|

ویروس معالج رفرمی برای برنامه‌ریزی!

امیر ثامنی- ‌کارشناس برنامه‌ریزی و آمایش سرزمین

این روزها همه از کرونا می‌گویند؛ پزشکان از شیوه‌های انتشار و درمان و کشف واکسن آن، سیاسیون از ادعاهای مطرح‌شده درباره منشأ طبیعی یا انسان‌ساخت‌بودن این ویروس، اقتصاددانان از پیامدها و آثار زیا‌ن‌بار کرونا بر اقتصاد کشورها و تحول در نظام تولید و بازار، جامعه‌شناسان از تغییرات سبک زندگی و تأثیرات آن بر نحوه زیست آتی بشر، فعالان محیط زیست از ایجاد فرصتی برای تنفس اکوسیستم‌های طبیعی در برابر فعالیت‌های آلاینده و مخرب بشری، فعالان حوزه فناوری اطلاعات و کسب‌وکار نیز از تحول در رویکردهای سنتی و پررنگ‌تر‌شدن نقش فضای مجازی و استارت‌آپ‌ها در شکل‌دهی به جهان پساکرونا و مردم عادی نیز از اختلال در جریان زندگی عادی، تبعات زیان‌بار اقتصادی و نقد سیاست‌گذاری مسئولان سخن می‌گویند. غالب این قلم‌فرسایی‌ها و سخن‌پراکنی‌ها یا متمرکز بر تهدیدها و سویه‌های زیان‌بار شیوع این ویروس بوده یا به تخیلات و واقعیات جهان پساکرونا اشاره کرده و کمتر در این سخنان به سویه‌های در سایه این وضعیت اعم از فرصت‌های فراهم‌آمده پرداخته شده است. تاریخ گواه آن است که اگرچه ثروت و تیزهوشی خانواده مدیچی، رنسانس در اروپا و سپس تحول در جهان را رقم زد، ولی این شیوع گسترده طاعون و بی‌اعتبارشدن بسیاری از باورهای جزم‌اندیشانه و ارتجاعی بود که پایه‌های استیلای کلیسا و خرافه‌پرستی را سست کرد. ازاین‌رو بنا به قرینه تاریخی مذکور، می‌توان از فرصت شیوع این ویروس عالم‌گیر به‌عنوان کاتالیزوری برای حل و برون‌رفت از بسیاری از ناکارآمدی‌ها و بحران‌ها بهره گرفت. ‌یکی از حوزه‌هایی که ناکارآمدی و انعطاف‌ناپذیری آن در برابر رخدادها و سوانح غیرمترقبه بار دیگر مشخص شد، حوزه برنامه‌ریزی (Planning) است. روایت برنامه‌ریزی در ایران اعم از داستان ورود، اهداف، سیر تحول و تطور و نیز آرمان‌ها، ارزش‌ها، رویکردها و الگوهای برنامه‌ریزی، داستانی متفاوت با جهان دارد. اساسا اگر برنامه‌ریزی در غرب با آرمان‌شهرگرایی دوره رنسانس آغاز شد و در ادامه تبلور ذهنی و عینی ارزش‌ها، خواست‌ها و انتظارات ملت‌ها و دولت‌ها حول تعریف «آرمان ملی مشترک» و «منافع عمومی» مورد اجماع بوده است، در ایران گرفتار به تضاد تاریخی دولت- ملت، «برنامه‌ریزی» ابزاری برای توجیه و مشروعیت‌بخشی به تصمیم‌های مدیران، نمایش مشارکت صوری (برای شریک‌جرم‌کردن همگان در نتایج) و تداوم حکمرانی با بَزَک «علم‌مداری» بوده است. برنامه‌ریزی در ایران نه مبنایی برای سیاست‌گذاری و چارچوبی برای جهت‌دهی به تصمیم‌ها، بلکه تنها مثنوی هفتاد من کاغذی بوده است مشحون از تئوری‌ها، مدل‌ها، نقشه‌ها، نمودارها و جدول‌ها، آن‌هم فقط در نقش جاده‌صاف‌کن اِعمال خواست مدیران! بله برنامه‌ریزی در ایران نه در پی دانش‌افزایی و ارتقای فهم و درک از پدیده‌ها و موضوعات بلکه فقط یک کاغذبازی و رژه عقلانیت ادکلن‌زده در برابر افکار عمومی و رسانه‌ها بوده است. شاهد آنکه نتایج بررسی‌ها حکایت از آن دارد که در برنامه‌های توسعه پنج‌ساله حداکثر ۳۰ درصد و در طرح‌های شهری حداکثر ۲۰ درصد از اهداف و نتایج مدنظر محقق شده است. اساسا چه آن مدیر و مسئولی که سفارش تدوین برنامه را می‌دهد، چه آن شرکت یا مجموعه‌‌ای که عهده‌دار تنظیم برنامه می‌شود و چه تمامی کارشناسان و ناظران و دست‌اندرکاران، این رسم مألوف نانوشته را پچ‌پچ‌کنان یا بلندبلند فریاد می‌زنند: قرار نیست تمام این برنامه اجرا شود؛ بنابراین برنامه‌ها تبدیل می‌شوند به کشکولی از رؤیاهای محال و هزاران راه رفته و نرفته!

برنامه‌ریزی، مانند بسیاری از علوم دیگر، دارای دو ساحت اصلی است؛ ساحت «نظری» و ساحت «عملی». در ساحت نظری، این دانشگاه‌ها، مراکز آموزشی و پژوهشکده‌ها هستند که بار آموزش و محتواسازی در حوزه دانش پایه را بر عهده دارند و در ساحت عملی نیز این مراکز دولتی، عمومی و خصوصی هستند که تدوین و اجرای برنامه‌ها را عهده‌دار هستند. بااین‌حال به سبب نبود هم‌پیوندی میان این دو ساحت، علم برنامه‌ریزی در ایران مشروعیت خویش را از ساحت عملی اخذ نکرده و به‌طورکلی نسبت به دردها، اولویت‌ها و انتظارات آن بی‌تفاوت است؛ بنابراین زایایی، پویایی، توان حل مسئله و پاسخ‌گویی علم برنامه‌ریزی در ایران بسیار پایین بوده و عملا اکوسیستم زیست علمی دانشجویان و استادان دانشگاه با مدیران و حرفه‌مندان متفاوت است؛ در دانشگاه‌ها رقابت بر سر دوختن مقاله برای معرفی یک مدل جدید و انتشار پی‌درپی مقالات و کتاب‌ها و در کانون‌های حرفه‌‌ای و مراکز اداری، سروکله‌زدن با انبوهی از مشکلات، نارسایی‌ها و پیدانکردن سر کلاف مسائل!
ماجرای شیوع کرونا و بی‌دفاع‌ماندن شهر برنامه‌ریزی در برابر این ویروس، بار دیگر ضرورت تحقق رفرم (Reform) در برنامه‌ریزی را که از دهه ۱۹۸۰ با زیرسؤال‌رفتن بسیاری از باورهای پیشینی و درک ناکارآمدی دستگاه برنامه‌ریزی در عبور از مشکلات، عیان شده بود، بیش از پیش نمایان کرد. برنامه‌ریزی در ایران به سبب عقب‌افتادگی تاریخی سازوکارها و ترتیبات اجرائی آن از تحولات جهانی، بیش از هر کشوری نیازمند تغییر و نوزایی است؛ بنابراین می‌توان از فرصت پیش‌آمده به نحوی استفاده کرد که نظام برنامه‌ریزی را با عنایت به واقعیت‌های زیر دستخوش اصلاح کرد:
* ناکارایی شیوه برنامه‌ریزی کاغذبازانه، ایستا و غیرمنعطف در ایران سال‌هاست بر همگان آشکار شده ولی به سبب وجود منافع آشکار و پنهان برای هر دو سوی معامله، این واقعیت در زیر فرش حکمرانی پنهان شده است! ازهمین‌رو با توجه به تکثر و تنوع عدم قطعیت‌ها و رخدادها که ویژگی خاص قرن حاضر به شمار می‌آید، باید سازوکار «برنامه‌ریزی غلتان» را به‌منظور جلوگیری از خنثی و غیرمسلح‌شدن برنامه‌ریزی نهادینه کرد.
* ترسیم و تفاهم بر سر ایده و آرمان ملی مورد اجماع، تعریف دقیق حدود و ثغور منافع عمومی (Public Interest) و مفاهمه همگانی درباره «چه می‌خواهیم» و «چه نمی‌خواهیم» تضمین‌کننده حرکت قطار برنامه‌ریزی روی ریل‌های موفقیت خواهد بود.

وگرنه در شرایط «دولت کلنگی» و «جامعه الاکلنگی» موجود، برنامه‌ریزی که مستلزم استمرار و ثبات و بینش راهبردی است، بیشتر به یک کاریکاتور بدترکیب شبیه است.
* برنامه‌ریزی به سبب درهم‌تنیدگی روزافزون دنیا در شرایط جهانی‌شدن، فرصت‌ها و تهدیدهای خود را، خواه یا ناخواه، بر کشورها تحمیل کرده؛ بنابراین باید با قدی بلندتر از دیوارهای کشور به موضوعات نگریست.
* مفاهیمی مانند «قرنطینه»، «فاصله‌گذاری اجتماعی» و «دورکاری»، ابعاد و ملاحظات جدیدی را بر ماهیت و ابعاد سازمان‌یابی و سازماندهی فضا در علم برنامه‌ریزی شهری تحمیل کرده که لازم است قواعد و ترتیبات آن تئوریزه شود.

این روزها همه از کرونا می‌گویند؛ پزشکان از شیوه‌های انتشار و درمان و کشف واکسن آن، سیاسیون از ادعاهای مطرح‌شده درباره منشأ طبیعی یا انسان‌ساخت‌بودن این ویروس، اقتصاددانان از پیامدها و آثار زیا‌ن‌بار کرونا بر اقتصاد کشورها و تحول در نظام تولید و بازار، جامعه‌شناسان از تغییرات سبک زندگی و تأثیرات آن بر نحوه زیست آتی بشر، فعالان محیط زیست از ایجاد فرصتی برای تنفس اکوسیستم‌های طبیعی در برابر فعالیت‌های آلاینده و مخرب بشری، فعالان حوزه فناوری اطلاعات و کسب‌وکار نیز از تحول در رویکردهای سنتی و پررنگ‌تر‌شدن نقش فضای مجازی و استارت‌آپ‌ها در شکل‌دهی به جهان پساکرونا و مردم عادی نیز از اختلال در جریان زندگی عادی، تبعات زیان‌بار اقتصادی و نقد سیاست‌گذاری مسئولان سخن می‌گویند. غالب این قلم‌فرسایی‌ها و سخن‌پراکنی‌ها یا متمرکز بر تهدیدها و سویه‌های زیان‌بار شیوع این ویروس بوده یا به تخیلات و واقعیات جهان پساکرونا اشاره کرده و کمتر در این سخنان به سویه‌های در سایه این وضعیت اعم از فرصت‌های فراهم‌آمده پرداخته شده است. تاریخ گواه آن است که اگرچه ثروت و تیزهوشی خانواده مدیچی، رنسانس در اروپا و سپس تحول در جهان را رقم زد، ولی این شیوع گسترده طاعون و بی‌اعتبارشدن بسیاری از باورهای جزم‌اندیشانه و ارتجاعی بود که پایه‌های استیلای کلیسا و خرافه‌پرستی را سست کرد. ازاین‌رو بنا به قرینه تاریخی مذکور، می‌توان از فرصت شیوع این ویروس عالم‌گیر به‌عنوان کاتالیزوری برای حل و برون‌رفت از بسیاری از ناکارآمدی‌ها و بحران‌ها بهره گرفت. ‌یکی از حوزه‌هایی که ناکارآمدی و انعطاف‌ناپذیری آن در برابر رخدادها و سوانح غیرمترقبه بار دیگر مشخص شد، حوزه برنامه‌ریزی (Planning) است. روایت برنامه‌ریزی در ایران اعم از داستان ورود، اهداف، سیر تحول و تطور و نیز آرمان‌ها، ارزش‌ها، رویکردها و الگوهای برنامه‌ریزی، داستانی متفاوت با جهان دارد. اساسا اگر برنامه‌ریزی در غرب با آرمان‌شهرگرایی دوره رنسانس آغاز شد و در ادامه تبلور ذهنی و عینی ارزش‌ها، خواست‌ها و انتظارات ملت‌ها و دولت‌ها حول تعریف «آرمان ملی مشترک» و «منافع عمومی» مورد اجماع بوده است، در ایران گرفتار به تضاد تاریخی دولت- ملت، «برنامه‌ریزی» ابزاری برای توجیه و مشروعیت‌بخشی به تصمیم‌های مدیران، نمایش مشارکت صوری (برای شریک‌جرم‌کردن همگان در نتایج) و تداوم حکمرانی با بَزَک «علم‌مداری» بوده است. برنامه‌ریزی در ایران نه مبنایی برای سیاست‌گذاری و چارچوبی برای جهت‌دهی به تصمیم‌ها، بلکه تنها مثنوی هفتاد من کاغذی بوده است مشحون از تئوری‌ها، مدل‌ها، نقشه‌ها، نمودارها و جدول‌ها، آن‌هم فقط در نقش جاده‌صاف‌کن اِعمال خواست مدیران! بله برنامه‌ریزی در ایران نه در پی دانش‌افزایی و ارتقای فهم و درک از پدیده‌ها و موضوعات بلکه فقط یک کاغذبازی و رژه عقلانیت ادکلن‌زده در برابر افکار عمومی و رسانه‌ها بوده است. شاهد آنکه نتایج بررسی‌ها حکایت از آن دارد که در برنامه‌های توسعه پنج‌ساله حداکثر ۳۰ درصد و در طرح‌های شهری حداکثر ۲۰ درصد از اهداف و نتایج مدنظر محقق شده است. اساسا چه آن مدیر و مسئولی که سفارش تدوین برنامه را می‌دهد، چه آن شرکت یا مجموعه‌‌ای که عهده‌دار تنظیم برنامه می‌شود و چه تمامی کارشناسان و ناظران و دست‌اندرکاران، این رسم مألوف نانوشته را پچ‌پچ‌کنان یا بلندبلند فریاد می‌زنند: قرار نیست تمام این برنامه اجرا شود؛ بنابراین برنامه‌ها تبدیل می‌شوند به کشکولی از رؤیاهای محال و هزاران راه رفته و نرفته!

برنامه‌ریزی، مانند بسیاری از علوم دیگر، دارای دو ساحت اصلی است؛ ساحت «نظری» و ساحت «عملی». در ساحت نظری، این دانشگاه‌ها، مراکز آموزشی و پژوهشکده‌ها هستند که بار آموزش و محتواسازی در حوزه دانش پایه را بر عهده دارند و در ساحت عملی نیز این مراکز دولتی، عمومی و خصوصی هستند که تدوین و اجرای برنامه‌ها را عهده‌دار هستند. بااین‌حال به سبب نبود هم‌پیوندی میان این دو ساحت، علم برنامه‌ریزی در ایران مشروعیت خویش را از ساحت عملی اخذ نکرده و به‌طورکلی نسبت به دردها، اولویت‌ها و انتظارات آن بی‌تفاوت است؛ بنابراین زایایی، پویایی، توان حل مسئله و پاسخ‌گویی علم برنامه‌ریزی در ایران بسیار پایین بوده و عملا اکوسیستم زیست علمی دانشجویان و استادان دانشگاه با مدیران و حرفه‌مندان متفاوت است؛ در دانشگاه‌ها رقابت بر سر دوختن مقاله برای معرفی یک مدل جدید و انتشار پی‌درپی مقالات و کتاب‌ها و در کانون‌های حرفه‌‌ای و مراکز اداری، سروکله‌زدن با انبوهی از مشکلات، نارسایی‌ها و پیدانکردن سر کلاف مسائل!
ماجرای شیوع کرونا و بی‌دفاع‌ماندن شهر برنامه‌ریزی در برابر این ویروس، بار دیگر ضرورت تحقق رفرم (Reform) در برنامه‌ریزی را که از دهه ۱۹۸۰ با زیرسؤال‌رفتن بسیاری از باورهای پیشینی و درک ناکارآمدی دستگاه برنامه‌ریزی در عبور از مشکلات، عیان شده بود، بیش از پیش نمایان کرد. برنامه‌ریزی در ایران به سبب عقب‌افتادگی تاریخی سازوکارها و ترتیبات اجرائی آن از تحولات جهانی، بیش از هر کشوری نیازمند تغییر و نوزایی است؛ بنابراین می‌توان از فرصت پیش‌آمده به نحوی استفاده کرد که نظام برنامه‌ریزی را با عنایت به واقعیت‌های زیر دستخوش اصلاح کرد:
* ناکارایی شیوه برنامه‌ریزی کاغذبازانه، ایستا و غیرمنعطف در ایران سال‌هاست بر همگان آشکار شده ولی به سبب وجود منافع آشکار و پنهان برای هر دو سوی معامله، این واقعیت در زیر فرش حکمرانی پنهان شده است! ازهمین‌رو با توجه به تکثر و تنوع عدم قطعیت‌ها و رخدادها که ویژگی خاص قرن حاضر به شمار می‌آید، باید سازوکار «برنامه‌ریزی غلتان» را به‌منظور جلوگیری از خنثی و غیرمسلح‌شدن برنامه‌ریزی نهادینه کرد.
* ترسیم و تفاهم بر سر ایده و آرمان ملی مورد اجماع، تعریف دقیق حدود و ثغور منافع عمومی (Public Interest) و مفاهمه همگانی درباره «چه می‌خواهیم» و «چه نمی‌خواهیم» تضمین‌کننده حرکت قطار برنامه‌ریزی روی ریل‌های موفقیت خواهد بود.

وگرنه در شرایط «دولت کلنگی» و «جامعه الاکلنگی» موجود، برنامه‌ریزی که مستلزم استمرار و ثبات و بینش راهبردی است، بیشتر به یک کاریکاتور بدترکیب شبیه است.
* برنامه‌ریزی به سبب درهم‌تنیدگی روزافزون دنیا در شرایط جهانی‌شدن، فرصت‌ها و تهدیدهای خود را، خواه یا ناخواه، بر کشورها تحمیل کرده؛ بنابراین باید با قدی بلندتر از دیوارهای کشور به موضوعات نگریست.
* مفاهیمی مانند «قرنطینه»، «فاصله‌گذاری اجتماعی» و «دورکاری»، ابعاد و ملاحظات جدیدی را بر ماهیت و ابعاد سازمان‌یابی و سازماندهی فضا در علم برنامه‌ریزی شهری تحمیل کرده که لازم است قواعد و ترتیبات آن تئوریزه شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها