|

فصل نابودی

شرق: «روزها به شکل مبهم فزاینده‌ای کوتاه می‌شدند. در کمتر از ده سال، طول روز دیگر از پنج ساعت بیشتر نبود. آمار مرگ‌ومیر پرندگان و حیوانات روبه فزونی گذاشت. تولید سبزیجات، میوه‌ها و بنشن کاهش یافت. ثروتمندان به دلیل گسترش شورش کاخ‌ها و خانه‌های اشرافی خود را در اطراف شهر رها کردند و به شهرها بازگشتند. فصل‌ها درهم آمیختند و یک فصل شدند. و آشکار شد نجات جهان فقط با پیوند دولت‌هایی که هنوز به کنوانسیون لغو گذشته نپیوسته‌اند میسر است. دانشمندان به سبب از‌دست‌رفتن اعتماد عمومی، برای توجیه دستاوردهای علمی، به فکر شبیه‌سازی افتادند تا نیازهای اولیه برای ادامه زندگی را تأمین کنند؛ آن‌هم در دورانی که دولت‌های قدرتمند تکنولوژی نور را احتکار کرده‌اند و فکر اساطیری دو جهان نور و ظلمت عینیت یافته است. در سایه ضعف دولت‌ها نظارت بر سیر زندگی و اداره مستقیم آن بر عهده قدرتی است به نام قلعه». این متنی است که به «جای مقدمه» در ابتدای کتاب «جنگ دوم سگ» آمده است؛ کتابی از ابراهیم نصرالله که با ترجمه عبدالله ضابطی در نشر سمام منتشر شده است.
ابراهیم نصرالله از نویسندگان معاصر فلسطینی است که داستان‌هایش فراتر از مرزهای یک کشور به مسائل کلی جهان سوم مربوط است و تصویری دقیق و درست از آن به دست می‌دهد. او مناسبات اجتماعی موجود در جهان سوم را با فاصله‌ای که برای نویسنده لازم است می‌بیند و با روایتی طنزآمیز آنها را روایت می‌کند. با‌این‌حال برای او به‌عنوان نویسنده‌‌ای فلسطینی، فلسطین مسئله‌ای حیاتی است و به قول مترجم کتاب، او به‌عنوان یک نویسنده رئالیست، «مسئله فلسطین را -فارغ از شکل ظاهری‌اش- جزئی از اندیشه‌ای می‌داند که در تک‌تک افراد جامعه رسوخ کرده است. جامعه‌های جهان سوم را همپا با مدرن‌ترین فلسفه‌های جهانی پیش می‌برد و طرفه آنکه این جهش را ذهنیت انسان شرقی می‌شمرد».
«جنگ دوم سگ»، آن‌طور‌ که پیش‌تر هم اشاره شد، از قدرتی به نام قلعه می‌گوید؛ چیزی که در مکان یا فرد مشخصی متمرکز نشده بلکه در همه افراد جامعه جاری است. مترجم در بخشی از متن ابتدایی که برای ترجمه‌اش نوشته، درباره این اثر نوشته است: «از نظر او، در این جوامع همگان قربانی هستند و اسیران امید استثنا ندارد. بدین‌سان سیاسیون و روشنفکران را بی‌رحمانه به یاد ضربه شلاق خود می‌گیرد. آیینه‌ای جلوی مدعیان می‌نهد و چهره آنها را فاش می‌کند. افراد و آحاد جامعه از دیدگان او مخفی نمی‌شوند. او فکری مدرن دارد و هیچ گروهی را با توجه به زیست‌جهان اکنون‌مان، تبرئه نمی‌کند. او جانی و خیانتکار و مجرم و زورگو و... را در برابر متضاد آنها قرار نمی‌دهد بلکه از نظر او همه در رسیدن جامعه به ناکجاآباد شریک و همراه‌اند و همگان ابزار و وسیله آن مهم هستند. او چرب‌دستانه هزارتوی پیچیده انسان را عریان می‌کند. بی‌نزاکتی عمومی را برملا می‌کند و در جایگاه یک روشنفکر اصیل این سؤال را مطرح می‌کند: حال که شباهت انسان‌ها پدیده‌ای عمومی است،‌ سرنوشت بشر چه خواهد شد؟». ابراهیم نصرالله، در رمان «جنگ دوم سگ»،‌ بر مسئله‌ای دیگر هم دست گذاشته است و آن موضوع رسانه در جهان جدید است. او همچنین از فرمی خاص برای روایت رمانش استفاده کرده که یادآور داستان هزارویک‌شب است. مترجم درباره ویژگی سبکی این اثر نوشته:‌ «از نظر فرم، ابراهیم نصرالله بهترین شکل را انتخاب کرده و نهایت نبوغ را به کار برده است. رمان را ضمن توجه به فرهنگ بومی، به صدها قسمت مجزا تقسیم کرده است. این تقسیم‌بندی تداعی‌گر داستان هزارویک‌شب است که از رنگ بومی و پیوند فرهنگی گسیخته جوامع ما حکایت می‌کند. صد از عددهایی است که به بسیاری و فراوانی دلالت دارد. ابراهیم نصرالله هم به صدپارگی ذهن انسان جهان سوم نظر دارد و هم به صدپارگی جامعه ناپایدار و گسیختگی اجتماع». در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «راشد هنگام تماشای فیلم از خودش خوشش می‌آید و از تصویری که در نظر دوستان و آشنایان داشت احساس سربلندی کرد. او مرد مرزهای بی‌نهایت بود که در چیزی کوتاهی نمی‌کرد. به عبارتی اصولی و آهنین بود. چنان‌که دشمنان قبل از دوستانش او را وصف می‌کردند؛ او از نسل رهبرانی بود که معنای کوتاه‌آمدن در قاموسشان نبود. از شروع فیلم این‌طور به نظر می‌آمد که هدف اصلی‌اش شناساندن نشانه‌های پیش از جنگ سگ است؛ نشانه‌هایی که به‌ظاهر ساده و گذرا می‌آمدند. از همین‌رو، برای کسانی که موضوع را نمی‌شناختند حرف‌های زیادی داشت. هیچ‌کس نمی‌داند مغز انسان چگونه صحنه‌های خشونت‌آمیز را می‌بیند و روزانه آنها را ذخیره می‌کند تا به جنگ یا قتل منجر می‌شود. مثلا قتل به علت اختلاف نظر در حق تقدم رانندگی یا کشتن دوستی به دلیل ردشدن در امتحان مدرسه یا دانشگاه یا...».

شرق: «روزها به شکل مبهم فزاینده‌ای کوتاه می‌شدند. در کمتر از ده سال، طول روز دیگر از پنج ساعت بیشتر نبود. آمار مرگ‌ومیر پرندگان و حیوانات روبه فزونی گذاشت. تولید سبزیجات، میوه‌ها و بنشن کاهش یافت. ثروتمندان به دلیل گسترش شورش کاخ‌ها و خانه‌های اشرافی خود را در اطراف شهر رها کردند و به شهرها بازگشتند. فصل‌ها درهم آمیختند و یک فصل شدند. و آشکار شد نجات جهان فقط با پیوند دولت‌هایی که هنوز به کنوانسیون لغو گذشته نپیوسته‌اند میسر است. دانشمندان به سبب از‌دست‌رفتن اعتماد عمومی، برای توجیه دستاوردهای علمی، به فکر شبیه‌سازی افتادند تا نیازهای اولیه برای ادامه زندگی را تأمین کنند؛ آن‌هم در دورانی که دولت‌های قدرتمند تکنولوژی نور را احتکار کرده‌اند و فکر اساطیری دو جهان نور و ظلمت عینیت یافته است. در سایه ضعف دولت‌ها نظارت بر سیر زندگی و اداره مستقیم آن بر عهده قدرتی است به نام قلعه». این متنی است که به «جای مقدمه» در ابتدای کتاب «جنگ دوم سگ» آمده است؛ کتابی از ابراهیم نصرالله که با ترجمه عبدالله ضابطی در نشر سمام منتشر شده است.
ابراهیم نصرالله از نویسندگان معاصر فلسطینی است که داستان‌هایش فراتر از مرزهای یک کشور به مسائل کلی جهان سوم مربوط است و تصویری دقیق و درست از آن به دست می‌دهد. او مناسبات اجتماعی موجود در جهان سوم را با فاصله‌ای که برای نویسنده لازم است می‌بیند و با روایتی طنزآمیز آنها را روایت می‌کند. با‌این‌حال برای او به‌عنوان نویسنده‌‌ای فلسطینی، فلسطین مسئله‌ای حیاتی است و به قول مترجم کتاب، او به‌عنوان یک نویسنده رئالیست، «مسئله فلسطین را -فارغ از شکل ظاهری‌اش- جزئی از اندیشه‌ای می‌داند که در تک‌تک افراد جامعه رسوخ کرده است. جامعه‌های جهان سوم را همپا با مدرن‌ترین فلسفه‌های جهانی پیش می‌برد و طرفه آنکه این جهش را ذهنیت انسان شرقی می‌شمرد».
«جنگ دوم سگ»، آن‌طور‌ که پیش‌تر هم اشاره شد، از قدرتی به نام قلعه می‌گوید؛ چیزی که در مکان یا فرد مشخصی متمرکز نشده بلکه در همه افراد جامعه جاری است. مترجم در بخشی از متن ابتدایی که برای ترجمه‌اش نوشته، درباره این اثر نوشته است: «از نظر او، در این جوامع همگان قربانی هستند و اسیران امید استثنا ندارد. بدین‌سان سیاسیون و روشنفکران را بی‌رحمانه به یاد ضربه شلاق خود می‌گیرد. آیینه‌ای جلوی مدعیان می‌نهد و چهره آنها را فاش می‌کند. افراد و آحاد جامعه از دیدگان او مخفی نمی‌شوند. او فکری مدرن دارد و هیچ گروهی را با توجه به زیست‌جهان اکنون‌مان، تبرئه نمی‌کند. او جانی و خیانتکار و مجرم و زورگو و... را در برابر متضاد آنها قرار نمی‌دهد بلکه از نظر او همه در رسیدن جامعه به ناکجاآباد شریک و همراه‌اند و همگان ابزار و وسیله آن مهم هستند. او چرب‌دستانه هزارتوی پیچیده انسان را عریان می‌کند. بی‌نزاکتی عمومی را برملا می‌کند و در جایگاه یک روشنفکر اصیل این سؤال را مطرح می‌کند: حال که شباهت انسان‌ها پدیده‌ای عمومی است،‌ سرنوشت بشر چه خواهد شد؟». ابراهیم نصرالله، در رمان «جنگ دوم سگ»،‌ بر مسئله‌ای دیگر هم دست گذاشته است و آن موضوع رسانه در جهان جدید است. او همچنین از فرمی خاص برای روایت رمانش استفاده کرده که یادآور داستان هزارویک‌شب است. مترجم درباره ویژگی سبکی این اثر نوشته:‌ «از نظر فرم، ابراهیم نصرالله بهترین شکل را انتخاب کرده و نهایت نبوغ را به کار برده است. رمان را ضمن توجه به فرهنگ بومی، به صدها قسمت مجزا تقسیم کرده است. این تقسیم‌بندی تداعی‌گر داستان هزارویک‌شب است که از رنگ بومی و پیوند فرهنگی گسیخته جوامع ما حکایت می‌کند. صد از عددهایی است که به بسیاری و فراوانی دلالت دارد. ابراهیم نصرالله هم به صدپارگی ذهن انسان جهان سوم نظر دارد و هم به صدپارگی جامعه ناپایدار و گسیختگی اجتماع». در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «راشد هنگام تماشای فیلم از خودش خوشش می‌آید و از تصویری که در نظر دوستان و آشنایان داشت احساس سربلندی کرد. او مرد مرزهای بی‌نهایت بود که در چیزی کوتاهی نمی‌کرد. به عبارتی اصولی و آهنین بود. چنان‌که دشمنان قبل از دوستانش او را وصف می‌کردند؛ او از نسل رهبرانی بود که معنای کوتاه‌آمدن در قاموسشان نبود. از شروع فیلم این‌طور به نظر می‌آمد که هدف اصلی‌اش شناساندن نشانه‌های پیش از جنگ سگ است؛ نشانه‌هایی که به‌ظاهر ساده و گذرا می‌آمدند. از همین‌رو، برای کسانی که موضوع را نمی‌شناختند حرف‌های زیادی داشت. هیچ‌کس نمی‌داند مغز انسان چگونه صحنه‌های خشونت‌آمیز را می‌بیند و روزانه آنها را ذخیره می‌کند تا به جنگ یا قتل منجر می‌شود. مثلا قتل به علت اختلاف نظر در حق تقدم رانندگی یا کشتن دوستی به دلیل ردشدن در امتحان مدرسه یا دانشگاه یا...».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها