زنجیره مکافات
فرشید قربانپور
بهباور بسیاری از مذاهب و متون قدیمی، حیات انسان در زمین محصول گناه اولین انسان است که میوه ممنوعه خورد. مجازات او تنها رنج خود نبود، بلکه دامن هزاران نسل دیگر را نیز گرفت. تا همین حالا، و تا پایان حیات انسان، همهچیز بهصورت زنجیرهای از گناهها به همان گناه اولین انسان میرسد. اما اهمیت آن در چیست؟ تاریخ و خواندنش به ما یادآوری میکند که روال تکراری سرنوشت بشر همین است. نسلبهنسل، سینهبهسینه، بدی و نیکی منتقل میشود، زندگی میکند و هر که را دلش بخواهد بههر شکلی که دلش بخواهد گرفتار میکند. گاهی مجازات ما پاسخ گناه خودمان است، گاهی پاسخ گناهی است که پدران ما یا پدران پدران ما مرتکب شدهاند، و گاهی پاسخ گناه ما را نسل آینده میدهند. بههرحال کائنات، طبیعت و سرنوشت پاسخش را خواهد داد، مجازاتش را خواهد کرد و این تنها اصل همیشگی و پایدار است. مثال دمدستی آن هم همین بلای عجیب و لاینحل کروناست که خیلیها آن را پاسخ زمین به تاختوتاز بشر میدانند. خیلیها آن را پاسخ طبیعت به بیرحمی چینیها در خوردن موجودات دیگر میدانند که حالا دامن همه انسانها را بدون توجه به نوع خوراک و زندگیشان گرفته. انگار همه در آن ضربالمثل بزرگ زندگی میکنیم که اگر آتشی بیاید، تَروخشک را باهم میسوزاند!
این مجازاتها و مکافاتها، بنمایه اصلی رمانی است بسیار جذاب و خواندنی بهنام «مکافات بازی» که در ۱۱۰ صفحه تلاش جالبی کرده برای خلق چند شخصیت امروزی و ملموس؛ پسری که از روستا به شهر آمده و بهخاطر تمام تحقیرهایی که کشیده حالا خود را درگیر بازیهای بزرگ و روابط بزرگان میکند، دختری که تاوان اشتباهات پدر و مادرش در تربیت برادرش را میدهد، پسرانی که در گناه غرق شدهاند و مجازات عجیبی برایشان نوشته شده و بسیار آدمهایی که در رمان نقشهای بزرگ و کوچکی دارند و با توجه به درونمایه رمان حتماً زجری که میکشند پاسخ گناهی است، و گناهی که میکنند پاسخی دارد. رمان دست ما را میگیرد و میبرد وسط ماجرایی هیجانانگیز؛ وسط بیابانی سوزان؛ جایی که یک ماشین با شتری دیوانه تصادف کرده و همهچیز متلاشی شده است، سرنشینها به گوشهوکناری پرت شدهاند ماشین له شده و شتر در حال مرگ است، ما را با خودش به شرکتی میبرد که در کار ساختوسازهای گستردهای است، به مرد جوانی که تازه به این شرکت بزرگ وارد شده و همهچیز این شرکت و این شهر کلان برایش عجیب و اغواکننده است؛ ما را با خودش به فضای دانشگاه میبرد؛ به ملال روزهای عجیبی میبرد که همه با امید فراوان در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کردیم، به سال ۹۲، به گفتوگوهای دانشجویی درباره فیزیک و فلسفه، به میتینگهای سیاسی برای حمایت از کاندیداهای انتخابات، به کلاس درسی خودمانی، به کورهپزخانههای متروکه و زندگیهای عجیب ساکنینش، به خانههای تیمی، به موادفروشهای حرفهای... این قصهها با ضربآهنگی بسیار تند، در دفترچه خاطرات قهرمانان رمان، برای ما عرضه میشود. ما پس از خواندن این رمان که بهشیوه منراوی نوشته شده، چیزهایی میدانیم که خود قهرمانان نمیدانند. گویی مخاطب ناظر صحنهای است از حیات بشر بر کره زمین، با تمرکز روی چند نفر... اما آنچه مسلم است داستان رمان استعارهای کوچکشده از حیات انسان است. کسی گناهی میکند، کسی دیگر پاسخ میدهد، فرد مظلوم روزی طغیان میکند و بدی پیشه میکند، ظلم میکند، کسی دیگر پاسخ میدهد و این دور تسلسل تا بینهایت ادامه دارد. اشارههای نویسنده به اصول فیزیک و شیمی، به علوم فلسفی و منطق، به ما میفهماند که با هر استدلال و منطقی هم بهسراغ قضیه برویم همین نتیجه حاصل میشود. قصههای پیچیده و جذاب رمان، با شخصیتهای امروزی و ملموسی که مانند آنها را دوروبَر خودمان میتوانیم پیدا کنیم، با اتفاقاتی که مابهازای واقعی دارند، دیالوگهایی که بین همه ما رایج است و شیطنتهایی که از هرکدام ما ممکن است سر بزند، رمان را تبدیل به یک داستان تأثیرگذار کرده که خواندنش برای هر مخاطبی هیجانانگیز و گهگاه باورنکردنی است. کتاب در فروردین همین امسال در گرگان منتشر و در همان روزهای نخست چاپ اولش تمام شده و اکنون در آستانه انتشار چاپ چهارم است، آنهم در این اوضاع عجیبوغریب قرنطینه و فروش ناچیز کتاب در تهران؛ خواندن این رمان پیام دیگری هم برای ما دارد، اینکه شاید بد نباشد نگاه دوبارهای به وضعیت رمان فارسی کنیم. نوشتهشدن و استقبال از این رمان، نشان میدهد باید منتظر اتفاق جدیدی در شهرستانها باشیم که تا پیشازاین در معادلات فروش و تولید آثار ادبی سهم اندکی داشتهاند. «مکافات بازی» را انتشارات نوروزیِ گرگان منتشر کرده. این کتاب در تهران تنها در کتابفروشی نشر دف عرضه میشود، این رمان ۱۱۰ صفحهای را شهریار هدایتی و الناز الماسی بهطور مشترک نوشتهاند.
بهباور بسیاری از مذاهب و متون قدیمی، حیات انسان در زمین محصول گناه اولین انسان است که میوه ممنوعه خورد. مجازات او تنها رنج خود نبود، بلکه دامن هزاران نسل دیگر را نیز گرفت. تا همین حالا، و تا پایان حیات انسان، همهچیز بهصورت زنجیرهای از گناهها به همان گناه اولین انسان میرسد. اما اهمیت آن در چیست؟ تاریخ و خواندنش به ما یادآوری میکند که روال تکراری سرنوشت بشر همین است. نسلبهنسل، سینهبهسینه، بدی و نیکی منتقل میشود، زندگی میکند و هر که را دلش بخواهد بههر شکلی که دلش بخواهد گرفتار میکند. گاهی مجازات ما پاسخ گناه خودمان است، گاهی پاسخ گناهی است که پدران ما یا پدران پدران ما مرتکب شدهاند، و گاهی پاسخ گناه ما را نسل آینده میدهند. بههرحال کائنات، طبیعت و سرنوشت پاسخش را خواهد داد، مجازاتش را خواهد کرد و این تنها اصل همیشگی و پایدار است. مثال دمدستی آن هم همین بلای عجیب و لاینحل کروناست که خیلیها آن را پاسخ زمین به تاختوتاز بشر میدانند. خیلیها آن را پاسخ طبیعت به بیرحمی چینیها در خوردن موجودات دیگر میدانند که حالا دامن همه انسانها را بدون توجه به نوع خوراک و زندگیشان گرفته. انگار همه در آن ضربالمثل بزرگ زندگی میکنیم که اگر آتشی بیاید، تَروخشک را باهم میسوزاند!
این مجازاتها و مکافاتها، بنمایه اصلی رمانی است بسیار جذاب و خواندنی بهنام «مکافات بازی» که در ۱۱۰ صفحه تلاش جالبی کرده برای خلق چند شخصیت امروزی و ملموس؛ پسری که از روستا به شهر آمده و بهخاطر تمام تحقیرهایی که کشیده حالا خود را درگیر بازیهای بزرگ و روابط بزرگان میکند، دختری که تاوان اشتباهات پدر و مادرش در تربیت برادرش را میدهد، پسرانی که در گناه غرق شدهاند و مجازات عجیبی برایشان نوشته شده و بسیار آدمهایی که در رمان نقشهای بزرگ و کوچکی دارند و با توجه به درونمایه رمان حتماً زجری که میکشند پاسخ گناهی است، و گناهی که میکنند پاسخی دارد. رمان دست ما را میگیرد و میبرد وسط ماجرایی هیجانانگیز؛ وسط بیابانی سوزان؛ جایی که یک ماشین با شتری دیوانه تصادف کرده و همهچیز متلاشی شده است، سرنشینها به گوشهوکناری پرت شدهاند ماشین له شده و شتر در حال مرگ است، ما را با خودش به شرکتی میبرد که در کار ساختوسازهای گستردهای است، به مرد جوانی که تازه به این شرکت بزرگ وارد شده و همهچیز این شرکت و این شهر کلان برایش عجیب و اغواکننده است؛ ما را با خودش به فضای دانشگاه میبرد؛ به ملال روزهای عجیبی میبرد که همه با امید فراوان در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کردیم، به سال ۹۲، به گفتوگوهای دانشجویی درباره فیزیک و فلسفه، به میتینگهای سیاسی برای حمایت از کاندیداهای انتخابات، به کلاس درسی خودمانی، به کورهپزخانههای متروکه و زندگیهای عجیب ساکنینش، به خانههای تیمی، به موادفروشهای حرفهای... این قصهها با ضربآهنگی بسیار تند، در دفترچه خاطرات قهرمانان رمان، برای ما عرضه میشود. ما پس از خواندن این رمان که بهشیوه منراوی نوشته شده، چیزهایی میدانیم که خود قهرمانان نمیدانند. گویی مخاطب ناظر صحنهای است از حیات بشر بر کره زمین، با تمرکز روی چند نفر... اما آنچه مسلم است داستان رمان استعارهای کوچکشده از حیات انسان است. کسی گناهی میکند، کسی دیگر پاسخ میدهد، فرد مظلوم روزی طغیان میکند و بدی پیشه میکند، ظلم میکند، کسی دیگر پاسخ میدهد و این دور تسلسل تا بینهایت ادامه دارد. اشارههای نویسنده به اصول فیزیک و شیمی، به علوم فلسفی و منطق، به ما میفهماند که با هر استدلال و منطقی هم بهسراغ قضیه برویم همین نتیجه حاصل میشود. قصههای پیچیده و جذاب رمان، با شخصیتهای امروزی و ملموسی که مانند آنها را دوروبَر خودمان میتوانیم پیدا کنیم، با اتفاقاتی که مابهازای واقعی دارند، دیالوگهایی که بین همه ما رایج است و شیطنتهایی که از هرکدام ما ممکن است سر بزند، رمان را تبدیل به یک داستان تأثیرگذار کرده که خواندنش برای هر مخاطبی هیجانانگیز و گهگاه باورنکردنی است. کتاب در فروردین همین امسال در گرگان منتشر و در همان روزهای نخست چاپ اولش تمام شده و اکنون در آستانه انتشار چاپ چهارم است، آنهم در این اوضاع عجیبوغریب قرنطینه و فروش ناچیز کتاب در تهران؛ خواندن این رمان پیام دیگری هم برای ما دارد، اینکه شاید بد نباشد نگاه دوبارهای به وضعیت رمان فارسی کنیم. نوشتهشدن و استقبال از این رمان، نشان میدهد باید منتظر اتفاق جدیدی در شهرستانها باشیم که تا پیشازاین در معادلات فروش و تولید آثار ادبی سهم اندکی داشتهاند. «مکافات بازی» را انتشارات نوروزیِ گرگان منتشر کرده. این کتاب در تهران تنها در کتابفروشی نشر دف عرضه میشود، این رمان ۱۱۰ صفحهای را شهریار هدایتی و الناز الماسی بهطور مشترک نوشتهاند.