|

طرحی نو برای حاکمیت آب در ایران

زهرا سلطانی*

در سال‌‌های اخیر انتقادهای زیادی به ساختار و رویکرد مدیریت منابع آب ایران وارد و راهکارهای متعددی برای برون‌رفت از بحران فعلی مدیریت منابع آب در کشور پیشنهاد شده است. در بسیاری از راهکارهای پیشنهادی از طرف متخصصان، بر لزوم استفاده از تجربیات کشورهای دیگر در جنبه‌های مدیریتی منابع آب در حوزه استحصال، بهره‌برداری و اصلاح الگوی مصرف آب، تأکید می‌شود.
این در حالی است که این نکته کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد که خود این رشد و پیشرفت رویکردهای مدیریتی در عرصه منابع آب، تحت چه تحول اجتماعی، فکری و رفتاری امکان‌پذیر است و آیا صرفا با واردکردن دانش کشورهای دیگر در حوزه منابع آب، کشور ما نیز می‌تواند به همان تغییرات و پیشرفت در حوزه مدیریت منابع آب برسد؛ بنابراین حتی اشتیاق زیاد به تعمیق شناخت درباره مدل‌های حکمرانی آب کشورهای دیگر، نیز تحول چشمگیری را در عرصه مدیریت منابع آب در کشور رقم نزده است و در‌انداختن طرحی نو در عرصه مدیریت منابع آب کشور، این‌قدر دشوار و بعضی اوقات ناممکن به نظر می‌رسد.
یکی از جواب‌های محتمل می‌تواند این باشد که ما حتی هنگامی‌‌که تلاش داریم با الهام از تجربیات کشورهای دیگر مدل مطلوب حکمرانی آب را دریابیم،‌ اغلب نگاه تاریخی به زمینه‌های به‌وجود‌آورنده بحران آب در ایران نداریم. از‌این‌رو پاسخ به سؤالاتی نظیر اینکه «ما چه راهی را آمده‌ایم؟» و «چرا ما این راه را آمده‌ایم؟»، اغلب به بوته فراموشی سپرده می‌شود؛ بنابراین ما بدون آسیب‌شناسی جدی روابط و شرایطی که وضعیت کنونی آب در ایران را رقم زده است،‌ اغلب وظیفه بهبود مدیریت منابع آب کشور را بر دوش مدیرانی می‌گذاریم که با تفکرات، نگرش و رفتارهای خود در به‌وجود‌آوردن بحران کنونی آب در کشور نقش داشته‌اند. با وجود تمام انتقادهایی که درباره تفکر سازه‌محور بر مدیریت منابع آب در کشور داشته‌ایم، همچنان شاخص‌های عملکردی وزارت نیرو در حوزه آب بر میزان بهره‌برداری از تأسیساتی نظیر سد و شبکه‌های آبیاری و زهکشی و تعداد کنتورهای نصب‌شده یا تعداد چاه‌های غیرمجاز مسلوب‌المنفعه استوار می‌شود و با وجود همه چالش‌های اجتماعی متداول بخش آب در این سال‌ها، تعداد کارشناسان اجتماعی شاغل در وزارت نیرو که در پست تخصصی خود مشغول به کارند، به تعداد انگشتان یک دست نمی‌رسد.
شاید ازاین‌رو است که تحول اجتماعی، فرهنگی و رفتاری که از پیش‌نیازهای استقرار مدل‌های مطلوب حکمرانی آب است، میسر نمی‌شود و ارتباطی با دانش فنی بخش آب برقرار نمی‌کند. ما می‌دانیم که به کجا باید برسیم، اما در ترسیم مسیری برای رسیدن به مطلوب ناتوان هستیم؛ چرا‌که راه‌‌حل‌های ما و حتی شاخص‌های ارزیابی و عملکردی ما از مسیری که باید تا رسیدن به نقطه مطلوب مدیریت منابع آب در کشور طی کنیم نیز سرشار از بینش‌های فنی است. نسخه‌های تجویزی ما درباره بهبود مدیریت منابع آب در کشور همانند نسخه‌های مشاوران تحصیلی است که برای هر داوطلب کنکوری، بدون درک ظرافت‌های ذهنی و روحی وجود انسانی و توجه به سوابق رفتاری، انگیزه‌ها و علایق فردی داوطلب نسخه واحدی شامل برنامه‌ زمان‌بندی همه فعالیت‌های روزانه و تعداد ساعات مطالعه و استراحت روزانه و هفتگی را تجویز می‌کند.
در میان تجویزهایی که برای در‌انداختن طرحی نو به‌منظور مدیریت پایدار منابع آب در کشور انجام می‌شود نیز چنین رویکردی مشهود است. برای نمونه ما سال‌های متوالی از ضرورت تغییر رویکرد و ساختار مدیریت منابع آب در کشور صحبت کرده‌ایم، بدون اینکه به‌طورجدی به این موضوع بپردازیم که تا چه اندازه‌ رفتارهای فردی-سازمانی و فرهنگی بخش آب و کاربران آب، چنین تغییر رویکردی را در بدنه مدیریت منابع آب در کشور امکان‌پذیر می‌کند یا اینکه اصولا مناسبات بوروکراتیک و ارزش‌های جاری در ساختار اداری کشور و وزارت نیرو و به‌ویژه بخش آب، تا چه اندازه می‌تواند با استقرار مدیریت پایدار منابع آب در کشور همگام یا با آن در تضاد باشد؛ بنابراین شاید زمان آن باشد که برای در‌انداختن طرحی نو در راستای تحولی مثبت و پایدار در عرصه مدیریت منابع آب، تبیین دقیق‌تری از ساختار فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی به‌وجود‌آورنده شرایط کنونی منابع آب در کشور داشته باشیم و هرگونه مدل اصلاحی برای مدیریت منابع آب در کشور را با توجه به تغییراتی که نیاز است مرحله‌به‌مرحله و به‌تدریج در این ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به وجود آید، پیشنهاد دهیم.
*کارشناس اجتماعی شرکت مدیریت
منابع آب ایران
در سال‌‌های اخیر انتقادهای زیادی به ساختار و رویکرد مدیریت منابع آب ایران وارد و راهکارهای متعددی برای برون‌رفت از بحران فعلی مدیریت منابع آب در کشور پیشنهاد شده است. در بسیاری از راهکارهای پیشنهادی از طرف متخصصان، بر لزوم استفاده از تجربیات کشورهای دیگر در جنبه‌های مدیریتی منابع آب در حوزه استحصال، بهره‌برداری و اصلاح الگوی مصرف آب، تأکید می‌شود.
این در حالی است که این نکته کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد که خود این رشد و پیشرفت رویکردهای مدیریتی در عرصه منابع آب، تحت چه تحول اجتماعی، فکری و رفتاری امکان‌پذیر است و آیا صرفا با واردکردن دانش کشورهای دیگر در حوزه منابع آب، کشور ما نیز می‌تواند به همان تغییرات و پیشرفت در حوزه مدیریت منابع آب برسد؛ بنابراین حتی اشتیاق زیاد به تعمیق شناخت درباره مدل‌های حکمرانی آب کشورهای دیگر، نیز تحول چشمگیری را در عرصه مدیریت منابع آب در کشور رقم نزده است و در‌انداختن طرحی نو در عرصه مدیریت منابع آب کشور، این‌قدر دشوار و بعضی اوقات ناممکن به نظر می‌رسد.
یکی از جواب‌های محتمل می‌تواند این باشد که ما حتی هنگامی‌‌که تلاش داریم با الهام از تجربیات کشورهای دیگر مدل مطلوب حکمرانی آب را دریابیم،‌ اغلب نگاه تاریخی به زمینه‌های به‌وجود‌آورنده بحران آب در ایران نداریم. از‌این‌رو پاسخ به سؤالاتی نظیر اینکه «ما چه راهی را آمده‌ایم؟» و «چرا ما این راه را آمده‌ایم؟»، اغلب به بوته فراموشی سپرده می‌شود؛ بنابراین ما بدون آسیب‌شناسی جدی روابط و شرایطی که وضعیت کنونی آب در ایران را رقم زده است،‌ اغلب وظیفه بهبود مدیریت منابع آب کشور را بر دوش مدیرانی می‌گذاریم که با تفکرات، نگرش و رفتارهای خود در به‌وجود‌آوردن بحران کنونی آب در کشور نقش داشته‌اند. با وجود تمام انتقادهایی که درباره تفکر سازه‌محور بر مدیریت منابع آب در کشور داشته‌ایم، همچنان شاخص‌های عملکردی وزارت نیرو در حوزه آب بر میزان بهره‌برداری از تأسیساتی نظیر سد و شبکه‌های آبیاری و زهکشی و تعداد کنتورهای نصب‌شده یا تعداد چاه‌های غیرمجاز مسلوب‌المنفعه استوار می‌شود و با وجود همه چالش‌های اجتماعی متداول بخش آب در این سال‌ها، تعداد کارشناسان اجتماعی شاغل در وزارت نیرو که در پست تخصصی خود مشغول به کارند، به تعداد انگشتان یک دست نمی‌رسد.
شاید ازاین‌رو است که تحول اجتماعی، فرهنگی و رفتاری که از پیش‌نیازهای استقرار مدل‌های مطلوب حکمرانی آب است، میسر نمی‌شود و ارتباطی با دانش فنی بخش آب برقرار نمی‌کند. ما می‌دانیم که به کجا باید برسیم، اما در ترسیم مسیری برای رسیدن به مطلوب ناتوان هستیم؛ چرا‌که راه‌‌حل‌های ما و حتی شاخص‌های ارزیابی و عملکردی ما از مسیری که باید تا رسیدن به نقطه مطلوب مدیریت منابع آب در کشور طی کنیم نیز سرشار از بینش‌های فنی است. نسخه‌های تجویزی ما درباره بهبود مدیریت منابع آب در کشور همانند نسخه‌های مشاوران تحصیلی است که برای هر داوطلب کنکوری، بدون درک ظرافت‌های ذهنی و روحی وجود انسانی و توجه به سوابق رفتاری، انگیزه‌ها و علایق فردی داوطلب نسخه واحدی شامل برنامه‌ زمان‌بندی همه فعالیت‌های روزانه و تعداد ساعات مطالعه و استراحت روزانه و هفتگی را تجویز می‌کند.
در میان تجویزهایی که برای در‌انداختن طرحی نو به‌منظور مدیریت پایدار منابع آب در کشور انجام می‌شود نیز چنین رویکردی مشهود است. برای نمونه ما سال‌های متوالی از ضرورت تغییر رویکرد و ساختار مدیریت منابع آب در کشور صحبت کرده‌ایم، بدون اینکه به‌طورجدی به این موضوع بپردازیم که تا چه اندازه‌ رفتارهای فردی-سازمانی و فرهنگی بخش آب و کاربران آب، چنین تغییر رویکردی را در بدنه مدیریت منابع آب در کشور امکان‌پذیر می‌کند یا اینکه اصولا مناسبات بوروکراتیک و ارزش‌های جاری در ساختار اداری کشور و وزارت نیرو و به‌ویژه بخش آب، تا چه اندازه می‌تواند با استقرار مدیریت پایدار منابع آب در کشور همگام یا با آن در تضاد باشد؛ بنابراین شاید زمان آن باشد که برای در‌انداختن طرحی نو در راستای تحولی مثبت و پایدار در عرصه مدیریت منابع آب، تبیین دقیق‌تری از ساختار فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی به‌وجود‌آورنده شرایط کنونی منابع آب در کشور داشته باشیم و هرگونه مدل اصلاحی برای مدیریت منابع آب در کشور را با توجه به تغییراتی که نیاز است مرحله‌به‌مرحله و به‌تدریج در این ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به وجود آید، پیشنهاد دهیم.
*کارشناس اجتماعی شرکت مدیریت
منابع آب ایران
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها