداران خبره انگلستان در ايران)، خانم دکترها رضوان حجازي، ويدا مجتهدزاده، بيتا مشايخي، شهناز مشايخ، فرزانه نصيرزاده، فاطمه صراف، آزيتا جهانشاد، رويا دارابي، زهرا لشکري، فرزانه حيدرپور، مهناز ملانطر، نرگس حميدي، اعظم وليزاده لاريجاني، پري چالاکي، ندا آهنجيده، پريساسادات بهبهانينيا تجويدي، زهرا پورزماني، زهره حاجيها، عاطفه حسيني و خانمها زکيه شوشتريان، آتيه وثيرش، حليمه رحماني، الهام حميدي و دهها استاد زن برجسته ديگر در رشته حسابداري ايران، از ستارگان علوم حسابداري دانشگاهي به شمار ميروند. اما متأسفانه فقط پنج درصد حسابداران رسمي ايران زن هستند.
اگرچه گفته ميشود زنان نصف جمعيت دنيا را تشکيل ميدهند، ولي بدون اين نصف، جهان همان نصفه باقي خواهد ماند؛ زيرا جنسيت يك باور و تعريف اجتماعي از امور زنانه و مردانه است كه ميتواند طي زمان تحـول يابـد. عامل جنس را معمولا اساس يك طبقهبندي دوگانه در نظر ميگيرند كه تعيين ميكند يك فرد زن يا مرد است. البته چنين طبقهبنديای بـر عامـل ژنتيكـي جـنس و نـه عامـل هورموني تأكيد دارد؛ زيرا ميتوان اثبات كرد كه بخشـي از رفتارهـاي فـردي در قالـب تفاوتهاي هورموني مرد و زن قابل تعريف است. جنسيت يك طبقهبندي پيوسـته از تمامي حالات و رفتارهايي است كه ميتواند زنانه يا مردانه تلقي شود و بر اساس همين طبقهبندي است كه ميتوان گفت رفتار يك فرد بيشتر زنانه و نه مردانه است. براي آنكه مطالعات مربوط به جنسيت بتواند تفاوتهاي رفتار در زنان و مـردان را توضيح دهد، بايد هر دو بعد زيستشناسي (طبيعت) و تفاوتهاي محيطـي(تربيـت) را مدنظر قرار داد. ريشه تفاوتهاي زيستشناسي در رفتارهاي مردانه و زنانه را ميتوان در نقشهاي مختلفي كه زن و مرد در زندگي بر عهده ميگيرند، جستوجو كرد. تفاوتهاي زيستي موجود در مغز زن و مرد نيز در بروز رفتارهاي
متفاوت بـين آنهـا نقـش دارد. اگرچه پژوهشها نشان ميدهد مغز زن و مرد در حالت كلي مشابه يكديگرند، ولـي از ديدگاه خرد، بين مغز زن و مرد تفاوتهايی اساسي وجود دارد. به طور مشخص ثابت شده در مغز زنان ابعاد توجه به پيرامون و محيط گستردهتر است. مهارت حل مسئله، فرايند تفكر منطقي و منظمي است كه به فرد كمك ميكند هنگام رويارويي با مشكلات، راهحلهاي متعددي را جستوجو و بهترين را انتخاب کند. فرايند حل مسئله را فرايندي شناختي-رفتاري-عاطفي مـيدانـد كـه در آن فرد يا گروه تلاش ميكند راهحل يا شيوه مقابله مؤثر را بيابد. از ميان ويژگيهاي مختلف انسان چيزي که ميتواند به انسان کمک کند تا خود و ديگران را بهتر بشناسد، شخصيت است. اين ويژگي، جنبهاي از حيات انسان است که با استفاده از آن ميتوان پيشبيني کرد آدمي در اوضاع و احوال معين چه رفتاري از خود نشان خواهد داد به عبارت ديگر، شخصيت يعني مجموعهاي از رفتار و شيوههاي تفکر شخص در زندگي روزمره که با ويژگيهاي بيهمتابودن، ثبات پايداري و قابليت پيشبيني مشخص ميشود در واقع، شخصيت داراي مفهومي عاميانه و کاربردي است.
اصولا هر کسي منش، تواناييها و ويژگيهاي منحصر به فرد خود را دارد که الگوهاي رفتاري، شيوههاي پاسخدهي و واكنشهاي وي را به محيط دروني و بيروني نشان داده و اين موارد شخصيت وي را شکل ميدهد. افراد با هر جنبه از شخصيت به شيوههاي خاصي رفتار ميكنند و داراي انتظارات خاصي هستند. بنابراين ميتوان اينگونه بيان کرد که هر شخصيتي توانايي و مهارت رفتاري منحصر به فرد و نيز نيازهاي متفاوتي دارد و بر اساس الگوي شخصيتي خود داراي نيازها، انتظارات، انگيزهها، توقعها و هدفهاي خاصي است. سازمانها نيز بر حسب هدفها، وظايف و فعاليتهاي خود نيازها، انتظارات و توقعهاي خاصي را تأمين ميكنند. در نتيجه، براي هر يک از انواع شخصيتها شغلهاي متفاوتي در سازمانهاي مختلف مناسب است. بررسي شخصيت انسانها هميشه مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران بسياري بوده است. روانشناسان در مورد ابعاد شخصيتي افراد نظرهاي گوناگوني ارائه کردهاند؛ از جمله اين نظرها ميتوان به تئوري الگوي ابعاد پنجگانه شخصيتي شامل «روانرنجوري، برونگرايي، انعطافپذيري، دلپذيربودن و وجدان کاري» اشاره کرد. اين الگو در سالهاي اخير در پژوهشهاي زيادي تأييد شده و مبناي
ساير الگوها قرار گرفته است زيرا اين الگو بُعدهاي اساسي را براي شخصيت معرفي ميکند و هر بُعد دربرگيرنده تعدادي از صفات خاص است.
جنسيت تفاوت ميان زن و مرد به دو عامل جنس و جنسيت مربوط است. عامل جنس مبناي زيستشناسي دارد و مربوط به اين است که هر دو کروموزوم زنان از نوع X است در حالي که يکي از کروموزومهاي مردان از نوع X و ديگري Y است. جنس يک باور و تعريف اجتماعي از امور زنانه و مردانه است که ميتواند طي زمان تحول يابد. عامل جنس معمولا اساس يک طبقهبندي دوگانه در نظر گرفته ميشود که تعيين ميکند يک فرد زن است يا مرد. جنسيت يک طبقهبندي پيوسته از تمامي حالتها و رفتارهايي است که ميتواند زنانه يا مردانه تلقي شود و بر اساس همين طبقهبندي ميتوان گفت رفتار يک فرد بيشتر شبيه به رفتارهاي زنانه است يا مردانه.
تحقيقات و مستندات موجود در همه جهان بهويژه جوامع ساخت سنت نظير ايران نشان ميدهد نوعي باور نادرست حتي در بخشهایي از خود زنان نيز وجود دارد که زنان را کمتر از مردان شايسته و لايق ميداند و فعاليتهاي زنان را کمارزشتر از فعاليتهاي مردان ارزيابي ميکند؛ نه تنها مانع ارتقاي شغلي زنان به موقعيتهاي معتبر و مديريتي ميشود، بلکه انگيزش دروني و احساس شايستگي و کارآمدي آنها را نيز تخريب ميکند. به طوري که حتي در شرکت سهامي حسابرسي وزارت امور اقتصادي که در قبل از انقلاب تأسيس و زنان حسابرس هم در آن حضور داشتهاند، شاهد براندن مدير حسابرسي ارشد در آن نبودهايم. جالب آنکه رشته حسابداري اساسا رشته زنانه تلقي شده که محدوديتهاي سنتي ساير مشاغل را براي زنان ندارد و عليرغم تعداد قابل ملاحظه زنان در اين رشته چه در ايران و جهان «عليرغم مشارکت 51درصدي زنان در مؤسسات حسابرسي اما در رده شرکاي مؤسسات حسابداري و حسابرسي در جهان که در سال 2014 معادل 19 درصد بوده بر 25 درصد در سال 2018 بالغ شده است» اما شاهد ظهور کمتر برجسته زنان در اين رشته و مؤسسات بزرگ بينالمللي هستيم به طوري که شاهد حضور فقط يک زن در رأس مؤسسات بزرگ
10گانه جهان «خانم جين استفان رئيس هيئت مديره مؤسسه RSM International به عنوان ششمين مؤسسه بزرگ بينالمللي جهان هستيم» يا فقط 15 درصد شرکاي کار حسابرسي 500 شرکت برتر جهان را زنان در مؤسسات حسابرسي بينالمللي موسوم به بيک فور «Big Four» تشکيل داده يا فقط 9 شريک کار حسابرسي مسئول کار از بين صد شرکت برتر انگلستان زن هستند که همگي آنان نيز سفيدپوستاند، اين در حالي است که 50 درصد حسابداران شاغل کانادايي زن هستند. نگاهي به آمار زنان شاغل در رشته حسابداري نشان ميدهد درصد زنان شاغل در اين دو رشته در اتحاديه اروپا، فنلاند، فرانسه، آلمان، ايرلند، ايتاليا، نروژ، اسپانيا، سوئد، سوئيس، انگلستان و آمريكا به ترتيب 62.8 -68.7-68.9- 6.4- 56.3 59.4-58.3-58- 60.5-58.9، 53.5 و 60.6 هستند. مضافا درصد مديران حسابرسي زن در چهار ابرمؤسسه بزرگ حسابرسي جهان Deloitte «20.8»، PWC «16.3» ،EY «12.9» و KPMG» 10.6» بوده است که 87 درصد آنان را زنان سفيدپوست تشکيل داده که عملا نوعي تبعيض رنگ و پوست را نمايش ميدهد. نتيجه آنکه موضوع فقدان جايگاه مناسب و ارتقاي زنان در حرفه حسابداري و بهويژه حسابرسي محدود به کشورهاي سنتپذير و توسعهنيافته
نيست؟! چراکه متوسط حقوق زنان و مردان همرده در مؤسسات حسابرسي بزرگ انگلستان تفاوت حدود 11 هزار دلار در سال را نمايش ميدهد. يافتههاي تحقيقات مختلف نشان داده است با وجود انتخابهاي بسيار، تمايل زنان حسابرس همچون ساير زنان به سمت صرف زمان بيشتر براي کودکان و خانواده قرار دارد و عليرغم محدوديتها زنان از انتخاب خود خوشحال هستند. آنها اشاره ميكنند زناني که کار نيمهوقت را انتخاب ميكنند در انتخاب بين شيوههاي کار و زندگي، اولويت را به ايفاي نقش مادري دادهاند. با وجود این، در بيشتر مواقع اين شيوه کار توسط کارفرما ارائه نشده و عملا به يک محدوديت و تبعيض در ارتقاي زنان حسابرس تبديل ميشود.
به طور عمومي و بر اساس تحقيقات انجمن بازرسان تقلب آمريكا «CFE» که زنان در مقايسه با مردان کمتر در فرايند تقلب دخالت ميكنند، ميتوان نتيجه گرفت حسابرسان زن در حسابرسي از مردان خطرگريزتر هستند که اين موضوع ميتواند ناشي از نظريههاي جامعهشناسي در باب رابطه اخلاق و جنسيت باشد که بيان ميکند زماني که زنها عملي را تقبيح ميكنند، نسبت به اعتقادات خود پافشاري بيشتري به عمل ميآورند و زنان استانداردهاي اخلاقي بالاتري نسبت به مردان دارند. همين نظريه است که بر اساس نتايج پژوهشهاي انجامشده، تأکيد دارد دانشجويان دختر، تقلب در امتحان را سختتر ميپذيرند و زنان در مقابل مردان، استقلال بيشتري در اظهارنظرهاي خود داشته به طوري که در حسابرسي، جنسيت عامل تأثيرگذاري در فرايندهاي ارزيابي خطر و قضاوت حرفها تلقي ميشود. به عبارت ديگر، جنسيت را ميتوان عاملي دانست که اظهارنظر نهايي حسابرسان پيرامون ارزيابي و مديريت خطر سازمان را تحت تأثير قرار ميدهد. همين تحقيقات مؤيد آن است که زنان در حسابرسي شواهد بيشتري جمعآوري خواهند کرد و متعاقب آن سطح اهميت را نيز کاهش ميدهند که نتيجه بلاواسطه اين امر افزايش کيفيت کار حسابرسي است.
حسابرسان زن ارائهنشدن منصفانه صورتهاي مالي به واسطه تقلب را به طور اثربخشتري نسبت به حسابرسان مرد کشف ميكنند. از آنجا که در حسابداري و حسابرسي زنان و مردان آموزشهاي دانشگاهي و حرفهاي يکساني را دريافت ميكنند قاعدتا اين ويژگيها را بايد جنسيتي تلقي کرد.
پيشينه حسابداري مدرن در ايران عملا به تأسيس «دانشکده حسابداري و علوم مالي» در سال 1336 و سپس تأسيس «مؤسسه عالي حسابداري» در سال 1343 به دست شادروان دکتر عزيز نبوي بازميگردد. بر اساس آخرين اطلاعات منتشرشده در پايگاه وزارت علوم و آموزش عالي، درحالحاضر ۱۸هزارو ۴۸۱ زن عضو هيئتعلمي وزارت علوم، وزارت بهداشت و پژوهشکدهها هستند که از اين تعداد، ۳۵۰ استاد زن، هزارو 404 دانشيار و هشتهزارو ۳۵۲ استاديار زن هستند؛ بهطوريکه در مجموع ۲۴ درصد اعضاي هيئتعلمي زن هستند. با وجود اين، تعداد زنان در جايگاه هيئتعلمي تناسبي با تعداد دانشجويان و دانشآموختگان زن ندارد؛ بهويژه که ششدهم درصد مقالات در رشتههاي علوم پزشکي و مهندسي، از سوی زنان نگاشته ميشود و اين در حالي است که مديريت يک دانشگاه دولتي و سه مؤسسه غيرانتفاعي دختران بر عهده زنان است. درحالحاضر شش مرکز پژوهشي زنان در کشور وجود دارد که ۴۸ درصد تعداد دانشجويان دختر هستند. حدود 55 درصد دانشجويان کشور را دختران تشکيل دادهاند؛ بهطوريکه تعداد دختران در مقطع کارشناسي از پسران بيشتر است، تعداد دختران در مقطع دکترا کمتر و ۳۷ درصد دانشجويان دکترا و ۳۵ درصد دانشجويان کارشناسي ارشد زن هستند. همچنين ۵۳ درصد دانشجويان علوم انساني، ۶۸ درصد دانشجويان علوم پايه، ۲۳ درصد دانشجويان فني و مهندسي و ۵۲ درصد دانشجويان کشاورزي زن هستند. جمعبندي آنکه بهطورکلي ۵۷ درصد دانشجويان کل مقاطع و ۴۴ درصد دانشآموختگان کشور، زن هستند. نکته شایان توجه آن است که درحالحاضر 56 درصد از دانشجويان دانشگاههاي دولتي کشور را زنان تشکيل دادهاند که از اين ميان سهم دختران از کل دانشجويان رشتههاي علوم پزشکي 53 درصد، در رشتههاي علوم انساني 58 درصد و در گروههاي علوم پايه به 69 درصد رسيده است. اما با وجود تعداد دانشجويان و فارغالتحصيلان زن، همچنان تعداد پژوهشگران و اعضاي هيئتعلمي زن پايين است و تنها چهار مجله تخصصي زنان داريم. اين آمار و اعداد نشاندهنده آن است که با وجود آنکه وضعيت آموزشي و شاخص دسترسي به تحصيلات عالي براي زنان در حد قابل قبولي، بهويژه در مقايسه با کشورهاي همجوار است، از ظرفيت بالاي فارغالتحصيلان زن در مدارج بالاي علمي، آنطور که بايد، استفاده نميشود؛ بهگونهاي که هماکنون فقط هشت درصد از زنان در رتبه علمي استاد، ۱۳/۵ درصد در رتبه دانشيار و ۲۱ درصد در مرتبه استاديار در دانشگاههاي کشور مشغول به کار هستند و علاوه بر آن نيز ۳۴ درصد از اعضاي هيئتعلمي دانشگاههاي علوم پزشکي کشور را بانوان تشکيل ميدهند.
«اگر بهجاي اسلحه با معلم به جنگ دنيا ميرفتيم، همه دشمنان نابود ميشدند»؛ اتوفون بيسمارک اولين صدراعظم آلمان.
بر اساس آمار انجمنهاي حرفهاي انگلستان، حدود 49 درصد اعضاي اين انجمنها زن هستند. گرايش زنان به حرفه حسابداري روزافزون بوده؛ بهطوريکه 57 درصد دانشجويان رشته «ACCA» را زنان تشکيل ميدهند.
شايد کمتر کسي بداند که لورانس نايتينگل گراهام زني بود که کار خود را از حسابداري براي يک شرکت داروسازي شروع کرد تا اينکه توانست برند «اليزابت آردن» را به وجود آورد و به يکي از ثروتمندترين زنان جهان تبديل شود. او خود اين موفقيت را مديون ورود به رشته حسابداري ميداند.
در ايران نيز بيش از دو دهه است که شاهد اقبال زنان به رشته حسابداري هستيم. استادان معروف زن ايراني نامهایي همچون خانم دکتر فريده خلعتبري، دکتر طاهره خدادوست و منيژه رهسپارمحمدي «از مديران مؤسسه حسابرسي کوپرز قبل انقلاب ايران»، سکينه غنيميفر، شيرين مشيرفاطمي (اولين زن عضو انجمن حسابداران خبره انگلستان در ايران)، خانم دکترها رضوان حجازي، ويدا مجتهدزاده، بيتا مشايخي، شهناز مشايخ، فرزانه نصيرزاده، فاطمه صراف، آزيتا جهانشاد، رويا دارابي، زهرا لشکري، فرزانه حيدرپور، مهناز ملانطر، نرگس حميدي، اعظم وليزاده لاريجاني، پري چالاکي، ندا آهنجيده، پريساسادات بهبهانينيا تجويدي، زهرا پورزماني، زهره حاجيها، عاطفه حسيني و خانمها زکيه شوشتريان، آتيه وثيرش، حليمه رحماني، الهام حميدي و دهها استاد زن برجسته ديگر در رشته حسابداري ايران، از ستارگان علوم حسابداري دانشگاهي به شمار ميروند. اما متأسفانه فقط پنج درصد حسابداران رسمي ايران زن هستند.
اگرچه گفته ميشود زنان نصف جمعيت دنيا را تشکيل ميدهند، ولي بدون اين نصف، جهان همان نصفه باقي خواهد ماند؛ زيرا جنسيت يك باور و تعريف اجتماعي از امور زنانه و مردانه است كه ميتواند طي زمان تحـول يابـد. عامل جنس را معمولا اساس يك طبقهبندي دوگانه در نظر ميگيرند كه تعيين ميكند يك فرد زن يا مرد است. البته چنين طبقهبنديای بـر عامـل ژنتيكـي جـنس و نـه عامـل هورموني تأكيد دارد؛ زيرا ميتوان اثبات كرد كه بخشـي از رفتارهـاي فـردي در قالـب تفاوتهاي هورموني مرد و زن قابل تعريف است. جنسيت يك طبقهبندي پيوسـته از تمامي حالات و رفتارهايي است كه ميتواند زنانه يا مردانه تلقي شود و بر اساس همين طبقهبندي است كه ميتوان گفت رفتار يك فرد بيشتر زنانه و نه مردانه است. براي آنكه مطالعات مربوط به جنسيت بتواند تفاوتهاي رفتار در زنان و مـردان را توضيح دهد، بايد هر دو بعد زيستشناسي (طبيعت) و تفاوتهاي محيطـي(تربيـت) را مدنظر قرار داد. ريشه تفاوتهاي زيستشناسي در رفتارهاي مردانه و زنانه را ميتوان در نقشهاي مختلفي كه زن و مرد در زندگي بر عهده ميگيرند، جستوجو كرد. تفاوتهاي زيستي موجود در مغز زن و مرد نيز در بروز رفتارهاي
متفاوت بـين آنهـا نقـش دارد. اگرچه پژوهشها نشان ميدهد مغز زن و مرد در حالت كلي مشابه يكديگرند، ولـي از ديدگاه خرد، بين مغز زن و مرد تفاوتهايی اساسي وجود دارد. به طور مشخص ثابت شده در مغز زنان ابعاد توجه به پيرامون و محيط گستردهتر است. مهارت حل مسئله، فرايند تفكر منطقي و منظمي است كه به فرد كمك ميكند هنگام رويارويي با مشكلات، راهحلهاي متعددي را جستوجو و بهترين را انتخاب کند. فرايند حل مسئله را فرايندي شناختي-رفتاري-عاطفي مـيدانـد كـه در آن فرد يا گروه تلاش ميكند راهحل يا شيوه مقابله مؤثر را بيابد. از ميان ويژگيهاي مختلف انسان چيزي که ميتواند به انسان کمک کند تا خود و ديگران را بهتر بشناسد، شخصيت است. اين ويژگي، جنبهاي از حيات انسان است که با استفاده از آن ميتوان پيشبيني کرد آدمي در اوضاع و احوال معين چه رفتاري از خود نشان خواهد داد به عبارت ديگر، شخصيت يعني مجموعهاي از رفتار و شيوههاي تفکر شخص در زندگي روزمره که با ويژگيهاي بيهمتابودن، ثبات پايداري و قابليت پيشبيني مشخص ميشود در واقع، شخصيت داراي مفهومي عاميانه و کاربردي است.
اصولا هر کسي منش، تواناييها و ويژگيهاي منحصر به فرد خود را دارد که الگوهاي رفتاري، شيوههاي پاسخدهي و واكنشهاي وي را به محيط دروني و بيروني نشان داده و اين موارد شخصيت وي را شکل ميدهد. افراد با هر جنبه از شخصيت به شيوههاي خاصي رفتار ميكنند و داراي انتظارات خاصي هستند. بنابراين ميتوان اينگونه بيان کرد که هر شخصيتي توانايي و مهارت رفتاري منحصر به فرد و نيز نيازهاي متفاوتي دارد و بر اساس الگوي شخصيتي خود داراي نيازها، انتظارات، انگيزهها، توقعها و هدفهاي خاصي است. سازمانها نيز بر حسب هدفها، وظايف و فعاليتهاي خود نيازها، انتظارات و توقعهاي خاصي را تأمين ميكنند. در نتيجه، براي هر يک از انواع شخصيتها شغلهاي متفاوتي در سازمانهاي مختلف مناسب است. بررسي شخصيت انسانها هميشه مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران بسياري بوده است. روانشناسان در مورد ابعاد شخصيتي افراد نظرهاي گوناگوني ارائه کردهاند؛ از جمله اين نظرها ميتوان به تئوري الگوي ابعاد پنجگانه شخصيتي شامل «روانرنجوري، برونگرايي، انعطافپذيري، دلپذيربودن و وجدان کاري» اشاره کرد. اين الگو در سالهاي اخير در پژوهشهاي زيادي تأييد شده و مبناي
ساير الگوها قرار گرفته است زيرا اين الگو بُعدهاي اساسي را براي شخصيت معرفي ميکند و هر بُعد دربرگيرنده تعدادي از صفات خاص است.
جنسيت تفاوت ميان زن و مرد به دو عامل جنس و جنسيت مربوط است. عامل جنس مبناي زيستشناسي دارد و مربوط به اين است که هر دو کروموزوم زنان از نوع X است در حالي که يکي از کروموزومهاي مردان از نوع X و ديگري Y است. جنس يک باور و تعريف اجتماعي از امور زنانه و مردانه است که ميتواند طي زمان تحول يابد. عامل جنس معمولا اساس يک طبقهبندي دوگانه در نظر گرفته ميشود که تعيين ميکند يک فرد زن است يا مرد. جنسيت يک طبقهبندي پيوسته از تمامي حالتها و رفتارهايي است که ميتواند زنانه يا مردانه تلقي شود و بر اساس همين طبقهبندي ميتوان گفت رفتار يک فرد بيشتر شبيه به رفتارهاي زنانه است يا مردانه.
تحقيقات و مستندات موجود در همه جهان بهويژه جوامع ساخت سنت نظير ايران نشان ميدهد نوعي باور نادرست حتي در بخشهایي از خود زنان نيز وجود دارد که زنان را کمتر از مردان شايسته و لايق ميداند و فعاليتهاي زنان را کمارزشتر از فعاليتهاي مردان ارزيابي ميکند؛ نه تنها مانع ارتقاي شغلي زنان به موقعيتهاي معتبر و مديريتي ميشود، بلکه انگيزش دروني و احساس شايستگي و کارآمدي آنها را نيز تخريب ميکند. به طوري که حتي در شرکت سهامي حسابرسي وزارت امور اقتصادي که در قبل از انقلاب تأسيس و زنان حسابرس هم در آن حضور داشتهاند، شاهد براندن مدير حسابرسي ارشد در آن نبودهايم. جالب آنکه رشته حسابداري اساسا رشته زنانه تلقي شده که محدوديتهاي سنتي ساير مشاغل را براي زنان ندارد و عليرغم تعداد قابل ملاحظه زنان در اين رشته چه در ايران و جهان «عليرغم مشارکت 51درصدي زنان در مؤسسات حسابرسي اما در رده شرکاي مؤسسات حسابداري و حسابرسي در جهان که در سال 2014 معادل 19 درصد بوده بر 25 درصد در سال 2018 بالغ شده است» اما شاهد ظهور کمتر برجسته زنان در اين رشته و مؤسسات بزرگ بينالمللي هستيم به طوري که شاهد حضور فقط يک زن در رأس مؤسسات بزرگ
10گانه جهان «خانم جين استفان رئيس هيئت مديره مؤسسه RSM International به عنوان ششمين مؤسسه بزرگ بينالمللي جهان هستيم» يا فقط 15 درصد شرکاي کار حسابرسي 500 شرکت برتر جهان را زنان در مؤسسات حسابرسي بينالمللي موسوم به بيک فور «Big Four» تشکيل داده يا فقط 9 شريک کار حسابرسي مسئول کار از بين صد شرکت برتر انگلستان زن هستند که همگي آنان نيز سفيدپوستاند، اين در حالي است که 50 درصد حسابداران شاغل کانادايي زن هستند. نگاهي به آمار زنان شاغل در رشته حسابداري نشان ميدهد درصد زنان شاغل در اين دو رشته در اتحاديه اروپا، فنلاند، فرانسه، آلمان، ايرلند، ايتاليا، نروژ، اسپانيا، سوئد، سوئيس، انگلستان و آمريكا به ترتيب 62.8 -68.7-68.9- 6.4- 56.3 59.4-58.3-58- 60.5-58.9، 53.5 و 60.6 هستند. مضافا درصد مديران حسابرسي زن در چهار ابرمؤسسه بزرگ حسابرسي جهان Deloitte «20.8»، PWC «16.3» ،EY «12.9» و KPMG» 10.6» بوده است که 87 درصد آنان را زنان سفيدپوست تشکيل داده که عملا نوعي تبعيض رنگ و پوست را نمايش ميدهد. نتيجه آنکه موضوع فقدان جايگاه مناسب و ارتقاي زنان در حرفه حسابداري و بهويژه حسابرسي محدود به کشورهاي سنتپذير و توسعهنيافته
نيست؟! چراکه متوسط حقوق زنان و مردان همرده در مؤسسات حسابرسي بزرگ انگلستان تفاوت حدود 11 هزار دلار در سال را نمايش ميدهد. يافتههاي تحقيقات مختلف نشان داده است با وجود انتخابهاي بسيار، تمايل زنان حسابرس همچون ساير زنان به سمت صرف زمان بيشتر براي کودکان و خانواده قرار دارد و عليرغم محدوديتها زنان از انتخاب خود خوشحال هستند. آنها اشاره ميكنند زناني که کار نيمهوقت را انتخاب ميكنند در انتخاب بين شيوههاي کار و زندگي، اولويت را به ايفاي نقش مادري دادهاند. با وجود این، در بيشتر مواقع اين شيوه کار توسط کارفرما ارائه نشده و عملا به يک محدوديت و تبعيض در ارتقاي زنان حسابرس تبديل ميشود.
به طور عمومي و بر اساس تحقيقات انجمن بازرسان تقلب آمريكا «CFE» که زنان در مقايسه با مردان کمتر در فرايند تقلب دخالت ميكنند، ميتوان نتيجه گرفت حسابرسان زن در حسابرسي از مردان خطرگريزتر هستند که اين موضوع ميتواند ناشي از نظريههاي جامعهشناسي در باب رابطه اخلاق و جنسيت باشد که بيان ميکند زماني که زنها عملي را تقبيح ميكنند، نسبت به اعتقادات خود پافشاري بيشتري به عمل ميآورند و زنان استانداردهاي اخلاقي بالاتري نسبت به مردان دارند. همين نظريه است که بر اساس نتايج پژوهشهاي انجامشده، تأکيد دارد دانشجويان دختر، تقلب در امتحان را سختتر ميپذيرند و زنان در مقابل مردان، استقلال بيشتري در اظهارنظرهاي خود داشته به طوري که در حسابرسي، جنسيت عامل تأثيرگذاري در فرايندهاي ارزيابي خطر و قضاوت حرفها تلقي ميشود. به عبارت ديگر، جنسيت را ميتوان عاملي دانست که اظهارنظر نهايي حسابرسان پيرامون ارزيابي و مديريت خطر سازمان را تحت تأثير قرار ميدهد. همين تحقيقات مؤيد آن است که زنان در حسابرسي شواهد بيشتري جمعآوري خواهند کرد و متعاقب آن سطح اهميت را نيز کاهش ميدهند که نتيجه بلاواسطه اين امر افزايش کيفيت کار حسابرسي است.
حسابرسان زن ارائهنشدن منصفانه صورتهاي مالي به واسطه تقلب را به طور اثربخشتري نسبت به حسابرسان مرد کشف ميكنند. از آنجا که در حسابداري و حسابرسي زنان و مردان آموزشهاي دانشگاهي و حرفهاي يکساني را دريافت ميكنند قاعدتا اين ويژگيها را بايد جنسيتي تلقي کرد.