معمای قتلهای زنجیرهای
شرق: «جمعه، شش ژوئن در ریچموند باران میبارید. بارانِ بیوقفهای که از سحرگاه شروع شده بود، گلبرگ سوسنها را ریخت، آنها را به ساقههایی لخت تبدیل کرد و آسفالت و پیادهروها را با برگ پوشاند. در خیابانها رودخانههای کوچک راه افتاد و حوضچههای تازهای در زمینهای بازی و چمنها شکل گرفت. با صدای باران که روی سفالینههای بام میریخت به خواب رفتم و وقتی شب در ساعات اولیه صبح شنبه مهآلود محو میشد، کابوس وحشتناکی دیدم». این آغاز رمانی کارگاهی- معمایی با نام «کالبدشکافی» است از پاتریشیا کورنول که بهتازگی با ترجمه سحر قدیمی در نشر جهانکتاب به چاپ رسیده است. «کالبدشکافی» نودویکمین کتاب از سری کتابهای «نقاب» انتشارات جهانکتاب است؛ مجموعهای که به داستانهای پلیسی و جنایی مربوط است و چند سالی است که به شکل پیوسته منتشر شده است. این مجموعه اگرچه در ابتدا تنها به ترجمه و انتشار آثار نویسندگان فرانسوی اختصاص داشت، اما در ادامه به پلیسینویسهای کشورهای دیگر هم توجه کرد. پاتریشیا کورنول دانیلز در سال 1956 در میامی فلوریدا متولد شد و در دوره دبیرستان علاقه و استعدادش را به نویسندگی و کاریکاتور نشان داد. او در سال
1979 در رشته ادبیات انگلیسی مدرک لیسانس گرفت و در همان سال به عنوان روزنامهنگار با روزنامه شارلوت آبزرور شروع به همکاری کرد و پس از مدتی بخش مربوط به گزارشهای مطالب جنایی به عهده او گذاشته شد.
آنچه باعث شد تا کورنول نوشتن اولین رمانش را آغاز کند، آشناییاش با دکتری بود که در پزشک قانونی کار میکرد. خود او نیز در سال 1985 کارش را در اداره پزشکی قانونی ویرجینیا، ابتدا به عنوان نویسنده گزارشهای پزشکی قانونی و بعد تحلیلگر کامپیوتر شروع کرد که شش سال به طول انجامید. او همچنین به صورت داوطلبانه با پلیس نیز به همکاری میپرداخت. کورنول در این مدت سه رمان نوشت که البته هیچکدامشان چاپ نشدند تا اینکه در سال 1990 با نوشتن اولین کتاب از مجموعه کی اسکارپتا با نام «کالبدشکافی» به موفقیت زیادی دست یافت.
«کالبدشکافی» روایت چالشها و مسائل زنی است که در فضای مردانه بهسر میبرد. دکتر اسکارپتا پزشک متخصص پزشکی قانونی ریچموند است که با معمای عجیب قتلهایی زنجیرهای مواجه میشود و اینبار هم اوست که میتواند پرده از راز قتلها بردارد. تازهترین قربانی قاتلِ زنجیرهای ریچموند، پزشکی جوان، زیبا و محبوب است. قتل او همزمان با نفوذ به کامپیوتر مرکز پزشکی قانونی، دکتر اسکارپتا را در موقعیت حساسی قرار میدهد: او هم باید به دنبال اجرای عدالت برای زنان قربانی باشد و هم اداره خویش را تبرئه کند و مسیری دشوار پیش پای اوست.
«کالبدشکافی» با اینکه داستانی جنایی است، به دلیل بنمایه واقعیاش، توانست توجه محافل ادبی را جلب کند. این اثر در سال 1991 موفق به دریافت جایزه ادبی ادگار شد که به بهترین رمانهایی تعلق میگیرد که اولین اثر بلند نویسنده خود باشند. این رمان به دلیل بازنمایی عمیقترین تعارضهای بشری و ساخت پرکشش و قصهپردازانهاش، موفق به کسب جوایز دیگری هم شد و نظر منتقدان آثار جنایی را به خود جلب کرد. کورنول پس از موفقیتهایی که «کالبدشکافی» به دست آورد، رمانهای دیگری هم بر اساس شخصیت و حرفه دکتر اسکارپتا نوشت و مجموعهای 25 جلدی خلق کرد که شهرت زیادی برایش به ارمغان آورد. مجموعهای که از دهه 90 میلادی تأثیر زیادی بر ادبیات جنایی گذاشت. کورنول سالهای زیادی در مرکز پزشکی قانونی ویرجینیا به عنوان گزارشنویس کار میکرد و این نکته و همچنین همکاریاش با پلیس باعث شدهاند تا داستانهای او پیرنگ واقعیت به خود بگیرند. در بخشی دیگر از رمان میخوانیم: «مرگش ناگهانی بود. درواقع وقتی داشت از روی قالیچه اتاق نشیمن رد میشد تا تلویزیون را برای تماشای سوپر باول روشن کند، افتاد و جان داد. در سکوت قبل از سحرگاهِ یک دوشنبه ابری، به موضوع
درس خودش تبدیل شد. حولهای روی صورتش کشیدند، در واحد کالبدشکافی را رو به همه، بهجز آسیبشناسی که قرعه کالبدشکافی به او افتاده بود، بستند. تا سه ماه کسی به دفترش دست نزد. دستنخورده، درست همانطور که آنجا را ترک کرده بود، به جا ماند. فقط فکر کنم رز جاسیگاری را از ته سیگارها خالی کرد. بعد از نقل مکان به ریچموند، اول از همه دفترش را کاملا خالی کردم و تمام باقیماندههای آخرین ساکن آنجا، ازجمله تصویر خشک و بیاعتنایش با لباس فارغالتحصیلی را که زیر یک لامپ سقف مخفی، بالای میزی سنگین بود، بیرون بردم. همه آن چیزها به اضافه یک قفسه پر از یادگاریهای وحشتناکی که انتظار میرود آسیبشناسهای پزشکی قانونی جمع کنند -گرچه بیشترمان این کار را نمیکنیم- به گروه آسیبشناسی مرکز پزشکی ویرجینیا منتقل شد. دفترش -که حالا دفتر خودم بود- پر نور بود و کفپوش آبی داشت، دیوارها با نقاشیهایی از مناظر انگلیسی و صحنههای متمدنانه دیگر تزیین شده بود».
شرق: «جمعه، شش ژوئن در ریچموند باران میبارید. بارانِ بیوقفهای که از سحرگاه شروع شده بود، گلبرگ سوسنها را ریخت، آنها را به ساقههایی لخت تبدیل کرد و آسفالت و پیادهروها را با برگ پوشاند. در خیابانها رودخانههای کوچک راه افتاد و حوضچههای تازهای در زمینهای بازی و چمنها شکل گرفت. با صدای باران که روی سفالینههای بام میریخت به خواب رفتم و وقتی شب در ساعات اولیه صبح شنبه مهآلود محو میشد، کابوس وحشتناکی دیدم». این آغاز رمانی کارگاهی- معمایی با نام «کالبدشکافی» است از پاتریشیا کورنول که بهتازگی با ترجمه سحر قدیمی در نشر جهانکتاب به چاپ رسیده است. «کالبدشکافی» نودویکمین کتاب از سری کتابهای «نقاب» انتشارات جهانکتاب است؛ مجموعهای که به داستانهای پلیسی و جنایی مربوط است و چند سالی است که به شکل پیوسته منتشر شده است. این مجموعه اگرچه در ابتدا تنها به ترجمه و انتشار آثار نویسندگان فرانسوی اختصاص داشت، اما در ادامه به پلیسینویسهای کشورهای دیگر هم توجه کرد. پاتریشیا کورنول دانیلز در سال 1956 در میامی فلوریدا متولد شد و در دوره دبیرستان علاقه و استعدادش را به نویسندگی و کاریکاتور نشان داد. او در سال
1979 در رشته ادبیات انگلیسی مدرک لیسانس گرفت و در همان سال به عنوان روزنامهنگار با روزنامه شارلوت آبزرور شروع به همکاری کرد و پس از مدتی بخش مربوط به گزارشهای مطالب جنایی به عهده او گذاشته شد.
آنچه باعث شد تا کورنول نوشتن اولین رمانش را آغاز کند، آشناییاش با دکتری بود که در پزشک قانونی کار میکرد. خود او نیز در سال 1985 کارش را در اداره پزشکی قانونی ویرجینیا، ابتدا به عنوان نویسنده گزارشهای پزشکی قانونی و بعد تحلیلگر کامپیوتر شروع کرد که شش سال به طول انجامید. او همچنین به صورت داوطلبانه با پلیس نیز به همکاری میپرداخت. کورنول در این مدت سه رمان نوشت که البته هیچکدامشان چاپ نشدند تا اینکه در سال 1990 با نوشتن اولین کتاب از مجموعه کی اسکارپتا با نام «کالبدشکافی» به موفقیت زیادی دست یافت.
«کالبدشکافی» روایت چالشها و مسائل زنی است که در فضای مردانه بهسر میبرد. دکتر اسکارپتا پزشک متخصص پزشکی قانونی ریچموند است که با معمای عجیب قتلهایی زنجیرهای مواجه میشود و اینبار هم اوست که میتواند پرده از راز قتلها بردارد. تازهترین قربانی قاتلِ زنجیرهای ریچموند، پزشکی جوان، زیبا و محبوب است. قتل او همزمان با نفوذ به کامپیوتر مرکز پزشکی قانونی، دکتر اسکارپتا را در موقعیت حساسی قرار میدهد: او هم باید به دنبال اجرای عدالت برای زنان قربانی باشد و هم اداره خویش را تبرئه کند و مسیری دشوار پیش پای اوست.
«کالبدشکافی» با اینکه داستانی جنایی است، به دلیل بنمایه واقعیاش، توانست توجه محافل ادبی را جلب کند. این اثر در سال 1991 موفق به دریافت جایزه ادبی ادگار شد که به بهترین رمانهایی تعلق میگیرد که اولین اثر بلند نویسنده خود باشند. این رمان به دلیل بازنمایی عمیقترین تعارضهای بشری و ساخت پرکشش و قصهپردازانهاش، موفق به کسب جوایز دیگری هم شد و نظر منتقدان آثار جنایی را به خود جلب کرد. کورنول پس از موفقیتهایی که «کالبدشکافی» به دست آورد، رمانهای دیگری هم بر اساس شخصیت و حرفه دکتر اسکارپتا نوشت و مجموعهای 25 جلدی خلق کرد که شهرت زیادی برایش به ارمغان آورد. مجموعهای که از دهه 90 میلادی تأثیر زیادی بر ادبیات جنایی گذاشت. کورنول سالهای زیادی در مرکز پزشکی قانونی ویرجینیا به عنوان گزارشنویس کار میکرد و این نکته و همچنین همکاریاش با پلیس باعث شدهاند تا داستانهای او پیرنگ واقعیت به خود بگیرند. در بخشی دیگر از رمان میخوانیم: «مرگش ناگهانی بود. درواقع وقتی داشت از روی قالیچه اتاق نشیمن رد میشد تا تلویزیون را برای تماشای سوپر باول روشن کند، افتاد و جان داد. در سکوت قبل از سحرگاهِ یک دوشنبه ابری، به موضوع
درس خودش تبدیل شد. حولهای روی صورتش کشیدند، در واحد کالبدشکافی را رو به همه، بهجز آسیبشناسی که قرعه کالبدشکافی به او افتاده بود، بستند. تا سه ماه کسی به دفترش دست نزد. دستنخورده، درست همانطور که آنجا را ترک کرده بود، به جا ماند. فقط فکر کنم رز جاسیگاری را از ته سیگارها خالی کرد. بعد از نقل مکان به ریچموند، اول از همه دفترش را کاملا خالی کردم و تمام باقیماندههای آخرین ساکن آنجا، ازجمله تصویر خشک و بیاعتنایش با لباس فارغالتحصیلی را که زیر یک لامپ سقف مخفی، بالای میزی سنگین بود، بیرون بردم. همه آن چیزها به اضافه یک قفسه پر از یادگاریهای وحشتناکی که انتظار میرود آسیبشناسهای پزشکی قانونی جمع کنند -گرچه بیشترمان این کار را نمیکنیم- به گروه آسیبشناسی مرکز پزشکی ویرجینیا منتقل شد. دفترش -که حالا دفتر خودم بود- پر نور بود و کفپوش آبی داشت، دیوارها با نقاشیهایی از مناظر انگلیسی و صحنههای متمدنانه دیگر تزیین شده بود».