|

به بهانه پخش سریال « شاهرگ»

آن سال‌های پرالتهاب

مازیار معاونی: تا زمستان سال 89 که جلیل سامان مجموعه «ارمغان تاریکی» را برای شبکه سوم سیما کارگردانی کرد، تمام داشته تلویزیون در زیرگونه تاریخ سیاسی محدود می‌شد. به آثاری که سیما در دهه 60 و اوایل دهه 70 با درون‌مایه تلاش بازماندگان رژیم پهلوی برای براندازی انقلاب یا مبارزه گروه‌های انقلابی با عوامل امنیتی این رژیم روی آنتن می‌برد، از گروه اول سریال‌هایی مانند «شاه دزد» و «اشک تمساح» هردو از ساخته‌های زنده‌یاد احمد نجیب‌زاده به یاد مانده‌اند و از دسته دوم هم مجموعه‌هایی مانند «تهران 53، به کارگردانی هوشنگ توکلی» «در انتهای شب، ساخته زنده‌یاد منوچهر پوراحمد» که به‌ترتیب در سال‌های 67 و 69 پخش می‌شدند. در تمام این سال‌ها که زمانی متجاوز از سه دهه را دربر می‌گرفت، به‌جز آثار محدودی که فیلم تلویزیونی «توهم» به کارگردانی سعید حاجی‌میری/1365 یکی از آنهاست و به ماجرای توهم شناسایی‌شدن اعضای یک خانه تیمی برانداز می‌پرداخت، کمتر‌مجموعه‌ای خارج از دو حوزه بر‌شمرده ساخته شده بود. التهابات سیاسی حدفاصل پیروزی انقلاب در بهمن 57 تا بهمن 60 که درگیری‌های مسلحانه اعضای گروهک منافقین با نهادهای امنیتی انقلابی از جمله موضوعات مغفول‌مانده در تمام این سال‌ها بود، دوره‌ای که با همت و انگیزه بالای جلیل سامان که تمرکزش را بر زیرژانر تاریخ سیاسی گذاشته است، به بخش‌های مهمی از آن در قالب سریال‌های «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» پرداخته شد تا نوبت به سریال در حال پخش «شاهرگ» برسد که سیدجلال اشگذری آن را به‌عنوان اولین سریال دارای پخش سراسری خود جلوی دوربین برده است.
اشگذری، مجموعه‌ساز جوان تلویزیون که البته بیشتر به خاطر ساخته‌های سینمایی‌اش که برخی از آنها هم مورد تحسین قرار گرفته، شناخته می‌شود، در سریال «شاهرگ» که عنوان آن یک فیلم سینمایی با همین نام ساخته علی غفاری را هم به ذهن متبادر می‌کند، در کنار بستر اصلی مضمونی خود یعنی درگیری‌های شدید نیروهای انقلابی با اعضای گروهک مورد نظر که در مقطع زمانی مورد اشاره سریال یعنی تابستان سال 60 خورشیدی به فاز نظامی و زدوخوردهای مسلحانه با حاکمیت روی آورده بودند، روی موضوع بمب‌گذاری‌های متوالی آن تابستان خونین و پرالتهاب هم به شکل ویژه‌ای تمرکز کرده است، بمب‌گذاری روزهای تلخ هفتم تیر و هشتم شهریور سال 60 که به‌ترتیب به انفجار حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری و شهادت مقامات بالای نظام انجامید و دیگر بمب‌گذاری‌های زنجیره‌ای اماکن دولتی، مذهبی و محل‌های تجمع مردمی در آن ماه‌های پرتنش، در این مجموعه به شکلی متمرکزتر از دیگر آثار مشابه که به کلیت آن قضایا می‌پرداختند، در بافت داستانی کار لحاظ شده‌اند. البته اگر مدیوم سینما را هم در نظر بیاوریم، در آن صورت دو ساخته تأمل‌برانگیز محمد‌حسین مهدویان یعنی «ماجرای نیم‌روز» و «ماجرای نیم‌روز، رد خون» که در همین سال‌های نیمه دوم دهه 90 روانه پرده سینماها شدند هم به موضوع التهابات سیاسی به‌وجودآمده توسط گروهک منافقین و آن بمب‌گذاری‌ها پرداخته بودند ولی نه در حد‌واندازه مجموعه «شاهرگ» که قهرمان موقر و نجیب داستانش یعنی محمد‌علی کاشفی با بازی «نیما رئیسی» و گروه همراهش، اصولا در موقعیت شغلی مسئولان گروه چک‌و‌خنثی بمب‌ها قرار دارند و همین موضوع، خط اصلی روایت را به موضوع محوری آن بمب‌های متوالی که کشور را در رعبی چند‌ماهه فروبرده بودند، نزدیک‌تر کرده است.
از نظر کیفی، سیر جلو‌رفتن روایت در مجموع پذیرفتنی است و ضرباهنگ کار هم به‌جز در سکانس‌هایی که دوربین به زندگی شخصی قهرمان سرک می‌کشد در حد خوبی حفظ می‌شود، سرک‌کشیدن‌هایی که در اغلب موارد کارکردی به‌جز پرکردن خلأهای دراماتیک داستان و پر‌‌کردن خوراک آنتن ندارند و تا زمان نگارش این یادداشت که بیشتر از 10 قسمت از سریال پخش شده هم جز این نبوده است؛ مگر اینکه در ادامه اتصالات نمایشی قابل‌قبول و باورپذیری به خط اصلی داستان برایشان تعریف شود و بیننده حس دافعه کمتری نسبت به آنها داشته باشد؛ هرچند از منظر فرعی به‌کارگیری بازیگران پیش‌کسوت و کم‌کاری مانند فریده سپاه‌منصور و زنده‌زیاد سیروس گرجستانی که نقش‌های مادر و پدر محمد‌علی را بازی می‌کنند، دست‌کم برای بینندگان سن‌وسال‌دارتر مجموعه از حس نوستالژیک دلنشینی برخوردار است. با ساخت این مجموعه و پیوستن سیدجلال اشگذری به جرگه سریال‌سازان مستعد تلویزیونی می‌توان امیدوار بود سیما برای به‌تصویر‌کشیدن دوره‌های تاریخی معاصر بیشتر و متنوع‌تر که زوایای دقیق‌تری از رخدادهای تاریخی را روایت کنند، برنامه‌ریزی‌های بهتر و جامع‌تری داشته باشد.

مازیار معاونی: تا زمستان سال 89 که جلیل سامان مجموعه «ارمغان تاریکی» را برای شبکه سوم سیما کارگردانی کرد، تمام داشته تلویزیون در زیرگونه تاریخ سیاسی محدود می‌شد. به آثاری که سیما در دهه 60 و اوایل دهه 70 با درون‌مایه تلاش بازماندگان رژیم پهلوی برای براندازی انقلاب یا مبارزه گروه‌های انقلابی با عوامل امنیتی این رژیم روی آنتن می‌برد، از گروه اول سریال‌هایی مانند «شاه دزد» و «اشک تمساح» هردو از ساخته‌های زنده‌یاد احمد نجیب‌زاده به یاد مانده‌اند و از دسته دوم هم مجموعه‌هایی مانند «تهران 53، به کارگردانی هوشنگ توکلی» «در انتهای شب، ساخته زنده‌یاد منوچهر پوراحمد» که به‌ترتیب در سال‌های 67 و 69 پخش می‌شدند. در تمام این سال‌ها که زمانی متجاوز از سه دهه را دربر می‌گرفت، به‌جز آثار محدودی که فیلم تلویزیونی «توهم» به کارگردانی سعید حاجی‌میری/1365 یکی از آنهاست و به ماجرای توهم شناسایی‌شدن اعضای یک خانه تیمی برانداز می‌پرداخت، کمتر‌مجموعه‌ای خارج از دو حوزه بر‌شمرده ساخته شده بود. التهابات سیاسی حدفاصل پیروزی انقلاب در بهمن 57 تا بهمن 60 که درگیری‌های مسلحانه اعضای گروهک منافقین با نهادهای امنیتی انقلابی از جمله موضوعات مغفول‌مانده در تمام این سال‌ها بود، دوره‌ای که با همت و انگیزه بالای جلیل سامان که تمرکزش را بر زیرژانر تاریخ سیاسی گذاشته است، به بخش‌های مهمی از آن در قالب سریال‌های «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» پرداخته شد تا نوبت به سریال در حال پخش «شاهرگ» برسد که سیدجلال اشگذری آن را به‌عنوان اولین سریال دارای پخش سراسری خود جلوی دوربین برده است.
اشگذری، مجموعه‌ساز جوان تلویزیون که البته بیشتر به خاطر ساخته‌های سینمایی‌اش که برخی از آنها هم مورد تحسین قرار گرفته، شناخته می‌شود، در سریال «شاهرگ» که عنوان آن یک فیلم سینمایی با همین نام ساخته علی غفاری را هم به ذهن متبادر می‌کند، در کنار بستر اصلی مضمونی خود یعنی درگیری‌های شدید نیروهای انقلابی با اعضای گروهک مورد نظر که در مقطع زمانی مورد اشاره سریال یعنی تابستان سال 60 خورشیدی به فاز نظامی و زدوخوردهای مسلحانه با حاکمیت روی آورده بودند، روی موضوع بمب‌گذاری‌های متوالی آن تابستان خونین و پرالتهاب هم به شکل ویژه‌ای تمرکز کرده است، بمب‌گذاری روزهای تلخ هفتم تیر و هشتم شهریور سال 60 که به‌ترتیب به انفجار حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری و شهادت مقامات بالای نظام انجامید و دیگر بمب‌گذاری‌های زنجیره‌ای اماکن دولتی، مذهبی و محل‌های تجمع مردمی در آن ماه‌های پرتنش، در این مجموعه به شکلی متمرکزتر از دیگر آثار مشابه که به کلیت آن قضایا می‌پرداختند، در بافت داستانی کار لحاظ شده‌اند. البته اگر مدیوم سینما را هم در نظر بیاوریم، در آن صورت دو ساخته تأمل‌برانگیز محمد‌حسین مهدویان یعنی «ماجرای نیم‌روز» و «ماجرای نیم‌روز، رد خون» که در همین سال‌های نیمه دوم دهه 90 روانه پرده سینماها شدند هم به موضوع التهابات سیاسی به‌وجودآمده توسط گروهک منافقین و آن بمب‌گذاری‌ها پرداخته بودند ولی نه در حد‌واندازه مجموعه «شاهرگ» که قهرمان موقر و نجیب داستانش یعنی محمد‌علی کاشفی با بازی «نیما رئیسی» و گروه همراهش، اصولا در موقعیت شغلی مسئولان گروه چک‌و‌خنثی بمب‌ها قرار دارند و همین موضوع، خط اصلی روایت را به موضوع محوری آن بمب‌های متوالی که کشور را در رعبی چند‌ماهه فروبرده بودند، نزدیک‌تر کرده است.
از نظر کیفی، سیر جلو‌رفتن روایت در مجموع پذیرفتنی است و ضرباهنگ کار هم به‌جز در سکانس‌هایی که دوربین به زندگی شخصی قهرمان سرک می‌کشد در حد خوبی حفظ می‌شود، سرک‌کشیدن‌هایی که در اغلب موارد کارکردی به‌جز پرکردن خلأهای دراماتیک داستان و پر‌‌کردن خوراک آنتن ندارند و تا زمان نگارش این یادداشت که بیشتر از 10 قسمت از سریال پخش شده هم جز این نبوده است؛ مگر اینکه در ادامه اتصالات نمایشی قابل‌قبول و باورپذیری به خط اصلی داستان برایشان تعریف شود و بیننده حس دافعه کمتری نسبت به آنها داشته باشد؛ هرچند از منظر فرعی به‌کارگیری بازیگران پیش‌کسوت و کم‌کاری مانند فریده سپاه‌منصور و زنده‌زیاد سیروس گرجستانی که نقش‌های مادر و پدر محمد‌علی را بازی می‌کنند، دست‌کم برای بینندگان سن‌وسال‌دارتر مجموعه از حس نوستالژیک دلنشینی برخوردار است. با ساخت این مجموعه و پیوستن سیدجلال اشگذری به جرگه سریال‌سازان مستعد تلویزیونی می‌توان امیدوار بود سیما برای به‌تصویر‌کشیدن دوره‌های تاریخی معاصر بیشتر و متنوع‌تر که زوایای دقیق‌تری از رخدادهای تاریخی را روایت کنند، برنامه‌ریزی‌های بهتر و جامع‌تری داشته باشد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها