روایت یک «پارادایمشیفت»
پژمان موسوی
با گسترش فعالیتهای رسانههای جمعی، بهخصوص در نیمه پایانی قرن بیستم به اینسو، چالشهای اطلاعاتی از دسترسی به اطلاعات، به حفاظت از اطلاعات و چگونگی پابهپارفتن و حفظ رابطه با اطلاعات منتقل شده است. بر همین اساس، مهمترین چالش برای ساکنان دنیای امروز، اتخاذ تصمیم مناسب در میان سیل رو به افزایش و دائمی پیامهای رسانهای است. این برای ما ایرانیان بسیار ملموس و قابل درک است؛ تا همین چندسال پیش، مواجهه ما با «رسانه»، به چند کانال تلویزیونی، چند روزنامه دولتی و نیمهدولتی و یکی، دو خبرگزاری رسمی محدود بود؛ امروز اما چه؟ در کنار آن رسانهها که همچنان گفتمان رسمی را نمایندگی میکنند، تعداد زیادی روزنامه مستقل و خصوصی، بیشمار شبکههای ماهوارهای، شبکههای اجتماعی مشتمل بر توییتر، اینستاگرام، تلگرام، یوتیوب، واتساپ و... در سپهر رسانهای ایران در حال فعالیت هستند و دقیقا چالش ما را از «دسترسی به اطلاعات» به «حفاظت از اطلاعات» تغییر دادهاند. یکی از مهمترین مؤلفههایي كه در سیاستگذاریهاي رسانهای و ارتباطی در نیمقرن اخیر توسط کشورهای مختلف جهت تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تأثیرات رسانهها روی اقشار مختلف جامعه به کار رفته، «سواد رسانهای» است. سواد رسانهاي مفهومي است که مهارتها و قابليتهاي مورد نياز براي پيشرفت را همراه با استقلال و آگاهي، در فضاي ارتباطي جديد- ديجيتال و رسانههاي چندمنظوره- جامعه اطلاعاتي تشريح ميکند. سواد رسانهاي نتيجه روند آموزش رسانهاي را لحاظ ميكند. باوجوداين، مفهومي چندمعنايي و در رقابت با مفاهيمي ديگر مانند سواد سمعي و بصري، سواد ديجيتالي و ديگر سوادهاست. بنابراين، مناسب است که تعريف واضح و روشني از اين مفهوم ارائه شود و مهمتر آنکه نظريههاي مختلف براي سواد رسانهاي مطابق با خطمشيهاي مختلف لحاظ شود. با توجه به آنکه به رسانهها در جوامع غیردموکراتیک بهعنوان ابزارهای کنترل نگاه میشود، هیچگاه سیاستگذاریها بر مبنای آگاهکردن مردم جامعه طرحریزی نمیشود. در اینگونه جوامع چندصدایی وجود ندارد و تنها صدای رسمی است که از رسانههای دولتی پخش میشود و دولتها نیز از طریق اینگونه رسانهها دائما به دنبال بازتولید گفتمانهای رسمی خود هستند. در این نوع رسانهها بههیچعنوان به مخاطب و نیازهای او اهمیت داده نمیشود و تنها به او بهعنوان مصرفکننده اطلاعاتی نگریسته میشود. پيشرفت سريع تکنولوژيهاي ارتباطي و نیز ورود اکثر کشورها به جامعه اطلاعاتي بسيار پيشرفته، ضرورتهاي بسياري مانند نياز به شهروندان فهیم درخصوص روشهاي اطلاعاتی، نظرات و ايدههاي جديد خلقشده، تقسيم و جريان اطلاعات در جوامع مدرن را برای دولتها ایجاد کرده است، بهطوریکه باعث شده دولتمردان به موازات برنامهریزی جهت رشد اقتصادي، رفع کامل بيکاري از طريق رشد کيفيت زندگي و عدالت اجتماعي، خواهان راههای مناسب برای مواجهه با رسانهها و تأثیر آنها بر هر یک از افراد جامعه باشند. یکی از راههایی که در سالیان اخیر در همین راستا مورد توجه کشورهای زیادی قرار گرفته است، «ســواد رســانهای» است. امروزه سواد رسانهاي مانند سواد که آغازي براي قرن نوزدهم بود، بهعنوان مرکزي براي فعاليت و روابط شهروندي کامل تعريف میشود. جوامع مختلف روزبهروز به طور فزايندهاي به تكنولوژي ارتباطات ديجيتال وابسته ميشوند. دنياي اطراف ما بهسرعت در حال تغيير است و تكنولوژيهاي ارتباطي و رسانهاي گوناگون به جزئي مهم در زندگي ما بدل شدهاند و دانش استفاده از اين تكنولوژيها به طور رو به افزايشي به شرط لازم براي مشاركت مؤثر در جامعه و اقتصاد تبديل شده است. وقتي الگوهاي سنتي قانونگذاري محتوايي به منظور كاهش خطرات بالقوه كماثرتر ميشوند، ناچاريم با درنظرگرفتن والدين، پرستاران و سایر افراد، مسئوليت بيشتري را براي آنچه آنها و بچهها در تلويزيون، راديو و اينترنت ميبينند و ميشنوند، برعهده بگيريم. این اصلا به معنای محدودیت نیست که دقیقا انتخابی است که بر اساس سواد رسانهای صورت میگیرد و بر استانداردهای آن استوار است. اما سواد رسانهای دقیقا چیست و عمل به استانداردهایش ضامن عمل به چه چیزهایی است؟ دو تعریف، سواد رسانهای را به بهترین شکل توضیح میدهد: یک تعریف میگوید: «توانایی دسترسی، تجزیهوتحلیل، ارزیابی و برقراری ارتباط پیامها در طیف گستردهای از اشکال» و دیگری آن را «توانایی انتخاب، درک، جستوجو، ارزیابی، خلق یا تولیدکردن و پاسخدادن به زمینههای محتوا، شکل یا حالت، اثر، صنعت و تولید رسانههایی که ما آنها را مصرف میکنیم»، تعریف میکند. این تعریف همچنین سواد رسانهای را توانایی دسترسی، تجزیهوتحلیل، ارزیابی و خلق اطلاعات در تمامی اشکال رسانهای؛ چه چاپی و چه غیرچاپی میداند. وضعیت ما ایرانیان بر اساس این دو تعریف، حکایت از راه درازی است که در پیش است: راهی که باید «سواد رسانهای» را جدی گرفته، به استانداردها و قواعدش عمل کرده و آن را نه مفهومی برای کتابها و کتابخانهها بلکه روشی برای زندگی در متنِ جهانِ رسانهایشده این روزگار بداند.
با گسترش فعالیتهای رسانههای جمعی، بهخصوص در نیمه پایانی قرن بیستم به اینسو، چالشهای اطلاعاتی از دسترسی به اطلاعات، به حفاظت از اطلاعات و چگونگی پابهپارفتن و حفظ رابطه با اطلاعات منتقل شده است. بر همین اساس، مهمترین چالش برای ساکنان دنیای امروز، اتخاذ تصمیم مناسب در میان سیل رو به افزایش و دائمی پیامهای رسانهای است. این برای ما ایرانیان بسیار ملموس و قابل درک است؛ تا همین چندسال پیش، مواجهه ما با «رسانه»، به چند کانال تلویزیونی، چند روزنامه دولتی و نیمهدولتی و یکی، دو خبرگزاری رسمی محدود بود؛ امروز اما چه؟ در کنار آن رسانهها که همچنان گفتمان رسمی را نمایندگی میکنند، تعداد زیادی روزنامه مستقل و خصوصی، بیشمار شبکههای ماهوارهای، شبکههای اجتماعی مشتمل بر توییتر، اینستاگرام، تلگرام، یوتیوب، واتساپ و... در سپهر رسانهای ایران در حال فعالیت هستند و دقیقا چالش ما را از «دسترسی به اطلاعات» به «حفاظت از اطلاعات» تغییر دادهاند. یکی از مهمترین مؤلفههایي كه در سیاستگذاریهاي رسانهای و ارتباطی در نیمقرن اخیر توسط کشورهای مختلف جهت تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تأثیرات رسانهها روی اقشار مختلف جامعه به کار رفته، «سواد رسانهای» است. سواد رسانهاي مفهومي است که مهارتها و قابليتهاي مورد نياز براي پيشرفت را همراه با استقلال و آگاهي، در فضاي ارتباطي جديد- ديجيتال و رسانههاي چندمنظوره- جامعه اطلاعاتي تشريح ميکند. سواد رسانهاي نتيجه روند آموزش رسانهاي را لحاظ ميكند. باوجوداين، مفهومي چندمعنايي و در رقابت با مفاهيمي ديگر مانند سواد سمعي و بصري، سواد ديجيتالي و ديگر سوادهاست. بنابراين، مناسب است که تعريف واضح و روشني از اين مفهوم ارائه شود و مهمتر آنکه نظريههاي مختلف براي سواد رسانهاي مطابق با خطمشيهاي مختلف لحاظ شود. با توجه به آنکه به رسانهها در جوامع غیردموکراتیک بهعنوان ابزارهای کنترل نگاه میشود، هیچگاه سیاستگذاریها بر مبنای آگاهکردن مردم جامعه طرحریزی نمیشود. در اینگونه جوامع چندصدایی وجود ندارد و تنها صدای رسمی است که از رسانههای دولتی پخش میشود و دولتها نیز از طریق اینگونه رسانهها دائما به دنبال بازتولید گفتمانهای رسمی خود هستند. در این نوع رسانهها بههیچعنوان به مخاطب و نیازهای او اهمیت داده نمیشود و تنها به او بهعنوان مصرفکننده اطلاعاتی نگریسته میشود. پيشرفت سريع تکنولوژيهاي ارتباطي و نیز ورود اکثر کشورها به جامعه اطلاعاتي بسيار پيشرفته، ضرورتهاي بسياري مانند نياز به شهروندان فهیم درخصوص روشهاي اطلاعاتی، نظرات و ايدههاي جديد خلقشده، تقسيم و جريان اطلاعات در جوامع مدرن را برای دولتها ایجاد کرده است، بهطوریکه باعث شده دولتمردان به موازات برنامهریزی جهت رشد اقتصادي، رفع کامل بيکاري از طريق رشد کيفيت زندگي و عدالت اجتماعي، خواهان راههای مناسب برای مواجهه با رسانهها و تأثیر آنها بر هر یک از افراد جامعه باشند. یکی از راههایی که در سالیان اخیر در همین راستا مورد توجه کشورهای زیادی قرار گرفته است، «ســواد رســانهای» است. امروزه سواد رسانهاي مانند سواد که آغازي براي قرن نوزدهم بود، بهعنوان مرکزي براي فعاليت و روابط شهروندي کامل تعريف میشود. جوامع مختلف روزبهروز به طور فزايندهاي به تكنولوژي ارتباطات ديجيتال وابسته ميشوند. دنياي اطراف ما بهسرعت در حال تغيير است و تكنولوژيهاي ارتباطي و رسانهاي گوناگون به جزئي مهم در زندگي ما بدل شدهاند و دانش استفاده از اين تكنولوژيها به طور رو به افزايشي به شرط لازم براي مشاركت مؤثر در جامعه و اقتصاد تبديل شده است. وقتي الگوهاي سنتي قانونگذاري محتوايي به منظور كاهش خطرات بالقوه كماثرتر ميشوند، ناچاريم با درنظرگرفتن والدين، پرستاران و سایر افراد، مسئوليت بيشتري را براي آنچه آنها و بچهها در تلويزيون، راديو و اينترنت ميبينند و ميشنوند، برعهده بگيريم. این اصلا به معنای محدودیت نیست که دقیقا انتخابی است که بر اساس سواد رسانهای صورت میگیرد و بر استانداردهای آن استوار است. اما سواد رسانهای دقیقا چیست و عمل به استانداردهایش ضامن عمل به چه چیزهایی است؟ دو تعریف، سواد رسانهای را به بهترین شکل توضیح میدهد: یک تعریف میگوید: «توانایی دسترسی، تجزیهوتحلیل، ارزیابی و برقراری ارتباط پیامها در طیف گستردهای از اشکال» و دیگری آن را «توانایی انتخاب، درک، جستوجو، ارزیابی، خلق یا تولیدکردن و پاسخدادن به زمینههای محتوا، شکل یا حالت، اثر، صنعت و تولید رسانههایی که ما آنها را مصرف میکنیم»، تعریف میکند. این تعریف همچنین سواد رسانهای را توانایی دسترسی، تجزیهوتحلیل، ارزیابی و خلق اطلاعات در تمامی اشکال رسانهای؛ چه چاپی و چه غیرچاپی میداند. وضعیت ما ایرانیان بر اساس این دو تعریف، حکایت از راه درازی است که در پیش است: راهی که باید «سواد رسانهای» را جدی گرفته، به استانداردها و قواعدش عمل کرده و آن را نه مفهومی برای کتابها و کتابخانهها بلکه روشی برای زندگی در متنِ جهانِ رسانهایشده این روزگار بداند.