|

وقتی ترامپ از کاخ سفید برود

كريستوفر هيل. دستيار سابق وزير خارجه آمريكا

هنوز پنج ماه تا انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باقی مانده است و هر چیزی ممکن است در این پنج ماه رخ دهد؛ اما روند نظرسنجی‌ها هر روز بیشتر از دیروز نشان می‌دهد که ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ ممکن است ماه‌های آخرش را سپری کند؛ جایگاهی که از نظر بسیاری برای ترامپ ابدی بود.
اگر دولت ترامپ هوادارانش را در واشنگتن از دست دهد، تلاش برای ماندن در این سمت قطعا برایش کار ساده‌ای نخواهد بود. این در حالی است که آمریکا نیاز دارد تا به ارزش‌هایش مانند حاکمیت قانون و جایگاهی که در آن مهد امنیت، امید و رهبر جهان بود، بازگردد. بازگشت به اینها بسیار طولانی و دشوار خواهد بود. حالا همه‌چیز در جهان سیاست آمریکا، چه داخلی و چه خارجی، زخم برداشته است. نهادهای حاکمیتی داخلی از هم پاشیده‌اند و بسیاری از کارکنان شایسته و باتجربه طوری از کار کنار گذاشته شده‌اند که بعید است بخواهند به دولت فدرال بازگردند. جو بایدن، معاون اول پیشین دولت آمریکا اگر در انتخابات نوامبر پیروز شود، باید الهام‌بخش نسل جدیدی از آمریکایی‌ها باشد که بیایند و وظایف را برعهده بگیرند. او باید حاکمیت قانون در آمریکا را بازیابی و از مفهوم دولت برای مردم و از سوی مردم دفاع کند. دولت آینده آمریکا فراتر از این خواسته‌های شفاف، با وظیفه دشوار احیای اعتماد عمومی به خدمات دولتی مواجه است؛ اینکه به مردم ثابت کند ارائه این خدمات به خاطر قانون اساسی و سوگندی است که دولت می‌خورد، نه وفاداری افراد به شخص رئیس‌جمهور. دولت آتی علاوه‌بر‌این باید اعتماد دیگر کشورها به آمریکا را هم احیا کند؛ آمریکایی که به شکلی اساسی در خانه از هم گسسته است.
توقف سقوط
ریاست‌جمهوری ترامپ به‌ویژه به استانداردهای متعالی و تخصص‌گرایی در دولت آمریکا ضربه زده است؛ دوره‌ای که در آن شایسته‌سالاری با وفاداری جایگزین شد. در سال‌های اخیر انتخاب افراد برای سمت‌های دولتی آن‌هم با انگیزه‌های سیاسی رکورد زده است که می‌توان آن را نتیجه ضمنی اجرا‌نشدن هرگونه قانون در مسئله حمایت مالی از کمپین‌های تبلیغاتی دانست. چنین نتایجی آن‌هم در دولت رئیس‌جمهوری که به مشاغل خدماتی دولتی به‌عنوان دولت پنهان یاد می‌کند، به‌هیچ‌وجه تعجب‌آور نیست؛ اما این مسئله شکنندگی ظاهری و واقعی دولت آمریکا در برابر فشارهای سیاسی و مداخلات اجرائی را به‌خوبی عیان می‌کند.
در‌این‌میان سفرا و سفارتخانه‌ها مسئله ویژه‌ای هستند. قبولی در آزمون خدمات خارجی نباید تنها جریان انتخاب واجدان شرایط و تعیین صلاحیت سفرا باشد. منافع کشور را در این حوزه معمولا کسانی می‌توانند تأمین کنند که تجربه لازم را دارند؛ اما در سال‌های اخیر انتخاب سفرا بر‌اساس کمک‌های تبلیغاتی یا نفوذ سیاسی ارزش این سمت و به‌ تبع آن اهمیت آمریکا در دیگر کشورها را کاهش داده است. هیچ کشور مهم دیگری سفیرهایش را بر‌اساس کمک‌های کمپینی آن‌طور‌که این روزها در سیاست خارجه آمریکا عادی شده است، انتخاب نمی‌کند. اکنون می‌توان آن روز را تصور کرد که تبلیغات این شغل به همراه قیمتی که برای به دست آوردنش باید پرداخت شود و توضیحی از اقامتگاه، منتشر شود. دولت بعدی باید برای انتخاب کسانی که قرار است چشم و گوش آمریکا در خارج باشند، به‌شدت سختگیری کند.
دولت ترامپ نه‌تنها با انتصاب‌هایش؛ بلکه با دیدگاه‌های افراط‌گرایانه‌اش درباره نقش آمریکا در جهان به سیاست خارجه این کشور آسیب زده است. دولت بعدی برای درست‌کردن این اشتباه و حتی برای اینکه بتواند اولویت‌های خود را در مناطق مختلف مشخص کند، نیاز دارد تا به استراتژی بزرگ آمریکایی بازگردد. در زمان ترامپ، آمریکا جهان را به‌تنهایی درمی‌نوردید؛ در‌حالی‌که نه به اخلاقیات توجه می‌کرد، نه متحدان همراهی‌اش می‌کردند و نه اصلا می‌دانست کجا می‌رود. در عوض، دولت بعدی باید از طریق همکاری با دوستان، شرکا و حتی رقبایی که به سیستم جهانی احترام می‌گذارند، امنیت ایالات متحده را تقویت کند.
احیای اعتماد
دولت ترامپ با این درک روی کار آمد که وارث مردمی خسته از جنگ و خسته از سیاست خارجی جنگ‌طلبانه‌ای است که آمریکا را در تعهداتی بی‌انتها و بدون حدود تعاریف مشخص، غرق کرده است. ترامپ از استقرارهای گسترده نظامی به‌این‌دلیل دوری کرد؛ اما ناتوانی همیشگی خود از انتخاب هوشمندانه میان اهرم نظامی یا دیپلماتیک را نشان داد؛ در‌حالی‌که اغلب اوقات به حمله نظامی تهدید می‌کرد و از اهرم دومی برای نمایش‌های تلویزیونی (هم درباره ایران و هم درباره کره شمالی) استفاده می‌کرد. این در حالی است که اقدام نظامی و دیپلماسی هر دو ابزارهایی جدی برای اهداف جدی هستند. استفاده از این ابزارها به هر دلیلی باید به دقت، نه با انتشار یک توییت به مردم آمریکا توضیح داده شود.
هم‌زمان افکار عمومی آمریکا مدت‌هاست که اعتمادش را به حکومت جهانی و نهادهای چندجانبه و مؤسساتی که خود آمریکا در شکل‌گیری آنها نقش داشته، از دست داده است. در چنین وضعیتی آمریکا برای بازیابی قدرتش در عرصه جهانی در‌حالی‌که مطمئنا به رئیس‌جمهور جدیدی نیاز دارد که به این نهادهای بین‌المللی باور داشته باشد، فردی را می‌طلبد که برای افکار عمومی این کشور توضیح دهد این نهادها چگونه منافع آمریکا را تأمین می‌کنند. برای مثال اینکه دولت ترامپ سازمان بهداشت جهانی را به‌شدت تحقیر کرد، نه‌تنها نقش واشنگتن را در مبارزه با بیماری کرونا تقویت نکرد؛ بلکه حتی ظرفیت داخلی این کشور برای کنترل شیوع این ویروس را کاهش داد. رئیس‌جمهوری جدید باید مردم آمریکا را درباره ارزش ایفای نقش فعالانه در ساختار جهانی متقاعد کند. همان‌طور که بایدن بارها گفته، آمریکا کشوری مقاوم است؛ البته مطمئنا در تاریخ معاصر نمی‌توان از این ویژگی برای این کشور استفاده کرد؛ اما زمانی وینستون چرچیل درباره کشور مادری‌اش این‌چنین گفته بود: آمریکا همیشه کار درست را انجام می‌دهد؛ البته بعد از آنکه همه دیگر گزینه‌ها را امتحان کرده باشد.
هنوز پنج ماه تا انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باقی مانده است و هر چیزی ممکن است در این پنج ماه رخ دهد؛ اما روند نظرسنجی‌ها هر روز بیشتر از دیروز نشان می‌دهد که ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ ممکن است ماه‌های آخرش را سپری کند؛ جایگاهی که از نظر بسیاری برای ترامپ ابدی بود.
اگر دولت ترامپ هوادارانش را در واشنگتن از دست دهد، تلاش برای ماندن در این سمت قطعا برایش کار ساده‌ای نخواهد بود. این در حالی است که آمریکا نیاز دارد تا به ارزش‌هایش مانند حاکمیت قانون و جایگاهی که در آن مهد امنیت، امید و رهبر جهان بود، بازگردد. بازگشت به اینها بسیار طولانی و دشوار خواهد بود. حالا همه‌چیز در جهان سیاست آمریکا، چه داخلی و چه خارجی، زخم برداشته است. نهادهای حاکمیتی داخلی از هم پاشیده‌اند و بسیاری از کارکنان شایسته و باتجربه طوری از کار کنار گذاشته شده‌اند که بعید است بخواهند به دولت فدرال بازگردند. جو بایدن، معاون اول پیشین دولت آمریکا اگر در انتخابات نوامبر پیروز شود، باید الهام‌بخش نسل جدیدی از آمریکایی‌ها باشد که بیایند و وظایف را برعهده بگیرند. او باید حاکمیت قانون در آمریکا را بازیابی و از مفهوم دولت برای مردم و از سوی مردم دفاع کند. دولت آینده آمریکا فراتر از این خواسته‌های شفاف، با وظیفه دشوار احیای اعتماد عمومی به خدمات دولتی مواجه است؛ اینکه به مردم ثابت کند ارائه این خدمات به خاطر قانون اساسی و سوگندی است که دولت می‌خورد، نه وفاداری افراد به شخص رئیس‌جمهور. دولت آتی علاوه‌بر‌این باید اعتماد دیگر کشورها به آمریکا را هم احیا کند؛ آمریکایی که به شکلی اساسی در خانه از هم گسسته است.
توقف سقوط
ریاست‌جمهوری ترامپ به‌ویژه به استانداردهای متعالی و تخصص‌گرایی در دولت آمریکا ضربه زده است؛ دوره‌ای که در آن شایسته‌سالاری با وفاداری جایگزین شد. در سال‌های اخیر انتخاب افراد برای سمت‌های دولتی آن‌هم با انگیزه‌های سیاسی رکورد زده است که می‌توان آن را نتیجه ضمنی اجرا‌نشدن هرگونه قانون در مسئله حمایت مالی از کمپین‌های تبلیغاتی دانست. چنین نتایجی آن‌هم در دولت رئیس‌جمهوری که به مشاغل خدماتی دولتی به‌عنوان دولت پنهان یاد می‌کند، به‌هیچ‌وجه تعجب‌آور نیست؛ اما این مسئله شکنندگی ظاهری و واقعی دولت آمریکا در برابر فشارهای سیاسی و مداخلات اجرائی را به‌خوبی عیان می‌کند.
در‌این‌میان سفرا و سفارتخانه‌ها مسئله ویژه‌ای هستند. قبولی در آزمون خدمات خارجی نباید تنها جریان انتخاب واجدان شرایط و تعیین صلاحیت سفرا باشد. منافع کشور را در این حوزه معمولا کسانی می‌توانند تأمین کنند که تجربه لازم را دارند؛ اما در سال‌های اخیر انتخاب سفرا بر‌اساس کمک‌های تبلیغاتی یا نفوذ سیاسی ارزش این سمت و به‌ تبع آن اهمیت آمریکا در دیگر کشورها را کاهش داده است. هیچ کشور مهم دیگری سفیرهایش را بر‌اساس کمک‌های کمپینی آن‌طور‌که این روزها در سیاست خارجه آمریکا عادی شده است، انتخاب نمی‌کند. اکنون می‌توان آن روز را تصور کرد که تبلیغات این شغل به همراه قیمتی که برای به دست آوردنش باید پرداخت شود و توضیحی از اقامتگاه، منتشر شود. دولت بعدی باید برای انتخاب کسانی که قرار است چشم و گوش آمریکا در خارج باشند، به‌شدت سختگیری کند.
دولت ترامپ نه‌تنها با انتصاب‌هایش؛ بلکه با دیدگاه‌های افراط‌گرایانه‌اش درباره نقش آمریکا در جهان به سیاست خارجه این کشور آسیب زده است. دولت بعدی برای درست‌کردن این اشتباه و حتی برای اینکه بتواند اولویت‌های خود را در مناطق مختلف مشخص کند، نیاز دارد تا به استراتژی بزرگ آمریکایی بازگردد. در زمان ترامپ، آمریکا جهان را به‌تنهایی درمی‌نوردید؛ در‌حالی‌که نه به اخلاقیات توجه می‌کرد، نه متحدان همراهی‌اش می‌کردند و نه اصلا می‌دانست کجا می‌رود. در عوض، دولت بعدی باید از طریق همکاری با دوستان، شرکا و حتی رقبایی که به سیستم جهانی احترام می‌گذارند، امنیت ایالات متحده را تقویت کند.
احیای اعتماد
دولت ترامپ با این درک روی کار آمد که وارث مردمی خسته از جنگ و خسته از سیاست خارجی جنگ‌طلبانه‌ای است که آمریکا را در تعهداتی بی‌انتها و بدون حدود تعاریف مشخص، غرق کرده است. ترامپ از استقرارهای گسترده نظامی به‌این‌دلیل دوری کرد؛ اما ناتوانی همیشگی خود از انتخاب هوشمندانه میان اهرم نظامی یا دیپلماتیک را نشان داد؛ در‌حالی‌که اغلب اوقات به حمله نظامی تهدید می‌کرد و از اهرم دومی برای نمایش‌های تلویزیونی (هم درباره ایران و هم درباره کره شمالی) استفاده می‌کرد. این در حالی است که اقدام نظامی و دیپلماسی هر دو ابزارهایی جدی برای اهداف جدی هستند. استفاده از این ابزارها به هر دلیلی باید به دقت، نه با انتشار یک توییت به مردم آمریکا توضیح داده شود.
هم‌زمان افکار عمومی آمریکا مدت‌هاست که اعتمادش را به حکومت جهانی و نهادهای چندجانبه و مؤسساتی که خود آمریکا در شکل‌گیری آنها نقش داشته، از دست داده است. در چنین وضعیتی آمریکا برای بازیابی قدرتش در عرصه جهانی در‌حالی‌که مطمئنا به رئیس‌جمهور جدیدی نیاز دارد که به این نهادهای بین‌المللی باور داشته باشد، فردی را می‌طلبد که برای افکار عمومی این کشور توضیح دهد این نهادها چگونه منافع آمریکا را تأمین می‌کنند. برای مثال اینکه دولت ترامپ سازمان بهداشت جهانی را به‌شدت تحقیر کرد، نه‌تنها نقش واشنگتن را در مبارزه با بیماری کرونا تقویت نکرد؛ بلکه حتی ظرفیت داخلی این کشور برای کنترل شیوع این ویروس را کاهش داد. رئیس‌جمهوری جدید باید مردم آمریکا را درباره ارزش ایفای نقش فعالانه در ساختار جهانی متقاعد کند. همان‌طور که بایدن بارها گفته، آمریکا کشوری مقاوم است؛ البته مطمئنا در تاریخ معاصر نمی‌توان از این ویژگی برای این کشور استفاده کرد؛ اما زمانی وینستون چرچیل درباره کشور مادری‌اش این‌چنین گفته بود: آمریکا همیشه کار درست را انجام می‌دهد؛ البته بعد از آنکه همه دیگر گزینه‌ها را امتحان کرده باشد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها