|

سیاح ِ صیاد

حسین گنجی. منتقد

ایران به دلیل پیشینه‌‌ای که از آن برخوردار است، مانند دیگر تمدن‌های کهن، همواره سوژه جذابی برای غرب متمدن‌شده در قرون اخیر بوده و هست.

آنچه در این میان همواره محل مراجعه مستقیم و کنجکاوی مستشاران و سیاحان و محققان و حتی نظامیان غربی که به سرزمین ما آمده‌اند، قرار داشته است، گذشته باستان‌شناسانه و هنر قدیم این سرزمین بوده است و نه هنر امروز و کار هنری جوامع امروز شرقی مانند ایران. به‌عبارت‌دیگر عموما غرب از پشت لنز اکتشافی و باستان‌شناسی، شرق را نه جوامع همچنان هنرمند که جوامعی متمدن در گذشته و عقب‌مانده در حال می‌بیند که در آن دو چیز به وفور یافت می‌شود؛ آثار باستانی عموما دست‌سازه‌های هنری که از دل زمین بیرون می‌آیند و به شکل تپه‌های خاکی جای‌جای این سرزمین وجود دارند و نفت که آن نیز از دل همین زمین بیرون می‌آید. شکل این نگاه به‌گونه‌ای بوده است که به داخل نیز رسوخ کرده است. به‌طوری‌که آن‌چنان در گذشته باشکوه دور غرق شده‌ایم که دیگر نمی‌توانیم به همین نزدیک زیبا نگاه کنیم. از حوالی این سال‌ها عموم این سیاحان و مستشاران و به‌طورکلی غربیانی که به ایران آمده‌اند، بیشتر تصویر مستندنگارانه، ادبی، طبیعی و استراتژیکی ارائه کرده‌اند و کمتر هنر معاصر و نزدیک ایران را دارای ارزش دانسته‌اند. اگر ۷۰ سال اخیر را کنار بگذاریم که جنبش هنر مدرن ایران مؤثر از غرب و البته نیم‌نگاهی به گذشته خود، سرو‌صدای اندک داشته است، ما کمتر اشاراتی از آن سوی مرزها نسبت به هنر قرون اخیر خود داشته‌ایم و هرچه بوده، البته در زمینه هنر، اشاره به گذشته این سرزمین دارد. تو گویی هیچ هنری در دستان مردان و زنانی که در سده‌های اخیر در این سرزمین زندگی می‌کردند، قابل تأکید و تأمل و ارزش نگهداری و خریدوفروش نبوده است. کتاب هنر ایران نوشته رابرت مرداک اسمیت به ترجمه کیانوش معتقدی و انتشار نشر خط و طرح به‌نوعی دریچه‌ای است به همین بازه زمانی و نگاهی است متفاوت‌تر به هنر معاصرتر ایران. کتابی که مرداک اسمیت برای توصیف و تشریح مجموعه‌‌ای که خود از ایران گردآوری کرده بود و در موزه ساوت کنزینگتون (ویکتوریا و آلبرت) به نمایش گذاشته شده بود، تهیه شده است، چنین روایتی دارد. اسمیت رئیس اداره تلگراف ایران (۱۸۸۸-۱۸۶۴م) سرلشکر، باستان‌شناس و دیپلمات اسکاتلندی، در ۲۳ سال حضور در ایران در کنار کارهای دیگرش کنجکاوانه هنر ایران را رصد کرده و توانسته مجموعه بزرگی از آثار هنری ایران را از گذشته تا آن روزش گردآوری و به موزه‌‌ای در لندن منتقل کند‌.
در خواندن این کتاب هرچه پیش رفتم، بیشتر حسرت و حیرت نصیبم شد. حسرت از اینکه هنر ایران چه بی‌کران بی‌بدیلی داشته و همچنان به نظرم دارد و همین حوالی ما به حیات خود ادامه می‌دهد، که ما از آن همواره غافل بوده و هستیم و حیرت از اینکه چرا این کتاب تاکنون ترجمه نشده بود و از آن حرفی به میان نیامده بود. این کتاب ابعادی کم‌نظیر را نشان داده است که شاید فقط دلال یا صیادی چون اسمیت از پس بیان و گردآوری‌اش برمی‌آمده است. او با نگاه زیباشناسی شخصی، مشی تجاری و سوداگری خود توانسته تصویری متفاوت از دل این مجموعه از ایران ارائه دهد که اثر دست‌سازه هنرمند ایرانی دوران خود را نیز دارای ارزش هم‌وزن آثار باستانی و زیرخاکی قرار دهد.
کتاب هنر ایران از چندین منظر قابل‌توجه و تأمل است که مهم‌ترین آن به نظر من این است که پیش از هر احساس از دست ‌رفته‌شدن یا صیدشدگی، به‌جای اینکه غم از‌دست‌رفتن را بخوریم، باید از این غم، آینده و امروزمان را بسازیم. امروزی که این کتاب می‌تواند به آن کمک کند و در آن سرشار از ارجاعات بی‌نظیر به ظرافت‌های هنرمندان ایرانی است که در همین کشور کمتر به آنها ارجاع داده می‌شود.
در کنار اینکه خود باید در توصیف خود و شرح و بسط هنر امروز کوشاتر باشیم، نگاه بیرونی به خود را نباید کنار بگذاریم یا کم‌اهمیت جلوه دهیم و این کتاب در شناخت ما از نگاه آنها بسیار ارزشمند و قابل تکیه است. آنچه هنر ایران است با آنچه هنر ایران دیده می‌شود، دو چیز متفاوت است که این کتاب به‌خوبی آن را نشان داده است و ما به جد نیازمند آنچه دیده می‌شویم، هستیم. اگر در آینه خود را نبینیم چگونه می‌توانیم خود را ارزیابی کرده و اصلاح کنیم. آنچه امثال رابرت مرداک اسمیت به ما داده‌اند، در کنار صیادی، سیاحی است. او به روایت آنچه گفته است، صیاد خوبی بوده و به روایتی که ما می‌خوانیم و باید به آن توجه بیشتری کنیم، سیاح و تماشاگر قابل‌توجهی که هرچند احساسی و سلیقه‌‌ای رفتار کرده باشد اما در کنار همان نگاه بیرونی، اولین توجه جدی به هنر معاصرتر ما و اولین خریدار جدی هنر صنعتگران ما در میان غربیان محسوب می‌شود.
منظر با‌ارزش دیگر این کتاب و روایت اسمیت از هنر ایران تقسیم‌بندی است که او برای اولین بار از هنر صناعی و به‌طورکلی از هنر ایران ارائه داده است.
در کنار این منظر، اهمیت دیگر این کتاب ارتباطی است که اسمیت مستقیم با هنرمند و آرتیست در آن دوران گرفته است. او با تیپ کار توانسته روش کار بسیاری از هنرمندان را احصا کند و بفهمد و در برخی مثل علی‌محمد اصفهانی آنها را به نوشتن درباره چگونگی حرفه و هنرشان مشوق باشد. در کنار این منظرها شاید بتوان گفت بخش تلخ کتاب روایت ازدست‌رفتن‌هاست که به مخاطب امروز نشان می‌دهد که ما در کنار واگذاری برخی قراردادها در گذشته، چه چیزهای دیگری را نیز از دست داده‌ایم و در کنار این تلخی، البته که می‌توان اذعان داشت این مجموعه توانسته در غرب نماینده برازنده‌‌ای از هنر ایران باشد و یک تصویر منسجم‌تر، واقعی‌تر و البته مفصل‌تری را ارائه دهد. ارائه چنین مجموعه‌‌ای که توصیف آن در کتاب آمده است و چنین تصویر با‌شکوه و متکثری از هنر ایران، مقدمات شناخت و البته ارتباط بهتر و شکل‌گیری تأثیرات متقابل بعد از آن نیز شده است. شاید ترجمه این کتاب و البته پژوهش بیشتر در کوچ این آثار به غرب، به ما رهیافتی را ارائه کند که این آثار در طول حضور این سال‌ها در غرب چه تأثیری بر آثار هنری مؤخر غرب گذاشته است و هنر ایران چقدر در شکل‌گیری هنر مدرن و پست‌مدرن سال‌های بعد از این کتاب و ارائه این مجموعه نقش داشته‌ است. به نظر من تماشای این آثار نمی‌تواند بر شکل‌گیری هنر بعد از آن در غرب بی‌اثر بوده باشد.

ایران به دلیل پیشینه‌‌ای که از آن برخوردار است، مانند دیگر تمدن‌های کهن، همواره سوژه جذابی برای غرب متمدن‌شده در قرون اخیر بوده و هست.

آنچه در این میان همواره محل مراجعه مستقیم و کنجکاوی مستشاران و سیاحان و محققان و حتی نظامیان غربی که به سرزمین ما آمده‌اند، قرار داشته است، گذشته باستان‌شناسانه و هنر قدیم این سرزمین بوده است و نه هنر امروز و کار هنری جوامع امروز شرقی مانند ایران. به‌عبارت‌دیگر عموما غرب از پشت لنز اکتشافی و باستان‌شناسی، شرق را نه جوامع همچنان هنرمند که جوامعی متمدن در گذشته و عقب‌مانده در حال می‌بیند که در آن دو چیز به وفور یافت می‌شود؛ آثار باستانی عموما دست‌سازه‌های هنری که از دل زمین بیرون می‌آیند و به شکل تپه‌های خاکی جای‌جای این سرزمین وجود دارند و نفت که آن نیز از دل همین زمین بیرون می‌آید. شکل این نگاه به‌گونه‌ای بوده است که به داخل نیز رسوخ کرده است. به‌طوری‌که آن‌چنان در گذشته باشکوه دور غرق شده‌ایم که دیگر نمی‌توانیم به همین نزدیک زیبا نگاه کنیم. از حوالی این سال‌ها عموم این سیاحان و مستشاران و به‌طورکلی غربیانی که به ایران آمده‌اند، بیشتر تصویر مستندنگارانه، ادبی، طبیعی و استراتژیکی ارائه کرده‌اند و کمتر هنر معاصر و نزدیک ایران را دارای ارزش دانسته‌اند. اگر ۷۰ سال اخیر را کنار بگذاریم که جنبش هنر مدرن ایران مؤثر از غرب و البته نیم‌نگاهی به گذشته خود، سرو‌صدای اندک داشته است، ما کمتر اشاراتی از آن سوی مرزها نسبت به هنر قرون اخیر خود داشته‌ایم و هرچه بوده، البته در زمینه هنر، اشاره به گذشته این سرزمین دارد. تو گویی هیچ هنری در دستان مردان و زنانی که در سده‌های اخیر در این سرزمین زندگی می‌کردند، قابل تأکید و تأمل و ارزش نگهداری و خریدوفروش نبوده است. کتاب هنر ایران نوشته رابرت مرداک اسمیت به ترجمه کیانوش معتقدی و انتشار نشر خط و طرح به‌نوعی دریچه‌ای است به همین بازه زمانی و نگاهی است متفاوت‌تر به هنر معاصرتر ایران. کتابی که مرداک اسمیت برای توصیف و تشریح مجموعه‌‌ای که خود از ایران گردآوری کرده بود و در موزه ساوت کنزینگتون (ویکتوریا و آلبرت) به نمایش گذاشته شده بود، تهیه شده است، چنین روایتی دارد. اسمیت رئیس اداره تلگراف ایران (۱۸۸۸-۱۸۶۴م) سرلشکر، باستان‌شناس و دیپلمات اسکاتلندی، در ۲۳ سال حضور در ایران در کنار کارهای دیگرش کنجکاوانه هنر ایران را رصد کرده و توانسته مجموعه بزرگی از آثار هنری ایران را از گذشته تا آن روزش گردآوری و به موزه‌‌ای در لندن منتقل کند‌.
در خواندن این کتاب هرچه پیش رفتم، بیشتر حسرت و حیرت نصیبم شد. حسرت از اینکه هنر ایران چه بی‌کران بی‌بدیلی داشته و همچنان به نظرم دارد و همین حوالی ما به حیات خود ادامه می‌دهد، که ما از آن همواره غافل بوده و هستیم و حیرت از اینکه چرا این کتاب تاکنون ترجمه نشده بود و از آن حرفی به میان نیامده بود. این کتاب ابعادی کم‌نظیر را نشان داده است که شاید فقط دلال یا صیادی چون اسمیت از پس بیان و گردآوری‌اش برمی‌آمده است. او با نگاه زیباشناسی شخصی، مشی تجاری و سوداگری خود توانسته تصویری متفاوت از دل این مجموعه از ایران ارائه دهد که اثر دست‌سازه هنرمند ایرانی دوران خود را نیز دارای ارزش هم‌وزن آثار باستانی و زیرخاکی قرار دهد.
کتاب هنر ایران از چندین منظر قابل‌توجه و تأمل است که مهم‌ترین آن به نظر من این است که پیش از هر احساس از دست ‌رفته‌شدن یا صیدشدگی، به‌جای اینکه غم از‌دست‌رفتن را بخوریم، باید از این غم، آینده و امروزمان را بسازیم. امروزی که این کتاب می‌تواند به آن کمک کند و در آن سرشار از ارجاعات بی‌نظیر به ظرافت‌های هنرمندان ایرانی است که در همین کشور کمتر به آنها ارجاع داده می‌شود.
در کنار اینکه خود باید در توصیف خود و شرح و بسط هنر امروز کوشاتر باشیم، نگاه بیرونی به خود را نباید کنار بگذاریم یا کم‌اهمیت جلوه دهیم و این کتاب در شناخت ما از نگاه آنها بسیار ارزشمند و قابل تکیه است. آنچه هنر ایران است با آنچه هنر ایران دیده می‌شود، دو چیز متفاوت است که این کتاب به‌خوبی آن را نشان داده است و ما به جد نیازمند آنچه دیده می‌شویم، هستیم. اگر در آینه خود را نبینیم چگونه می‌توانیم خود را ارزیابی کرده و اصلاح کنیم. آنچه امثال رابرت مرداک اسمیت به ما داده‌اند، در کنار صیادی، سیاحی است. او به روایت آنچه گفته است، صیاد خوبی بوده و به روایتی که ما می‌خوانیم و باید به آن توجه بیشتری کنیم، سیاح و تماشاگر قابل‌توجهی که هرچند احساسی و سلیقه‌‌ای رفتار کرده باشد اما در کنار همان نگاه بیرونی، اولین توجه جدی به هنر معاصرتر ما و اولین خریدار جدی هنر صنعتگران ما در میان غربیان محسوب می‌شود.
منظر با‌ارزش دیگر این کتاب و روایت اسمیت از هنر ایران تقسیم‌بندی است که او برای اولین بار از هنر صناعی و به‌طورکلی از هنر ایران ارائه داده است.
در کنار این منظر، اهمیت دیگر این کتاب ارتباطی است که اسمیت مستقیم با هنرمند و آرتیست در آن دوران گرفته است. او با تیپ کار توانسته روش کار بسیاری از هنرمندان را احصا کند و بفهمد و در برخی مثل علی‌محمد اصفهانی آنها را به نوشتن درباره چگونگی حرفه و هنرشان مشوق باشد. در کنار این منظرها شاید بتوان گفت بخش تلخ کتاب روایت ازدست‌رفتن‌هاست که به مخاطب امروز نشان می‌دهد که ما در کنار واگذاری برخی قراردادها در گذشته، چه چیزهای دیگری را نیز از دست داده‌ایم و در کنار این تلخی، البته که می‌توان اذعان داشت این مجموعه توانسته در غرب نماینده برازنده‌‌ای از هنر ایران باشد و یک تصویر منسجم‌تر، واقعی‌تر و البته مفصل‌تری را ارائه دهد. ارائه چنین مجموعه‌‌ای که توصیف آن در کتاب آمده است و چنین تصویر با‌شکوه و متکثری از هنر ایران، مقدمات شناخت و البته ارتباط بهتر و شکل‌گیری تأثیرات متقابل بعد از آن نیز شده است. شاید ترجمه این کتاب و البته پژوهش بیشتر در کوچ این آثار به غرب، به ما رهیافتی را ارائه کند که این آثار در طول حضور این سال‌ها در غرب چه تأثیری بر آثار هنری مؤخر غرب گذاشته است و هنر ایران چقدر در شکل‌گیری هنر مدرن و پست‌مدرن سال‌های بعد از این کتاب و ارائه این مجموعه نقش داشته‌ است. به نظر من تماشای این آثار نمی‌تواند بر شکل‌گیری هنر بعد از آن در غرب بی‌اثر بوده باشد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها