|

روايتي در فقدان

حبيب پيرياري: «پرنده‌های گچی»، نوشته معصومه برنجکار، مجموعه‌ای از هفت داستان کوتاه است که در نشر حکمت کلمه منتشر شده است. راوی تمام داستان‌ها، جز دو داستان که از زبان دو نوجوان است، زنانی جوان هستند و تمام داستان‌ها با زاویه‌ دید اول ‌شخص، در زمان گذشته (با بهره‌گیری از شگرد رواییِ گذشته و گذشته دورتر) روایت می‌شوند. نویسنده در انتخاب سوژه‌های داستانی‌اش رویکردی اجتماعی دارد. این رویکرد اجتماعی به دو شکل در داستان‌ها آمده و بر این مبنا داستان‌های کتاب را به دو دسته تقسیم می‌کند: داستان‌هایی که مستقیما به مشکلات اجتماعی (به‌ویژه زنان) می‌پردازند، آن‌ هم در بستری پرآسیب که البته می‌تواند نمودار و تمثیلی برای کلیت جامعه نیز باشد (انتهای یک روز، فرار ماهی‌ها، آدم‌تازه‌ها، چسب‌های زخم) و داستان‌هایی که سویه اجتماعی‌شان در زیر تحلیل روابط عاطفی افراد با یکدیگر مستتر است؛ بدین معنی که نویسنده تحلیل احساسات و عواطف آدم‌های داستان را در سطح متن و مشکلات قشری و اجتماعی آدم‌ها را در زیرمتن داستان پیش برده است (داستان‌هایِ چمدان خالی، خانه‌ای زیر علف‌ها، کودک دیگران). «پرنده‌های گچی» مجموعه‌ای از داستان‌هایی است که در آن نویسنده آگاهانه «رخداد» را از داستان بیرون می‌گذارد و در همان اوایل داستان به مخاطب افشا می‌کند و از‌این‌رو در سیر داستان با عناصر کشمکش و تعلیق نیز چندان سروکاری ندارد. پیش‌روندگی داستان‌های این کتاب با سیالیت ذهنی روایتی است که راویانِ اول ‌شخص آنها پیش می‌کشند. نویسنده به مخاطب خود افشا می‌کند که این، داستان زنی است که خبر مرگ پدرش را شنیده و یا داستان زنی که طفل چندروزه‌اش از دنیا رفته و در تداوم داستان نیز مخاطب را منتظر ظهور و بروز رخداد یا پیچشی در پیرنگ نمی‌گذارد، بلکه او را تنها به اکتفای مرور گذشته با خود همراه می‌کند. درک دقیق نویسنده از احساسات زنان، نیازها و مشکلات اجتماعی‌شان، باعث می‌شود در این مرورِ بی‌رخداد، شاهد ورق‌خوردن صفحات و لحظات زیبایی در اثر باشیم. توصیف و بازتاب روابط خانوادگی (به‌خصوص ارتباط با «پدر» که در تمام داستان‌ها حضور مستقیم و غیرمستقیم دارد) و توصیف طبیعت در داستان‌ها با حوصله و مداقه انجام شده است. اتکای نویسنده بر نثر خارج از معیار، روایت به‌شیوه سیال ذهن و عدم بهره‌گیری عامدانه از تعلیق و کشمکش عینی در داستان، مؤلفه مشترک عموم داستان‌های این کتاب است؛ اوج این استراتژی نویسنده را می‌توان در داستان «خانه‌ای زیر علف‌ها» مشاهده کرد: این داستان در حقیقت در فقدان رخداد و فقدان شخصیت و حتی فقدان مکان رخ می‌دهد. آنچه در این کتاب به‌عنوان یک رویه دیده می‌شود، اصرار بر کاربست نوعی نثر است که «نثر شاعرانه» قلمداد می‌شود؛ نثری که عموما نظم ارکان جملات را به‌نفع خلق موسیقی و گاه آشنایی‌زدایی از وزن دستوری و معنایی کلمات برهم می‌زند. در «پرنده‌های گچی» شاهد نظایری از شاعرانگی در سطوح نثر و توصیف هستیم، اما آنچه نمایان‌تر دیده می‌شود، نثری است که نام آن را «نثر هنجارگریز» می‌گذارم و هنجار، طبیعتا استاندارد دستوری و زبانی‌ای است که آن را در سطح گفت‌وگو و نوشتار رسمی می‌شناسیم. توجه نویسنده به خلق کیفیتی خاص از نثر، گاه منتج به شکل‌گرفتن جملاتی می‌شود که بیشتر دچار تقعید و ضعف تألیف به‌نظر می‌رسند تا شاعرانگی یا حتی هنجارگریزی و ضمنا حواس مخاطب را از پیگیری روایت و آدم‌هایش، مغفول و متوجه سطح نثر و کلمات می‌کند. به‌طور‌طبیعی برخی مشابهت‌های مضمونی و فنی است که داستان‌های یک مجموعه را کنار هم قرار می‌دهد و به آن انسجام می‌بخشد اما اگر بسامد و کیفیت این مشابهت‌ها بالاتر و بیشتر از حد مشخصی باشد، کلیت کتاب دچار تکرار و به‌تبع آن ملال، خواهد شد. «پرنده‌های گچی» در سیر خود از آغازین‌داستان تا آخرین‌شان در چند مورد دچار این آسیبِ تکرار شده ست. تکرار، ناشی از همسانی نثر است و همسانی نثر به علت فقدان عنصر لحن در داستان‌هاست. نكته مهم و قابل ذکر «همسانی نثر و لحن» در این کتاب، داستان «آدم‌تازه‌ها» است. گویی نثر نویسنده از آغاز برای نوشتن این داستان در حال ورزیدن و آماده‌شدن بوده است. نویسنده در این داستان، کارگردانِ ماهر عناصر داستانی است؛ هنجارگریزی نثر و سیالیت روایت با مشکلات ذهنی و روانی آدم‌های کاملا هماهنگ است.

حبيب پيرياري: «پرنده‌های گچی»، نوشته معصومه برنجکار، مجموعه‌ای از هفت داستان کوتاه است که در نشر حکمت کلمه منتشر شده است. راوی تمام داستان‌ها، جز دو داستان که از زبان دو نوجوان است، زنانی جوان هستند و تمام داستان‌ها با زاویه‌ دید اول ‌شخص، در زمان گذشته (با بهره‌گیری از شگرد رواییِ گذشته و گذشته دورتر) روایت می‌شوند. نویسنده در انتخاب سوژه‌های داستانی‌اش رویکردی اجتماعی دارد. این رویکرد اجتماعی به دو شکل در داستان‌ها آمده و بر این مبنا داستان‌های کتاب را به دو دسته تقسیم می‌کند: داستان‌هایی که مستقیما به مشکلات اجتماعی (به‌ویژه زنان) می‌پردازند، آن‌ هم در بستری پرآسیب که البته می‌تواند نمودار و تمثیلی برای کلیت جامعه نیز باشد (انتهای یک روز، فرار ماهی‌ها، آدم‌تازه‌ها، چسب‌های زخم) و داستان‌هایی که سویه اجتماعی‌شان در زیر تحلیل روابط عاطفی افراد با یکدیگر مستتر است؛ بدین معنی که نویسنده تحلیل احساسات و عواطف آدم‌های داستان را در سطح متن و مشکلات قشری و اجتماعی آدم‌ها را در زیرمتن داستان پیش برده است (داستان‌هایِ چمدان خالی، خانه‌ای زیر علف‌ها، کودک دیگران). «پرنده‌های گچی» مجموعه‌ای از داستان‌هایی است که در آن نویسنده آگاهانه «رخداد» را از داستان بیرون می‌گذارد و در همان اوایل داستان به مخاطب افشا می‌کند و از‌این‌رو در سیر داستان با عناصر کشمکش و تعلیق نیز چندان سروکاری ندارد. پیش‌روندگی داستان‌های این کتاب با سیالیت ذهنی روایتی است که راویانِ اول ‌شخص آنها پیش می‌کشند. نویسنده به مخاطب خود افشا می‌کند که این، داستان زنی است که خبر مرگ پدرش را شنیده و یا داستان زنی که طفل چندروزه‌اش از دنیا رفته و در تداوم داستان نیز مخاطب را منتظر ظهور و بروز رخداد یا پیچشی در پیرنگ نمی‌گذارد، بلکه او را تنها به اکتفای مرور گذشته با خود همراه می‌کند. درک دقیق نویسنده از احساسات زنان، نیازها و مشکلات اجتماعی‌شان، باعث می‌شود در این مرورِ بی‌رخداد، شاهد ورق‌خوردن صفحات و لحظات زیبایی در اثر باشیم. توصیف و بازتاب روابط خانوادگی (به‌خصوص ارتباط با «پدر» که در تمام داستان‌ها حضور مستقیم و غیرمستقیم دارد) و توصیف طبیعت در داستان‌ها با حوصله و مداقه انجام شده است. اتکای نویسنده بر نثر خارج از معیار، روایت به‌شیوه سیال ذهن و عدم بهره‌گیری عامدانه از تعلیق و کشمکش عینی در داستان، مؤلفه مشترک عموم داستان‌های این کتاب است؛ اوج این استراتژی نویسنده را می‌توان در داستان «خانه‌ای زیر علف‌ها» مشاهده کرد: این داستان در حقیقت در فقدان رخداد و فقدان شخصیت و حتی فقدان مکان رخ می‌دهد. آنچه در این کتاب به‌عنوان یک رویه دیده می‌شود، اصرار بر کاربست نوعی نثر است که «نثر شاعرانه» قلمداد می‌شود؛ نثری که عموما نظم ارکان جملات را به‌نفع خلق موسیقی و گاه آشنایی‌زدایی از وزن دستوری و معنایی کلمات برهم می‌زند. در «پرنده‌های گچی» شاهد نظایری از شاعرانگی در سطوح نثر و توصیف هستیم، اما آنچه نمایان‌تر دیده می‌شود، نثری است که نام آن را «نثر هنجارگریز» می‌گذارم و هنجار، طبیعتا استاندارد دستوری و زبانی‌ای است که آن را در سطح گفت‌وگو و نوشتار رسمی می‌شناسیم. توجه نویسنده به خلق کیفیتی خاص از نثر، گاه منتج به شکل‌گرفتن جملاتی می‌شود که بیشتر دچار تقعید و ضعف تألیف به‌نظر می‌رسند تا شاعرانگی یا حتی هنجارگریزی و ضمنا حواس مخاطب را از پیگیری روایت و آدم‌هایش، مغفول و متوجه سطح نثر و کلمات می‌کند. به‌طور‌طبیعی برخی مشابهت‌های مضمونی و فنی است که داستان‌های یک مجموعه را کنار هم قرار می‌دهد و به آن انسجام می‌بخشد اما اگر بسامد و کیفیت این مشابهت‌ها بالاتر و بیشتر از حد مشخصی باشد، کلیت کتاب دچار تکرار و به‌تبع آن ملال، خواهد شد. «پرنده‌های گچی» در سیر خود از آغازین‌داستان تا آخرین‌شان در چند مورد دچار این آسیبِ تکرار شده ست. تکرار، ناشی از همسانی نثر است و همسانی نثر به علت فقدان عنصر لحن در داستان‌هاست. نكته مهم و قابل ذکر «همسانی نثر و لحن» در این کتاب، داستان «آدم‌تازه‌ها» است. گویی نثر نویسنده از آغاز برای نوشتن این داستان در حال ورزیدن و آماده‌شدن بوده است. نویسنده در این داستان، کارگردانِ ماهر عناصر داستانی است؛ هنجارگریزی نثر و سیالیت روایت با مشکلات ذهنی و روانی آدم‌های کاملا هماهنگ است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها