سرزمینی به نام جنگلوک
یونس زینالدینی: ۱۸ اردیبهشت ۹۹ شهر چابهار در استان سیستانوبلوچستان تجربه دو آتشسوزی تلخ را پشتسر گذاشت. گرچه تاکنون تلفات جانی از این دو مورد گزارش نشده است.
محله «جَنگَلوک» یکی از چند حلبیآباد یا کپرنشین واقعشده در چابهار است که سالهاست مانند گرهای کور مدیریت شهری را دچار مشکل کرده.
مردم محله جنگلوک مشابه دیگر سکونتگاههای چابهار به تازگی به وجود نیامدهاند، بلکه سالهاست کنار ساحل زندگی میکنند. اما به علت درآمد و معیشت پایین توانایی همگامی با توسعه شهر چابهار را نداشته و در آن گرفتار شدهاند. این محله در مرکز شهر چابهار و در مساحتی حدود سه هکتار واقع شده که جمعیتی بالغ بر ۴۰۰ خانوار در آن زندگی میکنند. مشکل این مردم عدم موافقت مسئولان شهری با تغییر کاربری آن بهعنوان منطقه مسکونی است. گرچه یکی از دلایل مهم این عدم توافق، مجاورت آن با اماکن امنیتی و نظامی است.
دیروز با یک آتشسوزی چندساعته مردم این محله تمام هستیشان را؛ تأکید میکنم تمام هستیشان را از دست دادهاند. چابهار در پدیده حاشیهنشینی در سطح کشوری آماری قابلملاحظه و تأسفبار را به خودش اختصاص داده است. روستای کمب بهعنوان سکونتگاهی چسبیده به شهر چابهار بزرگترین روستا به لحاظ جمعیتی در کشور محسوب میشود و طبعا باید بزرگترین حاشیهنشین هم باشد.
استان سیستانوبلوچستان جوانترین استان کشور است؛ با ظرفیتهای بالای اقتصادی و طبیعی. اما در شاخصهای توسعه انسانی و توسعه شهری هیچ حرفی برای گفتن ندارد. یکی از مهمترین طرحهای ملی که مانور زیادی روی آن داده میشود «طرح توسعه سواحل مکران» است؛ طرحی با هزاران ابهام و نکات غیرشفاف و نگرانکننده برای جامعه محلی. در خوشبینانهترین حالت از عدم شفافیت این طرح میتوان از جنگلوک، مرادآباد و کمب بهعنوان نمادی از حاشیهنشینی آسیبپذیر نام برد. به نظر بنده، جنگلوک نمادی از کلیت این استان در مقیاس کشوری است؛ پدیدهای شوم به نام حاشیهبودن. استان سیستانوبلوچستان بهواقع در مدیریت کلان کشوری حکم حاشیه برای مرکز را دارد. جنگلوک آب شرب آشامیدنی نداشت؛ مردم این استان هم در سطح دسترسی به آب آشامیدنی سالم در پایینترین شاخص قرار دارند. جنگلوک از آموزش مطلوب برخوردار نبود؛ استان سیستانوبلوچستان هم بالاترین نرم ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل و کمترین سرانه فضای آموزشی در کشور را به خودش اختصاص داده است. جنگلوک از توسعه شهری هیچ بهرهای نبرده بود (راه، خیابان و مبلمان شهری). استان سیستانوبلوچستان هم در زمینه شهری بسیار فقیر
است. جنگلوک با ساحل نیلگون دریا فقط 500 متر فاصله داشت؛ استان سیستانوبلوچستان نیز به لحاظ ظرفیتهای طبیعی گنجی انکارناپذیر است و بهترین توانمندیهای تجاری را دارد، اما از آنها بیبهره است. جنگلوک نمادی از بلوچستانِ به حاشیه راندهشده است. طرح توسعه سواحل مکران بدون بهرسمیتشناختن حق جامعه محلی، این استان را به پدیدهای شکنندهتر از جنگلوک فعلی تبدیل خواهد کرد. ما مردم این استان بدبین نیستیم؛ واقعبینیم. حقیقتهای تلخ را باید دید و در پی درمان دردهای اجتماعی بود. جنگلوک نتیجه نادرست بهرسمیتنشناختن حق مردم بومی است؛ نتیجه اجرای مدل مدیریت مرکز و پیرامون. گرچه دیروز جنگلوک سوخت، اما این آغاز سرگردانی این مردم است؛ حیرانی و بیپناهی و زخمی که باز لابهلای قانون و تبصرههای معمول گم میشود، تاول میزند و چرک پس میدهد، اما درمان نمیشود.
یونس زینالدینی: ۱۸ اردیبهشت ۹۹ شهر چابهار در استان سیستانوبلوچستان تجربه دو آتشسوزی تلخ را پشتسر گذاشت. گرچه تاکنون تلفات جانی از این دو مورد گزارش نشده است.
محله «جَنگَلوک» یکی از چند حلبیآباد یا کپرنشین واقعشده در چابهار است که سالهاست مانند گرهای کور مدیریت شهری را دچار مشکل کرده.
مردم محله جنگلوک مشابه دیگر سکونتگاههای چابهار به تازگی به وجود نیامدهاند، بلکه سالهاست کنار ساحل زندگی میکنند. اما به علت درآمد و معیشت پایین توانایی همگامی با توسعه شهر چابهار را نداشته و در آن گرفتار شدهاند. این محله در مرکز شهر چابهار و در مساحتی حدود سه هکتار واقع شده که جمعیتی بالغ بر ۴۰۰ خانوار در آن زندگی میکنند. مشکل این مردم عدم موافقت مسئولان شهری با تغییر کاربری آن بهعنوان منطقه مسکونی است. گرچه یکی از دلایل مهم این عدم توافق، مجاورت آن با اماکن امنیتی و نظامی است.
دیروز با یک آتشسوزی چندساعته مردم این محله تمام هستیشان را؛ تأکید میکنم تمام هستیشان را از دست دادهاند. چابهار در پدیده حاشیهنشینی در سطح کشوری آماری قابلملاحظه و تأسفبار را به خودش اختصاص داده است. روستای کمب بهعنوان سکونتگاهی چسبیده به شهر چابهار بزرگترین روستا به لحاظ جمعیتی در کشور محسوب میشود و طبعا باید بزرگترین حاشیهنشین هم باشد.
استان سیستانوبلوچستان جوانترین استان کشور است؛ با ظرفیتهای بالای اقتصادی و طبیعی. اما در شاخصهای توسعه انسانی و توسعه شهری هیچ حرفی برای گفتن ندارد. یکی از مهمترین طرحهای ملی که مانور زیادی روی آن داده میشود «طرح توسعه سواحل مکران» است؛ طرحی با هزاران ابهام و نکات غیرشفاف و نگرانکننده برای جامعه محلی. در خوشبینانهترین حالت از عدم شفافیت این طرح میتوان از جنگلوک، مرادآباد و کمب بهعنوان نمادی از حاشیهنشینی آسیبپذیر نام برد. به نظر بنده، جنگلوک نمادی از کلیت این استان در مقیاس کشوری است؛ پدیدهای شوم به نام حاشیهبودن. استان سیستانوبلوچستان بهواقع در مدیریت کلان کشوری حکم حاشیه برای مرکز را دارد. جنگلوک آب شرب آشامیدنی نداشت؛ مردم این استان هم در سطح دسترسی به آب آشامیدنی سالم در پایینترین شاخص قرار دارند. جنگلوک از آموزش مطلوب برخوردار نبود؛ استان سیستانوبلوچستان هم بالاترین نرم ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل و کمترین سرانه فضای آموزشی در کشور را به خودش اختصاص داده است. جنگلوک از توسعه شهری هیچ بهرهای نبرده بود (راه، خیابان و مبلمان شهری). استان سیستانوبلوچستان هم در زمینه شهری بسیار فقیر
است. جنگلوک با ساحل نیلگون دریا فقط 500 متر فاصله داشت؛ استان سیستانوبلوچستان نیز به لحاظ ظرفیتهای طبیعی گنجی انکارناپذیر است و بهترین توانمندیهای تجاری را دارد، اما از آنها بیبهره است. جنگلوک نمادی از بلوچستانِ به حاشیه راندهشده است. طرح توسعه سواحل مکران بدون بهرسمیتشناختن حق جامعه محلی، این استان را به پدیدهای شکنندهتر از جنگلوک فعلی تبدیل خواهد کرد. ما مردم این استان بدبین نیستیم؛ واقعبینیم. حقیقتهای تلخ را باید دید و در پی درمان دردهای اجتماعی بود. جنگلوک نتیجه نادرست بهرسمیتنشناختن حق مردم بومی است؛ نتیجه اجرای مدل مدیریت مرکز و پیرامون. گرچه دیروز جنگلوک سوخت، اما این آغاز سرگردانی این مردم است؛ حیرانی و بیپناهی و زخمی که باز لابهلای قانون و تبصرههای معمول گم میشود، تاول میزند و چرک پس میدهد، اما درمان نمیشود.