|

سیاست‌گذاری برای مشکل بزرگ

نسیم چالاکی

‌یان گل، از برجسته‌ترین شهرسازان دانمارکی، می‌گوید برای آنکه محله‌‌ای خوب بسازیم، باید مهدکودکی را در آن به آتش بکشیم. برای توضیح نظرش، داستانی را می‌گوید که شبی در حومه کپنهاک یک مهدکودک آتش گرفت و بلافاصله افراد محله که پراکنده و ناآشنا با یکدیگر بودند، گردهم آمدند. به تعبیر او، «یک مشکل بزرگ» در شکل‌بخشیدن به محله‌‌ای با شهروندانی مشارکت‌جو، نقشی حیاتی دارد. بنابراین برای اداره بهتر سازمان‌ها، شهرها، کشورها و هر اجتماع انسانی، باید محیطی را فراهم کنیم تا هم در آسانی‌ها و هم در دشواری‌ها، شهروندان نقش مؤثری در حل مسائل ایفا کنند.‌مشارکت شهروندان در فرایند سیاست‌گذاری، علاوه بر اجماع عمومی، موفقیت بیشتر در اجرای سیاست‌ها را نیز درپی خواهد داشت. مشارکت می‌تواند حس نزدیک‌بودن سیاست‌های عمومی را در اقشار مختلف جامعه ایجاد کند و از فاصله میان هدف و عملکرد بکاهد. از آنجا که سیاست‌های عمومی تأثیر مستقیمی بر زندگی شهروندان دارد، ایجاد‌کردن زمینه‌های مشارکت آنها از مهم‌ترین وظایف سیاست‌گذاران است. آیا شهروندان به همه موضوعات و مسائل موجود در دستور کار سیاست‌گذاران علاقه‌مند هستند؟ کدام مسائل و سیاست‌ها با همراهی و مشارکت بیشتری از سوی شهروندان مواجه می‌شود؟ مردم کجا با سیاست‌گذاران قهر می‌کنند؟ این پرسش‌ها نشان می‌دهد مردم به خودی خود با تمام تصمیمات سیاست‌گذاران همراهی نمی‌کنند؛ برخی از سیاست‌ها برایشان قابل درک و همراهی و برخی دیگر غیرقابل پذیرش هستند. هرچه میزان مشارکت مردم در تدوین دستور کار سیاست‌گذاران بیشتر باشد، امکان مشارکت خودخواسته آنها در فرایند اجرای سیاست‌ها بیشتر خواهد بود. مشارکت در تدوین دستور کار، یعنی شهروندان احساس کنند موضوعاتی که برای تصمیم‌گیری پیش‌روی سیاست‌گذاران قرار می‌گیرد، مسئله خودشان است، سیاست‌گذار مسئله را از دید شهروندان هم تعریف کرده و حقوق تمام ذی‌نفعان در آن لحاظ شده است. در این صورت با مسئله احساس غریبگی نخواهند کرد. شهروندان هنگام بروز بحران‌ها و مشکلات، منتظر اعلام تصمیم‌های سیاست‌مداران نمی‌مانند. سرعت عمل و دست‌به‌کارشدن شهروندان زمانی بیشتر خواهد شد که در مواقع حساس قبلی، انتظارات آنها از نظام سیاستی به‌درستی اجابت نشده باشد.
آنها خود اخبار را دست به دست و منتشر می‌کنند، کمپین طراحی کرده و برای موافقت یا مخالفت با سیاست‌های عمومی، رویدادهایی را طراحی می‌کنند. هر‌چه موضوع بیشتر به جان و مال شهروندان مرتبط باشد، میزان حساسیت‌ها و واکنش‌های عمومی به آن بیشتر خواهد شد. شهروندان بنا بر تجربه زیسته خود در محیط سیاست‌گذاری جامعه خود، بهتر می‌دانند که به ازای هر یک ریال افزایش قیمت در یکی از کالاهای اساسی، چند صد کالا و خدمات اساسی دیگر دچار نوسان قیمت خواهند شد. بنابراین برای آنها، رکورد تاریخی قیمت پراید، فقط یک خبر نیست؛ زیرا تأثیرات این افزایش نابهنگام قیمت را در بقیه جنبه‌های زندگی خود، پیش از آنکه به وقوع بپیوندد، پیش‌بینی می‌کنند. شهروندان زمانی با سیاست‌گذاران قهر می‌کنند که رنگ خواسته‌های خود را در سیاست‌های عمومی نبینند. مقایسه مدام قیمت‌ها در زمان‌های مختلف، بیش از آنکه تلنگری بر معیشت مردم باشد، نهیبی بر دولتمردان است. در فضای جامعه، مادامی‌که مسئله به جریان عادی زندگی شهروندان خللی وارد کند، امکان تحرکات عمومی افزایش پیدا خواهد کرد. در این مواقع، اگر سیاست‌گذاران و سیاست‌مداران موضوع را از دید شهروندان نیز تعریف کنند و در فرایند تعریف مسئله از شهروندان کمک بگیرند و از بار مسئولیت شانه خالی نکنند و سیاست‌های اتخاذی و اعلامی را خوب طراحی کنند، شهروندان نیز زودتر از آنها آستین‌ها را بالا می‌زنند. زلزله، به‌مثابه همان «مشکل بزرگ» است که می‌تواند پای مشارکت شهروندان را به میدان باز کند. لازم نیست برای داشتن شهروندانی همراه، مهدکودکی را به آتش کشید؛ کافی است در شرایط بحران، به شهروندان نشان دهیم که پیش‌تر به حفظ جان و مال شما اندیشیده‌ایم و آماده این بحران بوده‌ایم. اگرچه پر‌کردن شکاف‌های اعتمادی زمان‌بر است و نیاز به ایجاد تغییرات جدی در رویه‌های سیاست‌گذاری دارد، اما تجربه نشان داده اولین تصمیم شهروندان هنگام بروز بحران‌ها و مشکلات عمومی، قهر نیست؛ حتی اگر به تصمیم‌ها و سیاست‌های عمومی اعتراض داشته باشند. در سیاست‌گذاری عمومی، مشکل بزرگ، فرصت بزرگی است برای بازاندیشی و اصلاح فرایندهای مرسوم سیاست‌گذاری.

‌یان گل، از برجسته‌ترین شهرسازان دانمارکی، می‌گوید برای آنکه محله‌‌ای خوب بسازیم، باید مهدکودکی را در آن به آتش بکشیم. برای توضیح نظرش، داستانی را می‌گوید که شبی در حومه کپنهاک یک مهدکودک آتش گرفت و بلافاصله افراد محله که پراکنده و ناآشنا با یکدیگر بودند، گردهم آمدند. به تعبیر او، «یک مشکل بزرگ» در شکل‌بخشیدن به محله‌‌ای با شهروندانی مشارکت‌جو، نقشی حیاتی دارد. بنابراین برای اداره بهتر سازمان‌ها، شهرها، کشورها و هر اجتماع انسانی، باید محیطی را فراهم کنیم تا هم در آسانی‌ها و هم در دشواری‌ها، شهروندان نقش مؤثری در حل مسائل ایفا کنند.‌مشارکت شهروندان در فرایند سیاست‌گذاری، علاوه بر اجماع عمومی، موفقیت بیشتر در اجرای سیاست‌ها را نیز درپی خواهد داشت. مشارکت می‌تواند حس نزدیک‌بودن سیاست‌های عمومی را در اقشار مختلف جامعه ایجاد کند و از فاصله میان هدف و عملکرد بکاهد. از آنجا که سیاست‌های عمومی تأثیر مستقیمی بر زندگی شهروندان دارد، ایجاد‌کردن زمینه‌های مشارکت آنها از مهم‌ترین وظایف سیاست‌گذاران است. آیا شهروندان به همه موضوعات و مسائل موجود در دستور کار سیاست‌گذاران علاقه‌مند هستند؟ کدام مسائل و سیاست‌ها با همراهی و مشارکت بیشتری از سوی شهروندان مواجه می‌شود؟ مردم کجا با سیاست‌گذاران قهر می‌کنند؟ این پرسش‌ها نشان می‌دهد مردم به خودی خود با تمام تصمیمات سیاست‌گذاران همراهی نمی‌کنند؛ برخی از سیاست‌ها برایشان قابل درک و همراهی و برخی دیگر غیرقابل پذیرش هستند. هرچه میزان مشارکت مردم در تدوین دستور کار سیاست‌گذاران بیشتر باشد، امکان مشارکت خودخواسته آنها در فرایند اجرای سیاست‌ها بیشتر خواهد بود. مشارکت در تدوین دستور کار، یعنی شهروندان احساس کنند موضوعاتی که برای تصمیم‌گیری پیش‌روی سیاست‌گذاران قرار می‌گیرد، مسئله خودشان است، سیاست‌گذار مسئله را از دید شهروندان هم تعریف کرده و حقوق تمام ذی‌نفعان در آن لحاظ شده است. در این صورت با مسئله احساس غریبگی نخواهند کرد. شهروندان هنگام بروز بحران‌ها و مشکلات، منتظر اعلام تصمیم‌های سیاست‌مداران نمی‌مانند. سرعت عمل و دست‌به‌کارشدن شهروندان زمانی بیشتر خواهد شد که در مواقع حساس قبلی، انتظارات آنها از نظام سیاستی به‌درستی اجابت نشده باشد.
آنها خود اخبار را دست به دست و منتشر می‌کنند، کمپین طراحی کرده و برای موافقت یا مخالفت با سیاست‌های عمومی، رویدادهایی را طراحی می‌کنند. هر‌چه موضوع بیشتر به جان و مال شهروندان مرتبط باشد، میزان حساسیت‌ها و واکنش‌های عمومی به آن بیشتر خواهد شد. شهروندان بنا بر تجربه زیسته خود در محیط سیاست‌گذاری جامعه خود، بهتر می‌دانند که به ازای هر یک ریال افزایش قیمت در یکی از کالاهای اساسی، چند صد کالا و خدمات اساسی دیگر دچار نوسان قیمت خواهند شد. بنابراین برای آنها، رکورد تاریخی قیمت پراید، فقط یک خبر نیست؛ زیرا تأثیرات این افزایش نابهنگام قیمت را در بقیه جنبه‌های زندگی خود، پیش از آنکه به وقوع بپیوندد، پیش‌بینی می‌کنند. شهروندان زمانی با سیاست‌گذاران قهر می‌کنند که رنگ خواسته‌های خود را در سیاست‌های عمومی نبینند. مقایسه مدام قیمت‌ها در زمان‌های مختلف، بیش از آنکه تلنگری بر معیشت مردم باشد، نهیبی بر دولتمردان است. در فضای جامعه، مادامی‌که مسئله به جریان عادی زندگی شهروندان خللی وارد کند، امکان تحرکات عمومی افزایش پیدا خواهد کرد. در این مواقع، اگر سیاست‌گذاران و سیاست‌مداران موضوع را از دید شهروندان نیز تعریف کنند و در فرایند تعریف مسئله از شهروندان کمک بگیرند و از بار مسئولیت شانه خالی نکنند و سیاست‌های اتخاذی و اعلامی را خوب طراحی کنند، شهروندان نیز زودتر از آنها آستین‌ها را بالا می‌زنند. زلزله، به‌مثابه همان «مشکل بزرگ» است که می‌تواند پای مشارکت شهروندان را به میدان باز کند. لازم نیست برای داشتن شهروندانی همراه، مهدکودکی را به آتش کشید؛ کافی است در شرایط بحران، به شهروندان نشان دهیم که پیش‌تر به حفظ جان و مال شما اندیشیده‌ایم و آماده این بحران بوده‌ایم. اگرچه پر‌کردن شکاف‌های اعتمادی زمان‌بر است و نیاز به ایجاد تغییرات جدی در رویه‌های سیاست‌گذاری دارد، اما تجربه نشان داده اولین تصمیم شهروندان هنگام بروز بحران‌ها و مشکلات عمومی، قهر نیست؛ حتی اگر به تصمیم‌ها و سیاست‌های عمومی اعتراض داشته باشند. در سیاست‌گذاری عمومی، مشکل بزرگ، فرصت بزرگی است برای بازاندیشی و اصلاح فرایندهای مرسوم سیاست‌گذاری.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها