تورق کتاب «شکلهای بیمعنا» اثر تورج صابریوند
نه آنان که جهان را با مرز ساختند
پرویز براتی
«شکلهای بیمعنا» اثر جدید تورج صابریوند، طراح گرافیک است که نشر نظر آن را منتشر کرده است. کتاب، روایتی تصویری از شکلهای نامنظم، غیرهندسی و اغلب کجومعوجی است که «نقشه کشورهای جهان» میخوانیمشان؛ اشکالی سیاهرنگ شبیه لکههای رنگی که برخی از آنها دندانهدار بوده و شکل هندسی نامنظمی دارند. تعدادی از آنها هم که هندسیتر و صافتراند، تداعیکننده خطوط مرزی کشورهای عربی و آفریقایی یا آمریکا و کانادا هستند. برای مثال مرزهای کشورهای عربی اغلب دارای خطوط صاف و مستقیم است؛ مرزِ عربستان با عراق؛ سوریه با عراق؛ سوریه با اردن؛ لیبی با الجزایر؛ مصر با مالی و همچنین یمن، عمان، امارات و چند کشور عربی دیگر. طبق یک تقسیمبندی براساس «عضویت» کشورها در سازمان ملل متحد، در جهان 193 کشور عضو، 2 کشور ناظر و 11 کشور متفرقه وجود دارد. فلسطین و واتیکان کشورهای ناظرِ سازمان ملل هستند و کشورهایی مانند آبخازیار، جزایر کوک، قبرس شمالی و کوزوو در ردیف کشورهای متفرقه قرار میگیرند.
تقسیمبندی دوم براساس «منازعات حاکمیتی» است که کشورهای جهان را به دو دسته تقسیم میکند. بر این اساس 1490 کشورِ پذیرفتهشده در جهان و 16 دولت که حاکمیت آنها از سوی برخی اعضا زیر سؤال است، وجود دارد. مهمترین آنها، عدم شناسایی رژیم صهیونیستی بهعنوان کشوری مستقل از سوی 33 کشور دنیاست. یا میتوان به وضعیت کشورهای کره شمالی و جنوبی اشاره کرد که تا همین اواخر هیچکدام دیگری را به رسمیت نمیشناخت! اما شاید جالبترین نمونه در این میان عدم به رسمیت شناختن ارمنستان از سوی کشور پاکستان باشد. بنابراین میتوان گفت 205 «دولت» در دنیا رسمیت دارد اما اینکه چند «کشور» در دنیا وجود دارد به خودمان یا مرجعی که به آن استناد میکنیم بستگی خواهد داشت. نوع و شکل هندسی مرز تأثیری مستقیم در اتخاذ سیاستهای دفاعی-امنیتی در مناطق مرزی دارد. بر این اساس مرزهای محدّب و مقعر با ایجاد شرایط آفندی و پدافندی موجب ایجاد شرایط تهاجم یا دفاع در کشور دارنده آن میگردد. خطوط مرزی، خطوط اعتباری و قراردادی هستند که به منظور تحدید حدود یک واحد سیاسی بر روی زمین مشخص میشوند. چنانچه منظور از واحد سیاسی دولت باشد، خطوطی که سرزمین یک دولت را از
دولت همسایه جدا میسازند، به مرزهای بینالمللی معروفاند (میرحیدر: ۱۴۱)1 مرزها به طورکلی تعیینکننده حدود و قلمرو حاکمیت و مالکیت یک دولت یا نظام سیاسی هستند. با توجه به توضیحات بالا، به نظر میرسد راهی جز قائلشدنِ معنایی تام و تمام برای این شکلهای نامنظم، غیرهندسی و اغلب کجومعوج نداریم. اگر چنین است، پس بیمعناییای که صابریوند در عنوان کتاب به آن اشاره میکند چه مفهومی دارد و چگونه تعریف میشود؟!
نویسنده در دیباچه کتاب برای تقدیم کتاب از قید نفی استفاده کرده: «نه برای آنان که جهان را با مرزها ساختند.» او در میانه کتاب، نقشهای از جهانِ بدون مرز کشورها طراحی کرده که تنها شامل نام هر کشور است؛ نقشه نامها. تا این جا ما در مییابیم جهانِ آرمانی صابریوند، جهانی بدون مرز است. هر قدر بیشتر در زوایای کتاب دقت میکنیم، بیشتر این پرسش فرا رویمان قرار میگیرد که مرزها آیا هنوز معنا دارند؟ به نظر میرسد در فرایند جهانیسازی و قلمروزدایی، مرزها دیگر موضوعیت نداشته و فاصلهها از میان رفتهاند و به تعبیری شاهد فروریزی مرزها هستیم. با این حال شواهد، حاکی از حقیقت دیگری است: قلمـرو سـرزمینی (سـرزمین و مـرز)، در دوره جهانیشدن از بین نرفته، بلکه کارکرد آن متحول شده است. با هر قدر تورق بیشتر کتاب «شکلهای بیمعنا»، بیشتر پی به این حقیقت میبریم که قائلشدن پایانی برای عصـر سـرزمینسـازی وسـتفالیایی، یک توهم است. دولتهای حکومتکننده بر منـاطق اقتصـادی ـ جغرافیایی جدید، همانند اتحادیه اروپا و نفتا، در حال پاسبانی و حفاظت از سرزمینی بزرگتـر بـه نـام «اروپـا» یـا «آمریکـای شمالی» هستند. به جای مرززُدایی در عصر
جهانیشدن، شاهد مرزسازی مجدد و تقویت مرز در یکی از بازترین مرزها در طـول تاریخ (مرز کانادا و آمریکا) هستیم. از همین نوع است مرز اسراییل و فلسطین؛ مرز مکزیک و آمریکا و ... .
اعتقاد صابریوند به نانوشتنیها و صفحات سفید - به جهان بدون مرز- بیش از نوشتنیها، مرزها و تحدیدهاست. این بر آمده از روحیه کمینهگرایانه حاکم بر ذهن و زبان بصری طراحی است که طرحهایش اغلب عاری از حشو و زوائد و نادیدنیهایش بیش از دیدنیها هستند.
1. «مبانی جغرافیای سیاسی»، نوشته دره میرحیدر (مهاجرانی)
«شکلهای بیمعنا» اثر جدید تورج صابریوند، طراح گرافیک است که نشر نظر آن را منتشر کرده است. کتاب، روایتی تصویری از شکلهای نامنظم، غیرهندسی و اغلب کجومعوجی است که «نقشه کشورهای جهان» میخوانیمشان؛ اشکالی سیاهرنگ شبیه لکههای رنگی که برخی از آنها دندانهدار بوده و شکل هندسی نامنظمی دارند. تعدادی از آنها هم که هندسیتر و صافتراند، تداعیکننده خطوط مرزی کشورهای عربی و آفریقایی یا آمریکا و کانادا هستند. برای مثال مرزهای کشورهای عربی اغلب دارای خطوط صاف و مستقیم است؛ مرزِ عربستان با عراق؛ سوریه با عراق؛ سوریه با اردن؛ لیبی با الجزایر؛ مصر با مالی و همچنین یمن، عمان، امارات و چند کشور عربی دیگر. طبق یک تقسیمبندی براساس «عضویت» کشورها در سازمان ملل متحد، در جهان 193 کشور عضو، 2 کشور ناظر و 11 کشور متفرقه وجود دارد. فلسطین و واتیکان کشورهای ناظرِ سازمان ملل هستند و کشورهایی مانند آبخازیار، جزایر کوک، قبرس شمالی و کوزوو در ردیف کشورهای متفرقه قرار میگیرند.
تقسیمبندی دوم براساس «منازعات حاکمیتی» است که کشورهای جهان را به دو دسته تقسیم میکند. بر این اساس 1490 کشورِ پذیرفتهشده در جهان و 16 دولت که حاکمیت آنها از سوی برخی اعضا زیر سؤال است، وجود دارد. مهمترین آنها، عدم شناسایی رژیم صهیونیستی بهعنوان کشوری مستقل از سوی 33 کشور دنیاست. یا میتوان به وضعیت کشورهای کره شمالی و جنوبی اشاره کرد که تا همین اواخر هیچکدام دیگری را به رسمیت نمیشناخت! اما شاید جالبترین نمونه در این میان عدم به رسمیت شناختن ارمنستان از سوی کشور پاکستان باشد. بنابراین میتوان گفت 205 «دولت» در دنیا رسمیت دارد اما اینکه چند «کشور» در دنیا وجود دارد به خودمان یا مرجعی که به آن استناد میکنیم بستگی خواهد داشت. نوع و شکل هندسی مرز تأثیری مستقیم در اتخاذ سیاستهای دفاعی-امنیتی در مناطق مرزی دارد. بر این اساس مرزهای محدّب و مقعر با ایجاد شرایط آفندی و پدافندی موجب ایجاد شرایط تهاجم یا دفاع در کشور دارنده آن میگردد. خطوط مرزی، خطوط اعتباری و قراردادی هستند که به منظور تحدید حدود یک واحد سیاسی بر روی زمین مشخص میشوند. چنانچه منظور از واحد سیاسی دولت باشد، خطوطی که سرزمین یک دولت را از
دولت همسایه جدا میسازند، به مرزهای بینالمللی معروفاند (میرحیدر: ۱۴۱)1 مرزها به طورکلی تعیینکننده حدود و قلمرو حاکمیت و مالکیت یک دولت یا نظام سیاسی هستند. با توجه به توضیحات بالا، به نظر میرسد راهی جز قائلشدنِ معنایی تام و تمام برای این شکلهای نامنظم، غیرهندسی و اغلب کجومعوج نداریم. اگر چنین است، پس بیمعناییای که صابریوند در عنوان کتاب به آن اشاره میکند چه مفهومی دارد و چگونه تعریف میشود؟!
نویسنده در دیباچه کتاب برای تقدیم کتاب از قید نفی استفاده کرده: «نه برای آنان که جهان را با مرزها ساختند.» او در میانه کتاب، نقشهای از جهانِ بدون مرز کشورها طراحی کرده که تنها شامل نام هر کشور است؛ نقشه نامها. تا این جا ما در مییابیم جهانِ آرمانی صابریوند، جهانی بدون مرز است. هر قدر بیشتر در زوایای کتاب دقت میکنیم، بیشتر این پرسش فرا رویمان قرار میگیرد که مرزها آیا هنوز معنا دارند؟ به نظر میرسد در فرایند جهانیسازی و قلمروزدایی، مرزها دیگر موضوعیت نداشته و فاصلهها از میان رفتهاند و به تعبیری شاهد فروریزی مرزها هستیم. با این حال شواهد، حاکی از حقیقت دیگری است: قلمـرو سـرزمینی (سـرزمین و مـرز)، در دوره جهانیشدن از بین نرفته، بلکه کارکرد آن متحول شده است. با هر قدر تورق بیشتر کتاب «شکلهای بیمعنا»، بیشتر پی به این حقیقت میبریم که قائلشدن پایانی برای عصـر سـرزمینسـازی وسـتفالیایی، یک توهم است. دولتهای حکومتکننده بر منـاطق اقتصـادی ـ جغرافیایی جدید، همانند اتحادیه اروپا و نفتا، در حال پاسبانی و حفاظت از سرزمینی بزرگتـر بـه نـام «اروپـا» یـا «آمریکـای شمالی» هستند. به جای مرززُدایی در عصر
جهانیشدن، شاهد مرزسازی مجدد و تقویت مرز در یکی از بازترین مرزها در طـول تاریخ (مرز کانادا و آمریکا) هستیم. از همین نوع است مرز اسراییل و فلسطین؛ مرز مکزیک و آمریکا و ... .
اعتقاد صابریوند به نانوشتنیها و صفحات سفید - به جهان بدون مرز- بیش از نوشتنیها، مرزها و تحدیدهاست. این بر آمده از روحیه کمینهگرایانه حاکم بر ذهن و زبان بصری طراحی است که طرحهایش اغلب عاری از حشو و زوائد و نادیدنیهایش بیش از دیدنیها هستند.
1. «مبانی جغرافیای سیاسی»، نوشته دره میرحیدر (مهاجرانی)