پزشك خوب، پزشك رايگان نيست
بابك زمانی- نورولوژیست
بعد از آنهمه محاسبات ازسوی اقتصاددانان و آنهمه گفتوگو ازسوی برنامهریزان بهعلاوه آنهمه شعار و بیلبورد در تقدیر از جامعه پزشکی در جریان بحران کرونا، سرانجام تعرفه خدمات پزشکی تنها ١٥درصد افزایش یافت؛ قیمت مکان فیزیکیای که لابد برای کار پزشکی لازم است، هرازچندگاه چندصد درصد افزایش مییابد. مایحتاج عمومی به همین ترتیب. قیمت دستگاههای پزشکی چنان با قیمت ارز افزایش یافته که تهیه مجدد آنها امکانپذیر نیست. تعرفههای موجود بخش کوچکی از هزینه استهلاک این دستگاهها هم نیست. در خیال هم جرئت نمیکنی به رئیس بیمارستان آموزشیای که سخت درگیر تهیه مایحتاج اولیه بیمارستان است بگویی دستگاهی که دستیاران با آن کار میکردند و آموزش میدیدند و تشخیص بیماران دقیقتر میشد، از کار افتاده یا بهزودی از کار خواهد افتاد. تهیه هر یک از قطعات دستگاههای رادیولوژی گاه با قیمت خرید خود آن دستگاه در سالهای گذشته برابری میکند. سیستم سلامت درحالحاضر ساختمانی است که تنها با سوزاندن در و پنجرههایش دارد گرم میشود. درک چارچوب ذهنی یا ذهنیات افرادی که چنین تصمیماتی میگیرند کار دشواری است. آیا این ذهنیات در حدی هستند که هنوز «اقتصاد سلامت» را با «پول دکتر» اشتباه میگیرند؟ ذهنیاتی که سالها تحصیل و دودِ چراغ نتوانسته بر پیشفرضهایشان و تصوراتی که «سیستم سلامت» را با «پزشک سر کوچه» و «پزشک خوب» را با «پزشک رایگان» اشتباه میگیرند، کوچکترین تأثیری بگذارد. آیا متوجه نیستند که تدوین تعرفه کلی برای یک کشور معنایش میزان پرداخت به سلامت در تمام سیستمها از خصوصی و دولتی و در تمام سطوح است که تأثیری شگفتآور بر کیفیات سلامت میگذارد؟ کدام تحلیل نبوغآمیز خدمات پزشکی را از شمول قوانین اقتصاد رهایی بخشیده است؟ آیا توان نظارت کیفی بر کار پزشکی را در خود و در کشور نمیبینند که از صرف مبلغ برای سلامت اکراه دارند و همهچیز را به تعارف و شعار ارجاع میدهند؟ در همان ذهنیات قدیمی و کودکانه هم هر کسی میفهمد که برای بهدستآوردن هر کیفیتی باید هزینه آن را پرداخت. تنها لازم است نظارت کنید که هزینه به بهترین مصرف خود رسیده باشد. وقتی که نظارت اجتماعی ازطریق دولت و نهادهای مدنی بر کیفیت سلامت، اساسا وجود ندارد و در عوض تنها بهشیوه عهد عتیق «فرد» بیمار میتواند از «فرد» پزشک شکایت کند و هیچ مکانیسم «اجتماعی» برای نظارت بر کیفیت سلامت -آنگاه که جرمی رخ نداده و شکایتی نشده- وجود ندارد، عاقلانهتر نیست که دولت بهجای تعرفهگذاری و بعد ناپدیدی، به کارکرد مدرن و مداوم خود بپردازد؟ یعنی به نظارت بر کیفیت سلامت و رعایت عدالت و صداقت در تعاملات مربوط به آن، تا اطمینان حاصل شود هزینه انجامشده در آینده به بار خواهد نشست. اینکه سرانه درمان در کشور ما جزء پایینترینهای دنیا نیست آیا جز هدردادن منابع و لزوم نظارت معنای دیگری دارد؟ در این حرفها تردیدی نیست. اما شاید دلیل اصلی این باشد که هنوز سلامت را با تمام دانش پیچیده و تکنولوژی مدرنش باور نکردهایم. شاید ناباوری به دانش پزشکی این تکنولوژی را در ذهنیات ما به کیسههای کوچک عطاریها تقلیل داده و نمیفهمیم عطار در مقابل این گردهای بیمقدار (بخوان نوشتن چند کلمه بر کاغذ) اصلا چرا پول میگیرد؟ شاید هم یک دلیل این باشد که هیچ سیستمی برای ثبت خسارت چنین تصمیماتی از اساس وجود ندارد. سیستم ثبت هم خود مستلزم هزینه است؛ هزینهای که وجود ندارد و انجام نمیشود؛ چراکه هنوز لزوم آن را درک نکردهایم. احتمالا درک کیفیات پایین سلامت بسیار دشوارتر است تا درک کمبود گندم و برنج، وگرنه در آنجا هم با چنین تصمیماتی ریشه هرچه کشاورزی است از ریشه میخشکید. شاید هم خود را مشرف بر مصالحی میدانند که در این اذهان مقدم بر هر موضوع دیگری است. در این زمینه هم باید گفت اشکال ایشان در تشخیص جایگاه سلامت در مسائل مربوط به مصالح ملی است. انکار واقعیات و پایین نگهداشتن تعرفههایی که باید براساس آنها به اعضای هیئتعلمی و دستیاران دستمزد پرداخت شود، مخارج جاری بیمارستانها تأمین شود، دستگاههای جدید خریداری شده و ساختمانهای مدرن ساخته شوند، تحقیقات در بیمارستانها انجام شود و همه هزینههای ثبت و گزارش بیماریها به حساب آیند، هیچ نتیجهای جز ویزیتهای فلهای مکرر، راهروهای تنگ و شلوغ بیمارستانهای آموزشی و سپردن اقتصاد بخش خصوصی به کارهای نهچندان ضروری -تولید مصرف- نخواهد داشت. مصارف لوکسی که ابتدا توانگران استفاده میکنند، اما بهسرعت اخلاقیات و سلایقی میآفرینند و هزینه اینگونه اعمال هم بر سبد مخارج همه خانوادهها، حتی کمدرآمدترین اقشار سنگینی خواهد کرد. در خاتمه باید گفت ارزانفروشی ضرورتا به افت درآمد نمیانجامد. (حاجیارزونی سر کوچه هم همین موضوع را حتی برای اذهان سادهاندیش پیشگفته اثبات میکند). بهعلاوه اصرار بر خرید ارزان، ثروتهای عظیمی را بر باد داده است. اخطارهای مکرر جامعه پزشکی و نهادهای رسمی آن هم بیش از هر چیز در جهت کیفیت سلامت و حفظ اصول در جامعه پزشکی است و نه درآمد، گرچه بیتردید بسیاری از پزشکان از عمومی گرفته تا متخصص با این تعرفهها دچار مشکلات معیشتی هم خواهند شد.
بعد از آنهمه محاسبات ازسوی اقتصاددانان و آنهمه گفتوگو ازسوی برنامهریزان بهعلاوه آنهمه شعار و بیلبورد در تقدیر از جامعه پزشکی در جریان بحران کرونا، سرانجام تعرفه خدمات پزشکی تنها ١٥درصد افزایش یافت؛ قیمت مکان فیزیکیای که لابد برای کار پزشکی لازم است، هرازچندگاه چندصد درصد افزایش مییابد. مایحتاج عمومی به همین ترتیب. قیمت دستگاههای پزشکی چنان با قیمت ارز افزایش یافته که تهیه مجدد آنها امکانپذیر نیست. تعرفههای موجود بخش کوچکی از هزینه استهلاک این دستگاهها هم نیست. در خیال هم جرئت نمیکنی به رئیس بیمارستان آموزشیای که سخت درگیر تهیه مایحتاج اولیه بیمارستان است بگویی دستگاهی که دستیاران با آن کار میکردند و آموزش میدیدند و تشخیص بیماران دقیقتر میشد، از کار افتاده یا بهزودی از کار خواهد افتاد. تهیه هر یک از قطعات دستگاههای رادیولوژی گاه با قیمت خرید خود آن دستگاه در سالهای گذشته برابری میکند. سیستم سلامت درحالحاضر ساختمانی است که تنها با سوزاندن در و پنجرههایش دارد گرم میشود. درک چارچوب ذهنی یا ذهنیات افرادی که چنین تصمیماتی میگیرند کار دشواری است. آیا این ذهنیات در حدی هستند که هنوز «اقتصاد سلامت» را با «پول دکتر» اشتباه میگیرند؟ ذهنیاتی که سالها تحصیل و دودِ چراغ نتوانسته بر پیشفرضهایشان و تصوراتی که «سیستم سلامت» را با «پزشک سر کوچه» و «پزشک خوب» را با «پزشک رایگان» اشتباه میگیرند، کوچکترین تأثیری بگذارد. آیا متوجه نیستند که تدوین تعرفه کلی برای یک کشور معنایش میزان پرداخت به سلامت در تمام سیستمها از خصوصی و دولتی و در تمام سطوح است که تأثیری شگفتآور بر کیفیات سلامت میگذارد؟ کدام تحلیل نبوغآمیز خدمات پزشکی را از شمول قوانین اقتصاد رهایی بخشیده است؟ آیا توان نظارت کیفی بر کار پزشکی را در خود و در کشور نمیبینند که از صرف مبلغ برای سلامت اکراه دارند و همهچیز را به تعارف و شعار ارجاع میدهند؟ در همان ذهنیات قدیمی و کودکانه هم هر کسی میفهمد که برای بهدستآوردن هر کیفیتی باید هزینه آن را پرداخت. تنها لازم است نظارت کنید که هزینه به بهترین مصرف خود رسیده باشد. وقتی که نظارت اجتماعی ازطریق دولت و نهادهای مدنی بر کیفیت سلامت، اساسا وجود ندارد و در عوض تنها بهشیوه عهد عتیق «فرد» بیمار میتواند از «فرد» پزشک شکایت کند و هیچ مکانیسم «اجتماعی» برای نظارت بر کیفیت سلامت -آنگاه که جرمی رخ نداده و شکایتی نشده- وجود ندارد، عاقلانهتر نیست که دولت بهجای تعرفهگذاری و بعد ناپدیدی، به کارکرد مدرن و مداوم خود بپردازد؟ یعنی به نظارت بر کیفیت سلامت و رعایت عدالت و صداقت در تعاملات مربوط به آن، تا اطمینان حاصل شود هزینه انجامشده در آینده به بار خواهد نشست. اینکه سرانه درمان در کشور ما جزء پایینترینهای دنیا نیست آیا جز هدردادن منابع و لزوم نظارت معنای دیگری دارد؟ در این حرفها تردیدی نیست. اما شاید دلیل اصلی این باشد که هنوز سلامت را با تمام دانش پیچیده و تکنولوژی مدرنش باور نکردهایم. شاید ناباوری به دانش پزشکی این تکنولوژی را در ذهنیات ما به کیسههای کوچک عطاریها تقلیل داده و نمیفهمیم عطار در مقابل این گردهای بیمقدار (بخوان نوشتن چند کلمه بر کاغذ) اصلا چرا پول میگیرد؟ شاید هم یک دلیل این باشد که هیچ سیستمی برای ثبت خسارت چنین تصمیماتی از اساس وجود ندارد. سیستم ثبت هم خود مستلزم هزینه است؛ هزینهای که وجود ندارد و انجام نمیشود؛ چراکه هنوز لزوم آن را درک نکردهایم. احتمالا درک کیفیات پایین سلامت بسیار دشوارتر است تا درک کمبود گندم و برنج، وگرنه در آنجا هم با چنین تصمیماتی ریشه هرچه کشاورزی است از ریشه میخشکید. شاید هم خود را مشرف بر مصالحی میدانند که در این اذهان مقدم بر هر موضوع دیگری است. در این زمینه هم باید گفت اشکال ایشان در تشخیص جایگاه سلامت در مسائل مربوط به مصالح ملی است. انکار واقعیات و پایین نگهداشتن تعرفههایی که باید براساس آنها به اعضای هیئتعلمی و دستیاران دستمزد پرداخت شود، مخارج جاری بیمارستانها تأمین شود، دستگاههای جدید خریداری شده و ساختمانهای مدرن ساخته شوند، تحقیقات در بیمارستانها انجام شود و همه هزینههای ثبت و گزارش بیماریها به حساب آیند، هیچ نتیجهای جز ویزیتهای فلهای مکرر، راهروهای تنگ و شلوغ بیمارستانهای آموزشی و سپردن اقتصاد بخش خصوصی به کارهای نهچندان ضروری -تولید مصرف- نخواهد داشت. مصارف لوکسی که ابتدا توانگران استفاده میکنند، اما بهسرعت اخلاقیات و سلایقی میآفرینند و هزینه اینگونه اعمال هم بر سبد مخارج همه خانوادهها، حتی کمدرآمدترین اقشار سنگینی خواهد کرد. در خاتمه باید گفت ارزانفروشی ضرورتا به افت درآمد نمیانجامد. (حاجیارزونی سر کوچه هم همین موضوع را حتی برای اذهان سادهاندیش پیشگفته اثبات میکند). بهعلاوه اصرار بر خرید ارزان، ثروتهای عظیمی را بر باد داده است. اخطارهای مکرر جامعه پزشکی و نهادهای رسمی آن هم بیش از هر چیز در جهت کیفیت سلامت و حفظ اصول در جامعه پزشکی است و نه درآمد، گرچه بیتردید بسیاری از پزشکان از عمومی گرفته تا متخصص با این تعرفهها دچار مشکلات معیشتی هم خواهند شد.