|

يك كارشناس اقتصاد بين‌الملل در گفت‌وگو با «شرق» مطرح كرد

حذف اقتصاد از رايزني‌هاي دستگاه ديپلماسي

شرق: چندي است مسئله توسعه نامتوازن در كشور مطرح است. اينكه چه مي‌شود ايران به‌عنوان سازنده موشك، يك پرايد نمي‌تواند بسازد، سؤالي است كه افكار عمومي را به خود مشغول كرده است اما گويا اين عدم توازن فراگير است. در بخش ديپلماسي هم متوازن عمل نمي‌كنيم. در برجام نمي‌دانستيم كه متحدان سياسي مهم‌ترند يا متحدان اقتصادي. به همين دليل تصميماتي كه براي واگذاري پروژه‌هاي نفتي گرفتيم، چين را به‌عنوان يكي از متحدان بلوك شرق ناراحت كرد و اسدالله عسگراولادي همان روزها به «شرق» گفت مسئولان چين از برخورد مديران سياسي ايران در توزيع پروژه‌هاي اقتصادي در ميان اروپايي‌ها و ناديده‌گرفتن چين ناراضي هستند. آيا در برجام، همپاي مذاكرات سياسي به بحث اقتصادي توجه كرديم؟ آن‌طوركه كميل طيبي به «شرق» مي‌گويد: در اين مذاكرات به مباحث اقتصادي كمتر توجه كرديم و كارشناسان اقتصادي به بازي گرفته نشدند. در برجام با خلأ منافع اقتصادي، نبود گفتمان اقتصادي و به‌طوركلي خلأ ديپلماسي اقتصادي روبه‌رو بوديم. به دليل نبود انگيزه‌هاي اقتصادي، توافق برجام به‌راحتي متوقف شد. به گفته او برنامه‌اي براي جذب سرمايه‌گذار خارجي نداشتيم. رنو و پژو و شركت‌هاي كره‌اي را با اهداف تجاري جذب كرديم و آنها مي‌خواستند از ما به‌عنوان محلي براي عرضه كالاهاي خود استفاده كنند، درحالي‌كه اگر بنا باشد بار ديگر مذاكره كنيم، بايد تمركز بر مباحثي مثل خودكفايي را كنار بگذاريم و علاوه بر تلاش براي انتقال تکنولوژی به داخل كشور، هدف گسترش بازارهاي صادراتي را پيگيري كنيم. مشروح گفت‌وگو با كميل طيبي، كارشناس اقتصاد بين‌الملل در ادامه مي‌آيد.
‌به نظر شما در قراردادي مثل برجام، بخش اقتصادي همپاي بخش سياسي قدرتمند بود؟
مي‌توانیم يك ايراداتي به برجام بگيريم. يكي از مواردي كه به‌عنوان يك نقطه‌ضعف همواره مطرح بوده است، همين ديپلماسي اقتصادي را هم‌زمان با ديپلماسي سياسي اصل قرارندادن در برنامه برجام بود. در واقع در برنامه برجام هم‌زمان با مذاكرات سياسي و بده‌بستان‌هاي مربوط به مسائل سياسي مانند بحث انرژي اتمي و تعليق يكسري فعاليت‌ها، به گرفتن برخي امتيازها و منافع بيشتر اقتصادي كه به‌صورت مؤثر به‌وجود بيايد، توجه نشده است. اين مسئله همواره وجود داشته و بنابراين بعد اقتصادي و سياسي در مذاكرات هم‌سنگ و هم‌وزن نبوده است، به همين دليل برجام بعدا دچار مشكل شد. اروپايي‌ها به تعهدات خود آن‌طور كه بايدو‌شايد توجه نكردند و آمريكا به‌راحتي از برجام خارج شد. اين مسئله برمي‌گردد به اينكه منافع اقتصادي متقابل در بين نبوده است كه خودش به‌عنوان يك سد بازدارنده عملياتي شود و انگيزه لازم را براي اجراي برجام در هر دو طرف به‌وجود آورد. درست است در جريان برجام يكسري منابع مالي آزاد شد اما ما مي‌بينيم كه مثلا كانال مناسب يا توافق مناسبي اتفاق نيفتاد كه بتواند جريان مالي ايران را با كشورهاي مختلف سرعت ببخشد و ايجاد يك ارتباط سيال كند. برنامه‌اي نداشتيم كه مشكلات بعدي پيش نيايد و بعدا اين پرسش كه آيا براي تبادلات مالي نياز به اينستكس داريم يا يك كانال مالي -كه از كارايي لازم هم برخوردار نيست- مطرح نشود. بنابراين در چارچوب برجام بايد هم‌زمان تلاش‌هايی مي‌شد تا در ادامه برجام پاي سرمايه‌گذار خارجي به ايران باز شود.
‌معتقديد كه بخش اقتصادي مثل بخش سياسي قدرتمند نبود؟
بخش اقتصادي همپاي بخش سياسي قدرتمند نبود و براي آن ظرفيت‌سازي نشد. اصلا برنامه‌اي وجود نداشت. مثلا در برجام اگر قصد داشتند، دنبال جذب سرمايه‌گذاري خارجي و اين نوع منافع اقتصادي باشند، قبلش بايد اين آمادگي اقتصادي به‌وجود مي‌آمد كه چه برنامه‌هاي اقتصادي‌ای در كشور وجود دارد. چه مزيت‌هاي اقتصادي داريم. وقتي كه هيئت‌هاي خارجي به سمت كشور سرازير مي‌شوند و به ايران مي‌آيند، آنها وارد دستگاه‌هاي اقتصادي مي‌شوند ولي حرفي براي گفتن وجود ندارد زيرا قبلش به آن فكر نكرده بوديم و برنامه‌هايي از قبل وجود نداشته يا آمادگي براي ايجاد و ارائه طرح‌ها و برنامه‌ها وجود نداشته است. در مذاكرات بر اساس داشته‌ها مذاكره انجام مي‌شود. ما مي‌دانيم نقطه ضعف كلي برجام به خلأ منافع اقتصادي و خلأ گفتمان اقتصادي و به‌طور‌كلي خلأ ديپلماسي اقتصادي برمي‌گردد.
‌اقتصاد براي ايران موضوع بسيار مهمي است. تحت تأثير تحريم‌ها اقتصاد ايران ضعيف شده است. چرا در اين قسمت بدون هيچ برنامه‌اي حركت مي‌كنيم. دستگاه ديپلماسي ما فكر نمي‌كند كه بايد به تبادلات تجاري با ديگر كشورها هم توجه داشته باشد؟
من فكر مي‌كنم كه چون برجام با روي‌كار‌آمدن دولت آقاي روحاني اتفاق افتاد و تحريم‌ها هم بيشتر بار سياسي داشت و مشكلات اساسي را به‌وجود آورده بود، فرصت نگاه موشكافانه از بعد اقتصادي به اين مسئله فراهم نشد. يعني اگر برجام در ميانه راه دو دولت آقاي روحاني رخ مي‌داد، قطعا توجه بيشتري به اين مسئله مي‌شد. چون نياز به كسب امتيازهاي اقتصادي يا منافع اقتصادي يا فعاليت اقتصادي وجود داشت. همان‌طور كه اكنون مي‌بينيم، توجه دولت به مسائل اقتصادي خيلي بيشتر شده است و متمركز بر بازار سرمايه، بازار تأمين منابع و... شده است. پس مشكل اين است كه در برجام برنامه‌اي وجود نداشت و اينكه فرصت برنامه‌ريزي هم فراهم نشد. بايد به نظرات كارشناسان اقتصادي در همان مراحل و گام‌هاي اول توجه مي‌شد كه اين اتفاق رخ نداد و كارشناسان اقتصادي را مشاركت ندادند. در واقع نوعي سهل‌انگاري اتفاق افتاد.
‌فرض كنيم كه بار ديگر بخواهيم با آمريكا مذاكره كنيم. اصلا افراد توانمندي براي ساماندهي و هدايت مذاكرات اقتصادي داريم؟
قطعا افراد توانمندي داريم. افراد خيلي توانمندي را داريم. حداقل اينكه در جامعه اقتصاددانان افرادي وجود دارند. قطعا افرادي را داريم كه تسلط به مسائل دارند. مهم اين است كه در اين افراد هم تسلط به مسائل اقتصاد ايران وجود داشته باشد و هم شناخت كافي از اقتصاد بين‌المللي و جهاني داشته باشند كه در هر دو زمينه كارشناسان خيلي خوبي داريم. اقتصادداناني كه در دستگاه‌هاي اجرائي در نقش مشاور، فعالان اقتصادي و... همين‌طور در دانشگاه‌ها وجود دارند، مي‌توانند در اين زمینه كمك كنند.
‌در مذاكرات برجام اقدامات محدودي در حوزه اقتصادي انجام شد. يكي از اين اقدامات اين بود كه رنو و پژو را به ايران آورديم كه صنعت خودرو را رونق بدهيم. اين اقدام تصميم درستي بود؟ اگر تصميم درستي بود، چرا ضمانت‌هاي لازم از اين دو برند گرفته نشد؟
اين تصميم خوب بود اما شكننده هم بود. شكنندگي از اين جهت كه همان‌طور كه اشاره كرديد، ضمانت‌هاي اجرائي و قانوني لحاظ نشد. وقتي يك شركتي مثل رنو مي‌آيد، بايد ظرفيت قانوني هم براي جذب داشته باشيم. وقتي شركت رنو مي‌آيد، يعني براي سرمايه‌گذاري خارجي مي‌آيد يا هدفي كه عنوان مي‌كنيم همان جذب سرمايه‌گذاري خارجي است. پس بايد آن ظرفيت قانوني يا ظرفيت اجرائي اين تصميم كه به‌صورت پتانسيل وجود دارد، تحقق يابد و به‌وجود آيد. يعني بايد از سرمايه‌گذاري خارجي حمايت شود. در اين شرايط اينكه سرمايه‌گذاري خارجي بداند چقدر منافع مي‌برد. ما هم در مذاكره با سرمايه‌گذار خارجي بايد انتظار انتقال تكنولوژی و مشاركت در طرح سرمايه‌گذاري را داشته باشيم. نه اينكه به‌عنوان امر تجاري فقط به اين مسئله نگاه كنيم. ورود شركت‌هاي رنو و پژو و شركت‌هاي كره‌اي و... بيشتر بار تجاري داشت و با اين رويكرد بود كه مثلا ما به‌عنوان محلي براي عرضه كالاهاي آنها باشيم. اين ورود به معناي واقعي سرمايه‌گذاري نبود و اين نكته خيلي مهم است.
‌اين نقطه ضعف بود كه ما به‌عنوان بازار كالاهاي آنها وارد مشاركت با برندهاي خارجي شديم؟
بله يك نقطه‌ضعف بود كه ما به‌عنوان بازار آنها، وارد مذاكره شديم. اين نقش را هميشه بازي مي‌كرديم مثل كشورهاي حاشيه خليج فارس كه باز همين نقش را دارند. حداقل آنها توانستند سرمايه‌گذاري‌هايي هم در زمينه ارائه خدمات داشته باشند. البته بگوييم كه مشكلات اقتصادي كه از تحريم‌ها ناشي مي‌شد به دليل مديريت ناصحيح اقتصادي در سطح كلان و خرد كشور بود كه سبب مي‌شود در شرايط ثباتي ايجاد نشود تا اين شركت‌ها بتوانند بمانند و دست به سرمايه‌گذاري بزنند.
‌فكر مي‌كنيد اگر بار ديگر بخواهيم مذاكره كنيم، چگونه بايد مذاكره كنيم. چه اولويت‌هايي قرار دهيم و در كدام بخش‌ها سعي كنيم سرمايه‌گذار جذب كنيم؟
حداقل ما اين تجربه را داريم كه براي اين نوع مذاكرات بايد نگاه به نيازهاي سرمايه‌گذاري خود داشته باشيم. نكته مهم اين است كه انگيزه سرمايه‌گذاري در ايران پايين است. اين انگيزه سرمايه‌گذاري در ايران بايد ارتقا پيدا كند. ديدمان به سرمايه‌گذاري و سرمايه‌گذاري خارجي كه در فرايند مذاكرات رخ مي‌دهد، بايد اين باشد كه بتواند مكمل باشد. سرمايه‌گذار خارجي مكمل سرمايه‌گذاري داخلي باشد كه انگيزه همكاري را به ‌وجود آورد. قطعا بايد مبتني بر گسترش بازار صادرات از سوي ما باشد. بايد سرمايه‌گذاري خارجي ما با هدف گسترش بازار صادرات اتفاق بيفتد تا هم ثبات ايجاد كند و هم منابع ارزي را تأمين كند و منافع در سطح بين‌الملل تقسيم شود. اين فاكتورهاي اصلي
براي مذاكره است.

شرق: چندي است مسئله توسعه نامتوازن در كشور مطرح است. اينكه چه مي‌شود ايران به‌عنوان سازنده موشك، يك پرايد نمي‌تواند بسازد، سؤالي است كه افكار عمومي را به خود مشغول كرده است اما گويا اين عدم توازن فراگير است. در بخش ديپلماسي هم متوازن عمل نمي‌كنيم. در برجام نمي‌دانستيم كه متحدان سياسي مهم‌ترند يا متحدان اقتصادي. به همين دليل تصميماتي كه براي واگذاري پروژه‌هاي نفتي گرفتيم، چين را به‌عنوان يكي از متحدان بلوك شرق ناراحت كرد و اسدالله عسگراولادي همان روزها به «شرق» گفت مسئولان چين از برخورد مديران سياسي ايران در توزيع پروژه‌هاي اقتصادي در ميان اروپايي‌ها و ناديده‌گرفتن چين ناراضي هستند. آيا در برجام، همپاي مذاكرات سياسي به بحث اقتصادي توجه كرديم؟ آن‌طوركه كميل طيبي به «شرق» مي‌گويد: در اين مذاكرات به مباحث اقتصادي كمتر توجه كرديم و كارشناسان اقتصادي به بازي گرفته نشدند. در برجام با خلأ منافع اقتصادي، نبود گفتمان اقتصادي و به‌طوركلي خلأ ديپلماسي اقتصادي روبه‌رو بوديم. به دليل نبود انگيزه‌هاي اقتصادي، توافق برجام به‌راحتي متوقف شد. به گفته او برنامه‌اي براي جذب سرمايه‌گذار خارجي نداشتيم. رنو و پژو و شركت‌هاي كره‌اي را با اهداف تجاري جذب كرديم و آنها مي‌خواستند از ما به‌عنوان محلي براي عرضه كالاهاي خود استفاده كنند، درحالي‌كه اگر بنا باشد بار ديگر مذاكره كنيم، بايد تمركز بر مباحثي مثل خودكفايي را كنار بگذاريم و علاوه بر تلاش براي انتقال تکنولوژی به داخل كشور، هدف گسترش بازارهاي صادراتي را پيگيري كنيم. مشروح گفت‌وگو با كميل طيبي، كارشناس اقتصاد بين‌الملل در ادامه مي‌آيد.
‌به نظر شما در قراردادي مثل برجام، بخش اقتصادي همپاي بخش سياسي قدرتمند بود؟
مي‌توانیم يك ايراداتي به برجام بگيريم. يكي از مواردي كه به‌عنوان يك نقطه‌ضعف همواره مطرح بوده است، همين ديپلماسي اقتصادي را هم‌زمان با ديپلماسي سياسي اصل قرارندادن در برنامه برجام بود. در واقع در برنامه برجام هم‌زمان با مذاكرات سياسي و بده‌بستان‌هاي مربوط به مسائل سياسي مانند بحث انرژي اتمي و تعليق يكسري فعاليت‌ها، به گرفتن برخي امتيازها و منافع بيشتر اقتصادي كه به‌صورت مؤثر به‌وجود بيايد، توجه نشده است. اين مسئله همواره وجود داشته و بنابراين بعد اقتصادي و سياسي در مذاكرات هم‌سنگ و هم‌وزن نبوده است، به همين دليل برجام بعدا دچار مشكل شد. اروپايي‌ها به تعهدات خود آن‌طور كه بايدو‌شايد توجه نكردند و آمريكا به‌راحتي از برجام خارج شد. اين مسئله برمي‌گردد به اينكه منافع اقتصادي متقابل در بين نبوده است كه خودش به‌عنوان يك سد بازدارنده عملياتي شود و انگيزه لازم را براي اجراي برجام در هر دو طرف به‌وجود آورد. درست است در جريان برجام يكسري منابع مالي آزاد شد اما ما مي‌بينيم كه مثلا كانال مناسب يا توافق مناسبي اتفاق نيفتاد كه بتواند جريان مالي ايران را با كشورهاي مختلف سرعت ببخشد و ايجاد يك ارتباط سيال كند. برنامه‌اي نداشتيم كه مشكلات بعدي پيش نيايد و بعدا اين پرسش كه آيا براي تبادلات مالي نياز به اينستكس داريم يا يك كانال مالي -كه از كارايي لازم هم برخوردار نيست- مطرح نشود. بنابراين در چارچوب برجام بايد هم‌زمان تلاش‌هايی مي‌شد تا در ادامه برجام پاي سرمايه‌گذار خارجي به ايران باز شود.
‌معتقديد كه بخش اقتصادي مثل بخش سياسي قدرتمند نبود؟
بخش اقتصادي همپاي بخش سياسي قدرتمند نبود و براي آن ظرفيت‌سازي نشد. اصلا برنامه‌اي وجود نداشت. مثلا در برجام اگر قصد داشتند، دنبال جذب سرمايه‌گذاري خارجي و اين نوع منافع اقتصادي باشند، قبلش بايد اين آمادگي اقتصادي به‌وجود مي‌آمد كه چه برنامه‌هاي اقتصادي‌ای در كشور وجود دارد. چه مزيت‌هاي اقتصادي داريم. وقتي كه هيئت‌هاي خارجي به سمت كشور سرازير مي‌شوند و به ايران مي‌آيند، آنها وارد دستگاه‌هاي اقتصادي مي‌شوند ولي حرفي براي گفتن وجود ندارد زيرا قبلش به آن فكر نكرده بوديم و برنامه‌هايي از قبل وجود نداشته يا آمادگي براي ايجاد و ارائه طرح‌ها و برنامه‌ها وجود نداشته است. در مذاكرات بر اساس داشته‌ها مذاكره انجام مي‌شود. ما مي‌دانيم نقطه ضعف كلي برجام به خلأ منافع اقتصادي و خلأ گفتمان اقتصادي و به‌طور‌كلي خلأ ديپلماسي اقتصادي برمي‌گردد.
‌اقتصاد براي ايران موضوع بسيار مهمي است. تحت تأثير تحريم‌ها اقتصاد ايران ضعيف شده است. چرا در اين قسمت بدون هيچ برنامه‌اي حركت مي‌كنيم. دستگاه ديپلماسي ما فكر نمي‌كند كه بايد به تبادلات تجاري با ديگر كشورها هم توجه داشته باشد؟
من فكر مي‌كنم كه چون برجام با روي‌كار‌آمدن دولت آقاي روحاني اتفاق افتاد و تحريم‌ها هم بيشتر بار سياسي داشت و مشكلات اساسي را به‌وجود آورده بود، فرصت نگاه موشكافانه از بعد اقتصادي به اين مسئله فراهم نشد. يعني اگر برجام در ميانه راه دو دولت آقاي روحاني رخ مي‌داد، قطعا توجه بيشتري به اين مسئله مي‌شد. چون نياز به كسب امتيازهاي اقتصادي يا منافع اقتصادي يا فعاليت اقتصادي وجود داشت. همان‌طور كه اكنون مي‌بينيم، توجه دولت به مسائل اقتصادي خيلي بيشتر شده است و متمركز بر بازار سرمايه، بازار تأمين منابع و... شده است. پس مشكل اين است كه در برجام برنامه‌اي وجود نداشت و اينكه فرصت برنامه‌ريزي هم فراهم نشد. بايد به نظرات كارشناسان اقتصادي در همان مراحل و گام‌هاي اول توجه مي‌شد كه اين اتفاق رخ نداد و كارشناسان اقتصادي را مشاركت ندادند. در واقع نوعي سهل‌انگاري اتفاق افتاد.
‌فرض كنيم كه بار ديگر بخواهيم با آمريكا مذاكره كنيم. اصلا افراد توانمندي براي ساماندهي و هدايت مذاكرات اقتصادي داريم؟
قطعا افراد توانمندي داريم. افراد خيلي توانمندي را داريم. حداقل اينكه در جامعه اقتصاددانان افرادي وجود دارند. قطعا افرادي را داريم كه تسلط به مسائل دارند. مهم اين است كه در اين افراد هم تسلط به مسائل اقتصاد ايران وجود داشته باشد و هم شناخت كافي از اقتصاد بين‌المللي و جهاني داشته باشند كه در هر دو زمينه كارشناسان خيلي خوبي داريم. اقتصادداناني كه در دستگاه‌هاي اجرائي در نقش مشاور، فعالان اقتصادي و... همين‌طور در دانشگاه‌ها وجود دارند، مي‌توانند در اين زمینه كمك كنند.
‌در مذاكرات برجام اقدامات محدودي در حوزه اقتصادي انجام شد. يكي از اين اقدامات اين بود كه رنو و پژو را به ايران آورديم كه صنعت خودرو را رونق بدهيم. اين اقدام تصميم درستي بود؟ اگر تصميم درستي بود، چرا ضمانت‌هاي لازم از اين دو برند گرفته نشد؟
اين تصميم خوب بود اما شكننده هم بود. شكنندگي از اين جهت كه همان‌طور كه اشاره كرديد، ضمانت‌هاي اجرائي و قانوني لحاظ نشد. وقتي يك شركتي مثل رنو مي‌آيد، بايد ظرفيت قانوني هم براي جذب داشته باشيم. وقتي شركت رنو مي‌آيد، يعني براي سرمايه‌گذاري خارجي مي‌آيد يا هدفي كه عنوان مي‌كنيم همان جذب سرمايه‌گذاري خارجي است. پس بايد آن ظرفيت قانوني يا ظرفيت اجرائي اين تصميم كه به‌صورت پتانسيل وجود دارد، تحقق يابد و به‌وجود آيد. يعني بايد از سرمايه‌گذاري خارجي حمايت شود. در اين شرايط اينكه سرمايه‌گذاري خارجي بداند چقدر منافع مي‌برد. ما هم در مذاكره با سرمايه‌گذار خارجي بايد انتظار انتقال تكنولوژی و مشاركت در طرح سرمايه‌گذاري را داشته باشيم. نه اينكه به‌عنوان امر تجاري فقط به اين مسئله نگاه كنيم. ورود شركت‌هاي رنو و پژو و شركت‌هاي كره‌اي و... بيشتر بار تجاري داشت و با اين رويكرد بود كه مثلا ما به‌عنوان محلي براي عرضه كالاهاي آنها باشيم. اين ورود به معناي واقعي سرمايه‌گذاري نبود و اين نكته خيلي مهم است.
‌اين نقطه ضعف بود كه ما به‌عنوان بازار كالاهاي آنها وارد مشاركت با برندهاي خارجي شديم؟
بله يك نقطه‌ضعف بود كه ما به‌عنوان بازار آنها، وارد مذاكره شديم. اين نقش را هميشه بازي مي‌كرديم مثل كشورهاي حاشيه خليج فارس كه باز همين نقش را دارند. حداقل آنها توانستند سرمايه‌گذاري‌هايي هم در زمينه ارائه خدمات داشته باشند. البته بگوييم كه مشكلات اقتصادي كه از تحريم‌ها ناشي مي‌شد به دليل مديريت ناصحيح اقتصادي در سطح كلان و خرد كشور بود كه سبب مي‌شود در شرايط ثباتي ايجاد نشود تا اين شركت‌ها بتوانند بمانند و دست به سرمايه‌گذاري بزنند.
‌فكر مي‌كنيد اگر بار ديگر بخواهيم مذاكره كنيم، چگونه بايد مذاكره كنيم. چه اولويت‌هايي قرار دهيم و در كدام بخش‌ها سعي كنيم سرمايه‌گذار جذب كنيم؟
حداقل ما اين تجربه را داريم كه براي اين نوع مذاكرات بايد نگاه به نيازهاي سرمايه‌گذاري خود داشته باشيم. نكته مهم اين است كه انگيزه سرمايه‌گذاري در ايران پايين است. اين انگيزه سرمايه‌گذاري در ايران بايد ارتقا پيدا كند. ديدمان به سرمايه‌گذاري و سرمايه‌گذاري خارجي كه در فرايند مذاكرات رخ مي‌دهد، بايد اين باشد كه بتواند مكمل باشد. سرمايه‌گذار خارجي مكمل سرمايه‌گذاري داخلي باشد كه انگيزه همكاري را به ‌وجود آورد. قطعا بايد مبتني بر گسترش بازار صادرات از سوي ما باشد. بايد سرمايه‌گذاري خارجي ما با هدف گسترش بازار صادرات اتفاق بيفتد تا هم ثبات ايجاد كند و هم منابع ارزي را تأمين كند و منافع در سطح بين‌الملل تقسيم شود. اين فاكتورهاي اصلي
براي مذاكره است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها